• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

* ادبیات اروپا و مکتب های ادبی *

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
1.کلاسیسم




این مکتب در سراسر دوران قدیم و قرون وسطی و تا قرن هجدهم میلادی در اروپا رایج و معمول بود و در قرن شانزدهم و هفدهم به اوج عظمت خود رسید. اساس این شیوه بر تقلید از قدما و الهام از ادبیات روم و یونان باستان است؛ یعنی، شاعر یا نویسنده تنها از راه مطالعه و فهم آثار و ادبیات قدیم و پیروی از آن میتواند هنرنمای کند. از خصوصیات دیگر این مکتب به نکات زیر میتوان اشاره کرد:




1. تقلید از آثاری که موافق عقل باشد.

2. توجه به طبیعت و تقلید و نمایش آن، و خلق داستانهایی که صحنه های آن در طبیعت و زندگی عادی موجود است.
3. احتراز از ابهام و پیچیدگی لفظی و معنوی اثر، و دقت در انتخاب واژه ها و ترکیبات روشن و رسا و زیبا.
4. توجه به اصول و مبادی مذهبی و اخلاقی.

5. دقت در خوشایندی و آموزندگی اثر هنری.
6. نسبت دادن صفات و اعمال شایسته و درست به قهرمان داستان.
7. اختصاص اثر به طبقه اشراف و اعیان و بی توجهی به طبقات پایین و محروم اجتماع.



از نمونه های خوب مکتب کلاسیسم میتوان به این آثار اشاره کرد: کمدی ((خسیس)) اثر مولیر. ((منش ها)) اثر لابرویر و ((موعظه در مقام بلند بینوایان)) از بوسوئه.




2.رمانیسم


این سبک از اواسط قرن هجدهم میلادی پا به پای انقلاب صنعتی اروپا نخست در فرانسه و سپس در آلمان و انگلستان و دیگر کشور های اروپا پدید آمد و در تمام نیمه دوم این قرن سر تا سر قرن نوزدهم جهان اندیشه و هنر را جولانگاه خود ساخت. این مکتب در کشور های مختلف، معانی گوناگونی یافت، چنانکه در فرانسه عکس العمل شدید در مقابل سبک کلاسیسم ملی بود، ولی در آلمان و انگلستان به دوره ای اطلاق میشود که نویسندگان توانستند از زیر نفوذ و تقلید ادبیات فرانسه به در آیند.هنرمندان رمانتیک قواعد و قوالب کهن را یکسره در هم شکستند و به جای عقل و منطق، بنیان هنر خویش را بر احساس و تصور و تخیل و عشق استوار ساختند. آزادی را جایگزین محدودیت، و توجه به عامه مردم را جانشین خدمت به درباریان و قدرتمندان کردند. در گهواره این سبک، یعنی فرانسه، به جای تقلید از اسلوب قدیم، به ترجمه آثار گوته،شیلر، شکسپیر و دانته از آلمانی و انگلیسی و ایتالیایی پرداختند و توجه مردم را به شیوه های نگارش دیگران و همچنین ادبیات معصر رهنمون گشتند، وبدین ترتیب کاخ رفیع مکتب کلاسیسم که هنر و ادب باستان را الگوی تغییر ناپذیر صاحبان ذوق و اندیشه میانگاشت، یکباره فرو ریخت و به پایه های سبک رمانیسم بر ویرانه های آن استوار گردید.این شیوه در نقاشی و دیگر شاخه های هنر نیز سخت موثر افتاد، از پیشروان و نمایندگان نامی این سبک در ادبیات ژان ژاک روسو، شاتو بریان، ویکتور هوگو، لامارتین و آلفرد دوموسه را در فرانسه، و شیلر و گوته را در آلمان، و بایرون و شلی وشکسپیر را در انگلستان میتوان نام برد. از نمونه های خوب این مکتب میتوان به ((بینوایان)) ویکتور هوگو و ((سرگذشت ورتر)) اثر گ.ته اشاره کرد.




