• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از کودتای نافرجام تایپوگرافی تا رژه فونت‌ها

R0xanA

متخصص بخش گرافیک و مالتی مدیا
[h=2]


مهدی صادقی : وقتی تجربه تایپوگرافی ظاهرا نوین ایران دو دهه را پشت سر گذاشته و اکنون وارد سومین دهه آن شده، آیا نگاه‌مان به آن، همان منظر ماضی است یا زاویه یافته؟
تایپوگرافی نیاز زمانه بود و برخاسته از جهش فرهنگی سال‌های اخیر؟
یا اوج‌گیری فرمالیستی در ادامه جریان رها شده دهه 1350 و البته متأثر از رویکرد جهانی تایپوگرافی؟

درباره علت یا علت‌های گرایش هنرمندان طراح آن سوی آب به تایپ و تایپوگرافی اطلاع دقیق ندارم و نسبت به حساسیت‌های فرهنگی هنری حداقل دو دهه اخیر آنها چیزی نمی‌دانم. اما درباره خودمان، می‌توان رگه‌هایی از آن را در گمانه‌های زیر برجسته و بررسی کرد:


1. باید توجه داشت که هر جریان اصیل هنری که چون موج بر‌می‌آید، رشد و گل می‌کند، در کنار و حاشیه خدمات و برکات (احتمالی) که دارد، لطماتی هم خواهد داشت.

هر نوشی، نیش دارد و هر عسری، یسر. نیز هر سربالایی، سرپایینی.
هر چه این جریان فرهنگی، وسیع‌تر و عمیق‌تر باشد، حاشیه‌ها و آسیب‌های احتمالی آن هم اگر نگوییم بیشتر، ‌دست‌کم گسترده‌تر خواهد بود.
نکته اینجاست: تا زمانی که آن جریان در اوج و صدر است، این آسیب‌ها نه دیده می‌شود و نه مسأله‌ساز می‌نماید.
وقتی آن جریان اصیل هنری، بالا کشیدن از دیوار اعتبار و امتیاز را به انتها رساند و پس از آن بُعد دوم حرکتش (یعنی غلتیدن در سراشیبی نزول و سقوط) ‌را آغاز کرد، آن هنگام است که آسیب‌های ناشی از آن دیده و برجسته می‌شود.



2. این روزها، فونت فارسی و گونه‌ها و دردسرهایش، دغدغه خاطر خیلی از طراحان نوجو شده و اگر جریان توجه به فونت که برخاسته و شاخه‌شده از موج تایپوگرافی دهه اخیر است، بتواند جوانه بزند و برگ و بار بگیرد،‌ می‌شود امیدوار بود که یکی از بزرگ‌ترین رخدادهای گرافیکی چهار دهه‌ اخیر کشور شکل خواهد گرفت.

و این جنبش فونت را از جهت اعتبار و تاثیرگذازی‌اش می‌توان با خیزش پوسترهای هنری دهه 1340 و 50 عیارسنجی کرد.
این را هم بایستی افزود که این جنبش احتمالی فونت‌ها، اگر درست و درمان خیز بگیرد، دست کم به دو شاخه فرعی دیگر نیز سیگنال‌های مثبت ارسال خواهد کرد:
_ تنوع و کیفیت در صفحه آرایی (با همه گونه‌ها و کاربردهایش)
_ پدید آمدن لوگوتایپ‌های سالم و بدیع



3. طبیعی است اگر این جریان ابتر رها شود، ‌سردرگمی بیشتر نصیب گرافیک این روزهایمان خواهد شد و روایت تاریخ از تایپوگرافی دو دهه اخیر این خواهد بود: کودتای نافرجام!



4. بادمجان دور قاب‌چین‌ها، خودشیرین‌کن‌ها و ناآگاهان و بی‌سوادان، البته به جریان تایپوگرافی ناسالم دامن زده و می‌زنند چرا که این مساله برایشان نان‌آور است!
محاسبه کنید چند جشنواره، ‌سوگواره و کوفت‌واره و زهرماروراه (!) تاکنون با نام و بی‌نام و در قالب تایپوگرافی شکل گرفته و در این سال‌ها بر موج کاذب تایپوگرافی سوار گشته و از گل آلوده کردن و شدن این آب،‌ماهی‌های فراوان به تور زدند.



