Maryam
متخصص بخش ادبیات
نويسنده: محمد حسين عصاره
خداوند همان ذات اقدسي است که هفت آسمان را کاملاً منطبق برهم آفريد.در آفرينش خداوند رحمان هيچ رخنه اي نمي بيني، باز بنگر آيا هيچ نقصاني مي بيني؟ بار ديگر چشم باز کن و بنگر تا نگاهت درمانده از يافتن نقص، به سويت باز شود.(سوره ملک، آيات 3 و4)
در عمر تقريبي پانزده ميليارد ساله جهان، بشر با زمان ناچيز ده هزار ساله عمر خود وقايع بي شماري را پشت سر گذاشته و هرچه جلوتر آمده، به حقايق حيرت انگيزتري پي برده است.دريافت هاي علمي چند قرن اخير بيش از ميزان آن در تمام ادوار تاريخ بشر بوده، و هيچ چيز شگفت انگيزتر و جالب تر از اين يافته ها و حقايق نبوده است.از هنگامي که بشر آموخت به گونه اي تحليلي تفکر کند، مرزهاي وسيعي را در نورديد و با اتکا به فرضيات خود، مجهولات بيشتري را نمايان و کشف کرد.اما رازهاي اين حکايت هم چنان باقي است...
امروزه موفقيت علم، مرهون صداقت آن است و به همين دليل، علم جديد بر فرضيات صحيح استوار شده است.علم( که معرفتي ماخوذ از يافته هاي تجربي است) نه فقط به بيان ساده اکتشافات بلکه به شرح پيشرفت علمي، گسترش تدريجي آگاهي و تمايل به درک آنها( که به نوعي افزايش سهم ما در تکامل هوش کيهاني است) نيز منجر مي شود.انسان تا مادامي که در ذهن خود قوانين علمي را نپذيرد، نمي تواند به مرزهاي علوم جديد و مدرن برسد، بنابراين ابطال پذيري جزوي از قوانين و معيارهاي علمي براي فرضيات بشر گرديده که هرچه ابطال پذيري بيشتر باشد(1)، پيش بيني هاي بديع و رشد علم بيشتر خواهد بود.با نگاهي به گذشته و در بازه زماني فقط دو هزار ساله در تاريخ علم، به افرادي هوشمند بر مي خوريم که فارغ از ديدگاه انسان مدارانه، داهيانه و جسورانه، اصول ناوردايي را براي بشر تعميم دادند و با وجود پارالاکس( يکي از روش هاي محاسبه فاصله کهکشان ها)و اختلاف منظر علمي، قوانين طبيعت را با استنتاج و تجربه آزمودند و با عينيت و آگاهي به زباني رياضي تأويل کردند.اين موفقيت ها که تأثير آنها بر سرنوشت بشر غير قابل انکار است.تأييدي براساس فرضيات و تفکرات صادق آنها به مثابه يک ساختار است.اين همان مفهومي است که عقل سليم، از علم به عنوان مظهر زيبايي آفرينش ياد مي کند.
از عصر تفکرات پويا و ديناميکي حکماي متاله کشورمان که در اين کارگاه هستي با علم به دنبال تبيين حقيقت بوده اند، سال ها گذشته است.مبنا قرار گرفتن مطالعات رياضي "الجبر" ( Algebra) خوارزمي قبل از رنسانس علمي در اروپا، ابطال هيئت بطليموسي متکي بر نظريه زمين مرکزي قبل از گاليله و کوپرنيک توسط رازي، ابن سينا، ابوريحان بيروني و خواجه نصيرالدين طوسي( با اين که پيش تر توسط اکثر فلاسفه يونان باستان نيز رد شده بود)، ابداع جفت طوسي و تحرير اقليدسي با مثلثات مسطحه و کروي توسط خواجه نصيرالدين طوسي که بعدها توسط کوپرنيک و کپلر ارائه و فرموله شد، ديدگاه ژرف بين علمي و فلسفي ملاصدرا با حدوث تدريجي، حرکت جوهري و تحليل مسائل نجومي در کتاب" حل الاشکالات الفلکيه"، در باب چگونگي سَيَلان زمان قبل از ارائه نسبيت عام اينشتين(2) و ...، همگي نمونه هايي بارز از تفکرات راستين و استوار بر پايه هاي دانش و منطق دانشمندان کشور هستند که با تبييني آفاق گرايانه از نظريه هاي علمي، منجر به گسترش علوم در جهان شدند.
