• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

آشنایی با یک سنتور خوب

music509

New member
9caa2793658f3cc387f216157300b1ce_L.jpg


بیشتر علاقه مندان به ساز سنتور که امیدوارانه تلاش خود را در راستای پیشرفت همه جانبه چه در زمینه ی نوازندگی و چه در کامل کردن معلومات موسیقی خود انجام می دهند، معمولا بعد از گذشت حدود دو، سه یا چهار سال احساس نیاز به یک ساز بهتر، باعث ترغیب آنها برای تهیه ی یک ساز خوب می شود. این عنوان مقاله را با این هدف شروع به نوشتن کردم که راهنمایی باشد برای آنها، جهت شناختن ویژگیهای یک ساز خوب و سعی کردم تا حدی به مسائل حاشیه ای این موضوع نیز بپردازم تا برخی از سوالات بی شماری که هنرجویان سنتور دارند پاسخ داده شود تا بلکه کمی از سردرگمی نجات یابند و البته روشن است بررسیهای ذیل از دیدگاه یک نوازنده می باشد که ممکن است با دید یک سازنده اندکی متفاوت باشد (چرا که اکثر سازندگان بیشتر سازهای خود را در نوع خود خوب می دانند!)



کیفیت مواد به کار رفته: مواردی که در این شماره می خوانید شاید کمتر به درد یک هنرجوی تازه کار می آید چون برای او هیچ یک از موارد ذیل به درستی قابل بررسی و تشخیص نیست مگر اینکه از قبل اطلاعاتی مثلا راجع به چوب یا دیگر اجزاء ساز داشته باشد. با این حال ذکر این موارد حداقل هنرجو را با شمای کلی ماجرا آشنا می کند تا شاید مثلا هنگام خرید بتواند در مورد موضوعاتی که یاد دارد سوالاتی بکند یا اگر اشاره ای به او در قالب این موضوعات کردند لااقل یک بار آنها را شنیده باشد و مثل یک فرد بی اطلاع، کاملا مبهوت نگردد.
طبیعی است هدف اصلی سازندگان ساخت سازی خوب با استفاده از مواد بسیار خوب است ولی متاسفانه همیشه استفاده از مواد درجه یک منتج به صدا دهی ممتاز یا حتا قابل قبول هم نمی شود بلکه مواد خوب بخشی از کار می باشند نه کل ماجرا، بنابراین انتظار اینکه اگر سازی از مواد بسیار خوب ساخته شده باشد حتما دارای صدای خیلی خوبی خواهد بود انتظار بجایی نیست. بلکه برای ارزیابی صدا فقط باید به صدا توجه داشت و سپس بقیه ی موارد.
برای ساخت سنتور تنوع مواد زیادی وجود ندارد:
جنس چوب ساز اغلب از چوب درخت گردو است، گاهی چوب آزاد و گاهی جنگلی است. گوشیها، سیم گیرها و مفتولهای روی خرکها فلزی(آهن) هستند.
سیمهای سفید فولادی و سیمهای زرد برنجی یا مسی هستند.

حال همین مواد می توانند به نسبت بد، متوسط و خوب باشند. در کیفیت سیمهای سفید تنوعی زیادی وجود ندارد همه ی آنها فولادی و کیفیت آنها "تقریبا" یکسان است. سیمهای زردِ برنجی بهتر از سیمهای مسی هستند. (سیمهای برنجی زرد رنگ هستند و سیمهای مسی قرمز رنگ) بهتر است از جنس مرغوب، بدون خش و زنگ نزده باشند.
فلزی که برای گوشیها، سیم گیرها استفاده می شوند هم دارای تنوع چندان قابل توجهی در کیفیت نیستند و جنس خوب و بد آن تاثیری بر روی صدای ساز ندارد. اما کیفیت فلزی که برای مفتولهای روی خرک و بر روی شیطونک ها کار می شوند چون با سیمها مستقیم در ارتباط هستند اهمیت بیشتری می یابند به طوری که بهتر است از جنس مرغوب، بدون خش و زنگ نزده باشند.
