baroon
متخصص بخش ادبیات
بعضی افراد تصور می کنند که احساسات ما از افکارمان به وجود می آیند. این اشتباه است. خیلی پیچیده تر از این حرفهاست. فقط چیزی که به آن فکر می کنیم یا توجهمان را به آن معطوف می کنیم نیست که احساسات ما را تعیین می کند. برخلاف برخی فلسفه های جدید، احساسات شما فقط از افکارتان ریشه نمی گیرند.
تابحال شنیده اید که یک کمدین یک داستان غم انگیز را به طریقی خنده دار تعریف کند؟ کمدین ها می توانند در مورد جدایی ها، فروپاشی های اقتصادی و جنگ به طریقی حرف بزنند که باعث خنده شما شوند. آنها باعث می شوند در مورد موضوعات غم انگیز فکر کنیم و با احساساتی شاد به آنها بخندیم. پس حتماً چیزی جز افکار ما هستند که احساساتمان را پدید می آورند.
خیلی وقت های دیگر وقتی به جدایی ها، فروپاشی های اقتصادی و جنگ فکر می کنیم اصلاً به نظرمان خنده دار نمی آیند. خیلی سریع احساس ناراحتی، عصبانیت، بی عدالتی و ناامیدی به ما دست می دهد. اگر باور داشته باشیم که فقط افکار ما یا چیزی که به آن توجه می کنیم هستند که احساسات ما را به وجود می آورند، یک پاسخ ساده را پذیرفته و از حقیقت چشم پوشی کرده ایم.
درک احساسات:
اجازه بدهید با بدیهیاتی شروع کنیم که اغلب فراموش می شود. این شما هستید که احساساتتان را می سازید. به این دلیل می گوییم فراموش می شود که افراد اغلب چیزهایی مثل این می گویند،اون منو عصبانی میکنه ، این خیلی ناراحت کننده است ، اون منو خیلی خوشحال میکنه و از این قبیل. به این دسته حرف ها گوش دهید، اینطور به نظر می رسند که آدم ها و موقعیت های دیگر هستند که احساسات شما را می سازند. هیچ ذکری از شما در این فرایند نشده است. باور داشتن این نوع افکار و نظرات هستند که باعث می شود نقش خودمان در ایجاد احساساتمان را نادیده بگیریم.
اگر کسی عصبانی است و ما را سرزنش می کند، ما ممکن است احساس ترس یا گناه کنیم. ترس و گناه واکنش ما به آنها و ابراز عصبانیتشان است. اگر قرار باشد آنها باعث شوند احساساتی را حس کنیم، حس عصبانیت آنهاست که حس خواهیم کرد. اما اینطور نیست، ما احساساتی که خودمان در واکنش به آنها ساخته ایم را حس می کنیم.
در اکثر موقعیت ها ما سازنده احساساتمان هستیم و بعد آنها را حس می کنیم. بعضی از احساساتی که حس می کنیم توسط خودمان ایجاد نشده اند، اما این درصد بسیار کوچکی است و بهتر است بعداً به آن بپردازیم. درک اینکه چطور احساساتی که حس می کنیم را می سازیم نیاز به تامل بیشتری دارد.
دیدگاه ها بر احساسات ما اثر می گذارند:
داشتن یک فکر در ذهنمان برای ایجاد یک احساس کافی نیست. ما به دیدگاه هایی که برای مشاهده آن فکر لازم است هم نیاز داریم. یک کمدین نسبت به اتفاقات و رویدادهای غم انگیز دیدگاه طنز دارد که می تواند باعث شود وقتی آن اتفاقات را از دید آنها می بینیم، بخندیم. یک سیاست مدار از دیدگاهی درمورد همان موقعیت جنگ یا تعارض صحبت می کند که حس وطن پرستی یا عدالت را در ما ایجاد می کند. فردی با دیدگاه قربانی همان موضوع را با ناراحتی و اندوه می بیند. دیدگاهی که با آن اتفاقات را درک می کنید، بر احساساتی که ایجاد می کنید تاثیر می گذارد.
فقط چیزی که به آن فکر می کنید مهم نیست، دیدگاهی که از آن به آن موضوع فکر می کنید هم اهمیت دارد. برحسب دیدگاهتان، تفسیرهای مختلفی خواهید داشت و تصورات مختلفی را باور خواهید کرد. باور این تفسیرها و تصورات اعتقادات شما را می سازند یا اعتقادات موجودتان را تحریک می کنند. این اعتقادات مرتبط هم بر احساساتی که می سازید و قدرت آن احساسات تاثیر دارند.
