Silver Star
مدير ارشد تالار
گالری تیت مدرن تازه ترین نمایشگاه خود را به آثار هنری ویلیام کلاین و دایدو موریاما اختصاص داده است، به این بهانه به شرح آثار و معرفی این هنرمندان نامی می پردازیم.
زمانی که ویلیام کلاین جوانی حدوداً بیست ساله و علاقه مند به هنر در پاریس بعد از جنگ جهانی بود و در دانشگاه سوربن درس می خواند، فرنان لژه، فیلمساز و مجمسه ساز و نقاش معروف فرانسوی، نصیحتی به او کرد: «از گالری ها برو بیرون! به معماری فکر کن. به خیابان ها فکر کن!»
شاید همین جملات لژه، کلاین را به خیابان ها کشاند و او را مسحور مردمان و فرهنگ های گوناگونی کرد که در برابر دوربین او در شهرهای مختلف جهان از پاریس و رم تا توکیو و الجزیره قرار گرفتند. طی بیش از شش دهه عکس هایی خلق شد که در عین بحث درباره ایدئولوژی و سیاست و فرهنگ، جهان شخصی هنرمندی را بنا می کند که تنها مختص خود اوست و امضا و نگاه عکاس را در غالب آثار سیاه و سفید تاثیر گذارش می توان دید.
[h=2]درباره ویلیام کلاین ویلیام کلاین در سال 1928 در محله هارلم نیویورک در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. بچه باهوشی بود و در مدرسه ای معروف تحصیل کرد. در دوازده سالگی به سینما می رفت و به گالری های موزه هنرهای مدرن نیویورک سرک می کشید. در سال 1946 به ارتش پیوست و به عنوان اپراتور رادیو به کار پرداخت. در آنجا در یک شرط بندی، یک دوربین برد و به این ترتیب اولین دوربین زندگی اش را به دست آورد. با آثاری که در موزه هنرهای مدرن نیویورک دیده بود، دوست داشت راهی پاریس شود. در سال 1947 برای تحصیل در دانشگاه سوربون به پاریس رفت .
با عکاسی مد برای مجله ووگ به شهرت رسید و آثار او به عنوان نگاهی انقلابی به مقوله مد مورد تحسین قرارگرفت.
کلاین فیلم های بلندی با نام های "تو کی هستی پولی مگو"، "آقای آزادی" و "زوج مدل" ساخت، همین طور فیلم های مستند و کوتاه و حدود دویست پنجاه فیلم تبلیغاتی برای تلویزیون ساخت.
ویلیام کلاین اکنون در پاریس زندگی می کند.
گالری تیت مدرن تازه ترین نمایشگاه خود را به آثار کلاین اختصاص داده است، در حالی که انتشارات تیت هم کتاب نفیسی از عکس های او را طی دوره های مختلف به چاپ رسانده که در مقدمه کوتاهی به قلم دیوید کمپانی به نام «شیوه ویلیام کلاین» سعی شده جهان این هنرمند در قبال آثارش توضیح داده شود.
اما کلاین هنرمندی است که در عین عکاسی به شیوه سیاه و سفید طی دهه ها، برخی از آنها را با نقاشی و طراحی آمیخت و در عین حال از آنجا که عاشق سینما بود، ایده های مختلفی را به شکل فیلم های تجربی و مستند ساخت.
در اولین اتاق نمایشگاه، تماشاگر با یک فیلم تجربی درباره برادوی نیویورک روبرو می شود: همه چیز در رنگ و نور خلاصه می شود و کلاین در این فیلم کاملاً انتزاعی، براودی را از زاویه تازه ای می بیند.
زمانی که ویلیام کلاین جوانی حدوداً بیست ساله و علاقه مند به هنر در پاریس بعد از جنگ جهانی بود و در دانشگاه سوربن درس می خواند، فرنان لژه، فیلمساز و مجمسه ساز و نقاش معروف فرانسوی، نصیحتی به او کرد: «از گالری ها برو بیرون! به معماری فکر کن. به خیابان ها فکر کن!»
شاید همین جملات لژه، کلاین را به خیابان ها کشاند و او را مسحور مردمان و فرهنگ های گوناگونی کرد
شاید همین جملات لژه، کلاین را به خیابان ها کشاند و او را مسحور مردمان و فرهنگ های گوناگونی کرد
کلاین چندان در قید و بند تکنیک نیست و هیچ گاه فیلمی به مفهوم کاملاً حرفه ای نساخت، برعکس فیلم را به مانند عکاسی، وسیله ای برای کار با نور و ترکیب بندی تصویر می دید. از این رو نگاه کردن به این فیلم به عنوان " سینما" عملاً امتیاز چندانی را برای سانده اش به ارمغان نمی آورد. (همان طور که تماشای فیلم بلند او با نام "تو کی هستی پلی مگو؟" درباره جهان مد- دیگر علاقه کلاین- یا فیلم تخیلی -انتزاعی "آقای آزادی" که در همین نمایشگاه تیت هم به نمایش درمی آید.)
