ahmadfononi
معاونت انجمن
در بيانيه انجمن منتقدان و نويسندگان خانه تئاتر آمده است: اين انجمن به شدت با شيوههاي نوين و من درآوردي مديريت تئاتر مخالف است و نگراني خود را از آينده تاريك تئاتر كشور اعلام ميكند.
به گزارش باشگاه خبري فارس «توانا» به نقل از روابط عمومي خانه تئاتر، انجمن منتقدان و نويسندگان خانه تئاتر، در خصوص مشكلات مبتلابه اين روزهاي تئاتر كشور، بيانيهاي را منتشر كرد.
متن كامل اين بيانيه به شرح زير است: دير زماني است كه از حاكميت نظريه «هنر نزد ايرانيان است و بس» ميگذرد و گويا تاريخ مصرف آن ديگر به پايان رسيده است؛ در كشوري كه زماني مهد هنر محسوب ميشد، فعلاً هنر نزد بخش اعظم مسئولان و دولتمردانش مشكلي بغرنج تلقي شده و انگار ديگر بايد گفت «هنر مشكل ايرانيان است و بس»!، بسياري از سياست مداران كشور در جناحهاي مختلف، هنر اين زمان را جز حربه فرهنگ بيگانه و دشمن نميپندارند. فضاي مسموم و مشكوك كه بر هنر و هنرمندان كشور سايه افكنده شايد حاصل جهل دولتمردان نسبت به ماهيت هنر است كه در هر نوعش ذاتا انتقادي است و جان ميدهد، براي برچسب زدنش به عنوان اپوزيسيون توسط سياسيون! به همين دليل هم دولتمردان براي پيشگيري از پيامدهاي اين خطر هولناك(!)، در تعويضهاي مكرر مديران فرهنگي نه تنها بنا را بر اشتهار مدير جديد به عنوان يك چهره فرهنگي نميگذارند؛ بلكه دارا بودن خصوصيات سياسي، اقتصادي، نظامي و غيره را فاكتورهاي مهمتري براي انتخاب مديران و مسئولان فرهنگي ميدانند.
نگاهي گذرا به مديران و مسئولان چند ساله گذشته هنري كشور در رشتههاي مختلف خود مويد اين ادعاست كه در انتخاب مديران بيشتر بنا بر توانايي «كنترل» است تا «مديريت».
برجسته كردن مشكلات و عيان ساختن كاستيهاست كه هنرمند را در زمره مصلحان ملت قرار ميدهد و به آن اعتبار ميبخشد. در نگاهي به تاريخ هنر و پژوهشي هر چند سطحي در آن ميتوان دريافت وجود همين خصيصه، هنرمند و هنرش را جاودان ميسازد و جز به عدد انگشتان يك دست نيستند هنرمنداني كه هنر خود را در اختيار و خدمت حاكميت يا قدرت زمان خويش داده و نامشان در تاريخ هنر به نيكي ثبت شده است. هنر رايج فعلي كشور در مفهوم واقعي و نه به معني دولتي نيز از اين قائده مستثني نيست و هنرمندان واقعي اساس كار خود را بر اين محور هميشگي گذاردهاند اما از آنجا كه ظرفيت انتقادپذيري و قابليت تحمل حرف مخالف نزد مقامات از هر طيف و جناح وجود ندارد، لاجرم سياست «كنترل» براي هدايت شما بخوانيد ارشاد، هنرمند به مسير مورد علاقه مديران، مد نظر قرار ميگيرد.
اين «كنترل» در خصوص تئاتر تا حدي پيش رفته كه شايد تا چند وقتي ديگر تئاتري ها را بايد عوامل يا مجريان طرحي دانست كه به صورت كنترات، منويات مسئولان فرهنگي كشور - با همان خصوصيات غير فرهنگي - را به صورت نمايش درآورده و به روي صحنه ميبرند؛ كما اينكه همين حالا هم كم نيستند اين چنين فرمايشپذيران هنرمندنما!
اما به قول قديميها، سال به سال، دريغ از پارسال! تئاتر، هزار دايه مهربان تر از مادر داشت، شكر خدا يكي ديگر هم پيدا كرد! به نظر ميرسد معاونت محترم هنري وزارت ارشاد اسلامي از بين سه حوزه زير نظر خود، فقط به تئاتر حساسيت داشته و بيشتر اين حوزه را مورد مرحمت قرار داده و ميدهند.
