Silver Star
مدير ارشد تالار
احمد اسفندیاری از پیشگامان نقاشی مدرن ایران و از معدود بازماندگان نسل اول نقاشان نوگرای ایرانی در 29 اسفند، آخرین روز سال 1391 در پی یک دوره طولانی بیماری، در سن 90 سالگی در تهران درگذشت.
احمد اسفندیاری از همان کودکی با هنر و هنرمندان آشنا شده بود. در سال 1301 در تهران به دنیا آمد. پدر و مادرش کرمانی اما از تباری مازندرانی و خویشاوند نیما یوشیج (علی اسفندیاری) بودند. پدرش خطی خوش و صدایی خوب داشت، اما فرزند بیشتر تحت تاثیر مادر که ویولن می نواخت و از شاگردان ابوالحسن صبا بود و عمو و پدربزرگش قرار داشت که با شاعران و هنرمندان عصر خود از جمله شهریار معاشرت می کردند.
نقاشی را هم از کودکی شروع کرد، بدون آموزگار و وقتی سرانجام پدرش او را برای فراگیری نقاشی به نزد یکی از شاگردان کمال الملک برد، استاد چیزی برای آموختن به او نداشت و در عوض او را راهی دانشکده تازه تاسیس هنرهای زیبا کرد.
احمد اسفندیاری خودش در این باره گفته است: "تا آن موقع نمیدانستم که روی سهپایه نقاشی میکنند و نقاشی هم کاغذ خاصی دارد. این آقا وقتی کار تمام شده من را دید، با تعجب گفت: این پس اصلاٌ استاد نمیخواهد. مرا برای ثبتنام به دانشکده هنرهای زیبا برد. دومین سالی بود که این دانشکده تأسیس شده بود و دانشجو میپذیرفت. شرط پذیرش داشتن مدرک سیکل (سوم دبیرستان) بود و قبولی در امتحان عملی طراحی. موضوع امتحان آن سال، طراحی از پیکره گچی گلادیاتوری بود که باید به اندازه طبیعی میکشیدم تا آن موقع، با ذغال کار نکرده بودم. با مداد شروع کردم به ساختن گلادیاتوری به آن بزرگی. در آخر کار، من دوم شدم. «ویشکایی» اول و «یکتایی» هم سوم شدند. پیش از من حمیدی، ضیاپور، شکوه ریاضی، خانم عنقا و کاظمی بودند. در دور دوم، من، عبدالله عامری و جوادیپور با هم لیسانس گرفتیم. در دوره بعد بریرانی، سپهری، و شیبانی با هم بودند."
به این ترتیب او در سال 1324 وارد دانشکده هنرهای زیبا شد و در سال 1325، همراه با دوستان همدوره ایش در «نمایشگاه هنرهای زیبای ایران» که اولین نمایشگاه بزرگ هنرمندان هنرهای تجسمی محسوب می شد، شرکت کرد.
از آن پس، او در نمایشگاه های انفرادی و گروهی بسیاری در ایران و نقاط مختلف جهان کارهایش را به نمایش گذاشت و به عنوان یکی از نمایندگان نقاشی معاصر ایران در دنیا پذیرفته شد.
او که نقاش رنگ های ناب و درخشان بود و فضایی ایرانی در آثارش موج می زد، تا آنجا که بیماری مجالش می داد از آفرینش باز نایستاد، هرچند که ناامید و تلخ در آخرین گفت و گویش گفت:" من خیلی کار کردم اما پاداشی نگرفتم؛ با این حال هنوز کار می کنم
احمدی اسفندیاری از همان آغاز به نقاشی طبیعت گرایش داشت. طبیعت ایران را با رنگ هایی روشن و درخشان، ناب و عمدتا غیرترکیبی ولی سرد باز می آفرید. در این میان به رنگ آبی، و تنالیته های مختلفش، که رنگ مورد علاقه اش بود و می گفت رنگ آسمان وطنش است، جایی ویژه می داد.
او همچون بسیاری از نقاشان همدوره خود به ثبت و بازآفرینی زندگی روزمره مردم کوچه و بازار نیز پرداخت، و شیوه هایی متنوع را آزمود، از نقاشی با خطوط مورب و و نقش های هندسی گرفته تا کارهایی با کاردک و حجم فراوان رنگ. با این همه باید او را در نهایت نقاش مناظر و طبیعت بی جان دانست با کارهایی در مجموع امپرسیونیستی یا پست امپرسیونیستی.
ساده کردن آنچه می کشید از طبیعت و اشیاء گرفته تا آدم ها، پرهیز از پرداختن به جزییات، استفاده از رنگ های ناب،بهره گیری از خط و تاکید بر آن و آگاهی عمیق از چگونگی به کارگیری نور و سایه در تابلوها، از جمله ویژگی های نقاشی های احمید اسفندیاری به حساب آمده اند.
