شعر اسلامی عربی از لحاظ سبک و موضوع از اشعار دوره جاهلیت اعراب گرفته شده است. ادبیات ایران قبل از اسلام نیز در زبان و ادبیات عرب تأثیر فراوان داشت.
زبان عربی که زبان قرآن و زبان فاتحان عرب بود از جزیره العرب تا مدیترانه و آسیای صغیر توسعه و بسط یافت و تقریباً در اواخر قرن اول هجری زبان عربی زبان رسمی و زبان ادبی گشت ولی باید دانست که در مناطق تحت نفوذ اسلام مردم بجز مناطق عربی زبان به زبان بومی و محلی خود سخن میگفتند چه مردم اسپانیا به اسپانیائی و مردم ایران به زبان فارسی تکلم میکردند ولی نفوذ زبان عربی در ملل و اقوای که به اسلام گرویده یا تحت نفوذ آن قرار گرفته بودند خیلی شدید بود تا جائیکه اشعار، کتب علمی و ادبی فراوان بزبان عربی پدید آوردند حتی اشعار عربی خود را بقافیه وسبک اعراب بادیه نشین عربستان میسرودند در قرطبه، قیرون، فسطاط، دمشق، کوفه، مرو و بخارا چنین شیوهای جریان داشت، فرهنگهای ملی قدیمی یا فرهنگهائی ه میان اقوام و ملل رایج بود تا حد زیادی دستخوش نفوذ اسلام واقع گردید یا به عللی جای خود را به فرهنگ اسلامی دادند. زبانهای بسیاری از جمله لاتین، یونانی، قطبی، سریانی، ارمنی و پهلوی رفته رفته از میان رفت و زبان عرب جای آنها را گرفت در حالیکه پیش از نفوذ زبان عربی هر یک از این زبانها، زبان زنده زمان خود محسوب میشد.
با نفوذ نظامی و سیاسی عظیم خلفای عباسی در قرن دوم و سوم هجری فرهنگ اسلامی به درجه کمال ترقی رسید و دانشمندان بزرگ ظهور کردند و عراق مرکز ثقل ادبیات کلاسیک عرب گردید و از اسپانیا تا ماوراءالنهر منطقه نفوذ زبان عربی گشت. در قرن دوم و سوم هجری ادبیات عرب به سبکهای مختلفی درآمد و موضوعات و مسائل گوناگون مورد بحث و انتقاد قرار گرفت و فرهنگ متمدن باستانی ملل مختلف در آن راه یافت، نخست فرهنگ و تمدن یونانی سپس تمدن و فرهنگ ایران و ملل بسیار در آن مؤثر افتاد و خلاصه یکی از درخشانترین دروههای تمدن اسلامی آغاز گردید.
از قرن پنجم هجری فرهنگ و تمدن اسلامی در عراق رو به ضعف نهاد و بعد از هجوم مغول از میان رفت ولی در سوریه، و اسپانیا و برخی از نقاط ایران، تمدن اسلامی به زندگی خود ادامه داد و سرانجام در قرن هفتم هجری نفوذ ادبیات اسلامی عربی پایان پذیرفت و ادبیات اسلامی عربی قوه خلاقیت خود را تقریباً از دست داد. اما در این احوال، ادبیات فارسی، ادبیات ترکی عثمانلو و ادبیات جغتائی رو به ترقی و تکامل نهاد البته ادبیات فارسی از قرن چهارم هجری راه تکامل و ترقی خود را آغاز کرد.
ادبیات اسلامی با همه تنوع و تضادی که در مناطق مختلف زیر نفوذ خود داشت با اینحال یکنوع وحدت در آن به چشم میخورد، مثلاً شعر جاهلی که قبل از اسلام راه ترقی و تکامل را میپیمود در دوره اسلام نیز مورد تقلید قرار گرفت، موضوع شعر جاهلی خمریات و وصف صحرا و دلدادگی عاشق یا وصف شتر و چربی زیاد آن و وصف تعصبات و غرورهای قبیلهای و شرح بتها و توصیف بتپرستیها بود چون اسلام ظهور کرد شعر جاهلی مورد تقلید شاعران قرار گرفت و همان موضوعات کم و بیش به وسیله شاعران دوره اسلامی سروده میشد. اما رفته رفته که زبان عرب زبان تمدن و زبان عدهای از مدرم متمدن تحت نفوذ حکومت اسلامی گردید از قید تعصبات قومی رست و بحث درباب مسائل و موضوعات عمومیتر را دنبال کرد و مباحث دینی اسلامی جایگزین گشت حتی شعر تا حدی جنبه غیر دینی یافت علاوه بر این شعر جنبه ادبی و هنری بخود گرفت و دیگر در دوره عباسیان ))شعر تمایلات اسلامی را به جای افسانههای جاهلیت بکار برد. با اینحال پارهای مضامین و موضوعات دوره جاهلی در شعر دوران ««عباسیان از قبیل نوعدوستی بچشم میخورد و پارهای از شئون زندگی عربستان دوره جاهلیت در قرن دوم و سوم هجری به عراق و سایر مراکز اسلامی راه یافت.
