• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ادبیات تعلیمی؛ بایدها و نبایدها

چاووش

متخصص بخش ادبیات
چندی پیش در جایی این نوشته از «ادیسون» نظرم را جلب کرد: «یک درصد نبوغ، نود و نه درصد عرق ریختن، این است معنای موفقیت» سپس پیامکی برایم رسید با این مضمون: «نیکی چیزی است که بیش از هرچیز مردم را خلع سلاح می کند؛ از لاکودر» با دیدن این مطالب و پیام های تعلیمی از بزرگان غربی به این فکر افتادم که مگر دریای بیکران ادب و هنر ما که در آن شاخه های مختلفی چون فلسفه، منطق، اخلاق و... حرف های زیادی برای گفتن دارند، چه کم دارد که این چنین دست به دامن دیگران شده ایم؟ مگر ادبیات تعلیمی ما چه کم از ادبیات تعلیمی دیگران دارد؟ اصلاً در این پهن دشت تاریخی و جغرافیایی کدام شاعر یا متفکر غربی به گردپای «سعدی»، «مولوی»، «نظامی» و.. می رسد، که این چنین به پیام ها و سخنان ایشان وابسته شده ایم!؟ برای رسیدن به پاسخی مناسب برای سؤالات مطرح شده، کافی است به عنوان مثال در باب ارزش صبح به این بیت از نظامی توجه کنیم، آن وقت متوجه می شویم این بیکران دریای ادبیات تعلیمی ما چقدر وسعت و ژرفا دارد:

«نکو ملکی است ملک صبح گاهی

در آن کشور بیابی هرچه خواهی»

هر ملتی در فرهنگ خودش از دیرباز ادبیات تعلیمی دارد؛ ادبیاتی که برای دریافت کننده و خواننده پیام دانش و معارفی را بیان می کند و یا این که یک سری تعالیم مختلف را انتقال دهد؛ البته این ادبیات تعلیمی در نوع خودش تعاریف و تقسیم بندی هایی دارد، چنانچه گاهی اوقات منظور از ادبیات تعلیمی، آموزش مباحث علمی و درسی است و از آن میان می توان به کتاب های آموزشی به نظم درآمده اشاره کرد، مثل منظومه های حاج ملا هادی سبزواری که به شکل شعر تعالیم فلسفی را بیان کرده است. اما طرف سخن ما آن نوع ادبیات تعلیمی است که تلاش می کند تا معارف خوب و نیک را به مخاطب القا کند؛ یعنی سالم و خوب زیستن را آموزش دهد تا این چنین دنیا عاری و یا حداقل از پلشتی ها باشد.

همان طور که اشاره شد پهنه ادب فارسی مملو از تعالیم خوب و سازنده است و مدعای این سخن آثار ترجمه شده از متون کهن فارسی چون «گلستان»، «بوستان»، «مثنوی» و... است. حال با این اوصاف مدتی است در بازار کتاب، انواع کتاب های گوناگون با عناوینی چون «برگزیده سخنان بزرگان جهان»، «هزاران نکته از هزاران جای دنیا»، «غوطه ور شدن در افکار بزرگان» و... توزیع شده و به خاطر جذابیت ظاهری که دارند، موردتوجه افراد گوناگون، به خصوص قشر جوان قرار گرفته است. اما قبل از آن که ما سخن را ادامه بدهیم، بیان این نکته را ضروری می دانیم، به هیچ وجه طرف سخن ما سخنان بزرگان دین نیست، زیرا سخنانی که از این بزرگواران به یادگار مانده، هماره و همه جا چونان چراغ هدایتی است که همگان را از هر لحاظ راهنمایی می کنند.

