از من گرفت گیتی یارم را
وز چنگ من ربود نگارم را
ویرانه ساخت یکسره کاخم را
آشفته کرد یکسره کارم را
ز اشک روان و خاک به سر کردن
در پیش دیده کند مزارم را
یک سو سرشک و یکسو داغ دل
پر باغ لاله ساخت کنارم را
گر باغ لاله داد به من، پس چون
از من گرفت لاله عذارم را؟
در خاک کرد عشق و شبابم را
بر باد داد صبر و قرارم را
ملک الشعرا بهار
وز چنگ من ربود نگارم را
ویرانه ساخت یکسره کاخم را
آشفته کرد یکسره کارم را
ز اشک روان و خاک به سر کردن
در پیش دیده کند مزارم را
یک سو سرشک و یکسو داغ دل
پر باغ لاله ساخت کنارم را
گر باغ لاله داد به من، پس چون
از من گرفت لاله عذارم را؟
در خاک کرد عشق و شبابم را
بر باد داد صبر و قرارم را
ملک الشعرا بهار