زت الله انتظامی در گفت و گویی خواندنی با جام جم حرف های جالبی زده که بخشی از آن را می خوانید: «پس از اینکه به تهران آمدم، در دانشکده هنرهای دراماتیک هنرهای زیبای تهران مشغول شدم و فیلم «گاو» را هم بازی کردم. یک بار نزد دکتر نامدار، رئیس دانشکده هنرهای زبیای تهران رفتم و گفتم آمده ام درس بخوانم، اما او حرفم را جدی نگرفت و از اتاق بیرونم کرد.
ساعت 2 همان روز که از دفترش بیرون آمد، مرا دید که هنوز مقابل اتاقش استاده ام. گفت: «هنوز که اینجا هستی؟» پاسخ دادم: من آمده ام درس بخوانم و شما مرا بیرون می کنید. گریه ام گرفت. دیپلم من برق صنعتی در مدرسه آلمان ها بود و دانشگاه تهران قبول نمی شد. دکتر نامدار به من گفت همه فعالیت هایی که در مدرسه سینما و تئاتر آلمان تا امروز کرده ای را در یک نامه بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن. نامه را گرفت و شماره تلفنم را خواست و گفت خبرت می کنم. یک هفته بعد به من خبر داد که هیئت امنای دانشکده موافقت کرده اند که بدودن کنکور وارد دانشگاه شوی. فکر می کنم اولین و آخرین دانشجوی دانشکده هنرهای زیبای تهران بودم که بدون کنکور وارد دانشگاه شدم.
در آن سال ها بهرام بیضایی در دانشکده تاریخ چین تدریس می کرد. به خاطر دارم یک بار زمان امتحان این درس سر کلاس بیضایی نشسته بودم و نمی دانستم چه بنویسم. دانشجویی پشت سر من در جلسه امتحان نشسته بود و مرتب می گفت: ورقه ات را بده من برایت بنویسم. در این زمان، بیضایی گفت ورقه ات را بیاور و با صدای بلند گفت من نمره الف را به عزت الله انتظامی می دهم. درحالی که ورقه من سفید بود. بعد از اینکه به دانشکده هنرهای زیبا راه یافتم، چهار سال، تمام میهمانی ها و جشن ها را قطع کردم. آن زمان یک فولکس قراضه داشتم و شب و روز در این فولکس درس می خواندم».
تماشا
ساعت 2 همان روز که از دفترش بیرون آمد، مرا دید که هنوز مقابل اتاقش استاده ام. گفت: «هنوز که اینجا هستی؟» پاسخ دادم: من آمده ام درس بخوانم و شما مرا بیرون می کنید. گریه ام گرفت. دیپلم من برق صنعتی در مدرسه آلمان ها بود و دانشگاه تهران قبول نمی شد. دکتر نامدار به من گفت همه فعالیت هایی که در مدرسه سینما و تئاتر آلمان تا امروز کرده ای را در یک نامه بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن. نامه را گرفت و شماره تلفنم را خواست و گفت خبرت می کنم. یک هفته بعد به من خبر داد که هیئت امنای دانشکده موافقت کرده اند که بدودن کنکور وارد دانشگاه شوی. فکر می کنم اولین و آخرین دانشجوی دانشکده هنرهای زیبای تهران بودم که بدون کنکور وارد دانشگاه شدم.
در آن سال ها بهرام بیضایی در دانشکده تاریخ چین تدریس می کرد. به خاطر دارم یک بار زمان امتحان این درس سر کلاس بیضایی نشسته بودم و نمی دانستم چه بنویسم. دانشجویی پشت سر من در جلسه امتحان نشسته بود و مرتب می گفت: ورقه ات را بده من برایت بنویسم. در این زمان، بیضایی گفت ورقه ات را بیاور و با صدای بلند گفت من نمره الف را به عزت الله انتظامی می دهم. درحالی که ورقه من سفید بود. بعد از اینکه به دانشکده هنرهای زیبا راه یافتم، چهار سال، تمام میهمانی ها و جشن ها را قطع کردم. آن زمان یک فولکس قراضه داشتم و شب و روز در این فولکس درس می خواندم».
تماشا