مبارزهای طولانی میان مسلیمن با شعر جاهلی حتی خود شعر درگرفت اما ادبیات با همه مخالفتهای پنهانی و آشکار مذهبی و فلسفی به حیات خود ادامه میداد.
مکتب جدید عباسی برای عرض اندام در برابر شعر قدیم کوشش بسیار کرد و در نتیجه یکی از دورههای درخشان ادبیات اسلامی گردید زیرا سیر تکاملی تدریجی شعر و ادب اسلامی از ابنقتیبه که نقطه شروع آنست تا الحصری و ابناثیر ادامه داشت شعر و ادب از قیود قدیم رهائی مییابد و با اینکه نسبت به شاعران بزرگ قدیم احترام بسیار قائل است ولی برتری متجددان را اعتراف میکند. با ظهور المتنبی دوره کلاسیک ادبیات عربی و اسلامی که جنبه اختصار داشت آغاز گشت گرچه این ادبیات بیروح جلوه میکرد و رفته رفته شعر و ادب عربی به عبارت پردازی بیشتر سرگرم شد تا آفرینش مضامین تازه، ابتکارات و سبکهای محنصر به فرد اشخاص مورد اعتراض و انتقاد ادیبان شرقی قرار گرفت. در این احوال اوبوالعلای معری ظهور میکند ولی او نیز با همه نوآوری باز برای شعر قدیم احترام فراوان قائل است.
مبارزه ادبی دوره عباسیان به این ترتیب پایان مییابد و مدت چند قرن قرون وسطای عرب در سرتاسر مشرق بحال رکود درمیآید. از مغرب تا شمال آفریقا و اسپانیا سبکهای جدیدی بوجود آمد و ایجاد وحدت ادبی که در آن زمان به یک نحو پیش میرفت به پدید آمدن این سبکها کمک کرد و با نفوذ ))ادبیات کلاسیک جدید شیوه متجددین در شرق فراموش گردید اما در مغرب یعنی در اسکندریه آثار جالبی پدید آمد از جمله منتخبات اشعار ابن بسام، ابن خاقان و سبک جدید ابن معتز و صنوبری و سایر متجددان در عراق و سوریه باقی گذاشت با وجود علاقهمندی نسبت به مکتب جدید، کشورهای مغرب ««اسلام دو بدعت جدید و مهم ر شعر قرون وسطای عرب بوجود آوردند که یکی اشعار تهلیلی دیگری استعمال و استفاده از اصطلاحات عامیانه که به آن موشحه و زجل میگفتند بود.
این اشعار از لحاظ داستانهای سلحشوری و حماسی در خاورمیانه خیلی جالب توجه است.
از اولین شاعران مبتکر اشعار تهلیلی چیزی نمیدانم ولی ظاهراً و طبق روایات اینگونه اشعار نخست در آندلس بوجود آمد شاید قبلاً سبکهای مشابهی در شرق اسلام موجود بود که با زنابینای قبره یا کس دیگری قصاید هم قافیه قدیم را فراموش کرده تهلیلهای سادهتر و روانتری با قافیههای متغیر و بکری بوجود آورد ودر نتیجه ادبیات قدیم اعراب بادیه نشین جان تازهای یافت و علاوه بر این سرایندگان قصیدههای قدیمی به سرودن قطعات نشاطآور و تصنیفهای تهلیلی بدون رعایت اصول شعری کلاسیک عرب با زبان ساده و روان عامیانه به ذکر حقایق پرداختند قبلاً این رابطه نبود یا اصلاً خیلی کم بود.
سبک جدید که به آن موشحه (زجل) گویند به زبان عامیانه و از مبتکران آن یکی این قزمان متوفی به سال 1160 میلادی بود. با اینحال این سبکهای تازه نتوانست به یکباره نفوذ سلطه ادبیات قدیم عرب را از زبان و ادبیات عربی از میان ببرد.
کوششهای سرایندگان اشعار موشحه بر اثر مخالفتهای ادبیان نتیجه چندانی ندارد و اصطلاحات عامیانه نتوانست در شرق جائی برای خود باز کندو در آندلس نیز نتایج جالب توجهی به بار نیاورد.