اکنون بشر به مدد فناوري هاي پيشرفته خود، با جهش غول آسا به ماوراي زمين دست يافته و اطلاعات علمي خود را در فراسوي آن با شتابي لگاريتمي گسترش داده است.امروزه ما با آرايه هاي بسيار بزرگ (3) براي تمام طول موج ها، ديد خود را تا بي نهايت در ژرفاي کيهان گسترانيده ايم و براي يافتن بيگانه ها، در جست و جوي هوش برون زميني ( SETI) هستيم. شتاب دهنده هاي عظيم ذرات براي توجيه عالم هستي در تلاشند تا با خلق ذرات، چشم اندازي از خلقت آغازين جهان را به نمايش گذارند. کاروان فضاپيماها و کاوش گران تحقيقاتي، سفينه هاي فضايي سرنشين دار و بدون سرنشين تا فراتر از منظومه، و ماهواره هاي رصدي مستقر در نقاط لاگرانژي(4) در ملاقات با تاريخ کيهان به دنبال پاسخ به سؤالات بنيادين بشرند.
در تاريخ علم، يافته هاي حاصل از مشاهده با استقرا به تئوري، قوانين و سپس با قياس به پيش بيني و تبيين، تکامل يافته اند.در اين پروسه، دانش پيشه ها با تطور نگرش هاي فلسفي در علم مانند اصول موجبيت( Determinism)، عدم قطعيت(Indeterminacy) و مُکمِلّيت( Complementary) در آزمايش ها، مشاهدات، اکتشافات و نظريه هاي پيشرفته، راه هاي جديدي را در مقابل مشکلات علم گشوده اند.علمي که اکنون نه در دست دانشمندان معروف، بلکه توسط سازمان ها و مراکز آکادميک قدرتمند نهادينه مي شود.
اما حکمت آفريننده علم همچنان بر بشر مستولي است و با کشف بيشتر معلومات، مجهولات و علوم غير شناختاري او نيز فزوني مي يابد تا با اين لطف ابدي، عقل معرفت آموز انسان همچنان در پي استقرا حقيقت باشد.حکمتي که سبب شد تا ابن سينا به اقرار خود با وصف تابيدن هزاران خورشيد علم در دل خود، در شناخت کمال ذره اي کوچک ناکام بماند و با دانشي در اوج معرفت پي به عدم رسيدن به کمال خود ببرد( تا بدان جا رسيد دانش من/ که بدانم همي که نادانم، اندر دل من هزار خورشيد بتافت/ آخر به کمال ذره اي راه نيافت)، و نيوتن تمام تلاش علمي بشر را همانند بازي کودکان با سنگ ريزه هاي کنار ساحلي بداند که اقيانوسي عظيم، اسرارآميز و ناشناخته از حقيقت را در وراي خود دارد، يا ارسطو را در پايان عمري جست و جو و کاوش در سرزمين هاي دانش، به مکفي بودن اين جست و جوها در رسيدن به آگاهي از جهل خود، معترف نمايد و يا پيش تر از آن، سقراط با رسيدن به اين آگاهي، تنها حقيقت کشف شده اش را ناداني خود بداند.
هنوز بشر اطلاعاتي بسيار اندک، نسبت به کل عالم دارد. اطلاعاتي اندک که براي پيش بيني هاي متکي بر مشاهدات او کافي نخواهند بود.ما فقط قادريم مناطقي بسيار کوچک، کرانمند و متناهي از کل عالم را مورد مطالعه قرار دهيم که آشکارا هستند و قسمت اعظم آن بر ما پوشيده است.هنوز ما راز پيدايش جهان و قبل از آن، چگونگي گسترش آن، آينده آن و خيلي از موارد ديگر را نمي دانيم.
هنوز رفتار ماده برخلاف ظاهر خود، مانند ماهيت پيوستگي و اقتران فضا و زمان در نسبيت عام، يا عدم صحت اطلاعات توامان اندازه حرکت و تعيين وضعيت آن در تعبير کپنهاگي نظريه کوانتومي ( اصل عدم قطعيت) و هم چنين روند زماني پادماده، اسرار قبل از مه بانگ( Big Bang) و چگونگي آغاز جهان، عامل گرانش و وجود ذره بنيادي گراويتون، منشاء و حاکميت قوانين با خصلتي رياضي در جهان، چگونگي تبعيت تمام جهان از قوانيني يکسان و عام در گستره فضا- زمان، و بسياري ديگر از اين پارادوکس ها در خارج از محدوده فيزيک و ادراکات برهاني ما قرار دارند.اکنون اما، به بهانه سال نجوم، فرصتي است تا با مروري کوتاه و سريع بر دستاوردها و واقعيات اخير بشر در کيهان با تعبيري از سامانه هاي نجومي براساس مکانيک سماوي، کائنات را با نگره اي واقعي تر نظاره کنيم.