احساسات قدرتشان را از کجا به دست می آورند؟
احساسات می توانند شکل بسیار قدرتمندی از انرژی باشند. این انرژی یا قدرت باید از جایی سرچشمه بگیرد. نیرویی که به احساسات شما قدرت می دهد، ایمانتان است. ایمان نوعی قدرت شخصی است که یک فکر را به یک عقیده تبدیل می کند. یک فکر هیچ قدرتی ندارد اما یک عقیده، قدرت ایمان شما را دارد. همه آدمها ایمان دارند و قدرت ایمانشان را به طریقی نشان می دهند.
بعضی ایمانشان را روی مسائل مذهبی یا معنوی متمرکز می کنند. افراد بی دین ایمانشان را به این باور که خدایی وجود ندارد متمرکز می کنند. بعضی ها ایمان زیادی را به شواهد علمی معطوف می کنند. قدرت باور داشتن یک چیز قدرتی است که همه دارند.
وقتی ایمانتان را روی یک فکر سرمایه گذاری می کنید، آن فکر قدرت گرفته و می تواند تولید احساس کند. هرچه ایمان بیشتری به یک ایده یا فکر بگذارید، احساسات بیشتری تولید می کنید. وقتی به یک فکر ایمان کمی داشته باشید، احساساتتان یا واکنش های احساسی تان خفیف خواهند بود. وقتی ایمانتان را از یک عقیده می گیرید، آن عقیده به یک فکر ساده تبدیل می شود و دیگر واکنش احساسی به آن ندارید.
همانطور که قبلاً گفتیم همه احساسات ما نیاز به یک دیدگاه خاص یا ایمان به یک ایده ندارند اما بیشتر آنها اینطور هستند. احساساتی وجود دارد که از واکنش طبیعی ما به تجربه ناشی می شوند. یک تهدید فیزیکی واقعی می تواند باعث شود به ترس واکنش "جنگ یا گریز" گرفتار شویم. درک یک چیز زیبا مثل یک سمفونی، طبیعت یا غروب خورشید، ممکن است باعث شود با عشق و قدرشناسی واقعی واکنش دهیم. واکنش های احساسی طبیعی به تجارب مختلف، برخی دیگر از منابع تولید احساس در ما هستند.
احساسات از کجا می آیند؟
افکار برای تولید احساس کافی نیستند. ممکن است فکری از ذهنمان بگذرد و به نظرمان خنده دار برسد. بعدها وقتی از دیدگاهی دیگر به مسائل نگاه می کنیم، درمورد همان چیز احساس متفاوتی پیدا می کنیم. ترسناک ترین موقعیت ممکن در مدرسه، آن موقع کابوس شب هایمان است. اما بیست سال بعد، به یک منبع برای تولید خنده تبدیل می شود. تاریخچه آن اتفاق بعد از بیست سال تغییری نکرده است اما دیدگاه ما به مرور زمان تغییر یافته و درنتیجه احساساتمان هم هیمنطور.
کیفیت احساس از نظر لذت یا درد، شدیداً به دیدگاه شما بستگی دارد. شدت احساساتی که در آن لحظه تولید می کنید، به این بستگی دارد که چه مقدار ایمان روی آن فکر گذاشته اید. ایمان به برخی باورها منبع قدرت احساسات شماست. اگر ایمانی که پشت اعتقاداتتان وجود دهد را تغییر دهید، می توانید احساساتتان را نیز تغییر دهید.
احساساتی که از افکار ما ناشی می شوند محصول دیدگاه ما، باورهای پشت آن و میزان قدرتی هستند که به شکل ایمان روی آن گذاشته ایم. اگر سعی دارید وضعیت احساسی تان را با تغییر افکارتان تغییر دهید، خیلی موفق نخواهید شد. تلاش برای تغییر احساسات بدون تغییر دیدگاهتان، تصورات و افکار و ایمان پشت آن، با شکست روبه رو خواهد شد. این مثل ساختن یک صندلی با یک پایه و انتظار ثابت ماندن و نگه داشتن شماست.
اگر تصمیم دارید وضعیت احساسی خود را تغییر دهید و شادی بیشتری وارد زندگیتان کنید، باید مهارت هایی برای تغییر دیدگاه ها و بازنگری ایمانتان درمورد اعتقادات نادرست کسب کنید.
منبع : مردمان