زبان عربی که زبان قرآن و زبان فاتحان عرب بود از جزیره العرب تا مدیترانه و آسیای صغیر توسعه و بسط یافت و تقریباً در اواخر قرن اول هجری زبان عربی زبان رسمی و زبان ادبی گشت ولی باید دانست که در مناطق تحت نفوذ اسلام مردم بجز مناطق عربی زبان به زبان بومی و محلی خود سخن میگفتند چه مردم اسپانیا به اسپانیائی و مردم ایران به زبان فارسی تکلم میکردند ولی نفوذ زبان عربی در ملل و اقوای که به اسلام گرویده یا تحت نفوذ آن قرار گرفته بودند خیلی شدید بود تا جائیکه اشعار، کتب علمی و ادبی فراوان بزبان عربی پدید آوردند حتی اشعار عربی خود را بقافیه وسبک اعراب بادیه نشین عربستان میسرودند در قرطبه، قیرون، فسطاط، دمشق، کوفه، مرو و بخارا چنین شیوهای جریان داشت، فرهنگهای ملی قدیمی یا فرهنگهائی ه میان اقوام و ملل رایج بود تا حد زیادی دستخوش نفوذ اسلام واقع گردید یا به عللی جای خود را به فرهنگ اسلامی دادند. زبانهای بسیاری از جمله لاتین، یونانی، قطبی، سریانی، ارمنی و پهلوی رفته رفته از میان رفت و زبان عرب جای آنها را گرفت در حالیکه پیش از نفوذ زبان عربی هر یک از این زبانها، زبان زنده زمان خود محسوب میشد.
با نفوذ نظامی و سیاسی عظیم خلفای عباسی در قرن دوم و سوم هجری فرهنگ اسلامی به درجه کمال ترقی رسید و دانشمندان بزرگ ظهور کردند و عراق مرکز ثقل ادبیات کلاسیک عرب گردید و از اسپانیا تا ماوراءالنهر منطقه نفوذ زبان عربی گشت. در قرن دوم و سوم هجری ادبیات عرب به سبکهای مختلفی درآمد و موضوعات و مسائل گوناگون مورد بحث و انتقاد قرار گرفت و فرهنگ متمدن باستانی ملل مختلف در آن راه یافت، نخست فرهنگ و تمدن یونانی سپس تمدن و فرهنگ ایران و ملل بسیار در آن مؤثر افتاد و خلاصه یکی از درخشانترین دروههای تمدن اسلامی آغاز گردید.
از قرن پنجم هجری فرهنگ و تمدن اسلامی در عراق رو به ضعف نهاد و بعد از هجوم مغول از میان رفت ولی در سوریه، و اسپانیا و برخی از نقاط ایران، تمدن اسلامی به زندگی خود ادامه داد و سرانجام در قرن هفتم هجری نفوذ ادبیات اسلامی عربی پایان پذیرفت و ادبیات اسلامی عربی قوه خلاقیت خود را تقریباً از دست داد. اما در این احوال، ادبیات فارسی، ادبیات ترکی عثمانلو و ادبیات جغتائی رو به ترقی و تکامل نهاد البته ادبیات فارسی از قرن چهارم هجری راه تکامل و ترقی خود را آغاز کرد.
ادبیات اسلامی با همه تنوع و تضادی که در مناطق مختلف زیر نفوذ خود داشت با اینحال یکنوع وحدت در آن به چشم میخورد، مثلاً شعر جاهلی که قبل از اسلام راه ترقی و تکامل را میپیمود در دوره اسلام نیز مورد تقلید قرار گرفت، موضوع شعر جاهلی خمریات و وصف صحرا و دلدادگی عاشق یا وصف شتر و چربی زیاد آن و وصف تعصبات و غرورهای قبیلهای و شرح بتها و توصیف بتپرستیها بود چون اسلام ظهور کرد شعر جاهلی مورد تقلید شاعران قرار گرفت و همان موضوعات کم و بیش به وسیله شاعران دوره اسلامی سروده میشد. اما رفته رفته که زبان عرب زبان تمدن و زبان عدهای از مدرم متمدن تحت نفوذ حکومت اسلامی گردید از قید تعصبات قومی رست و بحث درباب مسائل و موضوعات عمومیتر را دنبال کرد و مباحث دینی اسلامی جایگزین گشت حتی شعر تا حدی جنبه غیر دینی یافت علاوه بر این شعر جنبه ادبی و هنری بخود گرفت و دیگر در دوره عباسیان ))شعر تمایلات اسلامی را به جای افسانههای جاهلیت بکار برد. با اینحال پارهای مضامین و موضوعات دوره جاهلی در شعر دوران ««عباسیان از قبیل نوعدوستی بچشم میخورد و پارهای از شئون زندگی عربستان دوره جاهلیت در قرن دوم و سوم هجری به عراق و سایر مراکز اسلامی راه یافت.