3.رئالیسم


رئالیسم در لغت به معنی واقع بینی و حقیقت گرایی است و در اصطلاح ادب عبارت است از مکتبی که در آن، هنرمند طبیعت و مظاهر طبیعی را با تمام زشتیها و زیبایی هایش در اثر خود نمودار میسازد و هیچ یک از مظاهر آن نمیکند یا تغییر نمیدهد. هدف این سبک، تشخیص تاثیر محیط و اجتماع در واقعیت های زندگی و بیان عوامل آنها و بلاخاره تحلیل و شناساندن دقیق ((تیپ)) خاصی است که در اجتماع معین به وجود آمده است. هنرمند رئالیست در آفرینش اثر خود، بیشتر تماشاگر است و افکار و احساسات خود را چندان دخالت نمیدهد. در این مکتب حقیقت و واقعیت بر تخیل و هیجان غلبه دارد. در حقیقت این مکتب واکنشی است منفی در برابر مکتیب رمانیسم، به این معنی که بر خلاف آن سبک که بر اوهام و احلام و تخیلات و احساسات شاعرانه استوار بود، این سبک بر حقانیت ها و واقعیت ها زندگی متکی است و جهان و جهانیان را آنچنان که هست بررسی و تصویر میکند، نه آنچه که باید باشد. قهرمان داستان ها همان مردم عادی هستند که هنرمند با ترسیم جزئیات صحنه، تاثیر اوضاع و احوال را در احساسات آنان مجسم میسازد. موضوع داستانها متنوع و نا محدود است و در مواردی مبتنی بر تحقیق و تجزیه شخص گوینده یا نویسنده است. با وجود پیدایش سبکهای تازه، هنوز این سبک، ارزش و اعتبار خود را خفظ کرده و بنای رمان نویسی جدید و ادبیات امروز جهان، بیشتر بر روی آن استوار است. این سبک در اروپا (فرانسه) به وسیله بالزاک، بعد از سبک رمانیسم در اواسط قرن نوزدهم بوجود آمده است و از نمایندگان آن در انگلستان، دیکنز، در فرانسه، فلوبر و در روسیه داستایوسکی و تولستوی را میتوان نام برد. واترلو اثر استاندال، اوژنی گرانده اثر بالزاک و جنگ و صلح اثر لئون تولستوی از نمونه های خوب این سبک به شمار میروند.


4.ناتورالیسم


مکتیبی است که هنرمند در آن به تقلید مو به موی طبیعت توجه دارد و معتقد است که طبیعت را باید چنانچه هست توصیف و تقلید کرد. این سبک چهارچوب محدودتری نسبت به رئالیسم دارد و پیشروان آن میکوشند روش تجربی رادر ادبیات رواج دهند و مانند مسائل ریاضی برای آن، پایه و اساس علمی و معیار و محک منطقی قائل شوند و در آثار خود، انسان را محکوم آیین طبیعت و جبر علمی نشان دهند نه آزاد و با اراده. طبیعت پردازان به مسائل ریاضی برای آن، پایه و اساس علمی و معیار و محک منطقی قائل شوند و در آثار خود، انسان را محکوم آیین طبیعت و جبر علمی نشان دهند نه آزادانه و با اراده. طبیعت پردازان به مسائل و مقررات مذهبی و اجتماعی پایبند نبود و به وراثت و همخوانی توجه خاص نشان میدادند و وضع جسمانی را مهمتر و اصیلتر از حالت روانی، در آغاز و انجام داستان به ترتیب و توالی واقعی حوادث توجه داشتند نه به نظم معمولی و اصولی. کردار و افکار بیهوده و بی سروته و امیال و غرایز حیوانی را بی پرده تصویر میکردند و گفتار اشخاص و قهرمانان را همان زبان محاوره میآوردند. این سبک که در اروپا در اواخر قرن نوزدهم میلادی پیدا شد تا پایان همان قرن پایان گرفت و امیل زولا، گوستا و فلوبر، ویلیام فاکنز و گی دوموپاسان را میتوان از پایه گذاران و استادان این شیوه به شمار آورد. ((آسوموار)) اثر امیل زولا و ((بول دویف)) اثر گی دوموپاسان از نمونه های خوب این سبک محسوب میشوند.اضافه میکنم که استفاده ی این سبک، در موسیقی را در آثار گروه پروگرسیو راک ِ Tool به فور شاهد هستیم.