در این جا روی سخن ما سخنانی است که از بزرگان، سیاست مداران، متفکران و ادیبان غربی نقل می شود؛ سخنانی که ظاهراً کوتاه هستند و در همان لحظه بیان شدن مخاطب را غافلگیر می کنند. اما این که تا چه اندازه می توانند برای مخاطب راه گشا باشند؟ بدون شک آنچه از ادبیات تعلیمی غرب وارد زبان ما شده و همان طور که اشاره شد، این روزها از جانب اقشار گوناگون، به خصوص جوانان هدف توجه واقع شده است، سخنان و جملاتی است که به شکل صریح بیان شده و به همین خاطر در آن اندک زیبایی سخن، اما با ضرباهنگ تند وجود دارد. پس می توان اذعان داشت شنیدن این سخنان در همان مرحله اول اثرگذار و زیباست، اما وقتی به مرحله تکرار برسد، خود به خود خسته کننده می شود. این درست عکس ادبیات تعلیمی خود ماست؛ زیرا در ادبیات تعلیمی ما، شاعران و سخنوران در همان قدم اول نخواسته اند مفاهیم خود را بیان کنند.

بلکه تلاش کرده اند تا مفهوم و سخن خودشان را در قالب شعر، به صورت موجز و آراسته به آرایه های ادبی برسانند. پس این زیبایی های سخن، آمیخته به مفاهیم بسیار والا و ارزشمند بهترین و ماندگارترین سخن را می سازد. حال با توجه به آنچه عنوان شد، ما نمونه هایی از سخنان بزرگان غرب را همراه با اشعار تعالیمی خودمان مطرح می سازیم، آن وقت مشخص می شود که تا چه حد این سخن به راستی نزدیک است. به عنوان مثال کافی است ما درباب آزادی و آزادگی در میان سخنان بزرگان غرب غور کنیم، آنچه به دست می آید سخنانی از این دست است.

«آزادی چیزی است، شبیه سلامتی، این هر دو را تا از دست نداده ایم، قدرشان را نمی دانیم.»

«باید آزادی را موقت از دست داد تا بتوان برای همیشه آن را حفظ کرد.»

حالا معادل های موجود در ادبیات تعلیمی خودمان این چنین است:

«برآن سرم که اگر همتم کند یاری

زبار منت دونان کنم سبکباری

اگر به کنج قناعت ز تشنگی میرم

به نیم قطره نجویم ز هیچ کس یاری»

و یا وقتی سخن از دوست و دوستی به میان می آید، سخنانی این چنینی از متفکران و بزرگان غربی پیش روی ما قرار می گیرد:

«هرکس اظهار دوستی با تو کرد، تا به انواع کارها امتحانش نکرده ای، او را به دوستی نپذیر».

«پرسیدم: دوست بهتر است یا برادر: گفت: دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند.»

مقابل این سخنان را راجع دوستی، «حکیم سنایی غزنوی» چنین در دو بیت و با زیبایی تمام بیان می کند:

«گفت حکیمی که مفرح بود

آب و می و لحن خوش و بوستان

هست و لیکن نبود نزد عقل

هیچ مفرح چو رخ دوستان

یا نه، هر زمان سخن از همسر به میان می آید، اهتمام برداشتن همسر برای هر انسانی مطرح می شود و یا این که اگر ازدواجی صورت نگیرد، زندگی بسیار سخت خواهد بود و نمی توان بهره های خوبی از زندگی خویش برد. حالا اگر خوب به نوشتار غربیان نگاهی بیندازیم، راجع به همسر این چنین می خوانیم؛

«دقت هرکس از نوع ازدواج او معلوم می شود»

«ازدواج، همیشه به عشق پایان داده است».

حالا ابیاتی را از «اوحدی مراغه ای» در باب همسرداری می آوریم:

«زن دوشیزه خواه و نیک نژاد

تا تو را بیند و شود به تو شاد

چون که پیوند شد، به نازش دار

بر سر خانه سر فرازش دار

تو در آیی ز در سلامش کن

او درآید، تو احترامش کن

دل خویشان او مدار دژم

هر یکی را به قدر، می خور غم»

به هرحال با توجه به آنچه عنوان شد، خود روشن است غرق شدن در ادبیات تعلیمی کشور خودمان و بهره جستن از آن بیش از پیش باعث تعالی روح و روان می شود.

اتفاقی که رسانه ها به ویژه صدا و سیما، می توانند سبب ساز آن باشند.
 
بالا