آسوده دلان را، غم شوریده سران نیست
این طائفه را، غصّه ی رنج دگران نیست
راز دل ما، پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری، باخبر از بی خبران نیست
غافل منشینید ز تیمار دل خویش
این شیوه پسندیده ی صاحب نظران نیست
ای همسفران، باری اگر هست، ببندید
این خانه، اقامتگه ما رهگذران نیست
ما خسته دلان از برِ احباب، چو رفتیم
چشمی ز پی قافله ی ما نگران نیست
ای بی ثمران سرو، شما «سبز» بمانید
مقبول، بجز سرکشی بی هنران نیست
در بزم هنر، اهل سیاست چه نشینند؟
میخانه دگر جایگه فتنه گران نیست
رحیم معینی کرمانشاهی
این طائفه را، غصّه ی رنج دگران نیست
راز دل ما، پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری، باخبر از بی خبران نیست
غافل منشینید ز تیمار دل خویش
این شیوه پسندیده ی صاحب نظران نیست
ای همسفران، باری اگر هست، ببندید
این خانه، اقامتگه ما رهگذران نیست
ما خسته دلان از برِ احباب، چو رفتیم
چشمی ز پی قافله ی ما نگران نیست
ای بی ثمران سرو، شما «سبز» بمانید
مقبول، بجز سرکشی بی هنران نیست
در بزم هنر، اهل سیاست چه نشینند؟
میخانه دگر جایگه فتنه گران نیست
رحیم معینی کرمانشاهی