خداوند همان ذات اقدسي است که هفت آسمان را کاملاً منطبق برهم آفريد.در آفرينش خداوند رحمان هيچ رخنه اي نمي بيني، باز بنگر آيا هيچ نقصاني مي بيني؟ بار ديگر چشم باز کن و بنگر تا نگاهت درمانده از يافتن نقص، به سويت باز شود.(سوره ملک، آيات 3 و4)
در عمر تقريبي پانزده ميليارد ساله جهان، بشر با زمان ناچيز ده هزار ساله عمر خود وقايع بي شماري را پشت سر گذاشته و هرچه جلوتر آمده، به حقايق حيرت انگيزتري پي برده است.دريافت هاي علمي چند قرن اخير بيش از ميزان آن در تمام ادوار تاريخ بشر بوده، و هيچ چيز شگفت انگيزتر و جالب تر از اين يافته ها و حقايق نبوده است.از هنگامي که بشر آموخت به گونه اي تحليلي تفکر کند، مرزهاي وسيعي را در نورديد و با اتکا به فرضيات خود، مجهولات بيشتري را نمايان و کشف کرد.اما رازهاي اين حکايت هم چنان باقي است...
امروزه موفقيت علم، مرهون صداقت آن است و به همين دليل، علم جديد بر فرضيات صحيح استوار شده است.علم( که معرفتي ماخوذ از يافته هاي تجربي است) نه فقط به بيان ساده اکتشافات بلکه به شرح پيشرفت علمي، گسترش تدريجي آگاهي و تمايل به درک آنها( که به نوعي افزايش سهم ما در تکامل هوش کيهاني است) نيز منجر مي شود.انسان تا مادامي که در ذهن خود قوانين علمي را نپذيرد، نمي تواند به مرزهاي علوم جديد و مدرن برسد، بنابراين ابطال پذيري جزوي از قوانين و معيارهاي علمي براي فرضيات بشر گرديده که هرچه ابطال پذيري بيشتر باشد(1)، پيش بيني هاي بديع و رشد علم بيشتر خواهد بود.با نگاهي به گذشته و در بازه زماني فقط دو هزار ساله در تاريخ علم، به افرادي هوشمند بر مي خوريم که فارغ از ديدگاه انسان مدارانه، داهيانه و جسورانه، اصول ناوردايي را براي بشر تعميم دادند و با وجود پارالاکس( يکي از روش هاي محاسبه فاصله کهکشان ها)و اختلاف منظر علمي، قوانين طبيعت را با استنتاج و تجربه آزمودند و با عينيت و آگاهي به زباني رياضي تأويل کردند.اين موفقيت ها که تأثير آنها بر سرنوشت بشر غير قابل انکار است.تأييدي براساس فرضيات و تفکرات صادق آنها به مثابه يک ساختار است.اين همان مفهومي است که عقل سليم، از علم به عنوان مظهر زيبايي آفرينش ياد مي کند.
از عصر تفکرات پويا و ديناميکي حکماي متاله کشورمان که در اين کارگاه هستي با علم به دنبال تبيين حقيقت بوده اند، سال ها گذشته است.مبنا قرار گرفتن مطالعات رياضي "الجبر" ( Algebra) خوارزمي قبل از رنسانس علمي در اروپا، ابطال هيئت بطليموسي متکي بر نظريه زمين مرکزي قبل از گاليله و کوپرنيک توسط رازي، ابن سينا، ابوريحان بيروني و خواجه نصيرالدين طوسي( با اين که پيش تر توسط اکثر فلاسفه يونان باستان نيز رد شده بود)، ابداع جفت طوسي و تحرير اقليدسي با مثلثات مسطحه و کروي توسط خواجه نصيرالدين طوسي که بعدها توسط کوپرنيک و کپلر ارائه و فرموله شد، ديدگاه ژرف بين علمي و فلسفي ملاصدرا با حدوث تدريجي، حرکت جوهري و تحليل مسائل نجومي در کتاب" حل الاشکالات الفلکيه"، در باب چگونگي سَيَلان زمان قبل از ارائه نسبيت عام اينشتين(2) و ...، همگي نمونه هايي بارز از تفکرات راستين و استوار بر پايه هاي دانش و منطق دانشمندان کشور هستند که با تبييني آفاق گرايانه از نظريه هاي علمي، منجر به گسترش علوم در جهان شدند.
