اتاق آبی. عنوان آخرین نوشتهی سهراب سپهری (1307-1359)، شاعرنوپرداز و نقاش ایرانی که در 1369 منتشر شد. این کتاب که در واپسین سالهای زندگی سپهری نوشته شده و پس از مرگ وی به چاپ رسیده است، دارای سه بخش مستقل به نامهای "اطاق آبی"، "معلم نقاشی ما" و "گفت و گو با استاد"، مربوط به سه دورهی کودکی، نوجوانی و میانسالی اوست.
"اطاق آبی"، یگانه بخشی است که تاریخ نگارش آن (5 آبان 1355) مشخص است و آن توصیف اطاقی است در انتهای باغ خانهای که سپهری، ضمن توصیف دقیق اطاق، آن را مکانی نمادین و تحت تاثیر اساطیر بودایی و هندویی، نمونهی کوچک کیهان میداند و از درک جنین شباهتهایی لذت میبرد. غالب عناصر نمادینی که در این نوشته به کار رفته در آثار شعری نویسنده نیز جایگاه ویژهای دارد؛ از جمله استفاده از رنگهایی چون آبی و زرد و سپید و شرح معنای تمثیلی آنها، حضور مار، جانور اساطیری گوناگون و بیان رابطهی مار و آب و باروری منجر میگردد. در بخشی از این نوشته، تاثیر آیین دائورا میبینیم. سپهری در جای دیگر، تحت تأثیر دین هندوبودایی، مار را «ماند الا» میپندارد. معماری اطاق آبی این گونه وصف میشود: «کف آن مربع شکل و طاق ضربی آن مدور بوده» که یادآور «خانهی تقویم» میگردد. در نظر نویسنده، مربع نماد زمین و دایره نماد آسمان است و بدین سان، اطاق آبی فضایی مقدس است.
در بخش دوم کتاب، «معلم نقاشی ما» ، نارساییها و کاستیهای نظام آموزشی بیان میشود. سپهری در این جا با مرور خاطرات دوران مدرسه، کلاس درس و معلم و کتابهای درسی را با زبانی ساده و طنز گونه نقد میکند. کلاس درس فضایی سرد و خشک و با طبیعت بیرون بیگانه بود. چنین فضای سرد و بی روحی، کودکان را دل زده و یادگیری آنها را مشکل میکرد. شخصیت آموزگاران، این آدمهای بی عاطفه و ناآشنا با دنیای کودکان، با چوب و فلک کامل میشد. آموزگاران و شاگردان در دو دنیای متفاوت به سر میبردند و در هیج نقطهای با هم تلاقی نمیکردند. کتابهای درسی، آلبومهای پریشان از کلمات و مفاهیم بودند که با یکدیگر و زندگی روزمره نمیتوانستند پیوندی منطقی داشته باشند. شاگردان، این موجودات معصوم، چون کیسه زبالهای بودند که درسها در آنها خالی میشد. سپهری نیز، مانند دیگر کودکان از مدرسه و کلاس درس و معلمان بیزار و گریزان بود و نقاشی را بهترین پناهگاه خود میدانست. اما چون مدرسهی آن روزگار، برای تخلیل و ابتکار و هنر، جایی باقی نمیگذاشت، همین علاقه سبب تنبیه در آموزش و پرورش روم و یونان قدیم و بیان آرای نظریات پلوتارک و ارسطومی پردازد. از سوی دیگر، آن را در عرفان اسلامی و مکاتب هندوبودایی مشرق زمین میجوید. در تصوف، رابطهی مرید استوار است و مراد میتواند مرید را تأدیب کند. اما تنبیه کودک هرگز از این مقوله نیست. در چنین وضعیتی، بی گمان، ساعت خطاطی از ساعات خوب به شمار میآید؛ لیکن با ختم دورهی دبستان، خط و خوشنویسی هم به فراموشی سپرده میشود. سپهری استفاده از خودکار و خود نویس را به جای قلم و قلمدان، در بی اعتباری خط و خطاطی مؤثر میداند. او به خصلتهای عارفانه و سنتها و ارزشهای گذشته کاملاً وفادار است؛ چنان که این را در اشعارش نیز مشاهده میکنیم.
پس از دورهی دبستان، سالهای دبیرستان آغاز میشود. هر چند ظواهر امر تغییر میکند، عناصر تعلیم و کاستیهای آن پا برجاست. علاقهی نویسنده به نقاشی سبب میشود که در این دوره با علاقهای وافر در کلاش نقاشی شرکت کند؛ گویی معلم نقاشی با معلمان دیگر تفاوت دارد.
دربخش سوم، «گفت وگو با استاد»، دیدگاههای نویسنده دربارهی مکاتب نقاشی، تاریخچهی نقاشی در ایران و ویژگیهای هنر شرق و غرب و تفاوتهای آنها بیان میشود. این بخش در حقیقت، دنبالهی سیر فکری سپهری در مجموعهی هشت کتاب است و تاثیر و نفوذ آیین و اعتقادات شرق و مکاتب هند در آن کاملاً آشکار است. او در این بخش که ناتمام مانده، با پرسشهایی از استاد فرانسوی خود به توصیف هنر شرق و تفاوت آن با هنر غرب میپردازد و به چند ویژگی هنر شرق اشاره میکند: 1) وجود قرینهنگاری و تکرار نقش که در معماری خانهها، باغهای ایرانی، مساجد، منبتکاری، قلمزنی، خاتم کاری و تذهیب، نقاشی، قالی بافی، مینیاتور و حتی شعر دیده میشود. اما قرینهسازی درشعر به صورت قرینهسازی مفهومی است.2) یکسان نگری تصویرگر در پردهی نقاشی شرق؛ حال آن که در هنر غرب، برای صورتگر، مسئلهی سنجش و اختیار پیش میآید و دیدگان تماشاگر به جهتی خاص هدایت میشود. در نتیجه، بخشهای دیگر پرده از چشم میافتد.
بخشهای سه گانهی اطاق آبی، از نظر شیوهی نگارش، یکدست نیست. در واقع نویسنده فرصت نیافت تا زبان آنها را که ظاهرا در چند دوره از عمر نویسنده پدید آمده بودند، هماهنگ سازد. این کتاب با نمونهای از دست نوشتههای نویسنده و چند طرح و عکس وی آراسته شده است.