مهمترین قسمتی که در ساخت سنتور از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است چوب آن است. بر طبق سالها تجربه ی سازندگان، بهترین چوب برای کار، استفاده از چوب گردو است. اما به صرف اینکه سنتوری از چوب گردو ساخته شده است پس حرفی در آن نیست نباید باعث گمانی غلط برای هنرجویان شود بلکه استفاده از چوب درخت گردو مشروط به عواملی، می تواند در جهت بهبود کیفیت صدای سنتور بسیار تاثیر گذار باشد. از جمله عواملی که می توانم اشاره کنم و در حد کاربری و دانسته ی یک هنرجو نیز باشد عبارتند از:
اول کیفیت خودِ چوب و چگونگی ساخت و پرداخت آن.
دوم اینکه از چه قسمتی از چوب درخت گردو برای ساخت کدام قسمت از سنتور استفاده شده باشد.
چون در سنتور صفحه ی رو یی و زیرین ساز از اهمیت بیشتری برخوردار هستند بنابراین مهم است از کدام قسمت این چوب صرف ساخت و پرداخت صفحه ی رو و زیر ساز شده. کلافهای کناری و بالا و پایین ساز از اهمیت کمتری برخوردار هستند و طبیعتا دقت در انتخاب کدام قسمت از چوب و پردازش آن کم اهمیت تر می باشد.
سومین نکته ی مهم استفاده از چوبی است که کاملا خشک شده باشد البته به مرور زمان. چوبی که برای استفاده از درخت بریده می شود معمولا چندین و چند سال زمان می خواهد تا کاملا خشک شود تا برای استفاده آمادگی لازم را پیدا کند. یکی از مشکلاتی که امروزه با آن مواجهیم مقوله ی تولید انبوه می باشد که طبیعی است سرعت بالای ساخت ساز توسط سازندگان، زمان لازم را به چوب برای خشک شدن نمی دهند و بنابراین از چوبهایی استفاده می کنند که رطوبت هنوز در نسوج وجود آنها، کم و زیاد قرار دارد و دور از انتظار نخواهد بود اگر اینگونه سازها در آینده ای نه چندان دور دچار مشکلاتی مثل برآمدگی صفحه ی رو یا باد کردگی صفحه ی زیرین سنتور شوند به ویژه اگر نوازنده ای در شرایط مختلف آب و هوایی مجبور به اجرا باشد.
البته امروزه سازندگان با توجه به شناختی که نسبت به چوب های متفاوت و ساخت و پرداخت آنها پیدا کردند و همچنین با استفاده از تکنیکهای جدیدی که برخی از سازندگان برای خشک کردن چوب استفاده می کنند مشکل فوق تا حد قابل قبولی رفع شده ولی نمی توان اینگونه چوبها را با چوبِ سالم گردو که از زمان قطع آن حدود بیست سال برای خشک شدنش گذشته قیاس کرد.
چهارم از آنجایی که معمولا یک نوازنده احتیاج پیدا می کند که با ساز خود در مکانهای مختلف و در شرایط متفاوت و در فصل های گوناگون برنامه اجرا کند نکته ی قابل اهمیت در ساخت، استفاده از یک چوب خوب و ساخت و پرداخت درست آن است که باعث مقاوم شدن بدنه ی ساز در برابر ناملایمتهای طبیعی شود. مقاومت در برابر مسائلی چون گرما، سرما، رطوبت، حمل و نقل، ضربه و سقوط ساز (مثلا از روی میز یا از درون جعبه هنگام حمل ساز).
استثناعاتی نیز وجود دارد. در موارد نادری دیده می شود سنتوری که در آن از چوب خوبی استفاده شده باشد و حتا اگر از لحاظ مهندسی و کیفیت مواد به کار رفته در آن از درجه مرغوبیت متوسطی هم استفاده نشده باشد با این حال صدای ساز، مطلوب و استاندارد است گاهی ساز در حد ساز درجه یک و گاهی در حد یک ساز درجه 2 می باشد.
