آثار روزی رسان به آثاری می گویند که تنهابرای کسب معاش و روزی نوشته می شود. قدمت آن دست کم به سده ی ١٨ میلادی می رسد. نمونه ی کلاسیک"اثر روزی رسان" رمان فلسفی راسلاساثر جانسون است که نویسنده آن را برای تأمین هزینه کفن و دفن مادرش و ادای وام های خود دریک هفته شب ها نوشت.
آرایه بیرونی
آرایه هایبیرونی آن ها هستند که بیش تر پیکره سخن را زیبا می کنند. مثل سجع، ترصیع، جناس،عکس، اشتقاق، رد المطلع، ذوقافیتین، در العجز علی الصدر، اعنات و ... آرایه درونی
آرایه هایدرونی همان صناعات معنوی و آرایه هایی هستند که اگر ظاهر واژه دگرگون شود، باز آنآرایه از میان نمی رود. مثل پرسش بلاغی التفات، قلب و جمع.
آرکائیسم
آرکائیسم (باستان گرایی) آن است که شاعر یا نویسنده در اثر خود از کلمات مهجور وساختارهای دستوری قدیم استفاده کند. باستان گرایی بر دو نوع است: باستان گراییواژگانی و باستان گرایی نحوی. باستان گرایی اگر در خدمت زیبایی شعر باشد از محاسنشعر است، اما اگر سدّ و مخل زیبایی شعر باشد در زمره معایب شعر قرار میگیرد.
آغنات
Leonine Rhyme برابر انگلیسی برای اَعنات است. اَعنات را لزوممالایلزم هممیگویند. در لغت به معنی به رنج افکندن، رنجانیدن، آزردن و در کاری دشوار انداختناست. و اما در علم بدیع به صنعتی میگویند که گوینده ملزم به چیزی شود که لازم نیست. مانند غزل سعدی که شاعر حرف "یا" را قبل از حرف رَوی "لام" (خرف آخر قافیه) تا به آخر غزل تکرارمیکند: چشم بدت دور ای بدیع شمایل / ماه من و شمع جمع و میرقبایل جلوهکنان میروی و باز نیایی / سرو ندیدم بدین صفت متمایل نام تومیرفت و عارفان بشنیدند / هر دو به رقص آمدند سامع و قایل در مجموعلزوممالایلزم چنان است که شاعر یا نویسنده برای آرامش کلام یا هنرنمایی، خودش رابه آوردن حرفی پیش از رَوی مجبور کند یا در اثنای سخن، آوردن کلامی را بر خودش لازمکند که در اصل لازم نباشد. به عنوان مثال، شاعر خودش را مقید کند که کلمهی "روشن" را با "گلشن" و "جوشن" قافیه کند، در حالی که میتواند از "گلخن" و "مسکن" و "وطن" و ... هم کمک بگیرد.
آواشناسی
آواشناسی شامل ۳ موضوع است: الف)آواشناسی تولیدی، که به بررسی نحوهی تولید اصوات توسط اندامهای صوتی میپردازد. ب) آواشناسی فیزیکی، که به بررسی خواص فیزیکی اصوات سخن در گذر از دهان تارسیدن به گوش شنونده میپردازد. ج) آواشناسی شنیداری، که به بررسی واکنشهایخنثی نسبت به اصوات سخن در گوش، اعصاب شنیداری و مغز میپردازد. اصطلاحآواشناسی آزمایشگاهی نیز برای اندازهگیری جریان هوا یا تجزیه امواج صوتی به کارمیرود.
آوانگارد
در زبان فرانسوی Avant به معنی پیش و garde در اصطلاحنظامی به معنی نگهبان و محافظ است و اصطلاح ( Avant gardeطلایهدار) به معنیجلودار و پیشلشکر است. معادل انگلیسی آن ریشهی فرانسوی دارد و در اصل ازواژگان نظامیگری به وام گرفته شده است. در اصطلاح ادبیات، طلایهدار یاپیشتاز به آغاز کنندهی شیوههای نو در شعر و نویسندگی گفته میشود. اینشیوهها اغلب بدعتهایی را در زمینهی قالب و صناعات ادبی دربردارد. امروزه شعرای سمبولیست، مانند ورلن، رمبو و مالارمه را شعرای آوانگاردبدعتها ادبی اواخر قرن نوزدهم مینامند.
آیرونی نمایشی
آیرونی نمایشی وضعیتی است در نمایشنامه یا داستان که در آن، بینآگاهی تماشاگران یا خوانندگان نسبت به موضوعی در آن اثر و ناآگاهی شخصیت داستان فاصله ایجاد میشود. در نتیجهی این وضعیت، شخصیت مزبور به دلیل ناآگاهیسخنانی میگوید و کارهایی میکند که تماشاگر یا خواننده از نامربوط بودن آنها باوضعیت واقعی آگاه است. یکی از اقسام این نوع آیرونی، آیرونی تراژیک است و بهتریننمونهی آن را میتوان در نمایشنامهی اودیپ ِسوفوکل یافت.
ابطا
اصطلاحی در مبحث عروض است و عیبی است که درقافیه شدن کلمات مرکب پیش میآید. یعنی وقتی که قافیه تنها بر اساس تکرار جزء دوم کلمهیمرکب پدید آمده باشد، مثل قافیه ساختن بَتَر (بدتر) با خوشتر. ایطا بر دو نوع جلیو خفی است. در ایطای جلی تکرار جزء دوم کلمهی قافیه آشکار است. مثل قافیه کردن بترو خوشتر. اما در ایطای خفی تکرار جزء دوم آشکار نیست. یعنی کلمهی مرکب بر اثراستعمال، حکم کلمهی بسیط را پیدا کرده باشد. مثل قافیه شدن کلمات "گلاب" و "غراب"یا "رنجور" و "مزدور".
اُپرتا
اپرتا Operetta نوعی درام سبکاست که شامل بخش های موزیکال و گفت و گو و اغلب طنز آمیز و هجایی است.
اتساع
اتساع در علم بدیع به سخنی گویند که آن را بتوان به چند گونه معنی وتفسیر کرد. مانند: لبان لعل تو با هر که در حدیث آمد / براستی که ز چشمشبیوفتد مرجان
براستی: به حقیقت یا سوگند به راستی از چشم افتادن: فروریختن یا خوار شدن مرجان: اشک خونین یا جان اتفاق
اتفاق در علم بدیع بهمعنی آوردن اسم ممدوح یا تخلص شاعر به نحوی جالب و ماهرانه است که تصادفی و اتفاقیجلوه کند. مانند: سِرّ غم عشق بوالهوس را ندهند / نور دل پروانه مگس راندهند عمری باید که یار آید به کنار / این دولت سرمد همه کس را ندهند (سرمدکاشی)
اثلم
در علم عروض هر گاه در بحر متقارب، از پایهی فعولن، تنها دو هجای بلند، یعنی "فع لن"، بر جایبماند، آن را اثلم میگویند. مانند پایهی نخستین و سومین مصراعهای بیتزیر: چندان که گفتم غم با طبیبان / درمان نکردند مسکینغریبان (حافظ)
ادبیات تفکری
ادبیات تفکری شامل آن دسته از آثار ادبی می شود که پدیدآورندگان آن ها بهطرح جنبه های اساسی در هستی انسان می پردازند و برای نیل به این مقصود، انگیزشعاطفی و احساسی مخاطبان خود را در جهت ایجاد تحول در باورها و نگرش آنان به کار میگیرند. شیوه طرح این گونه مسائل می تواند طنزآلود، درون گرایانه، برون گرایانه، جدی،غم انگیز، شاد و ... باشد. یکی از مشخصه های عمده ی ادبیات تفکری، ماندگاری وجاودانگی آن هاست. این ماندگاری، مدیون فضائی است که ادبیات تفکری برای تعبیر وتفسیر در ذهن مخاطبان خود فراهم می آورد. ادبیات تفننی
ادبیات تفننی شامل آن دسته از آثاری میشود که اغلب جنبهی سرگرمیدارند. پدیدآورندگان این گونه آثار، تحریک شدید احساسات و عواطف خواننده رادستمایهی کار خود قرار میدهند. از اینرو، خواننده پس از اتمام اثر تنها نوعیتهییج را بدون کسب باور یا جهانبینی ویژه ای تجربه میکند. یکی از مشخصههای عمدهیادبیات تفننی آن است که به ندرت موقعیتی برای تعبیر، تفسیر یا مکاشفه در ذهن خوانندهفراهم میآورد.