پيرامون شيوه جديد مديريت معاون هنري فعلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سخن بسيار است؛ از دستمزدهاي پرداخت نشده يكي دوساله اخير گروهها تا عدم عقد قراردادهاي جديد و مميزيهاي بيرويه كه ديگر ميتوان آنها را دخالت در خلق اثر دانست؛ اخيرا هم كه بي توجهي ايشان به اعتراض اهالي خانه تئاتر عيانتر شده؛ نشان به آن نشان كه در جلسات تشكيل شده براي همين موضوع شركت نكرده و يا در تنها حضور جدي خود،براي سخنان نخبگان صنوف اهميتي قائل نميشوند.
اين گونه هم كه مشخص است ايشان خيال پرداخت بودجه معوقه سال 1389 خانه تئاتر (يك صد ميليون تومان) را ندارند؛ سالي كه نكوست از بهارش پيداست.
بدعت ديگر ايشان انتقال سوبسيد تئاتر از هنرمند به تماشاگر است و گويا فراموش كردهاند در اقصي نقاط جهان دولت سوبسيدهاي فرهنگي را به هنرمند براي خلق اثر ميدهد نه به تماشاگر براي ديدن اثر؛ چه اگر اين گونه شود ديگر هنرمند براي تامين معاش خود مجبور است تفكر و حد اثر خود را تا حد فهم عوام پايين بياورد و از طريق فروش بليت بيشتر جذب درآمد كند. به نظر با اين روش بايد در انتظار سيل نمايشهاي سطحي و پيش پا افتاده باشيم كه براي خنداندن و كشاندن تماشاگر به سالن از هيچ عملي فرو گذار نميكنند.
چندي پيش خبر خوشي (همچون خبرهاي خوش مرسوم اين چند سال) اعلام شد در باب ايجاد 3500 فرصت شغلي در تئاتر ايران؛ انگار در پي سونامي ادغام وزارت خانهها، وزارت ارشاد و مركزهنرهاي نمايشي هم قرار است با وزارت كار و امور اجتماعي ادغام و از هنر تئاتر به عنوان فرصت شغلي ياد شود! در لزوم حرفهاي شدن تئاتر ايران هيچ علامت سوالي وجود ندارد اما به نظر تئاتر كشور در حال حاضر به لحاظ ماهيت مشكل دارد و رفع اين مشكل سر آغاز مناسبي براي حل ديگر مشكلات خواهد بود.
تئاتر هنر انتقاد است و بسيار زماني است كه اين حقيقت را نظام ها و كشورهاي مختلف پهنه گيتي پذيرفته و به آن گردن نهادهاند؛ با علم به همين خصوصيت، دولتها بودجه تئاتر را به عنوان سوبسيد فرهنگي براي اين هنر در نظر ميگيرند و از آن به عنوان ابزاري براي فشار بر هنرمندان استفاده نميكنند. در ايران اتفاقا بهتر است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، معاونت امور هنري و مركز هنرهاي نمايشي «قلكي» باشند براي بودجههايي اين چنيني؛ نه آنكه خود را با ارائه بودجه به گروهاي تئاتري در شكل تهيه كنندهاي ببينند كه حق دارد منويات خود را به هنرمند تحميل كند.
اگر ديد قيم مابانه و نظارتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و به تبع آن معاونت امور هنري به اين هنر جاي خود را به رفتار مديريتي و حمايتي بدهد اولين حركت براي حل مشكلات تئاتر آغاز ميشود؛ در اين صورت تئاتر به عنوان هنري مستقل مورد توجه قرار گيرد و قوانين و تصميمهاي شخصي مديران رنگارنگ اين بخش جاي خود را به سياستهاي صحيح و با ثبات داده و تئاتر به مرحله نجات خود نزديك ميشود.
انجمن منتقدان و نويسندگان تئاتر نيز همچون ديگر انجمن هاي خانه تئاتر نخستين حركت در اين جهت را سپردن چرخه تئاتر به نمايندگان اين صنف ميداند.
هر قدر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از تصديگري خود در هنر كم كرده و اختيار را به اصناف هنرمندان بسپارد، در فراهم شدن مقدمات اين منظور شتاب بيشتري ميگيرد.
اين انجمن بر حسب جايگاه و وظيفهاي كه برخود مترتب ميداند، به شدت با شيوههاي نوين و من در آوردي مديريت تئاتر مخالف است و نگراني خود را از آينده تاريك تئاتر كشور اعلام ميكند، تئاتر در معني امروزي خود هنر اعتراض بوده و هست؛ رفتارهايي اين چنيني باعث ميشود فلسفه وجودي آن زير سؤال رود.