در واقع از این توضیحات مشخص می شود که: "مهندسی ساخت ساز" با پیش نیاز چوب خوب در درجه اول اهمیت، نسبت به ظاهر و مواد به کار رفته ی آن است.

کیفیت صدای حاصله:
به طور کلی تا امروز، اینکه بین سازهای بسیار خوب کدام سازها واقعا درجه یک هستند قضاوت بسیار مشکل است تا وقتی که رشته ی "ساز سازی" و "ساز شناسی" به عنوان یک رشته حرفه ای نگریسته و کار نشود و اجماع نظرها اتفاق نیفتد و کیفیت سازها با سطوح مختلف استاندارد نشود ماجرا همین خواهد بود. بنابراین سازی که مثلا استادی قیمت یک میلیون تومان را برای آن تعیین می کند، استاد دیگر بعید نیست آن ساز را یک ساز متوسط تلقی کند و بیش از چهارصد هزار تومان بر روی آن قیمت نگذارد و این بازار آشفته تا به سرو سامان برسد سلیقه افراد همیشه به عنوان موثرترین چاشنی عمل خواهد کرد، به طوری که نتیجه آن کماکان دورتر شدن از مبحث استاندارد خواهد بود چرا که بازه ی سلیقه ی افراد بسیار گسترده و تابع عوامل گوناگون است.
یک گوش تعلیم دیده فرق یک سنتور درجه 1 یا 2 یا 3 را به راحتی تشخیص می دهد و هنگامی که یک نوازنده حرفه ای اقدام می کند برای خریدن یک ساز درجه 1، با توجه به موارد فنی ساخت ساز و کیفیت صدایی آن، به طور حتم سازی را انتخاب می کند که به سلیقه ی وی نزیکتر باشد (چرا که در حال حاضر چاره ای هم نیست).
البته این روش انتخاب در همه جای دنیا مرسوم است یعنی نقش سلیقه در انتخاب ساز برای نوازندگان حرفه ای، ولی سلیقه ی نوازندگان به هیچ عنوان جای خالی و عدم وجود استاندارد را پر نمی کند. "وجود استاندارد برای سازها" و "سلیقه ی نوازندگان" دو مسئله ی کاملا جداگانه هستند. بنابراین این مورد "سلیقه "در بحث فنی جایی ندارد و پرداختن به آن بی نتیجه است.
تعریف اجمالی از ساز درجه یک: سازی که ظاهر آن از لحاظ تمام موارد فنی و ساخت قابل قبول و دارای کیفیت صدایی بسیار مطلوب باشد البته با توجه به تعریف فعلی استاندارد موجود، جدای از مسائل سبک و سلیقه. (استاندارد فعلی به معنی سلیقه ی اساتید در انتخاب ساز برای اجرا است، که بیشتر نمونه های صوتی آنها در دسترس است)
به طور عمومی در مورد یک ساز خوب و درجه یک بین اساتید کم و بیش اختلاف نظر های سلیقه ای وجود دارد:
1- سنتور خوب سازی است که در هنگام ردیف نوازی خوب پاسخگو باشد و صدای ساز به صدای ساز قدما نزدیکتر باشد و اصالت صدای آن محفوظ گردد.
2- با یک ساز درجه یک باید بتوان قطعات درجه یک و تکنیکی ساز را بخوبی اجرا کرد و ساز باید طبعی امروز گونه داشته باشد و با قطعات و حال و هوای امروزی هماهنگی و تناسب داشته باشد تا با صدای ساز و موسیقی قدما.
3- عده ای از اساتید نیز الگوی خاصی را از یک استاد (قدیم یا معاصر) در نظر دارند و به نظر آنها سازی که به آن الگو نزدیکتر باشد ساز بهتری است.
4- عده ای نیز معتقدند بطور کلی نمی توان یک ساز را درجه یک دانست بلکه در هر سبکی یک ساز درجه یک وجود دارد که ممکن است در قیاس با سبک دیگر درجه دو یا سه به حساب آید.