استتباع
درعلم بدیع، استتباع به سخنی در مدح یا ذم کسی گفته می شود که در آن سخن، شاعر صفتی از ممدوح یا مذموم را به گونه ای بیان کند که در ضمن توضیح آن، صفت دیگری هم از او گفته شود، مانند: از آن به طلعت زیباشروی اهل دل است / که نیست روی دل الا به سوییزدانش (ربّانی) استثنا
استثناء بهصنعتی میگویند که با آوردن یکی از الفاظ استثناء (مانند مگر، به جز، الا و غیره) و سخنی که در پی آن میآید، برلطف سخن پیشین و تمامی آن افزوده گردد. مانند: کس از فتنه در پارس دیگرنشان / نبیند مگر قامت مهوشان (سعدی)
استعاره
استعاره به معنی عاریه خواستن ِ لغتی است به جای لغتی دیگر. زیرا شاعر دراستعاره، واژهای را به دلیل مشابهت به جای واژهی دیگری به کار میبرد. اگر ازجملهی تشبیهی، "مشبه" و "وجه شبه" و "ادات تشبیه" ( به علم بیان نگاه کنید) را حذف کنیم به گونه ای که تنها "مشبه به" باقی بماند، به این مشبهٌبه استعاره میگویند.
استعاره در حقیقت تشبیه فشرده است. یعنی تشبیه را آنقدر خلاصه و فشرده میکنیم تا فقط مشبهٌبه از آن باقی بماند. هنگامی که میگوییم "خورشید همانند گلی زرد بر باغ آسمان جلوهگر است". خورشید رابه گل زرد تشبیه کردهایم. در تشبیه، دستکم مشبه و مشبهٌبه باید حضور داشته باشندو در این جا هم خورشید که مشبه است وجود دارد و هم گل زرد که مشبهٌبه است. اماوقتی میگوییم: هزاران نرگس از چرخ جهانگرد فرو شد تا برآمد یک گلزرد مشبه (خورشید) را نیز حذف کردهایم و تنها مشبهٌبه (گل زرد) را باقی گذاشتهایم، لذادر این بیت، گلزرد استعاره از خورشید است. به واسطهی همین حذف مشبه. درک استعارهاغلب دشوارتر از درک تشبیه است.
استعاره مرده
استعارهی مرده به استعارهای گفته میشود که به سبب کاربرد مدام،رسانگی و برجستگی خود را از دست داده است. مانند "کمان" که در وصف ابروی یارگفتهاند و یا "سرو" که در وصف قد و بالای بلند گفتهاند. یعنی از این قسم استعاره آنقدر استفاده شده است که شنونده یا خواننده،دیگر کمتر توجهی به مستعار و مستعارمنه آن میکند. در عین حال، در بسیاری موارد وقتیزمینهی زبانی این گونه استعاره تغییر میکند، استعارهی مرده بار دیگر تشخص وتازگی مییابد. برای نمونه عبارت "grey cat in the night" گربهی خاکستری در شب) که در انگلیسی استعارهای مرده به شمار می آید) هنگام ترجمه به فارسی، تازگی و حیاتدوباره مییابد.
اسم صوت
اسم صوت لفظی است مرکب کهاغلب از طبیعت گرفته شده و خود بیانگر صداهایی از قبیل صوت خاص انسان یا حیوان،صوت راندن و یا خواندن حیوانات و صوت به هم خوردن چیزی به چیز دیگر است، مانند: هنّ و هنّ، مِنّ و مِنّ، میو میو، شالاپ شولوپ، خش و خش و ...
اضراب
اضراب (epanorthosis) در لغت به معنی روی گردانیدن و رخ تافتن است ودر علم بدیع آن است که گوینده کلام خود را که در مدح یا هجو یا غیر آن است به حرف اضراب (بل،بلکه) عطف کند. حرف اضراب یا اعتراض سبب ابطال یا تصحیح یا تشریح جمله ی قبل از خودمی شود. برای مثال: ای میوه دل من لا، بل دل وی آرزوی جانم لا، بلجان در مصراع اول و دوم حرف عطف "بل" عبارت های قبل از خود را تصحیح کردهاند. همچنین در:
"نبود دندان لا، بل چراغ تابان بود" شاعر با استفاده ازحرف عطف بل، جمله ی اول را تصحیح و باطل کرده است.
افسانه ی تمثیلی
افسانه ی تمثیلی نوعی افسانه و قصه است که می تواند منظوم یا منثور باشد و شخصیت های اصلی آن ممکن است از بین خدایان، موجودات انسانی، حیوانات و حتا اشیاء بی جان برگزیده شود. در این گونه افسانه، موجودات مطابق با خصلت طبیعی خود رفتار می کنند و تنها تفاوتی که با وضعیت واقعی خود دارند آن است که به زبان انسان سخن می گویند و در نهایت نکته ای اخلاقی را بیان می کنند. از این رو افسانه ی تمثیلی را حکایت اخلاقی هم نامیده اند.
در ادبیات فارسی، نخستین افسانه تمثیلی شعر "درخت آسوریک" به زبان پهلوی است که شرح مناظره ی یک درخت و یک بز است.
حکایات کلیله و دمنه که اصل آن هندی است نیز مجموعه قصه هایی به زبان حیوانات است و از جمله نمونه های افسانه های تمثیلی در ادبیات فارسی به شمار می آید. از دیگر نمونه های معاصر شعر "گوهر و اشک" (پروین اعتصامی) و شعر "روباه و کلاغ" (ایرج میرزا) را می توان نام برد که شعر اخیر با بیت زیر آغاز می شود:
کلاغی به شاخی شده جایگیر / به منقار بگرفته قدری پنیر
در این قصه، روباه حیله گر به انگیزه ی صاحب شدن قالب پنیری که کلاغ به دست آورده است، شروع به تعریف و تمجید از زیبایی قد و بالا و پر و بال او می کند و در آخر، آرزو می کند صدای کلاغ هم به زیبایی ظاهرش باشد. کلاغ ساده لوح و زود باور دهان باز می کند تا آواز بخواند که قالب پنیر از منقارش فرو می افتد و ...
در ادبیات غرب، نخستین مجموعه ی افسانه های تمثیلی را به "ازوپ" یونانی نسبت داده اند. بعدها "فدروس" و "بایروس" افسانه های تمثیلی دیگری خلق کردند.
یکی دیگر از مشهورترین نمونه های افسانه های تمثیلی "قلعه حیوانات" نوشتهی "جورج اورول" است که طنزی است سیاسی در قالب افسانه ی تمثیلی.
اقوا
اقوا یکی از عیب های قافیه است. هر گاه در هجای قافیهی صامت + مصوت + صامت،همسانی ِ مصوتها رعایت نشود، مثل قافیه شدن tar با ver در کلمات معطر و مجاور.
انگارش
انگارش در اصطلاح نقدادبی، واقعی پنداشتن جریان داستان از سوی خواننده و تماشاگر است. در این حالت،خواننده یا تماشاگر چنان تحت تأثیر دنیای داستان قرار میگیرد که با وجود علم بهفرضی بودن رویدادها، خود را در تجربیات حسی و عاطفی داستان سهیم مییابد و بر اینتوهم که گویی همه چیز برای خودش رخ میدهد، گردن مینهد.
بافت شعر
بافت شعر به بافت لفظی شعر (verbal texture) یعنی به اجزا و عناصرزبانی شعر از قبیل حروف و کلمات و وزن و قافیه و امثال این و ارتباط آنها با همگفته میشود که در مجموع زبان شعر را به وجود میآورند. مفهوم بافت شبیه به ساختاراست، اما در بحث ساختار معنی هم مراد میشود و در بافت محتوا را در نظرنمیگیرند. تغییر در بافت بر معنی تأثیر میگذارد: خداکشتی آنجا که خواهد برد / و گر ناخدا جامه بر تن درد برد کشتی آنجا کهخواهد خدای / و گر جامه بر تن درد ناخدای
بلاغت
به معنی چیره زبانی، زبان آوری و شیواسخنی و دراصطلاح ادبی آوردن کلام به مقتضای سخن است. مثلن اگر مقتضای حال درازگویی و تفصیل است، کلام را مفصل آورند و اگر به وارونه ی آن، مقتضای حال شنونده، ایجاز و اختصار باشد، کلام را مختصر و کوتاه ادا کنند.
