پس از خواندن خبر نمایشگاه سیاتل تهران و واکنش شتابزده دوست (نادیده) و طراح جوان امیرعلی قاسمی بر آن شدم نکاتی را بر شمارم که در زیر میخوانید:
"با وجود بر آشفتگی بیش از حدی که این خبر بر انگیخته باید گفت این نمایشگاه از فقدان ایده منسجم و شتابزدگی در انتخاب شرکت کنندگان رنج می برد و چنان نمایشگاه پر اهمیتی نیست که این همه پر سرو صدا برایش بلند کنیم ، چه، گرداننده اصلی در سفر کوتاهی به تهران به همراه گروهی از سفیران صلح(!) بدون صرف زمان کافی و در شرایط غیر عادی (در لابی هتل) با تعدادی از طراحان (از جمله نگارنده) دیدار می کند، و سپس طی روندی که جزییات آن برنگارنده نامعلوم است تعداد معدودی نیز به جمع شرکت کنندگان اضافه می شوند."
با هر منطق و عقل سلیمی که به این سطور بنگرید در می یابید که به عقیده نگارنده اتفاق مهمی نیافتاده است یک نمایشگاه بی در و پیکر و شتابزده و ناهماهنگ و .... چرا که خودشان هم اذعان دارند که همه طراحان شرکت کننده در این نمایشگاه، در اثر آشنایی و رابطه انتخاب شده اند و حالا که کار تمام شده و کارها نهایی شده و خبر هم اعلام شده ایشان حتی یک اعتراض ساده از آقای تنهایی را هم تحمل نکردند و در متنی گویا که می خواهند دل دیگران بیش از این آب نشود، اعلام می فرمایند که خیر نمایشگاه چندان هم مهم نیست... ناراحت نباشید... انگار مخاطبان ایشان و یا آقای تنهایی از مشروعیت و یا موضوعیت این نمایشگاه حرفی به میان آورده بودند و یا گله از عدم حضور و یا حضور کسی داشته اند! ناگفته پیداست که رتبه و قدر و ارزش چنین نمایشگاه هایی مشخص است، اتفاقا بحث چیز دیگریست و آن هم همین رابطه ها و کانال های عجیب و غریب در گرافیک ایران است که در همه جا حتی در داوری بی ینال و در نمایشگاه ها و در فراخوان ها و کتاب چاپ کردن ها و در جای جای اتفاقات گرافیکی این سرزمین دیده می شود و جالب تر اینست که عمده اعتراضات را هم همین "قشر در همه جا دیده شونده" دارند که برابری نیست و اعتراضات بی دلیل است و ما حقمان است و در نهایت این که "ما هر کاری دلمان خواست به اسم گرفیک ایران می کنیم اما بقیه طراحان گرافیک ایران اعتراض نکنند ما حق آب و گل داریم ... نداریم ؟ "
خوشبختانه یا متاسفانه من عضو آی جی دی اس نشده ام اما به هر حال شنیده می شود اعتراضاتی از اعضا که مثلا اطلاع رسانی ها و خبرنامه ها و آگاهی هایی که باید به همه اعضا داده شود، تنها به همین قشر خاص داده می شود تا مبادا کس دیگری غیر از آقایان در جشنواره ای فستیوالی جایی شرکت کند و هیمنه پر طمطراق آقایان را خدشه بیاندازد. نمونه آخر این پنهان کاری ها هم مربوط به "یک جهان یک پرچم" و "ایتاکا یونان" بود که سه روز مانده به پایان برای این که ضایع تر نشود، خبرش را منتشر کردند! بگذریم ... به هر حال این هم از آن نوع اعتراضات است که شما بر تمام روال کار و نحوه انتخاب در لابی هتل و اضافه شدن چند تن دیگر از طریق آشنایی و ... اعتراض داشته باشید اما باز هم شرکت کنید ! فکر می کنید این تمایل فراوان به دیده شدن در همه جا برای چه باشد؟ این همان پرتاب بطری نیست؟
"تنها نکته دقیق مورد اشاره آرش تنهایی را می توان این شمرد که این نمایشگاه خوش ظاهر و با بسته بندی پر طمطراق که به زودی افتتاح می شود ، آن چیزی را که ادعا می کند در خود ندارد، و عنوان "طراحان پس از انقلاب" سنگ بزرگی است که گردانندگان از پس بلند کردن آن بر نیامده اند. چنین ادعایی مسئولیت سنگین تحقیق و به روز نگه داشتن آرشیوی از طراحان "معاصر" ایران را می طلبد که از طریق بنای موسسه ای تحقیقاتی که کارش را با تولید محتوی بر مبنای مستندات و منابع علمی و نه حب بغض های "حیدری ـ نعمتی" و جناحی انجام دهد که با شرایط فعلی و بدون حمایت های مادی و معنوی مورد نیاز، ظرفیت انجامش در کشور وجود ندارد."