ولی به هر صورت مواردی که می توان کیفیت صدای سنتور را از طریق آنها بررسی کرد به صورت اجمالی عبارتند از:
-فاصله ی درست و منطقی سه پوزیسیون: به صورتی که هنگام اجرای متوالی نتها از بم ترین نت تا زیرترین نت کاملا پیوسته باشد مثلا صدای خرک دوم سیمهای سفید (نت فا) درست بعد از خرک هشتم سیمهای زرد (نت می) باشد و تغییر پوزیسیون محسوس نباشد.
-هماهنگی سیمهای سفید، زرد و پشت خرک از لحاظ رنگ صدا، به طوریکه هنگام اجرای قطعه و در زمان نواختن بر روی سیمهای سفید و بلافاصله نواختن بر روی سیمهای زرد این احساس پیش نیاید که قطعه ی در حال اجرا با دو سنتور اجرا می شود بلکه صدای سیمهای سفید و زرد به صورت یک صدای واحد از یک سنتور باشد.
-مقدار ماندگار ی طنین یک نت، با توجه به ضربات ضعیف، معمولی و قوی. اینکه صدای یک نت پس از ضربه هر چه بیشتر طنین انداز باشد، بهتر است، نظر درستی نیست و ارتعاش سیم پس از ضربه حدی دارد (در حد 3 تا 6 ثانیه) چون در غیر این صورت صداها با یکدیگر ادغام می شوند و ساز از صدادهی موزیکالیته خارج می شود.
-مناسب بودن حجم کلی صدای سنتور. بر خلاف تفکر بعضی از هنرجویان تازه وارد، حجم بالای صدای ساز هیچگاه نشان کیفیت صدای ساز نیست. حجم صدای ساز باید در حد متوسط باشد. حال اینکه صدای متوسط چقدر است بر می گردد به تجربه و شناخت نوازنده از صدای ساز. -عدم یکنواختی صدای ساز، به طوریکه موجب خستگی گوش نوازنده و شنونده نشود. طبیعی است یک هنرجو باید ساعتها صدای سنتورهای متفاوت را شنیده باشد تا بداند کدام صدا یکنواخت است و کدام صدا نیست. طبیعی است تجربه ی این مورد به چندین سال کار نیاز دارد.
-قابل تشخیص بودن و حفظ کیفیت صدا در مواقع اجرا ی ضربات خیلی ضعیف و خیلی قوی. در برخی سازها وقتی ضربه ی خیلی ضعیفی زده می شود اصلا شنیده نمی شود و با زدن ضربه ی بسیار قوی صدایی جز یک صدای زیاد از یک نت به گوش می رسد. (به اصطلاح noise)
-تو دماغی نبودن یا خیلی ول نبودن صدای ساز (گرفته یا افسار گسیخته، وحشی)
-دارای کمی صدای پوکی و زنگ صدا (تشخیص دو عامل اخیر بستگی به شناخت نوازنده از صدای ساز دارد).
(به طور یقین موارد دیگری نیز حتما وجود دارند، موارد فوق صرفا در حد این نوشته به نظر نگارنده رسیده است) یکی از نکات مهم دیگر این است که با دانستن تمام موارد بالا یک نوازنده ی خبره معمولا برای انتخاب نهایی یک ساز خوب، سازی را از بین سازهای نسبتا خوب با کمک عوامل فوق انتخاب می کند و مرحله بعدی این است که نوازنده بسته به مهارت شنیداری خود چند روز یا یک هفته یا یک ماه با سازهای انتخابی خود می نوازد تا بتواند در نهایت ساز مورد علاقه ی خود را از هر جهت انتخاب کند. به دور از منطق و انتظار است که یک نوازنده ی حرفه ای با دیدن اولین بار یک ساز یا با نواختن یک یا دو قطعه بلافاصله در مورد درجه 1 بودن آن ساز صحه بگذارد.
از راههای دیگر بررسی کیفیت و چگونگی صدای ساز نواختن آن در محیط های گوناگون مانند : فضای باز – داخل استودیو - در هوای گرم و سرد –در هوای رطوبتی– نواختن با مضراب با نمد و بی نمد - در سالن های کوچک و بزرگ (با میکروفن ). البته ذکر این موارد جهت دانستن هنرجویان سنتور با این مسائل است و گرنه شاید قرار دادن یک ساز در تمام شرایط فوق و آزمایش کردن آنها همیشه مقدور نباشد.
