از آنجا كه ادبيات و معماري ابزاري براي بيان هنر هستند ، ميتوان هماننديهايي ميان آنها يافت . در ادبيات و شعر واژهها ، جملهها و ابيات ابزار بيان هستد ، و در معماري ، اجزاي ساختاري ، شكل ، عملكرد ، هندسه و ... با ما سخن ميگويند . در تناظر يك به يك ميان ادبيات و معماري ، بعضي عوامل چون نخيل ، شكل و ريتم در هر دو مشتركاند ؛ اما نوع به كارگيري آنها متفاوت است . وزن ، قافيه ، قالب ، تناسب آواها و آهنگ معنايي در شعر به ترتيب همپاي ريتم ، تمايز در ريتم ، شكل ، فراز و فرود خط آسمان و محتواي معنايي در معماري هستند ؛ ولي ترجمهي يك به يك مصاديق شعر به اجزاي معماري گونهاي از الهام نابخردانه است . شعرا در تمامی ادوار زیباترین و پرمایه ترین احساسات انسانی رادر قالب کلام موزون و آهنگین خویش انعکاس می دادند . شعر واقعیت را به تجرید میکشد و معماری از تجریدها به سمت واقعیت حرکت میکند و یک احساس متعالی را از پس خطوط به یک فضای ملموس مبدل می سازد، همانگونه که افراد گوناگون می توانند برداشت های متفاوتی از شعر یکسانی داشته باشند مخاطبان یک اثر معماری هم میتواننداحساسات متفاوتی را دریک فضای عینی تجربه کنند؛ در واقع همانگونه که سراینده ابیات سعی در به اشتراک گذارندن مفاهیمی با خوانندگان خویش دارد، ولی هربار که شعری خوانده می شود در واقع شعرجدیدی سروده می شود. موفقیت معماران هم صرفاً به میزان پختگی خطوط طراحی وابسته نیست بلکه هر مخاطب معماری بتنهایی شاعرفضایی نو است.
قافیه و ردیف در شعر فضا حرکات موزون خطوطی ست که آهنگ زیستن را زمزمه می کنند. شعرا بارها توانسته اند ایده هایی برای خلق آثاری ماندگاردر اختیار معماران قرار دهند و در مقابل معماری و معماران هم بارها دستمایه های شاعرانه ای را فراهم آورده اندکه یافتن و برگزیدن آنها دردیوان های بجا مانده آنچنان سهل و ساده نمینماید.
__________________