بیت
به معنی خانه و در اصطلاح ادبی یک واحد شعری است که از دو مصراع تشکیل شده است.
اگر شاعر مراد خود را تنها در یک بیت بیان کند، به آن بیت « فرد» می گویند که «تک بیت » و یا «مفرد» از نام های دیگر آن است.
از« تک بیت » بیش تردر سخن رانی ها و نامه ها بهره گرفته می شود.
تک بیت های صائب مشهوراست .
مردی نه به قوت است و شمشیرزنی / آن است که جوری که توانی نکنی
بیت تخلص
بیت یا ابیات تخلص (یا گریزگاه): یک یا دو بیت است که در پایان نسیب (مقدمه ی قصیده)و برای ورود به موضوع اصلی قصیده ( در مدح یا هجو یا غیره) می آید. بیت مقطع
پیوت پیوت نوعی شعر مناجاتی عبری است که دربزرگداشت عیدها نوشته میشود. گاهی شکل موَشَح دارد و در سده های سوم تا هفتم متدوالبود. هفت فقرهی آن را یوشع بن یوشع شاعر مذهبی عبری نوشتهاست پست مدرنیسم اصطلاحی بحث انگیز است که مناقشات زیادی درباره فرهنگ معاصر از اوایل دهه ١٩٨٠م برانگیخته است. در معنی ساده تر و کم تر راضی کننده اش به طور کلی اشاره به مرحلهسده ی بیستم فرهنگ غرب دارد که دوران اوج مدرنیسم را پشت سر گذاشته و بنابراین ناظربر محصولات عصر فضا پس از زمانی در دهه ١٩۵٠م است. با این حال اغلب در اشاره بهوضعیتی فرهنگی به کار می رود که بر جوامع پیشرفته ی سرمایه داری از دهه ١٩٦٠م حاکمبوده است و مشخصه اش وفور تصاویر و استیل های پراکنده و بی ربط (به ویژه درتلویزیون، آگهی ها، طراحی تجاری و ویدئوی پاپ ) است. در این معنی هوادارانی چون ژانبردریار و سایر مفسران داشته است که پست مدرنیته را فرهنگ حس ها و هیجان هایپراکنده و متشتت، نوستالژی التقاطی، تمثال های یکبار مصرف و سطحیت آشفته دانسته اندکه در آن کیفیت هایی که ارزش سنتی دارند مثل عمق، انسجام، معنا، اصالت، اعتبار وصحت، در درون گرداب ناگهانی نشانه های تهی، تخلیه یا منهدم می شوند. هم مدرنیستها و هم پستمدرنیستها بر این باورند که زندگی و هستی دررمانهای سنتی به صورت کلیشهای و قالبی نموده شده است. اما پسامدرنیستها میگویندکه مدرنیستها بر خلاف ادعایشان و ظاهر پیچیده و مبهم آثارشان، در نهایت بازندگی و هستی برخورد سطحی و سادهای داشتهاند و لذا این امید دروغین را ایجادکردهاند که بشر میتواند سر از اسرار هستی و زندگی در آورد و معماها را حل کند. پسامدرنیستها برای نشان دادن مفهوم بیهودگی و عبث بودن حرف و سخنان فلسفی و بیاناین نکته که "این حرف معما نه تو خوانی و نه من" خود تمهیداتی اندیشیدهاند یا ازسر تصادف و بیقیدی بدان رسیدهاند. از قبیل این که یک داستان میتواند چند نوعپایان داشته باشد (چنان که زندگی چون این است) و خواننده هر کدام را که میخواهدانتخاب کند و اساسن داستان نباید حتمن نتیجه و پایانی داشته باشد، انسجام متنبیمعنی است. هیچ چیز قطعی نیست و بدین ترتیب داستان پستمدرنیستی، به زعم ایشاننزدیکترین روایت به زندگی واقعی و هستی است. در این داستانها زاویهی دید معمولن اول شخص است تا داستان در عین ناباوری، واقعی تلقی شود. پیوستار گویشی هنگام رفتن از یک ناحیه به ناحیه ی دیگر اندک اندک در گویش آن ناحیه نیز تفاوت ایجاد می شود که این تغییر از یک گویش به گویش دیگر، تدریجی و رفته رفتهصورت می گیرد. برای مثال وقتی در خطه ی شمال ایران از سمت مازندران به سمتخراسان حرکت کنیم گویش مازندرانی در یک محل مشخص ناگهان به گویش خراسانی تبدیل نمی شود، بلکه این تغییر به موازات حرکت از منطقه جغرافیایی مازندران، گلستان، و خراسان بارنگ باختن تدریجی گویش مازندرانی به گویش خراسانی انجام می شود. در این حالتمی توان از نوعی "پیوستار گویشی" (dialect continum) سخن گفت. تئاتر ابسورد تئاتر ابسورد یا تئاتر پوچنما بیش تر به آثار نمایشی نویسندگانی چونآرتور آدامف، ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و ادوارد آلبی گفته میشود و شاخهی مهمی از ادبیات پوچی به شمار میرود. مبانی فکری و تلقی فلسفینویسندگان تئاتر پوچی از مکاتب ادبی سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، اگزیستانسیالیسم وآثار سارتر، کافکا و جیمز جویس ریشه میگیرد. سرآغاز گرایش به نگرش پوچگرا، درتئاتر بوده است. بنا بر تفکر این گونه نمایشنامهنویسان، انسان بریده شده از اعتقاداتمذهبی و معنوی، و آگاه به پوچی اعتقاداتی که آنها را فریب میداند، در جهانی خالیاز معنا و هدف، فقط دلخوش به امیدهایی در فراسوی زندگی ملالتبار و بیمعنی،دست و پا میزند. به ترین نمونهی این انسان های سرگشته و خودفریب، ولگردهاینمایشنامهی "در انتظار گودو" ساموئل بکت هستند. تئاتر کلاسیک تئاتر کلاسیک به اثری گفته میشود که از هر نظر سرمشق باشد و الهامی از داستانهای اساتیری ملل، افسانههای یونانی و غیره باشد.
در حقیقت تئاتر کلاسیک به آثاری می گویند که از یونان قدیم برای جهان معاصر به ارث رسیده باشد.