اسفندیاری در سال 1354 از تدریس نقاشی و ادبیات در دبیرستان ها بازنشسته شد. پس از انقلاب و در سال های جنگ، آثار زیادی خلق نکرد اما پس از آن دوباره با شور و انرژی بسیار نقاشی را از سر گرفت و تا آنجا که جسمش یاری کرد، قلم را زمین نگذاشت.
"او که نقاش رنگ های ناب و درخشان بود و فضایی ایرانی در آثارش موج می زد، تا آنجا که بیماری مجالش می داد از آفرینش باز نایستاد، هرچند که ناامید و تلخ در آخرین گفت و گویش گفت:" من خیلی کار کردم اما پاداشی نگرفتم؛ با این حال هنوز کار می کنم."
پیکر احمد اسفندیاری روز دوشنبه 5 فروردین ماه 1392 از مقابل موزه هنرهای معاصر تهران تشییع شد و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
مراسم تشییع با حضور حمید شاهآبادی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و برخی از هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی از مقابل موزه هنرهای معاصر برگزار شد.
شاهآبادی دراین مراسم گفت: احمد اسفندیاری از هنرمندان تاثیرگذار جامعه هنری کشورمان و از پیشگامان هنر نوگرای ایران بود. زندهیاد اسفندیاری به دلیل اینکه توانسته بود گامی نو در عرصه هنرهای تجسمی برداد چهرهای آرام و فرهیخته داشت. احمد اسفندیاری ضمن نوگرایی همواره بنیانهای هنر بومی و اصیل ایرانی را در آثارش حفظ کرده بود. در واقع در عرصه نوگرایی با حفظ اصالت ها حرکت می کرد. او به دلیل چنین ویژگی هایی توانست همپای زمان حرکت کند و همپای زمان ضمن خلق آثاری در عرصه هنرهای تجسمی گام بردارد. در این سال ها او همواره در مجامع هنری شاداب و پرطراوت بود و ما در حالی سال نو را آغاز می کنیم که یک هنرمند فرهیخته دیگری را از دست داده ایم.
معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان صحبت های خود گفت: خوشا به حال احمد اسفندیاری که در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) به خاک سپرده می شود.
احسان آقایی رئیس موزه هنرهای معاصر ایران نیز گفت: در سال 92 غمی سراغ اهالی هنرهای تجسمی آمد که غصه آنها را کامل کرد. استاد اسفندیاری در اخلاق کامل بود و من هیچگاه ندیدم که از کسی بد بگوید و یا حتی تعریف کند چرا که همواره مشغول کار خود بود.
وی افزود: هنگام برگزاری بزرگداشتی برای اهالی هنرهای تجسمی وقتی از او دعوت به عمل آوردیم به ما گفت که بزرگتر از من هم در این عرصه است، برای برگزاری بزرگداشت سراغ آنها بروید.
آقایی اظهار کرد: خرسند بودیم از این که در شهری زندگی می کنیم که اساتیدی چون جوادی پور و اسفندیاری در آن نفس می کشند و امروز باید افسوس بخوریم از این که دیگر این دو بزرگوار در میان ما نیستند.
حسین محجوری از هنرمندان عرصه نقاشی و معماری نیز ، گفت: باید آتلیه هنرمندان موزه شود تا آثار آنها ماندگار بماند.
همچنین محمدابراهیم جعفری هنرمند نقاش نیز در این مراسم با بیت "گفتم تو را دوست دارم صدای مرا نقاشی کن/ دلتنگ توام اندوه مرا نقاشی کن" سخنان خود را آغاز کرد و گفت: شعری با این مطلع را پیش از این برای احمد اسفندیاری سرودم و امروز می بینیم که تا چه اندازه معنای شعر در لحظه های مختلف تغییر می کند.
وی ادامه داد: هنر یاد دادنی نیست بلکه در دل آدمی وجود دارد. اما به هر حال نیازمند این است که آموزش و پرورش فضایی برای دانش آموزان به وجود آورد تا آنها بتوانند بازی هنری خود را تقویت کنند چرا که هنر درس نیست بلکه یک بازی متعالی است.
عباس مشهدی زاده نیز آخرین هنرمندی بود که در مراسم تشییع پیکر احمد اسفندیاری به ایراد سخن پرداخت و گفت: احمد اسفندیاری از معلمان قدیمی و پیشکسوت عرصه هنرهای تجسمی بودند.
وی با تاکید بر این که این ننگی برای ما است که جوانان اینجا حضور ندارند ادامه داد: چرا ما تا این اندازه بی بنیان و بی دانش هستیم؟ چرا نام کوه ها و دریاهای خودمان را نمی دانیم و تا این اندازه حافظه تاریخی مان ضعیف است؟
مشهدی زاده با اشاره به اینکه حتی یک اثر هم از اسفندیاری نمی بینید که در آن تلخی ترسیم شده باشد تصریح کرد: آثار احمد اسفندیاری همواره از جنس نور بود و آفتاب.