وابسته كردن فكري و انديشهاي تئاتر و تئاتري به روشهاي اين چنيني آفتي است براي اين هنر و با ادامه اين روند بايد دنبال نام و فلسفه جديدي براي تئاتر بگرديم كه شايد در
به گزارش باشگاه خبري فارس «توانا» به نقل از روابط عمومي خانه تئاتر، انجمن منتقدان و نويسندگان خانه تئاتر، در خصوص مشكلات مبتلابه اين روزهاي تئاتر كشور، بيانيهاي را منتشر كرد.
متن كامل اين بيانيه به شرح زير است: دير زماني است كه از حاكميت نظريه «هنر نزد ايرانيان است و بس» ميگذرد و گويا تاريخ مصرف آن ديگر به پايان رسيده است؛ در كشوري كه زماني مهد هنر محسوب ميشد، فعلاً هنر نزد بخش اعظم مسئولان و دولتمردانش مشكلي بغرنج تلقي شده و انگار ديگر بايد گفت «هنر مشكل ايرانيان است و بس»!، بسياري از سياست مداران كشور در جناحهاي مختلف، هنر اين زمان را جز حربه فرهنگ بيگانه و دشمن نميپندارند. فضاي مسموم و مشكوك كه بر هنر و هنرمندان كشور سايه افكنده شايد حاصل جهل دولتمردان نسبت به ماهيت هنر است كه در هر نوعش ذاتا انتقادي است و جان ميدهد، براي برچسب زدنش به عنوان اپوزيسيون توسط سياسيون! به همين دليل هم دولتمردان براي پيشگيري از پيامدهاي اين خطر هولناك(!)، در تعويضهاي مكرر مديران فرهنگي نه تنها بنا را بر اشتهار مدير جديد به عنوان يك چهره فرهنگي نميگذارند؛ بلكه دارا بودن خصوصيات سياسي، اقتصادي، نظامي و غيره را فاكتورهاي مهمتري براي انتخاب مديران و مسئولان فرهنگي ميدانند.
نگاهي گذرا به مديران و مسئولان چند ساله گذشته هنري كشور در رشتههاي مختلف خود مويد اين ادعاست كه در انتخاب مديران بيشتر بنا بر توانايي «كنترل» است تا «مديريت».
برجسته كردن مشكلات و عيان ساختن كاستيهاست كه هنرمند را در زمره مصلحان ملت قرار ميدهد و به آن اعتبار ميبخشد. در نگاهي به تاريخ هنر و پژوهشي هر چند سطحي در آن ميتوان دريافت وجود همين خصيصه، هنرمند و هنرش را جاودان ميسازد و جز به عدد انگشتان يك دست نيستند هنرمنداني كه هنر خود را در اختيار و خدمت حاكميت يا قدرت زمان خويش داده و نامشان در تاريخ هنر به نيكي ثبت شده است. هنر رايج فعلي كشور در مفهوم واقعي و نه به معني دولتي نيز از اين قائده مستثني نيست و هنرمندان واقعي اساس كار خود را بر اين محور هميشگي گذاردهاند اما از آنجا كه ظرفيت انتقادپذيري و قابليت تحمل حرف مخالف نزد مقامات از هر طيف و جناح وجود ندارد، لاجرم سياست «كنترل» براي هدايت شما بخوانيد ارشاد، هنرمند به مسير مورد علاقه مديران، مد نظر قرار ميگيرد.
اين «كنترل» در خصوص تئاتر تا حدي پيش رفته كه شايد تا چند وقتي ديگر تئاتري ها را بايد عوامل يا مجريان طرحي دانست كه به صورت كنترات، منويات مسئولان فرهنگي كشور - با همان خصوصيات غير فرهنگي - را به صورت نمايش درآورده و به روي صحنه ميبرند؛ كما اينكه همين حالا هم كم نيستند اين چنين فرمايشپذيران هنرمندنما!
اما به قول قديميها، سال به سال، دريغ از پارسال! تئاتر، هزار دايه مهربان تر از مادر داشت، شكر خدا يكي ديگر هم پيدا كرد! به نظر ميرسد معاونت محترم هنري وزارت ارشاد اسلامي از بين سه حوزه زير نظر خود، فقط به تئاتر حساسيت داشته و بيشتر اين حوزه را مورد مرحمت قرار داده و ميدهند.