نمایشنامههایی نظیر "زن فنیقی" و "ایرانیان" اثر "آشلیوس" و "هلن" اثر "اوریپید"، "الکترا" و "زنان تراخیس" و "آنتیگن" اثر سوفوکل را باید جزو نمایشنامههای کلاسیک شمرد. تجاهل العارف در علم بدیع، از چیزی آشکار و شناختهشده چنان سخن گفتن و پرسیدن کهگویی آن را ندانسته و نشناختهاند. قصد از تجاهل العارف مبالغه در تشبیه، شگفتی، سرزنش، خوارشمردن و جز اینهاست. مانند: یا رب آن روی است یا برگ سمن؟ / یا رب آن مویاست یا مشک ختن؟ «سعدی» تخلص تخلص بهمعنی آوردن نام واقعی یا مستعار شاعر در بیت آخر غزل (و به ندرت بیت یکی مانده بهآخر) است فراق یارکه پیش تو کاه برگی نیست / بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق / گمان برندکه «سعدی» ز دوست خرسند است
«حافظ» به زیر خرقه قدح تا به کی کشی / در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم
تو را نشد خجسته که در من یزید فضل / شد منت مواهب او طوق گردنم تداعی معانی تداعی معانی به معنای پی بردن از معنایی به معنای دیگر و از مفهومی بهمفهوم دیگر است. تداعی معانی و مفاهیم، نزد اشخاص مختلف به دلیل تجربیات، خاطرات وادراکات ناهمگون، متفاوت است. دیدن قرص ماه برای کسی میتواند یادآور تجربهی خاصیبشود که او در یک شب مهتابی مثلن وقتی کوره راهی کوهستانی را برای رفتن به بالینمادر در حال مرگش در دهکده طی میکرده است، باشد. چنانچه او در آن حال صدای جیرجیرکها،عوعوی سگی از آبادی دوردست یا صدای حرکت خزندهای را هم به روی زمین شنیده باشد،بعدها به محض دیدن قرص ماه، تمامی آن خاطرات و حوادث به صورت زنجیرهای یا همزماندر خاطرش جان میگیرند. بدین ترتیب قرص ماه تمامی معانی و مفاهیم پیوسته با تجربهیآن شب ِ بهخصوص را به ذهن شخص تداعی میکند. تراژدی تراژدی قالبیکهن در نمایش است که سقوط انسانی سعادتمند را از شوکت و بزرگی به ذلت و نگونبختینشان میدهد. عمل داستانی در تراژدی دارای کیفیتی است که دو عاطفهی رقت و ترس رادر تماشاگر برمیانگیزد. ارسطو معتقد است تراژدی با فراهم ساختن شرایط تخلیه وپالایش روانی برای تماشاگر، به جای نومیدی تأثیری مثبت بر او مینهد. وی این تأثیرخاص را وجه تمایز میان تراژدی، کمدی و سایر انواع شعر میداند. تراژدی خونبار تراژدی خونبار یا "تراژدی انتقامی" گونه ای تراژدی است که در انگلستانبه دلیل آشنایی نمایشنامه نویسان دوران الیزابت با تراژدی سِنِکا شاعر روم باستان،و با اقتباس از عناصر این تراژدی ها پدید آمد. تراژدی انتقام بر محورموضوعات مورد استفاده در تراژدی های سِنِکا مثل انتقام، جنایت، ظاهر شدن روح، قطععضو، و موارد خشونت آمیز دیگران جریان دارد. تنها تفاوت این نوع تراژدی با تراژدیسنکا در این است که سنکا وقوع این گونه اعمال خشونت آمیز و خونبار را از زبان اشخاصنقل می کرده است حال آن که در تراژدی انتقامی انگلیسی، این قبیل کارها بر روی صحنهنمایش و در برابر دیدگان تماشاگران رخ می دهد. ترجیح بند، ترکیب بند ترجیعبند به شعری می گویندکه مشتمل بر چند بند (اغلب چند غزل) است. این چند بند، همگی بر یک وزن بوده اماقافیههای متفاوت دارند. بین هر یک از این دو بند، یک بیت ثابت آورده میشود. اینبیت نیز بر وزن سایر ابیات است، اما قافیهاش با هر دو بند قبلی و بعدیاش متفاوتاست. میان این بیت ِ ترجیع، و آخرین بیت از هر بند، ارتباط معنایی وجود دارد. در صورتی که بیت ِترجیع ثابت نباشد و هر بار تغییر کند، به شعر، "ترکیببند" میگویند. یعنی ترجیع بند به چند بخش یا بند تقسیم می شود که هر کدام از آن ها در وزن با بندهای دیگر مشترک است اما از لحاظ قافیه با آن ها یکی نیست. درپایان هر بند بیتی تکرار می شود که با آن بندها در وزن مساوی ولی در قافیه متفاوت است که به آن «بیت برگردان » یا «واسطةالعقد» گویند. ترجیع بند معمولن دارای وحدت موضوعی است، یعنی یک مطلب واحد درآن طرح و توصیف می شود.
اگردر پایان هربند، آن تک بیت (بیت برگردان) تکرار نشود و تغییرکند، آن گاه این قالب شعری را ترکیب بند میخوانند.
ترجیع بند هاتف اصفهانی (اقلیم عشق )مشهورترین شعر این قالب شعری است . محتشم کاشانی نیز از مشهورترین گویندگان ترکیب بند است . سعدی در ترجیع بند خود می گوید:
ای زلف تو، هرخمی کمندی / چشمت به کرشمه ،چشم بندی
مخرام بدین صفت مبادا / کزچشم بدت رسد گزندی
ای آینه ایمنی که ناگاه / در تو رسد آه درد مندی
یاچهره بپوش یا بسوزان / بر روی چو آتشت سپندی
دیوانه عشقت ای پری روی / عاقل نشود به هیچ پندی
تلخ است دهان عیش ازصبر / ای تنگ شکر ، بیار قندی ... بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم دردا که به لب رسیده جانم / آوخ که ز دست شد عنانم
کس دید چو من ضعیف هرگز / کز هستی خویش درگمانم
پروانه ام اوفتان و خیزان / یکباره بسوز و وارهانم
گرلطف کنی بجای اینم / ور جورکنی سزای آنم
جز نقش تو نیست درضمیرم / جز نام تو نیست بر زبانم
گرتلخ کنی به دوری ام عیش / یادت چو شکرکند دهانم ... بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم ترخیم ترخیم در اصطلاح بلاغت نوعی حذف است که به موجب آن حرفی یا حروفی ازانتهای کلمه بیافتد. برای نمونه حذف همزه از آخر کلمهی "بیضاء" یا حذف حرف "ت" ازکلمهی "طریقت" در این بیت: صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتناز شرط طریق (مولوی) این صناعت در شعر به طور وسیعی به کار میرود. در انگلیسی در این زمینه میتوان به عنوان مثال کاربرد curio به جای curiosity، cinema بهجای cinematograph، و runni' به جای running را ذکر کرد. تریلوژی تریلوژی (trilogy) به اثر سهگانهای می گویند که روی هم داستاندنبالهداری را تشکیل میدهد و افسانه یا اسطورهی کاملی را در بر دارد. تراژدیسهتایی در جشنهای مذهبی اجرا میشده است. "اُورست" اثر اشیل (سده پنجم ق.م) به ترین نمونهی تراژدی سهتایی است که سرگذشت آگامنون و اُورست را به طور کامل دربر میگیرد. تشبیه عکس دل من چون دهن تنگ بتان / دهن تنگ بتان چون دل من این بیت "تشبیه عکس" دارد. تشبیه عکس آن است که دو طرف تشبیه را بهیکدیگر مانند کنند. نمونهی دیگر این صنعت را در بیت زیر میبینیم: ز سمسواران و گرد سپاه / زمین ماه روی و زمین روی ماه (عنصری) بلاغیون ایرانی و اسلامی اغلب متفقالقولند که هر چه اختلاف میان دو طرفتشبیه بیشتر باشد، آن تشبیه زیباتر است، زیرا نشان میدهد که شاعر نسبت به دقایقطبیعت پیرامون خود حساستر بوده است تشبیه مشزوط تشبیه مشروط آن است که در تشبیه شرطی قرار دهند و چیزی را باشرط به چیزی مانند کنند، برای نمونه: اگر موری سخن گوید و گر موئی میاندارد / من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد تشبیه مطلق تشبیه مطلق آن است که چیزی را به چیزی بدون قید وشرط تشبیه کنند (مشبه ومشبه به و ادات تشبیه و وجه شبه را بیاورند)، مانند: پیچیدن افعی به کمندتماند / آتش به سنان دیو بندت ماند اندیشه به رفتن سمندت ماند / خورشید به همتبلندت ماند تشخیص تشخیص (personification)، که به آنانسانوارگی و جاندارانگاری و آدمگونگی نیز گفته میشود، آن است که گوینده عناصربیجان یا امور ذهنی را به رفتاری آدمیوار بیاراید. برای نمونه در این بیت: برلشگر زمستان، نوروز نامدار / کردهست رای تاختن و قصد کارزار شاعر در این بیتبا نسبت دادن حالاتی چون "رای تاختن" و "قصد کارزار" به نوروز، آن را همچون انسانتصویر کرده است. تشخیص، تقریبن یکی از گونههای استعاره است. این که میگوییمتقریبن به این علت است که تشخیص نیز مانند استعاره تنها یکی از چهار جزء مشبه،مشبهٌبه، ادات تشبیه، وجه شبه را دارد. با این تفاوت که در استعاره ۳ جزء حذفمیشوند و تنها مشبهٌبه باقی میماند، در حالی که در تشخیص تنها مشبه باقیمیماند. ضمن اینکه در تشخیص الزامن باید از مشبه رفتاری انسانی سر بزند. تشیب تشبیب (یا همان نسیب ویا تغزل): تشبیب در لغت به معنای یاد ایام جوانی کردن است در اصطلاح، تشبیب مقدمه ای در مدحمعشوق و توصیف زیبایی های طبیعت و وصف مجلس بزم و از این قبیل است. گفته می شود اینبخش همانست که بعدها به صورت مستقل به غزل تبدیل می گردد. تعریض تعریض در اصطلاح علم بیان از اقسام کنایه است که موصوف آن ذکر شده باشد. این گونه کنایه بیتی است شناخته و زبانزد که به هنگام سخن گفتن با کسی بر زبان آورند و آن چه را که نمی خواهند آشکارا و پوست کنده با او در میان نهند، بدین شیوه، در پرده با او بگویند. برای نمونه اگر ابیات زیر را برای کسی که دچار خودپسندی و لاف زنی است بخوانند، تعریض به کار برده اند:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند / نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کژ نهاد و تند نشست / کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست / نه هر که سر بتراشد قلندری داند تغزل تفاوت تغزل با غزل عبارت است از: الف) تغزل وحدت موضوعی دارد و در آن اغلبیک امر توصیفی یا عشقی به صورتی پیوسته بیان می شود. حال آن که در غزل بیش تر ابیات، دست کم به ظاهر، َ ربطی به هم ندارند. ب) عشق مطرح در تغزل همیشه مادی و زمینی است ومعشوق دارای حقیقت اجتماعی است. اما در غزل، عشق اغلب معنوی و آسمانی است. ج)در تغزل اغلب وصال و شادی و شادکامی مطرح است. اما در غزل بیش تر از هجران و فراق واندوه سخن می رود. د) قهرمان تغزل عاشق و قهرمان غزل معشوق است. ه) تغزل نوعیرئالیسم سطحی است. غزل به ظاهر ضد رئالیستی است، اما در باطن رئالیستی به شمار می آید. و) تغزل دارای سطح لفظی است اما غزل علاوه بر آن دارای سطح معنایی نیز هست. بدین معنی که با دانستن لغات، ابیات تغزل قابل فهم است. لیکن در غزل علاوه بر معنایظاهری یک معنای باطنی نیز وجود دارد که اغلب مقصود شاعر نیز آن است. ز) تغزلعقل گرا و غزل عشق گراست. ح) زبان تغزل به سبک خراسانی و زبان غزل به سبک عراقیاست.