احمد اسفندیاری از همان کودکی با هنر و هنرمندان آشنا شده بود. در سال 1301 در تهران به دنیا آمد. پدر و مادرش کرمانی اما از تباری مازندرانی و خویشاوند نیما یوشیج (علی اسفندیاری) بودند. پدرش خطی خوش و صدایی خوب داشت، اما فرزند بیشتر تحت تاثیر مادر که ویولن می نواخت و از شاگردان ابوالحسن صبا بود و عمو و پدربزرگش قرار داشت که با شاعران و هنرمندان عصر خود از جمله شهریار معاشرت می کردند.
نقاشی را هم از کودکی شروع کرد، بدون آموزگار و وقتی سرانجام پدرش او را برای فراگیری نقاشی به نزد یکی از شاگردان کمال الملک برد، استاد چیزی برای آموختن به او نداشت و در عوض او را راهی دانشکده تازه تاسیس هنرهای زیبا کرد.
احمد اسفندیاری خودش در این باره گفته است: "تا آن موقع نمیدانستم که روی سهپایه نقاشی میکنند و نقاشی هم کاغذ خاصی دارد. این آقا وقتی کار تمام شده من را دید، با تعجب گفت: این پس اصلاٌ استاد نمیخواهد. مرا برای ثبتنام به دانشکده هنرهای زیبا برد. دومین سالی بود که این دانشکده تأسیس شده بود و دانشجو میپذیرفت. شرط پذیرش داشتن مدرک سیکل (سوم دبیرستان) بود و قبولی در امتحان عملی طراحی. موضوع امتحان آن سال، طراحی از پیکره گچی گلادیاتوری بود که باید به اندازه طبیعی میکشیدم تا آن موقع، با ذغال کار نکرده بودم. با مداد شروع کردم به ساختن گلادیاتوری به آن بزرگی. در آخر کار، من دوم شدم. «ویشکایی» اول و «یکتایی» هم سوم شدند. پیش از من حمیدی، ضیاپور، شکوه ریاضی، خانم عنقا و کاظمی بودند. در دور دوم، من، عبدالله عامری و جوادیپور با هم لیسانس گرفتیم. در دوره بعد بریرانی، سپهری، و شیبانی با هم بودند."
به این ترتیب او در سال 1324 وارد دانشکده هنرهای زیبا شد و در سال 1325، همراه با دوستان همدوره ایش در «نمایشگاه هنرهای زیبای ایران» که اولین نمایشگاه بزرگ هنرمندان هنرهای تجسمی محسوب می شد، شرکت کرد.
از آن پس، او در نمایشگاه های انفرادی و گروهی بسیاری در ایران و نقاط مختلف جهان کارهایش را به نمایش گذاشت و به عنوان یکی از نمایندگان نقاشی معاصر ایران در دنیا پذیرفته شد.
او که نقاش رنگ های ناب و درخشان بود و فضایی ایرانی در آثارش موج می زد، تا آنجا که بیماری مجالش می داد از آفرینش باز نایستاد، هرچند که ناامید و تلخ در آخرین گفت و گویش گفت:" من خیلی کار کردم اما پاداشی نگرفتم؛ با این حال هنوز کار می کنم
احمدی اسفندیاری از همان آغاز به نقاشی طبیعت گرایش داشت. طبیعت ایران را با رنگ هایی روشن و درخشان، ناب و عمدتا غیرترکیبی ولی سرد باز می آفرید. در این میان به رنگ آبی، و تنالیته های مختلفش، که رنگ مورد علاقه اش بود و می گفت رنگ آسمان وطنش است، جایی ویژه می داد.
او همچون بسیاری از نقاشان همدوره خود به ثبت و بازآفرینی زندگی روزمره مردم کوچه و بازار نیز پرداخت، و شیوه هایی متنوع را آزمود، از نقاشی با خطوط مورب و و نقش های هندسی گرفته تا کارهایی با کاردک و حجم فراوان رنگ. با این همه باید او را در نهایت نقاش مناظر و طبیعت بی جان دانست با کارهایی در مجموع امپرسیونیستی یا پست امپرسیونیستی.
ساده کردن آنچه می کشید از طبیعت و اشیاء گرفته تا آدم ها، پرهیز از پرداختن به جزییات، استفاده از رنگ های ناب،بهره گیری از خط و تاکید بر آن و آگاهی عمیق از چگونگی به کارگیری نور و سایه در تابلوها، از جمله ویژگی های نقاشی های احمید اسفندیاری به حساب آمده اند.