5. یک ضرب المثل می‌گوید: تا انسان زنده است، بیماری او را تهدید می‌کند.
و تا مقوله گرافیک‌ رونده و برنده است، سفارش‌دهنده و مخاطب دارد، آسیب و تهدید هم دارد.
آنچه آن را در مقابل، واکسینه می‌کند و به زخمش مرهم می‌شود،‌ دانش و داشته مدعیان و سکانداران گرافیک (و در پی آن، دیگر طراحان) است.
البته نباید فراموش کرد هر چه این سرد و گرم‌های گرافیک بیشتر شود،‌ آبدیده‌تر‌ خواهد شد.
و همین عارضه‌ها و آسیب‌ها، حرکتش را پرتلاش‌ و قوی‌تر خواهد کرد.



6. تاریخ روایت و تایید می‌کند: هنرمندانی که با هنجار‌ها و ناهنجاری‌های جامعه در تضادند،‌ به بن‌بست خواهند رسید و برای پیشبرد و ارضای خودشان، ناچار به فرمالیسم روی می‌آورند.
که پایین کشیدن عیار آثار هنری، نخستین نوبرانه آن است و شهرت، دومین دست‌آورد آن.
و البته که این شهرت‌های حبابی، فقط خوراک دوران دانشجویی است.


7. آنچه گرافیک جهان امروز را از نخستین سال‌های سده گذشته متمایز می‌کند، این است که گرافیک امروز در چارچوب خود می‌ماند نه به حریم نقاشی تجاوز می‌کند، نه بر گُرده خوشنویسی سوار می‌شود و نه به هنرهای موازی ناخنک می‌زند.
گرافیک امروز در تلاش است ناب باشد و بدون تزیین. باید هم چنین باشد.
مبرهن است که مانند گذشته مرزهای گرافیک، نقاشی، ‌خوشنویسی و ... چندان پر‌رنگ و پایدار پیموده نمی‌شود.

گرافیک امروز به حد کافی شناخته شده و لزومی نمی‌بیند برای معرفی خودش از نقاشی،‌خوشنویسی و ... وام بگیرد و ستون فقرات‌اش را بر آن پایه‌‌ها استوار کند.


8. ممکن است پوسترهایمان چند جایزه جهانی از این و آن جشنواره بگیرد، اما وقتی این پوسترها در داخل جامعه خودمان غریبه است، چگونه می‌تواند حرف جهانی داشته باشد؟ همان جامعه‌ای که طراح در آن پر و پا گرفته.
از طرفی بخشی از پوسترها و تایپوگرافی‌های امروزمان متأثر از جنبش جهانی است و طبیعی است که در کنار و متأثر از آنها،‌ نبایستی هم جهانی شود.
منتقدان، ‌هنرمندان و مخاطبان خارجی وقتی به اصل جنس دسترسی دارند، چه احتیاجی به کپی آن دارند؟



9. فراموش نکنیم در این دو دهه برخی پوسترها و تایپوگرافی‌ها آنچنان بی‌‌فرم، نامفهوم و فارغ از تمایلات هنری و تعهدات اجتماعی پدید آمد که یک طراح دیگر (که در همین فضای گرافیک استنشاق می‌کند) هم نمی‌توانست آن را درک کند یا با آن ارتباط بگیرد.


10. اگر سمت و سوی حرکت‌مان، دست‌یابی گرافیک ایرانی با شهره جهانی است، بایستی سه رگه در آثارمان پررنگ شود:
- هویت ملی
- حرف و دید جهانی
- استاندارد حرفه‌ای

قبول دارم که روی یک یک این اصول، به اندازه طراحان گرافیک، بحث، نظر و اختلاف سلیقه وجود دارد.


11. در میانه دو قوس می‌آورم: تابلوهای مینیاتور ما جهانی شد، اما نقاشی معاصر و آبستره‌مان چطور؟
حتی تابلوهای نقاشی قهوه‌خانه متأخرمان از موزه‌ها و کلکسیون‌های بزرگ جهان سر درآورد، اما آبستره‌های‌مان فقط در حد چند گالری داخلی، دست به دست شد.

البته از حساب آن چند اثر محدود حراج کریستی فاکتور بگیرید.


12. برای گذر از این دور و زمانه خمود و خاموش، نیازمند جسارت و جرات در پوستر و تایپوگرافی هستیم تا بنشن و رشته این آش،‌ خوب هم بخورد و تمامش یکدست،‌ آماده شود: بخشی خام نماند و بخشی دیگر سوخته گردد.
در نوشتارهای پیشین و گفتگوی قبلی‌ام با شرق تاکید کردم و اکنون جمع‌بندی‌ام این است که به این دو نیاز فوری داریم:
یک: طراحان جوان، خلاق و با جرات. به صراحت آنارشی‌گری و آنارشیسم را برای این روزها توصیه می‌کنم.
دو: برداشتن قوانین دردسرساز و محافظه‌کارانه. البته اگر آن کسان (که در بند 4 مرهون مرحمت شان شدیم) بگذارند!




 
بالا