• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ادبیات ایسلندی

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ

ادبیات مرحله‌های نخستین ایسلندی جزئی از ادبیات نروژی قدیم بود. و بعد از اینکه ایسلند استقلالش را (1261-64 میلادی) از دست داد و نتیجه ادبیاتش نیز رو به زوال نهاد با این حال ایسلندی‌ها میراث ادبی قدیم خویش را به دیده احترام می‌نگریستند.

ایسلند جزیره‌ای دور افتاده و پر از عوامل مشکل کننده زندگی است با اینحال در قرن دوازدهم دارای ادبیاتی شکوه‌مند بود و این کوچکی جزیره وعده کم جمعیت در ظاهر عجیب می‌نماید اما دو عامل در درخشندگی و توسعه ادبیات ایسلند مؤثر افتاد 1- بواسطه دورافتادگی، روایات تاریخی سینه به سینه نقل می‌شد و نزد آنان بسیار عزیر بود 2- عادت به خواندن و گوش دادن همین روایات و افسانه‌های شفاهی‌- چون توده مردم نیز امکان تحصیل داشتند لذا از میان مردم عادی شاعرانی برخاستند.

یکی از شاعران بزرگ ایسلند در قرن سیزدهم به نام اسنوری استورلوسون Snorri Sturluson (1241-1175) بود که دوبار به عنوان ناظر بر قوانین (رئیس جمهور) انتخاب شد و در عین حال مردی ثروتمند بود. به سیاحت و ---------- علاقه فراوان داشت در 66 سالگی به دست دامادش کشته شد.

آثار مهم وی از جمله: هیمس کرینگلا (جهان مدور) می‌باشد که دارای سبکی روان و موجز و ساده است. وقایعی منثور از تاریخ، مختصری از کتاب مقدس، خلاصه‌ای از اساطیر نورس، مقاله‌ای در باب بحرها و اوزان شعر، رساله‌ای در فن شعر و توضیح جالبی درباره منشاء بروز هنر و چگونگی تقسیم آن میان علاقه‌مندان است. شکوفائی و جذابیت ادبیات ایسلندی روز به روز بیشتر می‌شد و آثار ادبی جالبی پدید می‌آمد که برخی از آنها کوتاه، پاره‌ای مطول مانند یک رمان و بعضی تاریخی ولی همه آنها آمیخته به افسانه بوده است.

افسانه‌های بنگلینا Ynglinga نوشته اسنوری پر از افسانه‌های شوالیه‌های نورس می‌باشد که در تالارهای اربابی یا جاهای دیگر شراب خوارگی می‌کنند. از قدیمترین این حکایت‌ها مجموعه ادای مهتر (ادای منظوم) شکل تکامل یافته‌ای است در داستان «حلقه نی‌بلونگ‌ها» که واگنر آنرا به صورت اپرا در آورده است.

ولسانگ Volsung از اخلاف ویلز Weals و یکی از سلاطین نورس نبیره اودین و پدر بزرگ سیگورد (زیگفرید) بود، در حماسه سانگا، قومی کوتاه قامت و کوچک اندام بودند که در ناحیه رن گنج و حلقه طلائی را محافظت می‌کردند. این گنج با همه گرانبهائی برای به دست آورنده آن شوم است سیگورد بعد از کشتن اژدها بر آن دست می‌یابد در حین گردش بر فراز تپه‌ای که همه طرف در آتش محاط است. زنی زیبا به نام ویکری برون هیلد Valkyrie Brunhild (نیمه الهه از اخلاف اودین) را می‌بیند و شیفته‌اش می‌شود ولی پس از چندی عشقبازی راه خویش را پیش می‌گیرد این زن برای گرفتن انتقام موجباتی فراهم می‌کند اما سرانجام پشیمان می‌شود و خود را برفراز توده هیمه که سیگور را در آنجا می‌سوزانند می‌رساند و با شمشیر سیگورد خود را می‌کشد و در کنار سیگورد در آتش می‌سوزد.

یکی از افسانه‌های جدید ایسلندی که در سال 1220 میلادی نوشته شده به نام داستان نیال سوخته است و نویسنده با مهارتی فراوان تک تک حوادث را کنار هم گذاشته تا به فاجعه‌ای اصلی که سوختن خانه و نیال و کشته شدن نیال همسر و فرزندانش بوسیله دشمنان خون آشام و منتقم وی که جز انتقام هدفی ندارد منتهی می‌شود و سرکرده آنها فلوسی نام داشت.

در بین سالهای 300-600 میلادی مهاجرت‌ها و کوچ‌های متوالی در اروپا مخصوصاً در شمال آن صورت می‌گیرد و این مهاجرت‌ها هرج و مرج‌های متعدد در پی داشت که موضوع افسانه‌های بسیار گردید و این افسانه‌ها به ایسلند، نروژ، آلمان و انگلستان راه و یافت و از میان آنها قصه نی بلونگس لید می‌باشد. که در آلمان شاخ و برگ یافت.