راه دیگر برای بررسی، نواختن قطعات تکنیکی سنتور با مضراب خوب و بدون نمد است چرا که طبق تجربه در سنتورهای بسیار خوب، نواختن با مضراب نمد دار یا بدون نمد نه در حجم و نه در کیفیت صدای حاصله، تغییری زیادی ایجاد نمی کند و هر دو صدا، خوب و قابل قبول هستند.
در مجموع به نظر می رسد که در ساز باید تعادلی برقرار باشد که هم بتوان کم و بیش صدای ساز قدما یاد آور شد و خیلی از صدای سنتی سنتور فاصله نگرفته و هم با ساز بتوان قطعات تکنیکی امروزی را اجرا کرد (در حالت کلی) مگر شخصی که استراتژی نوازندگی خود را به طور مشخص انتخاب کرده که حساب آن جداست و به نظر می رسد با سنتوری که تعادل و تناسبی دارد بتوان به سوی تعیین استاندارد ها گام برداشت.

در ادامه سعی می کنم به نکاتی اشاره کنم که در مجموع باعث بهتر شدن صدای یک ساز می شوند:
جا افتادن ساز (یا به اصطلاح آب بندی شدن): گفته می شود هر چه یک ساز بیشتر مضراب بخورد صدای آن بهتر و پخته تر می شود. این مطلب صحت دارد اما نه برای هر سازی با هر کیفیتی بلکه این امر فقط برای سازهای خوب و خیلی خوب مصداق دارد. برای روشن شدن این مطلب به مثالی اشاره می کنم.
اگر کمی اطلاع از فرش داشته باشید می دانید که یک فرش خوب و نفیس پس از سالیان دراز که زیر پا پهن می شود یا به اصطلاح "پا می خورد " ارزش هنری و مادی آن رفته رفته افزایش پیدا می کند و شاید برخورد کرده اید که فرشی که 30، 40 یا 50 سال پا خورده است آنرا به دیوار می آویزند و به عنوان یک کار هنری ارزشمند مقابل دیدگان همه قرار می دهند و به آن، چه افتخارها که نمی کنند.
در مقایسه حتما دیده اید که سرنوشت یک فرش بد و بی کیفیت به کجا می انجامد. بعد از گذشت فقط چند سال که چنین فرشی به زیر پا پهن می شود، به تدریج تار و پود آن نمایان و از یکدیگر جدا می شوند و کم کم کیفیت آن به حدی می رسد که نگه داشتن آن نه تنها موجب افتخار نیست بلکه باعث آبروریزی است. مثال فوق همان حکایت ساز است.
هر ساز خوبی قابلیت بهتر شدن دارد (از لحاظ صدا). اگر ساز شما یک ساز خوب و درجه یک باشد امید می رود که با زیاد نواختن آن سال به سال ساز بهتر، پخته تر و آب دیده تر شود. و اصولا کلمه و مفهوم آب بندی برای اینگونه سازها معنی پیدا می کند.
اما ساز بد دقیقا مانند یک فرش بی کیفیت است بطوریکه وقتی بعد از مدت مشخص نوازندگی، زمانی که انتظار می رود ساز باید آب بندی شده باشد و به صدای پختگی و اصلی آن نزدیک شود، بی کیفیتی صدای ساز آنقدر قابل تشخیص است که هنرجویان تازه کار نیز آنرا کاملا متوجه می شوند و بدین ترتیب زمانی که برای آب بندی یک ساز مد نظر است هنگامی است که شما باید این نوع ساز را به دور بیاندازید. به عبارتی این نوع سازها تا زمانی که کاملا نو هستند قابل تحمل هستند.
محافظت از ساز: ضربه نخوردن ساز – نبودن در مسیر مستقیم باد سرد و گرم – در هوای رطوبتی نبودن – آب یا بارون نخوردن – آفتاب مستقیم نخوردن – استفاده از رطوبت گیر داخل جعبه ساز.
