• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

آوانگاردی موسوم به کبرا

Silver Star

مدير ارشد تالار


در سالهای پرتنش بعد از جنگ جهانی هنرمندان اروپایی تجربه های تازه ای از هنر را با توجه به فشارهای روحی و روانی حاکم بر جامعه در تاریخ ثبت کردند. گروه کبرا از هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاع گرا تشکیل می شد که نوع نگرششان به زندگی ، رهاورد ادوار بعد از جنگ بود.






16013211720315418217242434225524225020710055.jpg


زمانی، اکثر مردم جهان در جنگ جهانی دوم درگیر مبارزه‌ای خونین بودند. مبارزه‌ای سهمگین که در آن صد ملیون انسان جنگیدند. در طول این جنگ کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر محور ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. اما هفتاد میلیون انسان کشته شدند و این خونین‌ترین درگیری انسانی در طول تاریخ است. این جنگ عواقب وحشتناکی برای دولتها و مردم به دنبال داشت. مشکلات روحی روانی مردم و سربازان برگشته از جنگ که حالا صحنه‌های جنایات و کشته شدن عزیزانشان را لحظه‌ای از یاد نخواهند برد، مشکلات اقتصادی و بی خانمانی هزاران نفر و غیر و غیره مسائلی بودند که تک تک انسان‌های آن زمان با آن دست‌ و پنجه نرم می‌کردند. این نگرانی‌ها هنر را هم شدیداً تحت تأثیر قرار داده بود. در سال‌های پرتنش بعد از جنگ جهانی دوم، هنر جهان به‌ویژه اروپا، مراحل و دوره‌های متلاطم و متحولی را سپری می‌کرد. هنرمندان، به خصوص نقاشانی که جنگ و عواقب اجتماعی آن را از نزدیک تجربه و احساس کرده بودند، سعی بر آن داشتند که آن تحولات اجتماعی، همچنین دگرگونی روابط انسان با انسان، و انسان با جهان پیرامون را در آثار خویش تابانیده و آنها را در جهت ساختار بصری و ابداع کارکردی خویش قرار دهند. بسیاری از هنرمندان، زیر فشار تشویش‌های ناشی از نا استواری زندگی، غالباً به سوی تصویرهای درونی کشیده شدند و دنیای آشفته ذهن خویش را بر واقعیات برونی بازتابانیدند. جنبش‌هایی همچون اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم نیز در این مخدوش نمودن سیمای واقعیت، سهم داشتند. آنچه این نقاشان و آثار آنها گواهی می‌داد، عبارت بود از خالی بودن دنیا، تباهی اشیایی که در فضا رها شده‌اند، و یا در این دنیا معلق مانده‌اند، و ویرانی‌ها و مسخ شدن انسان. در آن موقعیت، "واقعیت" خصلتی استعاری به خود گرفته بود و این بدان معنی بود که خود واقعیت مشکوک به نظر می‌رسید.


از نیمه قرن به این سو، بسیاری از هنرمندان نسل جدید، بر اساس میراث استادان و هنرمندان قبل از خود و بر مبنای تجربه‌ی نیم قرن گذشته و آثار بعد از جنگ جهانی اول، همچنین به مدد تلاش بی‌وقفه خویش، دست به تغییر، جابه‌جایی و تفسیر واقعیت زده بودند. هنرمند ناگزیر بود که طرز تلقی خویش را درباره‌ی آن نیازها بروز دهد. او ملزم به ارتباط، تأثیرپذیری و تأثیرگذاری با جامعه بود. در فاصله بین جنگ جهانی اول و دوم، مسئله "هنر ملتزم" و بحث تعهد و مسئولیت در هنر، محافل روشنفکری اروپا را، شدیداً به خود جلب کرده بود.



یکی از این گروه‌های ظهور کرده در سال‌های آخر دهه‌ی چهل، گروهی چند نفری از نقاشان پر جنب و جوش تندرو، موسوم به گروه "کبرا" بود. روش کار آنها بر خود انگیختگی و تجربه استوار بود و از نقاشی کودکان، اشکال بدوی، آثار پل کله و خوان میرو، فرهنگ عامه، تاریخ اساطیر، خوشنویسی شرقی، فرهنگ مکان‌هایی مانند آفریقا و اقیانوسیه الهام می‌گرفتند. نقاشی‌های نیمه انتزاعی با رنگ‌های درخشان، خشن و تحریف‌هایی در چهره‌ی انسان از تکنیک‌های مورد استفاده‌شان بود و پرنده، گربه و سگ تصاویر مورد علاقه آنان بود. هنرمندان کبرا به بررسی ساخت آثار هنری و نظریه پردازی هنر و نقش آن در جامعه پرداختند و به جای ناراحتی از جهان پیرامون به دنبال بهره‌برداری از آزادی بیان توسط ناخوآگاه و غریزه بودند.