اولا که این تنها نکته موجود در متن آقای تنهایی نیست، بلکه چندمین نکته موجود در متن آقای تنهایی ست ! ما همچنان متوجه نمی شویم که اگر آقای قاسمی خودشان اذعان دارند که این جشنواره هم شتابزده است هم پراهمیت نیست و هم در ادامه متن به نوعی بوهایی از آن به مشام می رسد و هم پر طمطراق است و هم ادعا می کند آن چیزی را که ندارد و رابطه ای ست نه ضابطه مند و هزار و یک فجایع دیگر پس چرا خودشان شرکت در آن را پذیرفتند ؟ آیا این تاییدی نیست که آقایان بر خلاف آنچه که سعی می کنند نشان دهند (که برای ما چنین چیزهایی اهمیت ندارد و ما تلاشی در جهت معروف کردن خودمان نمی کنیم بلکه دیگران ما را به زور می برند و می گویند که "جان من... بیا تو این نمایشگاه شرکت کن!" ) اتفاقا هر لحظه و در هر نمایشگاهی می خواهند حتما خودشان باشند و حالا اگر شد دیگران هم "هی" جا شد بیایند مانع ندارد؟! چرا شجاعانه نمی پذیرید که آقایان ما دوست داریم همه جا باشیم و هر طور که شده این را عملی می کنیم حال از طریق مخفی کاری از طریق رابطه با داوران و انتخاب گران از طریق شرط و شروط و خلاصه هزار و یک ترفند دیگر... و جالب تر از همه این که به اعتقاد من آقای تنهایی حتی منظورش این نبود که مثلا خودشان را در این نمایشگاه شرکت دهند ، ایشان فقط حرفی را از سر دلسوزی زدند و تعجب و حیرت خود را از حضور همین چند اسم در همه جا و همین طور پنهان نگه داشتن موضوع بیان کردند، چه گمان نمی کنم ایشان اساسا رغبتی به این قسم حضورها داشته باشند.
جالب تر این که سخن از نبود ظرفیت لازم برای تهیه آرشیوی از طراحان معاصر ایران و تحقیق و ... به میان می آید که معلوم نیست آیا به غیر از انجمن صنفی که در قبضه آقایان است کجا و چه نهاد دیگری باید این کار را انجام دهد که نمی دهد و چه کسی بیشتر ضرر می کند از این "نبود" منابع علمی و نه حب و بغض ها؟ هر جور که کلمات را در ذهنم جابجا می کنم نمی گیرم که حب و بغض می تواند از طریق طراحان مستقلی که در خانه شان نشسته اند و دارند کارشان را می کنند، اعمال شود و یا از طریق کسانی که مسئولیت ها را بر دوش دارند؟! حتی انجمن این قدر قدرت نداشت که حداقل این افراد را از بین اعضا انتخاب کند. این چه انجمنی ست؟ راست نیست که می گویند "مشکل گرافیک ما ندیدبدیگی و بیسوادی ست!"
در مقابل پوستر های ایرانی کمتر تجاری می نمایند و بعضا تا مرز سلف پروموشن پیش می روند و هنوز معضل بزرگی که وجود دارد این است هنوز آثاری چاپ نشده و تک نسخه ای را می توان به عنوان کار حرفه ای جا زد .
اینجا اذعان دیگری بر وقوف نگارنده به غیر حرفه ای بودن کارها و با این وجود اصرار بر شرکت در نمایشگاه ! حضور در جای جای گرافیک جهان به چه قیمتی ؟
اغلب مردمان دو کشور، به دلیل تبلیغات غیر واقعی دولتها، تصور درستی از کشور مقابل نداشته و ندارند و از برداشت های سطحی طرف مقابل، می توان به خلاصه کردن و تقلیل ایران ( یا نقشه کاریکاتوری آن) در نمایشگاه اشاره کرد: قطعاتی شبیه به تقصیمات ایالت های آمریکا با درج نامهایی چون : حرم، تهران، مسجدها، عرفان و صوفیگری، نفت، آثار باستانی، قلیان و کباب و خواستگاه تمدن ها!!!