تنسیق در لغت به معنی منظم و دارای نظم و ترتیب است و تنسیق الصفات درعلم بدیع آن است که شاعر صفات کسی را به توالی ذکر کند. تنسیق الصفات در صورتی آرایه محسوب می شود که شمار صفت ها بیش از دو باشد. براینمونه: لعبتان داری به طبع اندر ز معنی های بکر / ماه وش، بر جیش رخ، ناهیددل، خورشید سان و: کینه توز و دیده دوز و خصم سوز و رزم ساز / شیرجوش و درع پوش و سخت کوش و کاردان و: دست حاجت چو بری پیش خداوندیبر / که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود و: چیست این سقفبلند ساده بسیار نقش / زین معما، هیچ دانا در جهان آگاه نیست و: نورت از مهر، لطفت از ناهید / برت از ابر، جودت از کهسار
تنه اصلی قصیده
تنه اصلی قصیده آن بخش از قصیده است که شاعر در آن به مدح ممدوح می پردازد و با اغراق او را به صورت یکقهرمان حماسی و موجودی مافوق طبیعی که اعمال محیرالعقولی انجام داده است، توصیف میکند. ثلاثه
ثلاثه (triplet) یکی از قالب های پاره شعر درادبیات انگلیسی است که از سه سطر هم قافیه تشکیل می شود. طول سطرها در ثلاثه میتواند ثابت یا متغیر باشد.
جبریت زمانی
ویلیام فن هومبولت (١۷٦۷-١٨۳۵) فیلسوف وزبان شناس آلمانی معتقد به جبریت زبانی بود. او عقیده داشت که "آدمی در دنیایی زندگیکه می کند که در اصل و در واقع منحصرن ساخته و پرداخته زبان اوست". بر طبق نظریه ی جبریت زبانی، بین فکر و زبان ارتباط مستقیمی وجود دارد و هر کس مطابق ساخت زبان خودمی اندیشد و خارج از آن مقوله نمی تواند بینشی داشته باشد.
جامعه شناسیادبیات
زمینه های مورد مطالعه جامعه شناسی ادبیات به قرار زیرند:
١- بررسی و تبیین محتوای آثار ادبی و ژرفکاوی در زمینه های روانی، اجتماعی و فرهنگی پیدایی آن ها.
٢- پژوهش انواع شیوه های نگارش، روش های تحقیق ادبی، ادبیات عامیانه یا فولکلور و ارزیابی اثرات اجتماعی آن ها
۳- تحلیل و ژرف نگری در آثار ادبی، جهت شناخت شخصیت اجتماعی پدید آورندگان آن ها
٤- بررسی و ژرفکاوی تازه های ادبی، جهت شناسایی وضعیت اجتماعی که موجب پدید آمدن آن ها شده و به منظور بازشناسی "فرایند تکاملی" جامعه.
جناس
به کار بردن واژه هایی را گویند که تلفظی یکسان و نزدیک به هم دارند. این آرایه بر تأثیر موسیقی و آهنگ سخن می افزاید
جناس خطی: هنگامی که دو لفظ در خط و نوشتن نظیر هم باشند امادر تلفظ مختلف. مانند:
عِلم و عَلَم، سِحر و سَحَر و گـُل و گِل. جناسزائی: هنگامی که دو کلمه در همه اجزاء با یکدیگر شبیه باشند، جز آن که یکیحرفی افزود بر دیگری یا متفاوت از دیگری داشته باشد، مانند: دور از تو،مرا، عشق تو کردهست به حالی کز مویه چو موئی شدم از ناله چو نالی
جناس صامت:
جناس صامت یکی از جلوه های موسیقی در شعراست و به هم جنس بودن حروف صامت (بی صدا) که قبل یا بعد از مصوت هایمختلف تکرار شود. گویند. برای نمونه تکرار صامت های "ص" یا "ف" در بیت زیر ازحافظ: نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتشباشد
جناس محرف:
جناس محرف یا جناس آوایی نوعی از جناس است که در آن صامتها در ابتدایکلمات نزدیک به هم (با فاصلهی اندک) تکرار شوند. برای نمونه تکرار صدای "س" در بیتزیر: این سو کشان سوی خوشان، وان سو کشان با ناخوشان / یا بگذرد یا بشکند،کشتی در این گردابها (مولوی) جناسمفروق: نوعی جناس مرکب است که دو کلمه در لفظ مشابه و در خط مختلف باشندمانند: تا زنده ام در راه مهر تو تازنده ام
من مرده نیم و لکن مردنیم
جنبش ادبی پیشا رافائلی
"انجمن اخوت هنرمندان جوان لندن" در اواسط سده ی ١٩ که به منظور ایستادگی دربرابر قرارداهای هنری رایج و آفرینش یا بازآفرینی اشکال هنری ای که پیش از عصررافائل به کار می رفت متحد شدند و نظریه های خود را در نشریه "جوانه" بیان کردند. اعضای گروه عبارت بودند از: اورت میله، ویلیام هولمن هانت، دانته گابریلروزتی، ویلیام مایکل روزتی، تامس وولز، فردریک جورج استفنس و جیمز کالینسن. اینجنبش بعدها بر ویلیام موریس، کریستینا روزتی و سوئنبرن هم اثر گذاشت. شعرپیشارافائلی شباهت زیادی به سبک قرون وسطا دارد. اینان سخت تحت تأثیر "اسپنسر" بودند.
جوانان خشمگین
اینعبارت در اصل عنوان زندگی نامه ی لسلی پال بود که به قلم خودش نوشته شد و در سال ١٩۵١به چاپ رسید. بعدها این اصطلاح به عدهای از نویسندگان انگلیسی دهه ١٩۵٠گفته شد. این نویسندگان در آثارشان خصومت خویش را با معیارها، سنت ها و نیز عملکرد نهادهایقانونی انگلستان منعکس می کردند. شخصیت اصلی در این گونه آثار اغلب به جای قهرمان،یک ضد قهرمان خشمگین و ستیزه جو است. نمایش نامه ی "با خشم به گذشته بنگر" اثر جاناسبورن نمونه ای از آثار این نویسندگان است.