برخی از هنرمندان در مسیر این تفکر، به ویژه در فرانسه و ایتالیا، به احزاب سیاسی پیوستند و عده‌ای نیز روش‌های تلفیقی کارکردی مناسب با تنش و ضرورت زمان را برگزیدند. هنرمندانی مانند "ادوارد پینیون"، "رناتو گوتوزو" که موضوع اصلیشان، مقولات اجتماعی و سیاسی است. در اروپای پس از جنگ، حادترین مشکلات اجتماعی، یعنی فقر، بیکاری، بی‌خانمانی، آشکار شده بود. موجی از رئالیسم نو در سینما، رمان، نقاشی و شعر برخاسته بود. در این گیر و دار علاوه بر رئالیسم نو یا رئالیسم اجتماعی برخاسته از ناآرامی‌ها و نامردی‌های جامعه بعد از جنگ، روش‌ها و سبک‌هایی چون اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم و شاخه‌ها و نواده‌های آنها نیز فعالانه سعی در ارائه راهکارهایی نو و بیشتر منحصر به فرد در زبان هنری آن روز داشتند. عده‌ای از سبک‌ها و تکنیک‌های هنری که در دو یا سه دهه‌ی پیش، روشی پیشتاز و به اصطلاح آوانگارد، محسوب می شدند، مورد بی‌مهری و عدم استقبال جوانان پرشور و جست جوگر عرصه هنر شده بودند. به خاطر همین جو اجتماعی گروه‌های بزرگ و کوچک هنری مرتباً ظهور و افول می‌کردند. عده‌ای از آنان مجله یا نشریه‌ای را منتشر کرده و از آن به عنوان مانیفست و بلندگوی حرکت فکری خویش استفاده می‌کردند.

یکی از این گروه‌های ظهور کرده در سال‌های آخر دهه‌ی چهل، گروهی چند نفری از نقاشان پر جنب و جوش تندرو، موسوم به گروه "کبرا" بود. روش کار آنها بر خود انگیختگی و تجربه استوار بود و از نقاشی کودکان، اشکال بدوی، آثار پل کله و خوان میرو، فرهنگ عامه، تاریخ اساطیر، خوشنویسی شرقی، فرهنگ مکان‌هایی مانند آفریقا و اقیانوسیه الهام می‌گرفتند. نقاشی‌های نیمه انتزاعی با رنگ‌های درخشان، خشن و تحریف‌هایی در چهره‌ی انسان از تکنیک‌های مورد استفاده‌شان بود و پرنده، گربه و سگ تصاویر مورد علاقه آنان بود. هنرمندان کبرا به بررسی ساخت آثار هنری و نظریه پردازی هنر و نقش آن در جامعه پرداختند و به جای ناراحتی از جهان پیرامون به دنبال بهره‌برداری از آزادی بیان توسط ناخوآگاه و غریزه بودند.

اعضای این گروه "کارل آپل"،"کنستانت نیونهایس"، "آسگریورن"، "پیر آلشینسکی"، "گیوم کورنلیس ون بورلو" بود. گروه کبرا در برابر قوانین آکادمی هنر شورش و ارزش‌های متعارف را رد کردند و خواهان هنری بدون محدودیت بودند. آنها در جست و جوی شکل تازه بیان طبیعی بودند و با موندریان و گروه استیل مخالفت می‌کردند. اعضای گروه با گروه‌های مشابه در شهرها و کشورهای دیگر تماس داشتند و به گروه اکسپرسیونیست بین‌المللی یا گروه کبرا تبدیل شدند.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
گروه موسوم به کبرا از جمله هنرمندانی بودند که با الهام از هنر پل کله و نقاشی های بدوی به تولید آثار انتزاعی دست زدند که متاثر از پیامدهای بعد از جنگ جهانی بود.












83214535515336513917815015998721712617.jpg


گروه کبرا در یک کنفرانس بزرگ بین‌المللی در پاریس در سال 1948 آغاز به کار کرد. پایگاه آنان به طور وسیع در سه پایتخت شمال اروپا: کپنهاگ، بروکسل و آمسترام قرار داشت که حروف آن اسامی (ک. بر. آ) کلمه‌ای می‌سازند که همان نام کفچه مار هراس انگیز کبرا، و مار کبرایی که با پیچ و خم‌هایش همین کلمه را تصویر می‌کند، است و این نشانه گروه بود. این اسم محصول قلم "دوترمون" کاتب بلژیکی است. گفتنی است که نام کبرا هراس و وحشت را القا می‌کند که شاید علت انتخاب این نام و نشان ایجاد همین ترس و وحشت است.شاید علت دیگر آن، نام این حیوان رمزگونگی و مهابت توأم با رازداری باشد. نشانه‌ای برای خودپروری و تولدهای مکرر و احیاء خویشتن. و همچنین مظهر نیروی حیات و کمال به شمار می‌رود. آنها خواستار طرح‌هایی تراویده از ذهن بودند و ساخته و پرداخته و عالمانه را به چالش می‌کشیدند. نقاشان گروه کبرا اعتقاد داشتند که هنر با زیبایی پیوستگی ندارد و این علت اصلی مخالفتشان با هنر آکادمیک و گروه استیل و موندریان بود. زیرا نئوپلاسیسم، نظریه زیبایی شناختی موندریان است که احکامی را مبتنی بر این نظریه منتشر کرده بود: هنر باید کاملا انتزاعی باشد. از شکلهای راستگوشه در وضعیت افقی و عمودی استفاده شود، رنگها باید مشتمل بر رنگهای اولیه ( سرخ ، زرد آبی ) سیاه، سفید و خاکستری باشد .اگرچه این سبکی خلاق و نو به شمار می‌رفت و تفکر جهان هنر را به خود معطوف کرده بود اما بر پایه قوانین و تفکرات، بنا شده و عقلانیت را سر منشأ خود قرار داده بود که این روش روح تحولگر و فوران احساسات نقاشان کبرا را فرو می‌نشاند. این قوانین در چشم آنها موانعی تلقی می‌شد که حس جوشان و کار آفرین هنرمند را در خود گم می‌کرد.