اما قدرت کلاین را نه در فیلم ها، بلکه در عکس هایی سراغ کرد که از نگاه جست و جوگر و به شدت دقیق هنرمند نسبت به جهان اطرافش حکایت دارد؛ اوج این نگاه را می توان در عکس های او از شهر توکیو دید که مفهوم اگزوتیگ بودن را به شیوه ای شخصی ثبت می کند و موفق می شود در مناسبت ها و احوال مختلف، آدم هایی را روایت کند که به نظر می رسد تنها می توانند در این شکل و در این موقعیت و با همین تصاویر سیاه و سفید روایت شوند.
قدرت این تصاویر زمانی بیشتر می شوند که به جای صفحات کوچک کتاب، در ابعاد بزرگ این نمایشگاه دیده شوند.
استفاده از عمق میدان و سرعت کم، ویژگی تکرار شونده این آثار هستند که در غالب آنها حس و حال مشترکی دیده می شود. کلاین ابایی ندارد که در عکس هایش صورت آدم ها به دلیل سرعت کم دوربین، کاملاً محو شوند؛ او به حس و فضا و کادربندی ای فکر می کند که گاه اهمیتش از صورت شخصی که در کادر قرار دارد، بیشتر می شود؛ نگاه کنید مثلاً به عکس بالای صفحه با عنوان کنایی "آبنبات فروشی"(1960): پسر بچه ای را می بینیم که در حالت نشسته به دوربین زل زده و در کنار او نیم تنه ای دیده می شود که تضاد دنیای دو شخصیت را در اولین نگاه با ما قسمت می کند و تابلوهای تبلیغاتی سیگار در هر دوسوی کادر، از آینده ای حرف می زند که در دیوارها به صورت سیاه و سفید و تخت خودنمایی می کند و از سویی با نمادهای سرمایه داری (سیگار کنت، سون آپ و ...) از اختلاف طبقاتی ای حرف می زند که گاه با مفاهیم پیچیده سیاسی و اجتماعی در آثار کلاین می آمیزند.
[h=2]درباره دایدو موریاما موریاما در سال 1938 در اوزاکا به دنیا آمد. در آنجا تحت تعلیم عکاسی تاکجی ایوامیا عکاس ژاپنی قرار گرفت. در سال 1961 به توکیو مهاجرت کرد تا برای ایکو هوسوئه، عکاس ژاپنی، دستیاری کند. در توکیو مجموعه عکس هایی از بخش های کمتر دیده شده و نامطلوب شهر خلق کرد. عکس های سیاه و سفید او با کنتراست بالا و عدم وضوح و زاویه های غریب، او را مشهور کردند.
او ده ها هزار عکس طی این چند دهه گرفته است. موریاما را تحت تاثیر ویلیام کلاین و اندی وارهول دانسته اند.
موریاما برخلاف نگاه کلاین به توکیو- که بیشتر در پی ثبت غرابت زندگی در شهر متفاوتی چون توکیو است- نگاهی آپوکالیپتیک (آخرالزمانی) دارد و به شکلی در پی ثبت فاجعه در زندگی بشری است.
[h=2]موریاما و جهان بعد از هیروشیما دایدو موریاما دوربین بسیار کوچک اش را بر می دارد و در خیابان ها قدم می زند تا لحظه های ناب زندگی را ثبت کند. عکس های این هنرمند ژاپنی که تحت تاثیر کلاین است، بخش دوم نمایشگاه تیت مدرن را تشکیل می دهند و انتشارات تیت نیز کتاب نفیسی از عکس های او را منتشر کرده است؛ کتابی که قدرت عکس های موریاما را به نمایش می گذارد و شاید به اندازه عکس های کلاین محتاج چاپ در اندازه های بزرگ و دیده شدن در نمایشگاه نیستند.
موریاما برخلاف نگاه کلاین به توکیو- که بیشتر در پی ثبت غرابت زندگی در شهر متفاوتی چون توکیو است- نگاهی آپوکالیپتیک (آخرالزمانی) دارد و به شکلی در پی ثبت فاجعه در زندگی بشری است. از این رو شاید او را بتوان هنرمندی به شدت تحت تاثیر واقعه هیروشیما خواند که مستقیم و غیر مستقیم در حال ثبت فاجعه در جهان اطرافش است. زمانی که یک سگ را تصویر می کند یا کودکی پشت به دوربین، مخاطب خودبه خود به یاد فاجعه هیروشیما می افتد. کشتی درهم شکسته یا اتوموبیل های تصادف کرده، خبر از آخرالزمانی دارند که در شخصیت هایی پشت به دوربین یا صورت های محو، مایه های مورد نظر عکاس را بسط و گسترش می دهند و به شکلی به مانند کلاین، شهر به بستر اصلی هنر او بدل می شود؛ موتیفی که خود به آن اشاره دارد و خودش را عاشق شهرها می داند.