درست است که مراقبت از ساز لازم است مضاف بر این که ساز شما هم ساز خوبی باشد. ولی از طرفی مراقبت بیش از حد باعث بد اخلاق و بد قلق شدن ساز می گردد و نوازنده را آزار خواهد داد. (به اصطلاح ساز ناز نازی می شود)
اینکه ساز نه گرما دیده باشد نه سرما نه رطوبت باعث می شود نوازنده اگر در شرایطی غیر معمول و غیر استاندارد بخواهد نوازندگی کند ساز نه خوب کوک می شود نه خوب کوک نگه می دارد نه صدای واقعی آن شنیده می شود.
حتی وقتی یک سنتور در یک مکان مشخص در خانه سالها می ماند و تکان نمی خورد وقتی آنرا جای دیگر (مثلا از اتاق به سالن ) انتقال دهید به روشنی تغییر صدای آن و خارج شدن از ثبات آن، کاملا معلوم می شود.
بهتر است اگر ساز خوبی دارید آنرا در مکانهای مختلف بنوازید (نه هر روز ولی هفته ای یا دو هفته ای یک بار) و گاهی نه زیاد آنرا در جایی که کمی گرمتر و سردتر از محل همیشگی ساز است بنوازید و یا مثلا در جایی که کمی رطوبت نیز دارد (البته نه در مدت خیلی طولانی).
اینکار باعث می شود اولا ساز آب بندی شود و یاد می گیرد خود را با شرایط محیطی متفاوت، وفق دهد (طبق تجربه اکثر اهل فن ) و لحن صدای آن تغییر نکند و کوک آن به راحتی خارج نشود تا یک نوازنده ی خوب بتواند با خیال راحت از ساز خود در هر جا و در هر مراسمی استفاده کند.
تمرین کافی و صحیح: از آنجایی که صدای یک ساز خوب با هر چه بیشتر نواخته شدن آن پرورش می یابد در نتیجه مستلزم تمرین نوازنده ی آن خواهد بود. اما آیا با هر نوع تمرینی و یا با هر روشی که بالاخره مضراب را به سیمها بزنیم یا بکوبیم می توان انتظار بهتر شدن صدای ساز را داشت یا خیر؟
به تجربه این واقعیت روشن شده است که پراکنده نوازی و نواختن قطعات بی سرو ته کمک به سامان گرفتن صدای ساز نمی کند. بلکه باید قطعات حتی الامکان، کامل، تمیز و اصولی اجرا گردند تا ساز با قطعات درست و نوازنده ماهر و خوش نواز بتدریج رشد کند.

جدای از مسائل فنی در ساخت ساز، موارد دیگری که می توان به آن اشاره کرد نحوه ی استفاده و نگهداری نوازنده از ساز می باشد. به عبارت دیگر چگونگی کارکرد استفاده کننده در راستای بهبود یک ساز خوب که در شماره ی گذشته کمی به آن پرداختم و حال ادامه ی آن:
همیشه کوک نگه داشتن ساز
از نظر چوب: وقتی شما با سازی که کمتر اوقات کوک و بیشتر اوقات نا کوک است می نوازید طنین صداهای ناهنجار ایجاد شده پس از برخورد به تدریج روی صفحه ی رویی چوب پستی و بلندیهای نا منظمی ایجاد می کنند (مدتهاست که این امر در بررسی های آزمایشگاهی مشخص شده و هدف من ورود به این بحث بصورت جزیی نیست با توجه به اینکه در تخصص من هم نیست) و اینکه فرض کنید بعد از پنج سال که بدین ترتیب هنرجویی نواخت، بعد از مدت زمانی که کوک را تا حد قابل قبولی یاد می گیرد و می خواهد سنتورش را کامل و به درستی کوک کند وقتی که سیمها را تنظیم می کند، ارتعاش و طنینی که سیمهای کوک شده ایجاد می کنند و تاثیری که روی چوب می گذارند کاملا هنجار هستند و با پستی و بلندی های ناهنجار قبلی که روی چوب ایجاد شده اند نا همگونی دارند.