چارگانه
چارگانه یا tetralogy چهار نمایش نامه (سه تراژدی و یک نمایش ساتیر) است که در مسابقات تئاتری آتن در سده ی پنجم ق.م برای دریافت جایزه تراژدی عرضه می شد. امروزه ممکن است این اصطلاح در مورد هر گونه آثار به هم مربوط به کار رود. هشت اثر از ده نمایش نامه تاریخی شکسپیر گاهی به دو چارگانه تقسیم می شود:
الف) هنری ششم (بخش ١ و ٢و۳) و ریچارد سوم
ب) ریچارد دوم، هنری چهارم (بخش ١ و٢) و هنری پنجم
چکامه
چکامه که در متون پهلوی به صورت چکامک ضبط شده، در لغت به معنی شعر وقصیده است و در اصطلاح ادب فارسی، به نوعی شعر روایتی در دوره ساسانی اطلاق می شدهاست. هرگاه شعرا و سخنوران می خواستند داستانی عاشقانه یا مشابهانی چون شرح جنگ ودلاوری پهلوانان و نظایر آن را نشان دهند، به این نوع شعر پرداخته اند و آن را چامهو چامک نیز گفته اند.
چهارپاره
نوعی شعر است که با بند های چهار مصراعی سروده می شود. همه ی بندهای چهارپاره از نظر معنا با هم پیوند دارد. هر بند دارای دو بیت است و از نظر قافیه آزادتر از دوبیتی است، زیرا نیازی نیست که مصراع های ١ و ۲ و ۴ هم قافیه باشند، بلکه کافی است که مصراع های زوج هم قافیه شود.
فریدون تولّلی، فریدون مشیری، دکترخانلری و ملک الشعرای بهار از به ترین چارپاره سرایان به شمار می آیند.
اکنون نمونه ای ازچارپاره ی فریدون توللّی که دو بند آن رادر زیر می آوریم :
دور، آن جا که شب فسونگر و مست / خفته بر دشت های سرد و کبود
دور، آن جا که یاس های سپید / شاخه گسترده بر ترانه ی رود
دور، آن جا که می دمد مهتاب / زرد و غمگین ز قلّه ی پر برف
دور، آن جا که بوی سوسن ها / رفته تا درّه های خامش و ژرف
چهارلایه معنایی
اندیشمندان قرون وسطا معتقد به وجود چهار لایه معنایی در آثار ادبیبودند. در این زمینه دانته در نامه ای به ولی نعمت خود هدف نهایی را در تحلیل "کمدیالهی" این گونه شرح می دهد: خواننده باید هنگام خواندن کمدی الهی چهار لایه معنایی رادر آن جستجو کند: ١- معنای ظاهری یا داستان یعنی وقایع ظاهری داستان ٢- معنای اخلاقی ۳- معنای تمثیلی یعنی معنای نمادینی که به کل بشریت مربوط میشود. ٤- معنای روحانی و عرفانی که متضمن حقیقتی جاوید است.
حس آمیزی درادبیات غرب سابقه ی استفاده از حس آمیزی به اشعار هومر می رسد. در ادبیات انگلیسی آنرا گاه "استحال حواس" (sense transference) و "قیاس حسی" (sense analogy) گفته اندو در شعرهای دوره های مختلف حضور قابل اعتنایی دارد. برای مثال در شعر "گیاه حساس"سروده س شلی شاعر رمانتیک انگلیسی گل های شیپوری، چنان غریوی از موسیقی را در فضا می پراکنند و حواسرا به گونه ای متأثر می کنند که گویی عطر سنبل به مشام می زسد
حشو
حشو کلامی زاید در میان جمله است که از نظر معنا احتیاجی به آن نیست (اعتراض الکلام)
حشو قبیح
حشوقبیح : مثل کلمات کاملن زاید در عبارت "رمد چشم" (رمد = درد چشم) و "صداع سر" (صداع = سردرددر این بیت : گر نرسم به خدمتت معذورم زیرا رمد چشم و صداع سرماست. حشو ملیح
حشو ملیح استفاده از کلمات زاید به شیوه ای دل پسند است مثل جمله ی "ذکرش به خیر باد" در بیت: دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد گفتا شرابخور که غم دل برد ز یاد
حکمای سبعه
حکمای سبعه به هفت تن ازفلاسفه ی قدیم یونان گفته می شود. البته درنام اینفلاسفه بین نویسندگان مختلف، اختلاف نظر وجود دارد. از آن میان چهار تن مورد اتفاقهمه ی روایاتند، از این قرار: ١- تالس (thales)
٢- بیاس (bias) ۳- پیتاکوس (pittakos)
٤- سولون (solon) ۳ تن دیگررا نیز از میان افراد زیر نام برده اند : قلیوبولس (kleobulos) موسون (myson) فریاندرس (periandros) خیلون (chilon) اناخارسیس (anacharsis) افمندیس (epimenides) و غیره
حماسه
حماسه در لغت بهمعنای دلیری، دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح، شعری بلند و روایتی را گویند که برمحور موضوعی جدی و رزمی، به سبکی با ارزش سروده شده باشد. برخی از ویژگیهای حماسه بهطور خلاصه از این قرارند:
- قهرمان اصلی حماسه اغلب پهلوان یا نیمخدائی استکه با اَعمال بزرگ و شگفتانگیز خود، سرنوشت قبیله، قوم یا نژادی را رقممیزند.
- عمل حماسه بر محور جنگهای مافوق قدرت بشر استوار است.
- حوادثحماسه اغلب در زمانی دور اتفاق میافتد، به طوری که به ترین حماسهها معمولن به نخستین اعصار حیات هر ملت یا نژادی تعلق دارند.
- منشأ حماسه یا داستانهای کهنتاریخی، دینی و پهلوانی است و یا داستانهای تخیلی. خمریات
در ادبیات فارسی خمریات به اشعاری گفتهمیشود که شاعر در آن از موضوعاتی مانند ساقی و ساغر و مینا و جام و خُم و سبو ومیکده و پیر ِ مِیفروش و ... و به طور کلی از مِی و مِیگساری گفتوگوکند. موضوع خمر از اوایل دورهی عباسی در اشعار عرب وارد شد و سپس ایرانیان آنرا در اشعار خود به کار بردند. تا اوایل قرن پنجم هجری، هر جا در شعر از مِی ومِیگساری سخن به میان آمده مقصود همان شراب واقعی است. شیواترین خمریات را در زبانفارسی رودکی و منوچهری سرودهاند.
داستان تو در تو
بعضی از نمونه های مشهورتر این نوع داستان عبارتند از: "هزار و یک شب"، "دگرگونگی" اثراووید، "دکامبرون" اثر بوکاچو و "داستان های کنتربری" اثر چاسر.. گوته و هوفمان نیز به این نوع داستان پرداخته اند. نویسندگان سوییسیسی.اف.مایر و گوتفرید کلر از دست اندر کاران ورزیده در این زمینهاند. از آثار عمده ی آنان Der Heilige (١٨٨٠) اثر مایر و Das Sinnge dicht (١٨٨١) اثر کلر را باید نام برد.
دلالت ذاتی
دلالت ذاتی از خاصیتآوایی کلماتی سرچشمه می گیرد که ادای اصوات آن ها بیان کننده معنای آن هاست مثل چکچک، شُرشُر، هیس، تـَرَق، ... دلالت ذاتی از جمله ویژگی های موسیقایی شعر است که درانتقال احساس و اندیشه شاعر با بهره گیری از هماهنگی بین صوت و معنی نقش با اهمیتایفا می نماید. استفاده از دلالت ذاتی کلمات با در آمیختن و تجمع و تناسب بین اصواتبه لحاظ اندازه، حرکت، نیرو، و ادا موجب تبلور و انتقال احساس خاصی می شود. مثلا دربیت: ستون کرد چپ را و خم کرد راست خروش از خم چرخ چاچیبخاست ترکیب صداهای چ و خ به گونه ایست که صدایی شبیه به شکستن چوب و رهاشدن تیر از کمان از آن شنیده می شود. دوبیتی
دوبیتی یا ترانه، از جهت قافیه همانند رباعی است و تفاوت آن با رباعی در وزن آن ها است . دوبیتی معمولن بر وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل سروده می شود.
موضوع دوبیتی ها بیان حال و روز شاعر و مشکلات روزانه، آرزوهای نخستین انسان وگاهی باورهای فلسفی و مطالب عرفانی است. مشهورترین گویندگان دوبیتی باباطاهر و فایز دشتستانی هستند.
دوبیتی های باباطاهر به فهلویات یا پهلویات نیز معروف است.