گروه کبرا به تباین‌ها و تضادهای مستتر در زاویه قائمه و تعادل پایدار با خط‌های مستقیم، و طرحی تدریجی و محاسبه شده آنگونه که گروه استیل بدان اهمیت می‌داد، اعتقادی نداشتند. نوعی بی‌قراری و شتابزدگی به شکلی که می‌خواستند از زمان وفرصت زندگی به خوبی استفاده کنند، در آثارشان دیده می‌شود. آنها ماشین و ماشینیسم را نمی‌ستودند. نه تنها در آن نوعی انضباط معنوی و زیبایی جدیدی نمی‌دیدند بلکه نوعی لگام گسیختگی و تشویش را از ویژگی‌های آن برمی‌شمردند و سلاح‌های مترقی آدمکشی را پایمال کننده‌ی روح انسان و برکوبنده‌ی عوالم و احساس‌های معنوی او می‌دانستند.




نام کبرا هراس و وحشت را القا می‌کند که شاید علت انتخاب این نام و نشان ایجاد همین ترس و وحشت است.شاید علت دیگر آن، نام این حیوان رمزگونگی و مهابت توأم با رازداری باشد. نشانه‌ای برای خودپروری و تولدهای مکرر و احیاء خویشتن. و همچنین مظهر نیروی حیات و کمال به شمار می‌رود. آنها خواستار طرح‌هایی تراویده از ذهن بودند و ساخته و پرداخته و عالمانه را به چالش می‌کشیدند



بیشتر نقاشان پیرو گروه کبرا نوعی پیکره‌نمایی با اقتباس از هنر قومی، هنر کودکان، و هنر پیش از تاریخ یا هنر بدوی مآب را به کار می‌بستند. مهمترین اصل اتحاد این هنرمندان، نظریه ایشان در خصوص آزادی کامل اشکال انتزاعی همراه با تأکید بر حرکت قلم مو بود. از این لحاظ این هنرمندان از پیروان "دو بوفه" و "فوتریه" فرانسوی به شمار می‌رفتند.

هنرمندان گروه کبرا احترام فوق‌العاده‌ای برای این هنرمندان قائل بودند. البته مسیری که در شیوه‌ی بیان پیش گرفته بودند متفاوت بود و عموماً خشونت آمیزتر، رنگارنگ‌تر، پویاتر و ظاهراً آشفته‌تر بود. دلیل احترام و پیروی این گروه از "ژان دوبوفه" این بود که آنها تفکرات و تصمیمات خود را در آثار این هنرمند می‌دیدند که تا آن زمان تحقق نیافته بود. دوبوفه راهی را رفته بود که گروه کبرا آن را می‌ستود و علاقه‌مند به ادامه و تکمیل این راه بودند. او که حدود بیست سال از نقاشان بزرگتر بود از فعال‌ترین و مطرح‌ترین نقاشان آوانگارد و آکادمی ستیز بعد از جنگ جهانی دوم بود. دو بوفه متولد1901 در فرانسه بود. در 1918 بعد از اندکی تحصیل در آکادمی ژولیان و پی بردن به ناسازگاریش با قوانین و تدریس آنجا از محافل هنری کناره گرفت و مدت بیست‌و پنج سال به صورت انفرادی به طراحی و نقاشی و مطالعه پرداخت. وی مطالعاتش را در زمینه هنر و دست ساخته‌های قشرهای مختلف، به خصوص کتابی در مورد دیوانگان که نقش مهمی در هدف نهایی او داشت، تکمیل کرد. هنر کودکان و هنر دیوانگان به صورت مدل‌های اساسی شیوه‌ی کار او درآمدند. منظره‌های گسترده پاریس و پاریسی‌ها، اتوبوس‌ها، مترو، مغازه‌ها، و کوچه پس کوچه‌ها موضوعات مورد استفاده او محسوب می‌شد. فضای آثارش را طوری ترکیب بندی می‌کرد که گویی در پرده بدوی و مربوط به روزگار باستان است. پس از او، "پل کله" که از آثار کودکان و دیوانگان الهام گرفته بود از هنرمندان مورد ستایش آنان محسوب می‌شد.
 
بالا