بنابراین در حالی که ساز کاملا کوک است صدای مطلوبی که از آن سنتور مورد انتظار است شنیده نمی شود. در واقع چوب با توجه به صداهایی که به آن برخورد می کند رفتاری بروز می دهد و به آن شکل و فرم می ماند و عکس العمل خاصی (از لحاظ صدایی ) برای آن تعریف می شود و همیشه همانگونه پاسخ می دهد. پس وقتی ساز شما همیشه کوک است ارتعاشات هنجاری را به چوب می دهد و به اصطلاح چوب رام می شود و صدای درست را می شناسد.
صفحه ی رویی سنتور تحت عامل دو فشار است یکی وقتی که ساز کاملا کوک باشد که در این صورت سیمهای آن کاملا کشیده و فشار کافی را به صفحه ی رویی سنتور وارد می کنند. دوم نسبت به اینکه یک نوازنده با چه میزان توانایی مضرابهای مداوم را با سرعت و قدرت به سیمها می زند فشار کمتر و بیشتر را تعریف می کند. بنابراین با توجه به دو عامل فوق مجموع فشاری که صفحه ی رویی سنتور متحمل می شود حدودا بیش از دویست کیلو است.
در نتیجه فشار پیش بینی شده (استاندارد) بر روی صفحه رو باعث فشار به پلهای داخل سنتور و کلافهای بالا و پایین و طرفین شده و حدالامکان به مرور زمان کیپ می شوند به طوری که دیگر جایی برای بیشتر کیپ شدن نداشته باشند. در این صورت دیگر جایی برای کش آمدن سیمها و چفت شدن قسمتهای مختلف چوب وجود ندارد.
حال فرض کنید سنتوری که کوک نیست سیمهای آن به اندازه ی کافی سفت نیستند و فشار کافی روی صفخه ایجاد نمی کنند و اگر نوازنده هرچقدر محکم هم روی ساز بزند (که کار درستی هم نیست) آنچنان فشاری را نمی تواند بوجود آورد در این صورت قسمتهای مختلف بدنه ی ساز هم به این زودی ها چفت نمی شوند و طبیعتا ساز دیرتر جا می افتد.
از نظر سیم: بخشی از جا افتادن ساز مربوط به جا افتادن سیمها می شود ( کش آمدن آنها به اندازه ی کافی تا حدی که دیگر جایی برای بیشتر کش آمدن نداشته باشند). این امر هم به سعی اینکه ساز را حدالمکان کوک نگه داریم دستیافتنی است. بنابراین یک نوازنده بهتر است مدتی با سازی که به طور کامل کوک شده است کار کند تا سیمها از حالت کاملا نویی خارج شوند و سهمی در صدای مطلوب ساز داشته باشند.
از نظر گوشی ها: وقتی ساز شما همیشه کوک بوده کوک کردن آن ساده خواهد شد چرا که گوشی ها همیشه در محل درست بود و در جای خود ثابت می مانند. اما سازی که هیچ گاه به درستی کوک نبوده گوشیها هیچ وقت در محل درست نبوده و هر بار در یک مکان دیگر قرار می گیرند در نتیجه هنگامی که می خواهیم این ساز را درست و کامل کوک کنیم نه گوشی ها یاری می کند نه سیمها و نه چوب ساز از لحاظ صدایی.

ارتباط معنوی نوازنده با ساز: از آنجا که چوب ساز زمانی زنده و جزوی از طبیعت بوده هنگامی که از ریشه جدا می شود و قسمتی از ساز می گردد بطور کلی موجودیت زنده ی خود را از دست نمی دهد و کماکان قابلیت عکس العمل را به رفتارهای گوناگون را دارا می باشد. از آنجا که هر آدمی می تواند با هر شیئی هر چقدر زمخت ارتباط پیدا کند ارتباط یک نوازنده با سازش به مراتب شدنی تر، قوی تر و بهتر است. طبیعی است هر قدر ارتباط معنوی یک نوازنده با سازش بیشتر باشد می توان انتظار صدای مطلوبتری را داشت، نسبت به یک ارتباط بی حس و بی روح.