اسفندیاری در سال 1354 از تدریس نقاشی و ادبیات در دبیرستان ها بازنشسته شد. پس از انقلاب و در سال های جنگ، آثار زیادی خلق نکرد اما پس از آن دوباره با شور و انرژی بسیار نقاشی را از سر گرفت و تا آنجا که جسمش یاری کرد، قلم را زمین نگذاشت.
"او که نقاش رنگ های ناب و درخشان بود و فضایی ایرانی در آثارش موج می زد، تا آنجا که بیماری مجالش می داد از آفرینش باز نایستاد، هرچند که ناامید و تلخ در آخرین گفت و گویش گفت:" من خیلی کار کردم اما پاداشی نگرفتم؛ با این حال هنوز کار می کنم."
پیکر احمد اسفندیاری روز دوشنبه 5 فروردین ماه 1392 از مقابل موزه هنرهای معاصر تهران تشییع شد و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
مراسم تشییع با حضور حمید شاهآبادی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و برخی از هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی از مقابل موزه هنرهای معاصر برگزار شد.
شاهآبادی دراین مراسم گفت: احمد اسفندیاری از هنرمندان تاثیرگذار جامعه هنری کشورمان و از پیشگامان هنر نوگرای ایران بود. زندهیاد اسفندیاری به دلیل اینکه توانسته بود گامی نو در عرصه هنرهای تجسمی برداد چهرهای آرام و فرهیخته داشت. احمد اسفندیاری ضمن نوگرایی همواره بنیانهای هنر بومی و اصیل ایرانی را در آثارش حفظ کرده بود. در واقع در عرصه نوگرایی با حفظ اصالت ها حرکت می کرد. او به دلیل چنین ویژگی هایی توانست همپای زمان حرکت کند و همپای زمان ضمن خلق آثاری در عرصه هنرهای تجسمی گام بردارد. در این سال ها او همواره در مجامع هنری شاداب و پرطراوت بود و ما در حالی سال نو را آغاز می کنیم که یک هنرمند فرهیخته دیگری را از دست داده ایم.
معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان صحبت های خود گفت: خوشا به حال احمد اسفندیاری که در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) به خاک سپرده می شود.
احسان آقایی رئیس موزه هنرهای معاصر ایران نیز گفت: در سال 92 غمی سراغ اهالی هنرهای تجسمی آمد که غصه آنها را کامل کرد. استاد اسفندیاری در اخلاق کامل بود و من هیچگاه ندیدم که از کسی بد بگوید و یا حتی تعریف کند چرا که همواره مشغول کار خود بود.
وی افزود: هنگام برگزاری بزرگداشتی برای اهالی هنرهای تجسمی وقتی از او دعوت به عمل آوردیم به ما گفت که بزرگتر از من هم در این عرصه است، برای برگزاری بزرگداشت سراغ آنها بروید.
آقایی اظهار کرد: خرسند بودیم از این که در شهری زندگی می کنیم که اساتیدی چون جوادی پور و اسفندیاری در آن نفس می کشند و امروز باید افسوس بخوریم از این که دیگر این دو بزرگوار در میان ما نیستند.
حسین محجوری از هنرمندان عرصه نقاشی و معماری نیز ، گفت: باید آتلیه هنرمندان موزه شود تا آثار آنها ماندگار بماند.
همچنین محمدابراهیم جعفری هنرمند نقاش نیز در این مراسم با بیت "گفتم تو را دوست دارم صدای مرا نقاشی کن/ دلتنگ توام اندوه مرا نقاشی کن" سخنان خود را آغاز کرد و گفت: شعری با این مطلع را پیش از این برای احمد اسفندیاری سرودم و امروز می بینیم که تا چه اندازه معنای شعر در لحظه های مختلف تغییر می کند.
وی ادامه داد: هنر یاد دادنی نیست بلکه در دل آدمی وجود دارد. اما به هر حال نیازمند این است که آموزش و پرورش فضایی برای دانش آموزان به وجود آورد تا آنها بتوانند بازی هنری خود را تقویت کنند چرا که هنر درس نیست بلکه یک بازی متعالی است.
عباس مشهدی زاده نیز آخرین هنرمندی بود که در مراسم تشییع پیکر احمد اسفندیاری به ایراد سخن پرداخت و گفت: احمد اسفندیاری از معلمان قدیمی و پیشکسوت عرصه هنرهای تجسمی بودند.
وی با تاکید بر این که این ننگی برای ما است که جوانان اینجا حضور ندارند ادامه داد: چرا ما تا این اندازه بی بنیان و بی دانش هستیم؟ چرا نام کوه ها و دریاهای خودمان را نمی دانیم و تا این اندازه حافظه تاریخی مان ضعیف است؟
مشهدی زاده با اشاره به اینکه حتی یک اثر هم از اسفندیاری نمی بینید که در آن تلخی ترسیم شده باشد تصریح کرد: آثار احمد اسفندیاری همواره از جنس نور بود و آفتاب.