• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اندر حکایات ایران انجمن(گلستان آبی)

..::آبی دل::..

متخصص بخش
سلام این جا داستان های مجازی از بچه های انجمن به سبک قدیم براتون مینویسم به زبان دندی:نیش:


داستان اول :

در منقولات معتبر آمده است که روزی کاربری در ایران انجمن عضو شدندی که وی را اسپم فراوان بودندی ... بنا به دلایل کاملا معلوم وی را "حاج محمد دل آبی اسپمر زاده" نامیدندی ...
آورده اند روزی "جوجه الدوله علی بید هندی" مسئول انجمن (الهی قربانش) وی را در حال اسپم خفت کردندی اما "حاج محمد آبی اسپمر زاده" با دادن باج و چرب کردن سیبیل جوجه الدوله خود را از بن شدن رهانیدندی ... این اتفاق بار دیگر تکرار شدندی و این بار "جوجه الدوله علی بید هندی "گذشت فرمودندی و حاج محمد را به جای بن دائم تنها یک روز بن کردندی ... اما بار سومی هم بود(رو که نیست) و...

بار اول به سیبیلت بزدم روغن هندی ... و تو هم لطف بکردی و بنم نکردی
بار دوم،گذشت کردی و بستی تو چشت را ... و به جای بـن دائـم تـو بـن یه روزه کردی
بار سوم به 3دینار و 2 درهم تو ببستی دهنت را ... و بـه صـد اسـپم من هیچ توجـهی نـکردی


این اتفاق بار ها تکرار شدندی و هر بار حاج محمد آبی به طریقی یا بن نشدندی یا یک روز بن شدندی ... طاقت جوجه الدوله به سر آمدندی و برای رفع مشکل از مشاور اعظم خود "قره العین سمیه هانتر نتی" طلب راهنمایی کردندی ...فردای آن روزجوجه الدوله به نصیحت قره العین به پیش پیر دانای انجمن "حاج سید هوشنگ رهنما " رفتندی و طلب عافیت کردندی ... پس از نقل داستان برای "حاج سید هوشنگ رهنما"(الهی فدایش) وی با آوازی دل نشین شعر زیر را خوانده کردندی...

صد بار بنش کردی و دیدی ثمرش را ... از بن در نیاوردن چه بدی داشت که یک بار نکردی
 
آخرین ویرایش:

AliJoOJoO

کاربر ويژه
با تشكر از محمد عزيز تايپيك به دليل مطالب زيبا و خواندني مهم شد .
دوستان از دادن پستهاي بي ربط در اين تايپيك خودداري كنند .
 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
اندر حکایات "جیغ الدوله آرش جینگیشلاقی"

داستان دوم:

در منقولات معتبر آورده اند که روزی نانوای انجمن "خباز الدوله آرش جینگیشلاقی" (الهی مهره های شطرنج فداش) بر درختی در کنار دریاچه ای تکیه دادندی و در دریاچه سنگ انداختندی و مشغول شکایت از زندگی بودندی و مدام گفتندی من تا کی نانوا بماندندی و این "جوجه الدوله علی بید هندی"(الهی فدایش) ادمینی بکنندی ... در همین حین پری زیبا روی انجمن "ملکه الجمال مریم پری زاد"(قربان لگدش) از دریاچه برون آمدندی ، وی به کنار "خباز الدوله آرش جینگشلاقی" رفتندی و با لگدی محکم ضربه ای به ما تحت فیه(نشیمنگاه) " خباز الدوله" زدندی و فریاد کردندی مگر آزارت زیادت آمده است که سنگ بر قصر ما میزنی و به درون دریاچه بازگشتندی(البته گفته شده آثار آن لگد هنوز هم به صورت یک برآمدگی در محل ذکر شده به جای مانده است)

سنگ چخماخی بزد آرش به آب ... او پریشان کرد مریم را ز خواب
وز بـرایش تـاوان سـنگـینی بداد ... آثار آن هم بر تنش ثابت بماند


پس از گذشت یک ماه از آن حادثه ی تلخ "خباز الدوله آرش جینگیشلاقی" دست از جیغ و داد و گریه بکشیدندی و عزم خود را جمع کردندی و به مقام معاون ادمینی دست پیدا کردندی ... بعد از آن وی را "جیغ الدوله آرش جینگیشلاقی" نامیدندی که در زبان سانسکریت هندی وی را "صیاح الدوله آرش جینگشلاقی " و در زبان بلاد فرنگ "اسکریم الدوله آرش جینگیشلاقی" نامیدندی...

گر تو هم عزت بخواهی هم مقام ... خرج آن باشد لگد از مریم والا مقام




نگاشته شد به قلم محمد دل آبی منقوله نویس در تاریج جماد الثانیه سال 206 هجری قمری

 

Mahdi Askari

مدير فنی
تاپیک به دلیل قدیمی بودن و زنده شدن خاطرات بچه های قدیمی ( من که اون موقع نبودم) دوباره بالا آورده شد

از شوخی های من خیلی خیلی خوشگل تره :غش2:
 
بالا