اکنون بشر به مدد فناوري هاي پيشرفته خود، با جهش غول آسا به ماوراي زمين دست يافته و اطلاعات علمي خود را در فراسوي آن با شتابي لگاريتمي گسترش داده است.امروزه ما با آرايه هاي بسيار بزرگ (3) براي تمام طول موج ها، ديد خود را تا بي نهايت در ژرفاي کيهان گسترانيده ايم و براي يافتن بيگانه ها، در جست و جوي هوش برون زميني ( SETI) هستيم. شتاب دهنده هاي عظيم ذرات براي توجيه عالم هستي در تلاشند تا با خلق ذرات، چشم اندازي از خلقت آغازين جهان را به نمايش گذارند. کاروان فضاپيماها و کاوش گران تحقيقاتي، سفينه هاي فضايي سرنشين دار و بدون سرنشين تا فراتر از منظومه، و ماهواره هاي رصدي مستقر در نقاط لاگرانژي(4) در ملاقات با تاريخ کيهان به دنبال پاسخ به سؤالات بنيادين بشرند.
در تاريخ علم، يافته هاي حاصل از مشاهده با استقرا به تئوري، قوانين و سپس با قياس به پيش بيني و تبيين، تکامل يافته اند.در اين پروسه، دانش پيشه ها با تطور نگرش هاي فلسفي در علم مانند اصول موجبيت( Determinism)، عدم قطعيت(Indeterminacy) و مُکمِلّيت( Complementary) در آزمايش ها، مشاهدات، اکتشافات و نظريه هاي پيشرفته، راه هاي جديدي را در مقابل مشکلات علم گشوده اند.علمي که اکنون نه در دست دانشمندان معروف، بلکه توسط سازمان ها و مراکز آکادميک قدرتمند نهادينه مي شود.
اما حکمت آفريننده علم همچنان بر بشر مستولي است و با کشف بيشتر معلومات، مجهولات و علوم غير شناختاري او نيز فزوني مي يابد تا با اين لطف ابدي، عقل معرفت آموز انسان همچنان در پي استقرا حقيقت باشد.حکمتي که سبب شد تا ابن سينا به اقرار خود با وصف تابيدن هزاران خورشيد علم در دل خود، در شناخت کمال ذره اي کوچک ناکام بماند و با دانشي در اوج معرفت پي به عدم رسيدن به کمال خود ببرد( تا بدان جا رسيد دانش من/ که بدانم همي که نادانم، اندر دل من هزار خورشيد بتافت/ آخر به کمال ذره اي راه نيافت)، و نيوتن تمام تلاش علمي بشر را همانند بازي کودکان با سنگ ريزه هاي کنار ساحلي بداند که اقيانوسي عظيم، اسرارآميز و ناشناخته از حقيقت را در وراي خود دارد، يا ارسطو را در پايان عمري جست و جو و کاوش در سرزمين هاي دانش، به مکفي بودن اين جست و جوها در رسيدن به آگاهي از جهل خود، معترف نمايد و يا پيش تر از آن، سقراط با رسيدن به اين آگاهي، تنها حقيقت کشف شده اش را ناداني خود بداند.
هنوز بشر اطلاعاتي بسيار اندک، نسبت به کل عالم دارد. اطلاعاتي اندک که براي پيش بيني هاي متکي بر مشاهدات او کافي نخواهند بود.ما فقط قادريم مناطقي بسيار کوچک، کرانمند و متناهي از کل عالم را مورد مطالعه قرار دهيم که آشکارا هستند و قسمت اعظم آن بر ما پوشيده است.هنوز ما راز پيدايش جهان و قبل از آن، چگونگي گسترش آن، آينده آن و خيلي از موارد ديگر را نمي دانيم.
هنوز رفتار ماده برخلاف ظاهر خود، مانند ماهيت پيوستگي و اقتران فضا و زمان در نسبيت عام، يا عدم صحت اطلاعات توامان اندازه حرکت و تعيين وضعيت آن در تعبير کپنهاگي نظريه کوانتومي ( اصل عدم قطعيت) و هم چنين روند زماني پادماده، اسرار قبل از مه بانگ( Big Bang) و چگونگي آغاز جهان، عامل گرانش و وجود ذره بنيادي گراويتون، منشاء و حاکميت قوانين با خصلتي رياضي در جهان، چگونگي تبعيت تمام جهان از قوانيني يکسان و عام در گستره فضا- زمان، و بسياري ديگر از اين پارادوکس ها در خارج از محدوده فيزيک و ادراکات برهاني ما قرار دارند.اکنون اما، به بهانه سال نجوم، فرصتي است تا با مروري کوتاه و سريع بر دستاوردها و واقعيات اخير بشر در کيهان با تعبيري از سامانه هاي نجومي براساس مکانيک سماوي، کائنات را با نگره اي واقعي تر نظاره کنيم.