نواخته شدن ساز فقط توسط یک نفر: اگر راننده باشید حتما تجربه داشته اید که ماشینی که چند راننده دارد (مثلا در یک خانواده) بازدهی کمتری و خرابی بیشتری نسبت به ماشینی که دست یک نفر باشد دارد. اتومبیل، یک شیئی آهنی است حال اینکه قسمت اصلی بیشتر سازها چوب است و ارتباط چوب با انسان بسیار مناسب تر است.
بدین معنی که وقتی سازی فقط یک نوازنده دارد، (فعلا به دلایل فیزیکی و شاید متافیزیکی ) یاد می گیرد که چطور ضربه ای همیشه به آن برخورد می کند و چگونه باید به آن پاسخ بدهد. ولی هنگامی که یک ساز چند نوازنده دارد با توجه به اینکه حتما بیشتر مضراب می خورد ولی بی تکلیفی در صدای ساز کاملا برای گوش تعلیم دیده معلوم است. زیرا ساز مجبور است با چند نوازنده ارتباط پیدا کند. علاوه براینکه "دم" نوازنده ها نیز با یکدیگر متفاوت است و در صدای ساز به ناچار تأثیر گذار خواهد بود.
اما بعد از طرح این موضوعات تئوری، واقعا بهترین صدای سنتور چگونه صدایی است؟ اگر شما متخصص هستید که هیچ، ولی اگر قادر به شناسایی صدای سنتور درجه یک نیستید به نظر من بهترین روش گوش دادن به صدای سنتور اساتید فن است آن هم به مقدار زیاد و در صورت امکان نواختن با سنتور خیلی خوب تا بعد از چند سال به تدریج گوش شما با صدای سنتور خیلی خوب آشنا شود.
البته در نظر اساتید هم سنتورهای خوب متفاوت هستند ولی بطور کل می توان درکی از صدای سنتورهای خوب با گوش کردن به دست آورد.
طبق تجربه پیدا کردن یک ساز درجه یک برای هنرجو تقریبا غیر ممکن است مگر به صورت تصادفی، چون یک هنرجو زمانی را که صرف یافتن یک ساز خوب می کند، حال بسته به زمان صرف شده سلیقه و درک هنرجو نیز دائما در حال رشد و تغییر می باشد و این امر باعث می شود همیشه بین ساز خودش و ساز ایده آل ش فاصله ای را حس کند و این امر تا زمانی ادامه دارد که یک هنرجو به مرحله ی حرفه ای و استادی برسد.
نکته ی قابل توجه برای هنرجویان این است که بدانند آموزش سنتور خوب جای خود دارد، اما صدای دلنشینی که از نواختن ساز اساتید می شنوند سهم قابل توجهی از آن مربوط به تجربه، مهارت، پختگی مضرابها و میزان درک اساتید از موسیقی است. صدای ساز استادانی چون فرامرز پایور و پرویز مشکاتیان نه فقط به خاطر ساز آنها بلکه به علل فوق الذکر، از اهمیت و ارزشی بالا برخوردار است چرا که نمونه هایی نیز وجود دارد که آنها با سازی کاملا مشقی نوازندگی کرده اند ولی باز هم صدای ساز آنها شنیدنی و معرف استادی آنهاست. پیشنهادی که اول به خودم بعد به دوستانم دارم این است که، در کنار سعی در شناخت یک ساز خوب به جای اینکه کلی وقت و فکر خود را مشغول کنیم به اینکه ساز خوب چیست و چگونه می توانیم آنرا به دست آوریم، ابتدا به دنبال "خودسازی" باشیم و اینکه هرچه بیشتر برای یک نوازنده ی خوب شدن تلاش کنیم و به دنبال کسب مهارتهای تکنیکی و تاکتیکی (درک جوهر موسیقی) باشیم. طبق گفته ها و شنیده ها و تجربه ی اهل فن، اطمینان داشته باشید که "ساز خوب، نوازنده ی خوب را پیدا خواهد کرد".
 

B a R a N

مدير ارشد تالار

تایید شد

 
بالا