گونتر (در کاخ خود با برادر و خواهر کوچکترش به نام کریم هیلد Kriemhild می‌زیست) در ورمس در کنار رود رن سلطنت می‌کرد، هیچ زنی زیباتر از کریم هیلد نبود و زیگفرید با دیدن کریم هیلد در یک مجلس جشن که گونتر به مناسبت صلح پیروزمندانه‌ای ترتیب داده بود عاشق بی‌قرار او شد البته پی از این دیدار وصف او را شنیده و یکاسن در دربارگونتر زیست اما پیش از جشن به دیدن او فائق نیافت.

گونتر که تا آن زمان زن نگرفته بود به فکر ازدواج با برون هیلد ملکه ایسلندی افتاد اما این زن به شرطی کسی را به همسری قبول می‌کرد که در سه زور آزمائی پیروز شود و الا خواستگار کشته می‌شد، گونتر با کمک زیگفرید به این شرط که کریم هیلد را به زنی او بدهند نبرد بایرون هیلدر را قبول کرد و سرانجام گونتربرون هیلد را به زنی می‌گیرد اما در آخر کار زیگفرید به دست هاگن برادر ناتنی گونتر کشته می‌شود. کریم هیلد از دیدن جسد شوهر بی‌هوش می‌شود و مدت سیزده سال به فکر انتقام باقی می‌ماند تا هاگن را بکشد تا اینکه زن اتزل (آتیلا) سلطان هون‌ها می‌شود و می‌خواهد به این وسیله هاگن را بکشد ولی موفق نمی‌شود مهمانی عظیمی ترتیب داده می‌شود ولی باز هاگن به دام نمی‌افتد تا اینکه آنها را در قلعه‌ای که در حال اشتعال است با گونتر و هاگن و سایر همراهان رها می‌سازند بعد از کشته شدن گونتر و بردن سر او نزد خواهر، باز هاگن هنوز زنده است اما این بار خود شمیشیر هاگن وی را می‌کشد و کریم هیلد نیز بدست کی از سربازان هاگن کشته می‌شود.

از قرن چهاردهم میلادی تا اول قرن شانزدهم ادبیات ایسنلدی متکی بر ترجمه‌های آثار ادبی بیگانگان بود و ادبیات نروژی قدیم منسوخ گشت و شیوه قصائد دینی بر صورتهای تقلیدی نهاده شد.

در قرن چهاردهم داستان منظوم معروف ریمور پدید آمد و تا قرن نوزدهم همچنان شاعی و رایج بود.

در قرن شانزدهم جنبش‌های اصلاح مذهبی و دینی بر آثار ادبی تأثیر گذاشت تا جائیکه ادبیات دینی به رشته تحریر درآمد. در این احوال (1528) صنعت چاپ و چابخانه به ایسلند راه و کلیسا بر آن دست یافت و کار چاپ و چاپخانه منحصر به طبع کتب دینی تا اواخر قرن هجدهم شد. اما کتب ادبی غیر دینی به صورت خطی میان مردم رایج بود میان سالهای 1750-1835 نضهت روشنفکرانه‌ای پدیدار گشت و در سال 1733 اولین چاپخانه برای طبع کتب غیر دینی تأسیس گردید آنگاه جمعیت‌های ادبی چندی به وجود آمد.

در ربع چهارم قرن نوزدهم نهضت رومانتیک آغاز و نخستین مرحله ادبیات جدید ایسلند شروع شد که به وجود شاعرانی همچون بارنی تورارنسین (1786-1841) و یوناس هلگرمسون (1807-45) مباهی و متکی بود. هلگرمسون اولین کسی بود که در ادبیات جدید ایسلند داستان کوتاه می‌نوشت، همچنانکه یون تورودسین اولین رمان نویس ایسلندی بود. گریمورتومسین (1820-96) به شیوه شعر نروژی قدیم اشعار حماسی می‌سرود و بندیکت گروندال (1826-1907) شاعری رمانتیک و فکاهی نویس بود واشتاینگریمور – تورستینسون (1831-1931) شاعر غنائی چیره دستی بود که شعر گوته و شیلر و بایرون و داستانهای هانس کریستیان آندرسن را ترجمه کرد. و نمایشنامه نویسی با ترجمه نمایشنامه‌های شکسپیر به وسیله مایتاس یوخمسون (1835-1920) به ایسلند راه یافت.

شاعر رسمی ایسلند یون سیگوروسون از سال 1900 و بزرگترین ادیب آن عصر بود. و در اواخر قرن نوزدهم نهضت رئالیستی به سرپرستی گستورباتسون (1825-1914) آغاز گشت و از مبرزترین ادبیان قرن بیستم یون تراوستی و سیگوردور نوردال و کریستمان گودموندسون و هالدور لاکسنیس بودند و نویسنده اخیر در سال 1955 به دریافت جایزه ادبی نوبل موفق شد.

 
بالا