بابا طاهر می گوید:
ز دست دیده و دل هردو فریاد / که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد / زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
فایز دشتستانی می گوید:
سحرگاه ز آرزوی شوق دیدار / کشاندم خویش بر بالین دلدار
ادب نگذاشت (فایز)بوسدش لب / همی سودم به زلفش چشم خونبار
دو تلفظی
"دو تلفظی" به کلماتی می گویند که در فارسی رایج و معیار، به دو شکل تلفظ می شوند. ما امروز هم مهرْبان (مهر + بان = دو هجایی) می گوییم و هم مهرَبان (مه + رَ + بان = سه هجایی، هم چنین است روزْگار (دو هجایی) و روزِگار (سه هجایی).
ذم شبیه به مدح
الحق این مطرب ما گر چهزند سازی بد / لیکن این خاصیتش است که ناخوش خواند این بیت صنعت ذم شبیه به مدح دارد. در علمبدیع، نکوهشی را به نکوهشی دیگر که در آغاز به ستایش شبیه باشد استوار کردن را ذمشبیه به مدح گویند.
راوی خودآگاه، نویسنده ای است که در ضمن روایت داستان، با خواننده از خصوصیترین مشکلات خود برای نوشتنداستانی که هم اکنون میخواند، سخن میگوید؛ مثل راوی "تام جونز" (هنری فیلدینگ) وراوی "آتش پریده رنگ" (نابوکوف).
رباعی
که آغازگر آن رودکی بوده است، عبارت است از چهارمصراع که مصراع های اول، دوم و چهارم آن هم قافیه است و گاه مصراع سوم نیز با دیگرمصراع ها هم قافیه است . رباعی بر وزن لا حول و لا قوة الّا بالله بنا می شود.
موضوع رباعی عبارت است از مسایل حکمی، فلسفی، شکوه از کوتاهی عمر و گشوده نشدن راز آفرینش و گاه شکایت از دوست و تنهایی و جدایی.
عطار، مولانا، بیدل و شیخ ابوسعید از مشهورترین رباعی سرایان تاریخ ادبیات ایران هستند و نام آورترین آنان عمرخیام است.
از گویندگان رباعی در دوران معاصر باید از سیدحسن حسینی ، نصرالله مردانی ، وحیدامیری و مصطفی علی پور نام برد.
خیام می گوید:
هرذرّه که درخاک زمینی بوده ست / پیش از من و تو تاج و نگینی بوده ست
گرد از رخ نازنین به آزرم فشان / کان هم رخ خوب نازنینی بوده است
عطار می گوید:
گر مرد رهی میان خون باید رفت / از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید رفت
مولوی می فرماید:
من درد تو را ز دست آسان ندهم / دل بر نکنم ز دوست، تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم / کان درد به صد هزار درمان ندهم
ردالقافیه
صنعت رد القافیه در علم بدیع، دوباره آوردن قافیه ی مصراع اول قصیدهیا غزلی در آخر بیت دوم است، مانند: بر لشکر زمستان نوروز نامدار / کردهاست رأی تاختن و عزم کارزار و اینک بیامده است به پنجاه روز پیش / جشن سدهطلایه نوروز نامدار (منوچهری دامغانی)
ردیف
ردیف از ویژگی های شعرهای سنتی است و آن واژه ای است که درپایان هر بیت تکرارمی شود. این تکرار برتأثیر موسیقی شعر می افزاید و در انسجام شعر موثر است. تکرار، مانند قافیه، تداعی معانی را ممکن می سازد و موجب تأکید می شود. سعدی می گوید:
ای ساربان آهسته ران که آرام جانم می رود / وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او / گویی که نیشی دور از او دراستخوانم می رود
ردیف می تواندیک یا چند واژه و یا یک جمله باشد.
گوهرخود را هویداکن کمال این است و بس / خویش را درخویش پیدا کن کمال این است و بس (حاج میرزاحبیب خراسانی)
رمان گوشه دار
رمان گوشه دارنوعی رمان است شامل یک رشته حوادث که از لحاظ مضمون، پیوستگی خیلی روشنی باهم ندارند. نمونه ی قابل ذکر این نوع رمان « ژیل بلاس دوسانتیان » اثر لوساژ رمانسیپیکارسک است.
رمانتیک اجتماعی
رمانتیک اجتماعی در آثار کسانی چون ویکتور هوگو و ویلیام بلیک و دردیدگاه های خاص آنان نسبت به خوبی فطری بشر و نقش مخرب شرایط ناعادلانه اجتماع ونهادهای اجتماعی در فساد اخلاقی بشر منعکس می کند.
رمانتیک عرفانی
رمانتیک عرفانی اعتقاد بهوجود جان جهان و منشأ ربوبی روح بشر است که نزد پاره ای از شعرای رمانتیک نظیر وردزورث منجر به میل شدید به بازگشت به اینمرحله از زندگی روحانی گردید.
رَوی
آخرین حرف قافیه را گویند، مانند حرف را در "در" و "زر"
زبان شناسی
زبانشناسی مطالعهی قانونمند زبان است. زبانشناسی به شیوهی علمی عمل میکند زیرا رویکردی بیطرفانهدارد و نیز شیوهی آن تجربی است. یعنی آنگونه که نوآم چامسکی عنوان میکندمطالعهی زبانشناسی بر ۳ اصل مشاهده، توصیف و تشریح استوار است. موضوعات عمدهی زبانشناسی به شرح زیر میباشد: واج شناسی (phonology) آواشناسی (phonetics) نحو (syntax) معناشناسی (semantics) تحول زبان (ethimology)
به طور کلیزبانشناسی به جای اداره کردن زبان، به فهم زبان میپردازد و دغدغهی عمدهی آن بههر گرایشی که باشد پاسخ به پرسشهای اساسی زیر است: زبان چیست؟ چه گونه عمل میکند؟وجه اشتراک زبانها چیست؟ چرا زبان تغییر میکند؟ چه گونه یاد بگیریم حرف بزنیم؟...
زشت و زیبا
زشت و زیبا همان "مدح شبیه به ذم" است که به آن "تحویل" هممیگویند. این صنعت به گونهایست که در اثنای مدح با استفاده از کلماتی چونوَ اِلّا، اما، جز، لیکن، ولی، مگر، ... سخن را در مدح چنان بیاورند که شنونده درآغاز آن را مذمّت بپندارد و هنگامی که بیت یا کلام پایان میپذیرد، معلوم شود کهمدح و ستایش است. مانند: همی به فرّ تو نازند دوستان، لیکن به بینظیریتو دشمنان کنند اقرار
زنگی گری
این اصطلاح در یکی ازسال های دهه ی ١٩۳٠م به وسیله ی امه سزر (شاعر و درام نویس فرانسوی اهل مارتینیک) و شاعر و سیاستمدارسنگالی لئوپولد سدارسنگور باب شد و به بینش و رویکرد نویسندگان آفریقایی و به ویژه آفریقایی های فرانسوی زبان درسال های اخیر باز می گردد.
درادبیات نماینده ی نوعی زیبایی شناسی در بازیافت و نگهداشت فرهنگ و حساسیت های سنتی آفریقایی است. اندیشه ی زنگی گری پس از انتشار "بازگشت به زاد بوم" (١٩۳٩م) و به دنبال آثار سنگور رواج عام یافت.
ژانر
ژانر اصطلاحیفرانسوی است برای نوع اثر، زمره و گونه ی ادبی.
سجع متوازی
سجع متوازی آن است که درآخر دو جمله، کلماتی قرار گیرند که در وزن، عدد و حرف رَوی (قافیه) یکسان باشند. مثل: انیس و جلیس. مثالهایی از گلستان سعدی: سلاح از تن بگشادند و رخت وغنیمت بنهادند. هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید. باران رحمتبیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده.
سکته عروضی
دکتر سیروس شمیسا در کتاب "فرهنگ عروضی" آمدن یک هجای بلند به جای دوکوتاه و افزودن یک مصوت کوتاه را به صامت، برای آن که تبدیل به هجای کوتاه شود، سکتهخوانده است (سکته ی حرکتی). به گفته ی وی ادبای پارسیگوی هند نیز– هر چند از بحث هجااستفاده نمیکردند– همین عقیده را داشته اند. آنان به دو اصطلاح سکتهی حرفی و سکتهیحرکتی اعتقاد داشتند. منظور از سکتهی حرکتی همین دو موردی است که در بالا اشاره شد و منظوراز سکتهی حرفی این است که شاعر در مواردی (مثلن در پایان افاعیل پنج هجایی) حرفیزاید بر تقطیع بیاورد. مانند حرف "ل" در کلمهی "سال" در بیت زیر: اگر چه صدسال ز بیخودیها به خاک راهت فتاده باشم چو باز پرسی حدیث منزل ز شوق گویملَبثتُ یوما سلامه الاختراع
سلامةالاختراع همان ابداع است. ابداع در لغت به معنی طرز نونهادن ونوپدید آوردن و ایجاد و اختراع و خلقت و آفرینش آمده و در علم بدیع آن است که شاعرو نویسنده، مضمون تازه و نو و معنی لطیف و متین و نیکو در نظم و نثر خود بیاورد. و دارای برخی محسّنات لفظی و معنوی شود. ابداع، شامل هر دو نوع صنایع لفظی و معنویمیشود.