در این بخش هم حتی اگز نخواهیم پز وطن پرستی و میهن دوستی بدهیم ، باید بپذیریم که هر کس که باشد باید بر این شیوه تصور خرده بگیرد و مثلا به نشانه اعتراض هم که شده از شرکت سر باز بزند. اما جالب است که همه مسایل منفی و مشکوک و غریب گفته می شود اما باز هم نمایشگاه را عشق است! این ماجرا دقیقا مثل فروشنده موادی ست که می گوید اگر من نفروشم یکی دیگر می فروشد و لابد این آقایان هم می گویند اگر ما شرکت نمی کردیم بالاخره عده ای دیگری شرکت می کردند، نمایشگاه را که بر هم نمی زدند! جالب تر این است که شما که به زعم خودتان با اضافه کردن اسم چند نفر می توان ادعای آرش تنهایی مبنی بر نمایندگی نکردن این طراحان به کلیت طراحان پس از انقلاب را بی اثر کرد و در واقع اینقدر ارج و قرب خودتان را بالا می دانید که با چند سال کار خودتان را نماینده ۳۰ ساله گرافیک در کشوری ۷۰ میلیونی می دانید ، چرا در چنین جاهایی شرکت می کنید؟ اصلا این نمایشگاه در خور مقام شامخ شما نیست... بگذارید جوانان و یا پیشکسوتان در این نمایشگاه های پیش پا افتاده شرکت کنند و شما به با اثر کردن کلیت طراحان گرافیک پس از انقلاب بیاندیشید! اضافه کنم که چقدر خوب است که آقای قاسمی "دغدغه های نا متمرکز و متعدد" دارند و گرنه خدا به خیر کناد، معلوم نبود در چه جاهایی اسم ایشان را رویت می کردیم! خداییش اعتماد به نفس هم حدی دارد!
چه بسیار کار های بی کیفیت و حتی خنده دار را می بینیم که در بینال های اروپایی انتخاب شده اند و یا در سایت های رسمی، فقط نام گرافیک ایران را یدک می کشند و این ضعف غربی ها را از درک و تمییز فوت و فن تایپوگرافی با خط عربی فارسی و علاقه ی کورکورانه ی آن ها را به پدیده های اگزوتیک نشان می دهد ، همچنانکه دانیل اسمیت، گرداورنده آمریکایی نمایشگاه سیاتل ـ تهران به سحر و جادوی حروف فارسی و وسوسه انگیزی آن برای بیننده خارجی اذعان دارد.
بله به این قسمت هم کاملا اشراف داریم اتفاقا یکی از همین کارها که البته فکر کنم این بار در آسیا بود یک کاری بود که یک عدد کنترل ویدیو بود که .... می توانید جای اسم آن ها هرکدام دیگر شرکت کنندگان را بگذارید، فرقی نمی کند؛ همه برای خودمانی نگه داشتن اندرونی به یک دار و دسته اکتفا کرده اند وبه جای معرفی استعدادهای جدید از لیست های قدیمی قدمی فراتر نرفته اند.
این هم از آن حرفهاست، بالاخره مشخص نیست که این یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدن تا کجا ادامه دارد! از طرفی چندان هم فرقی ندارد که به جای این افراد راه یافته به نمایشگاه کسان دیگری را بگذارید و از طرفی اینان همان طلایه داران گرافیک پس از انقلاب هستند که با چند تایی جابجایی دیگر لیست افتخارات ۳۰ ساله ما را تکمیل می کنند ! معلوم نیست حرفه ای هستند؟ نیستند؟ نماد و نشانه طراحان پس از انقلاب هستند؟ نیستند؟ می شود به حای هر کدامشان یکی دیگر را گذاشت؟ نمی شود گذاشت؟
و در آخر بسیار سپاس که این ماجرای اندرونی و محفلی کردن انتخاب هم بالاخره پذیرفته شد نهایتا! ما که هر جا می نوشتیم و می گفتیم همه فریاد وا اسفا و آوخا سر می دادند که به استاد ما توهین شد و گروه و دسته ای در کار نیست و مگر استاد ما پدرخوانده است و هزار و یک حرف دیگر ... پس مشخص شد که "به جای معرفی استعدادهای جدید از لیست های قدیمی خود فراتر نرفته اند" و این تازه گفته کسی ست که خودش همیشه در این محافل اندرونی حضور دارد و بعد سخن از حب و بغض می راند ! نمی دانیم که اگر جایشان را با یک طراح دیگر که در این اندرونی ها نبود عوض می کردند، حالا به جای این انتقاد نرم چه ها که نمی نوشتند و چگونه این محافل را با پرده برداری از عالیجناب سرخپوششان رسوا نمی کردند!
پس نوشت: همین جا از صراحت حرف هایم دفاع می کنم و امیدوارم که بینشی و یا تغییر در بینشی هر چند کم ایجاد کرده باشم.
شهاب سیاوش