5. سمبولیسم


در این مکتیب برای هر یک از موجودات و افکار و احساسات، حتی تصورات و تخیلات بشری نماینده یا سمبولی بر میگزینند، چنانکه در ادب فارسی،ماه، مظهر روی زیبا و نرگس نماینده چشم و لعل نماینده لب و بنفشه مظهر زلف است. پیروان سمبولیسم بیشتر متوجه ماوراءالطبیعه و خواب و خیال و اندیشه های دور و درازند و معتقدند که هیچ چیز در طبیعت بدان صورت که ما میپنداریم نیست، بلکه هر چه هست اثر وآفریده روح و اندیشه ماست، اگر در پیرامون خود شادی و غمی حس میکنیم، آن در طبیعتوجود ندارد، بلکه شادی و غم روح ماست که آن را به موجودات و اشیای خارج نسبت میدهیم. سمبولیستها بدبینی و نومیدی را به صورت وهم و رویا، همراه با احساس و خیالی ژرف، با زبانی پر از کینه و اشاره بیان میدارند. در حقیقت سمبولیسم بر اصالت احساس استوار است و بر هیچ اصل ذیگری گردن نمینهد.
این مکتب در اروپا در قرن نوزدهم بوجود آمد و نخستین پیام آور آن، شارل بودلر بود که از طرفداران ((هنر برای هنر)) یا پارناسیسم شمرده میشد. وی با راه تازه ای که در پیش گرفت، این مکتب را بنیان نهاد. از پیشروان دیگر این سبک، ورلن، رمبو، مالارمه و از پیروان آن، موریس مترلینگ و ادگار آلن پور را میتوان نام بردو ((سفر)) اثر شارل بودلر و ((بیشه محبت)) اثر پل والری از نمونه های معروف این مکتب است.




6. سوررئالیسم



این شیوه در سال 1922 میلادی در فرانسه پدید آمد و مانند دیگر مکتبهای دامنه نفوذ خود را از ادبیات به سایر هنرها کشاند. این مکتب با جنبش جدیدی که در قلمرو علم پیدا شده همگام و هم صدا میشود و کوشش میکند جبر منطقی و قانون علیت را ویران کند، سد ها را بشکند، بند ها را بگسلد و به عبارت دیگر در برابر همه چیز عصیان کند و بر ویرانه های منطق و اخلاق و تمدن و هنر، کاخی از رویا و احلام و اوهام بر پا سازد. سوررئالیسم بیان و تثبیت تفکر دور از فرمان عقل است و رابطه ای با قوانین زیبا شناسی و اصول اخلاق ندارد.این مکتب بازتاب نابسامانی هل و آشفتگی های قرن بیستم است. منشأ سوررئالیسم را بیش از هر جای دیگر در شعر باید جستوجو کرد، زیرا سوررئالیستها می کوشند از راه شعر بر اذهان تسلط یابند. نخستین ریشه های سوررئالیسم را در رمانتیسم میبینیم. اصول این سبک عبارت است از:

1) هزل 2) رویا 3) دیوانگی

از پیشوایان بزرگ این مکتب آندره برتون، لوئی آراگون، پل الوار و ژرژ هونیه را میتوان نام برد. علاوه بر سبکهای ذکر شده، از سبکهای دیگری نیز در ادب اروپا میتوان نام برد که از ،ن جمله است: امپر سیونیسم، پارناسیسم، دادائیسم، وریسم، فوتوریسم، اونانیمیسم و غیره.
 
بالا