پيرامون شيوه جديد مديريت معاون هنري فعلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سخن بسيار است؛ از دستمزدهاي پرداخت نشده يكي دوساله اخير گروهها تا عدم عقد قراردادهاي جديد و مميزيهاي بيرويه كه ديگر ميتوان آنها را دخالت در خلق اثر دانست؛ اخيرا هم كه بي توجهي ايشان به اعتراض اهالي خانه تئاتر عيانتر شده؛ نشان به آن نشان كه در جلسات تشكيل شده براي همين موضوع شركت نكرده و يا در تنها حضور جدي خود،براي سخنان نخبگان صنوف اهميتي قائل نميشوند.
اين گونه هم كه مشخص است ايشان خيال پرداخت بودجه معوقه سال 1389 خانه تئاتر (يك صد ميليون تومان) را ندارند؛ سالي كه نكوست از بهارش پيداست.
بدعت ديگر ايشان انتقال سوبسيد تئاتر از هنرمند به تماشاگر است و گويا فراموش كردهاند در اقصي نقاط جهان دولت سوبسيدهاي فرهنگي را به هنرمند براي خلق اثر ميدهد نه به تماشاگر براي ديدن اثر؛ چه اگر اين گونه شود ديگر هنرمند براي تامين معاش خود مجبور است تفكر و حد اثر خود را تا حد فهم عوام پايين بياورد و از طريق فروش بليت بيشتر جذب درآمد كند. به نظر با اين روش بايد در انتظار سيل نمايشهاي سطحي و پيش پا افتاده باشيم كه براي خنداندن و كشاندن تماشاگر به سالن از هيچ عملي فرو گذار نميكنند.
چندي پيش خبر خوشي (همچون خبرهاي خوش مرسوم اين چند سال) اعلام شد در باب ايجاد 3500 فرصت شغلي در تئاتر ايران؛ انگار در پي سونامي ادغام وزارت خانهها، وزارت ارشاد و مركزهنرهاي نمايشي هم قرار است با وزارت كار و امور اجتماعي ادغام و از هنر تئاتر به عنوان فرصت شغلي ياد شود! در لزوم حرفهاي شدن تئاتر ايران هيچ علامت سوالي وجود ندارد اما به نظر تئاتر كشور در حال حاضر به لحاظ ماهيت مشكل دارد و رفع اين مشكل سر آغاز مناسبي براي حل ديگر مشكلات خواهد بود.
تئاتر هنر انتقاد است و بسيار زماني است كه اين حقيقت را نظام ها و كشورهاي مختلف پهنه گيتي پذيرفته و به آن گردن نهادهاند؛ با علم به همين خصوصيت، دولتها بودجه تئاتر را به عنوان سوبسيد فرهنگي براي اين هنر در نظر ميگيرند و از آن به عنوان ابزاري براي فشار بر هنرمندان استفاده نميكنند. در ايران اتفاقا بهتر است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، معاونت امور هنري و مركز هنرهاي نمايشي «قلكي» باشند براي بودجههايي اين چنيني؛ نه آنكه خود را با ارائه بودجه به گروهاي تئاتري در شكل تهيه كنندهاي ببينند كه حق دارد منويات خود را به هنرمند تحميل كند.
اگر ديد قيم مابانه و نظارتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و به تبع آن معاونت امور هنري به اين هنر جاي خود را به رفتار مديريتي و حمايتي بدهد اولين حركت براي حل مشكلات تئاتر آغاز ميشود؛ در اين صورت تئاتر به عنوان هنري مستقل مورد توجه قرار گيرد و قوانين و تصميمهاي شخصي مديران رنگارنگ اين بخش جاي خود را به سياستهاي صحيح و با ثبات داده و تئاتر به مرحله نجات خود نزديك ميشود.
انجمن منتقدان و نويسندگان تئاتر نيز همچون ديگر انجمن هاي خانه تئاتر نخستين حركت در اين جهت را سپردن چرخه تئاتر به نمايندگان اين صنف ميداند.
هر قدر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از تصديگري خود در هنر كم كرده و اختيار را به اصناف هنرمندان بسپارد، در فراهم شدن مقدمات اين منظور شتاب بيشتري ميگيرد.
اين انجمن بر حسب جايگاه و وظيفهاي كه برخود مترتب ميداند، به شدت با شيوههاي نوين و من در آوردي مديريت تئاتر مخالف است و نگراني خود را از آينده تاريك تئاتر كشور اعلام ميكند، تئاتر در معني امروزي خود هنر اعتراض بوده و هست؛ رفتارهايي اين چنيني باعث ميشود فلسفه وجودي آن زير سؤال رود.
وابسته كردن فكري و انديشهاي تئاتر و تئاتري به روشهاي اين چنيني آفتي است براي اين هنر و با ادامه اين روند بايد دنبال نام و فلسفه جديدي براي تئاتر بگرديم كه شايد در