سربداران عشق
سوگند به بوي باروت برنوي زنگار بسته ات
سوگند به تک سرفه ها
و شش هاي تفتيده خردل خورده ات
سوگند به تب هاي شبانه ات
سوگند به رفاقت ديرين
تو و ترکش پشت گردنت
سوگند به تمام پلاکهاي سرو آسا
در کنار نخلهاي بي سر خوزستان!
سوگند به رد جنگ به روي دستهاي عزيزت
سوگند به تيله هاي مغموم دو چشم سياهت
سوگند به خود خدا
به جبران گذشته اين بهار را
برايت بهشت خواهم کرد