سلخ
سلخ یکی از انواع سرقت های ادبی است و آن است که شاعری شعری را از شاعری دیگر بردارد و با تغییر دادن ترکیب الفاظ، آن منتشر کند. رودکی می گوید :
هر که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
و ابو شکور بلخی می گوید:
مگر پیش بنشاندت روزگار / که به زو نیابی تو آموزگار سلسله ی غزل واره
در ادبیات انگلیسی sonnet sequence یاسلسلهی غزلواره، مجموعه ی چند شعر عاشقانهی متوالی است که در قالب "سانه" یاغزلواره سروده شده است و از حیث درونمایه با یکدیگر پیوند دارند. شاعر در اینسلسله غزلوارهها به شرح و بیان یک به یک مراحل و مراتب شیفتگی خود به معشوقهمیپردازد به طوری که شعرهای هر سلسله رابطهای متوالی با یکدیگر پیدا میکنند. غزلوارههای (سانههای) شکسپیر کیفیتی زنجیرهای دارند. پیش از او، سِر فیلیپسیدنی منظومهی "آستروفل و استلا" را به صورت غزلواره سروده بود.
سهل و ممتنع
برگردان لاتینی این عبارت (ars celar artem) به این معنی استکه هنر، خود را پنهان میکند. یعنی اثر هنری، هنرهای خود را به رخ نمیکشد و بروزنمیدهد. در بسیاری از آثار عالی هنری هیچ نشانهی آشکاری از هنرورزیهای آفریننده ی آن دیدهنمیشود –البته برای اهل فن فرق میکند– مثل اشعار سعدی (در مقابل حافظ). نظرشکلوفسکی از فرمالیستهای روسی بر عکس است و میگوید اثر ادبی باید هنر خود را افشاکند و بروز دهد.
در فارسی این اصطلاح به سخنی گفته می شودکه در ظاهر ساده و آسان جلوه کند، به گونه ای که تصور شود مانند آن را به آسانی می توان گفت ، اما درعمل معلوم شود که دشوار و ممتنع است . اشعارسعدی از این ویژگی برخوردار است
سیاق الاعداد
درعلم بدیع، چند چیز را دنبال یکدیگر ذکر کردن، و سپس، درباره ی هریکجداگانه یا درباره ی مجموع، وصفی یا حکمی آوردن را سیاقة الاعداد گویند. مانند : دارم ز اشتیاق تو ای ماه سنگدل / دارم ز اشتیاق تو ای سرو سیمبر دل گرم وآه سرد و غم افزون و صبرکم / رخ زرد و اشک سرخ و لب خشک و دیده تر
شاعر تراژدی
شاعر تراژدی لقب شاعری ایتالیایی به نام ویتوریو آلفیری است که درسال ١۷٩٤متولد شد. وی جوانی خود را در هوسبازی و ماجراجویی گذراند و بدون هدف خاصقسمت اعظم اروپا را سیاحت کرد و در ١٦ سالگی شروع به نوشتن کرد و با روح پرهیجان وپرحرارتی که داشت پیاپی ٢٠ تراژدی نوشت که لحن همهی آن ها به خلاف تراژدی نویسانایتالیایی قبل از او، جدی و محکم بود. تراژدی های او مورد پسند فراوان مردم ایتالیاقرار گرفت و آن ها را "طلیعهی تئاتر ملی" ایتالیا شمردند. در ١۷٨٨ وی با یک کنتسبیوه ازدواج کرد و این زن به نام آلفیری بنایی در کلیسای سانتاکروچه فلورانس ساختکه از شاهکارهای بزرگ حجاری ایتالیا به شمار می رود. مهم ترین آثار وی بدینقرارند: پادشاه و ادبیات، فیلیپ دوم، آنتیگون، آگاممنون، ویرجینیا، اوکتاویا وتاریخ زندگانی من.
شبه خبر
شبهخبر اصطلاحی در نقد ادبی است. این اصطلاح را آی.ا.ریچاردز، منتقد معاصر برای تمایزمیان خبر علمی از خبر شعری وضع کرد. منظور ریچاردز از "خبر"، بیان علمی واقعیتی استکه قابل اثبات باشد. ولی در شعر، نمودهای شبیه به خبر یا شبه خبر، واقعیتی است که درشعر یافت می شود اما قابل اثبات و منطبق با منطق نیست.
شریطه
شریطه ابیات پایانی قصیده است و در آن شاعر به صورت جملات شرطیممدوح را دعا می گوید
شطحیات
در ادب فارسی و در اصطلاح عرفا و صوفیه، نوعی کلام متناقض را کهصوفیان به هنگام وجد و حال، بیرون از شرع گویند، شطح می نامند. شطح در لغت بیان امور ورموز و عباراتی است که حال و شدت وجد را وصف کند ولی از آن بوی خودپسندی وادعا و خلاف شرع استشمام شود. از این گونه است عباراتی چون "اناالحق" که به حسین بنمنصور حلاج منسوب است و "سبحان الله ما اعظم شأنی" که بایزید بسطامی گفته ونیز: در در میکده رندان قلندر باشند / که ستانند و دهند افسرشاهنشاهی خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای / دست ِ قدرت نگر و منصب صاحبجاهی (حافظ)
شعر انگاره وار
در اصطلاح ادبیات، شعری داریم با عنوان "شعر طرح وار" یا "شعر انگارهدار". شعر طرح وار آن است که ابیات و سطور شعر به ترتیبی قرار گیرند تا در مجموعشکل و طرح خاصی بر صفحه کاغذ تشکیل دهند. طرح به دست آمده اغلب شکل هندسی استاما تصویر اشکال دیگری همچون بال، تخم مرغ، و نیزه هم در این قسم شعر معمول است. به عنوان نمونه به شعر "قهوه خانه سر راه" اثر کیومرث منشی زاده دقت کنید کهترتیب نوشته کلمه "پرتاب" در آن، تداعی کننده فعل پرتاب کردن است: و دستیماهی قرمز را که دیگر نه ماهی است و نه قرمز از پنجره بهباغ پر تا ب خواهد کرد.
شعر پژواکی
شعر پژواکی (echo verse) شعری است که در آن برخی از سطرها بنا بر خصوصیت پژواک صوت در کوه، تکرار میشود و آخرین هجاهای سطر پیشین را کامل میکند و به آن معنی میدهد. شعر "قصهی شهر سنگستان" اثر مهدی اخوان ثالث نمونهی جالبی از این نوع شعر است:
سخن میگفت –سر در غار کرد– شهریار شهر سنگستان
سخن میگفت با تاریکی و خلوت
حزین آوای او در غار میگشت و صدا میکرد
غم دل با تو گویم غار
بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟
صدا نالنده پاسخ داد: «آری نیست»
شعر ذوبحرین
شعر ملوّن یا ذوبحرین در اصطلاح عروض شعری است که به دو بحر از بحورعروض خوانده شود. مانند: این مه شکر لب شیرین دهن! این بت سنگین دل سیمینزقن! که می توان آن را به دو بحر مفتعلن مفتعلن فاعلن و نیز فاعلاتن فاعلاتنفاعلن خواند. ذوبحرین در اوزانی ظاهر می شود که تعداد هجاهای آنها مساویباشد، اما در هجاهای بخصوصی کوتاهی و بلندی وجود داشته باشد.
شنل و شمشیر
این اصطلاح اشاره به کمدی های مربوط به عشق و دسیسه ی کمابیش ملودرام در بین اشراف سده های ١٦ و ١۷ میلادی دارد. دو نمایش نامه نویس عمده در این زمینه لوپ دوگا و کالدرون هستند.