مبارزهای طولانی میان مسلیمن با شعر جاهلی حتی خود شعر درگرفت اما ادبیات با همه مخالفتهای پنهانی و آشکار مذهبی و فلسفی به حیات خود ادامه میداد.
مکتب جدید عباسی برای عرض اندام در برابر شعر قدیم کوشش بسیار کرد و در نتیجه یکی از دورههای درخشان ادبیات اسلامی گردید زیرا سیر تکاملی تدریجی شعر و ادب اسلامی از ابنقتیبه که نقطه شروع آنست تا الحصری و ابناثیر ادامه داشت شعر و ادب از قیود قدیم رهائی مییابد و با اینکه نسبت به شاعران بزرگ قدیم احترام بسیار قائل است ولی برتری متجددان را اعتراف میکند. با ظهور المتنبی دوره کلاسیک ادبیات عربی و اسلامی که جنبه اختصار داشت آغاز گشت گرچه این ادبیات بیروح جلوه میکرد و رفته رفته شعر و ادب عربی به عبارت پردازی بیشتر سرگرم شد تا آفرینش مضامین تازه، ابتکارات و سبکهای محنصر به فرد اشخاص مورد اعتراض و انتقاد ادیبان شرقی قرار گرفت. در این احوال اوبوالعلای معری ظهور میکند ولی او نیز با همه نوآوری باز برای شعر قدیم احترام فراوان قائل است.
مبارزه ادبی دوره عباسیان به این ترتیب پایان مییابد و مدت چند قرن قرون وسطای عرب در سرتاسر مشرق بحال رکود درمیآید. از مغرب تا شمال آفریقا و اسپانیا سبکهای جدیدی بوجود آمد و ایجاد وحدت ادبی که در آن زمان به یک نحو پیش میرفت به پدید آمدن این سبکها کمک کرد و با نفوذ ))ادبیات کلاسیک جدید شیوه متجددین در شرق فراموش گردید اما در مغرب یعنی در اسکندریه آثار جالبی پدید آمد از جمله منتخبات اشعار ابن بسام، ابن خاقان و سبک جدید ابن معتز و صنوبری و سایر متجددان در عراق و سوریه باقی گذاشت با وجود علاقهمندی نسبت به مکتب جدید، کشورهای مغرب ««اسلام دو بدعت جدید و مهم ر شعر قرون وسطای عرب بوجود آوردند که یکی اشعار تهلیلی دیگری استعمال و استفاده از اصطلاحات عامیانه که به آن موشحه و زجل میگفتند بود.
این اشعار از لحاظ داستانهای سلحشوری و حماسی در خاورمیانه خیلی جالب توجه است.
از اولین شاعران مبتکر اشعار تهلیلی چیزی نمیدانم ولی ظاهراً و طبق روایات اینگونه اشعار نخست در آندلس بوجود آمد شاید قبلاً سبکهای مشابهی در شرق اسلام موجود بود که با زنابینای قبره یا کس دیگری قصاید هم قافیه قدیم را فراموش کرده تهلیلهای سادهتر و روانتری با قافیههای متغیر و بکری بوجود آورد ودر نتیجه ادبیات قدیم اعراب بادیه نشین جان تازهای یافت و علاوه بر این سرایندگان قصیدههای قدیمی به سرودن قطعات نشاطآور و تصنیفهای تهلیلی بدون رعایت اصول شعری کلاسیک عرب با زبان ساده و روان عامیانه به ذکر حقایق پرداختند قبلاً این رابطه نبود یا اصلاً خیلی کم بود.
سبک جدید که به آن موشحه (زجل) گویند به زبان عامیانه و از مبتکران آن یکی این قزمان متوفی به سال 1160 میلادی بود. با اینحال این سبکهای تازه نتوانست به یکباره نفوذ سلطه ادبیات قدیم عرب را از زبان و ادبیات عربی از میان ببرد.
کوششهای سرایندگان اشعار موشحه بر اثر مخالفتهای ادبیان نتیجه چندانی ندارد و اصطلاحات عامیانه نتوانست در شرق جائی برای خود باز کندو در آندلس نیز نتایج جالب توجهی به بار نیاورد.