صحنه اول :
استاد موضوع پروژه را مطرح کرده و مهلت تحویل پروژه را آخر ماه اعلام میکند.
دانشجویان دختر کوشا و فعال در مورد موضوع بحث کرده و نظرات خود را می دهند.
دانشجویان پسر خمیازه کشان فعالیت دختران را مسخره میکنند.
صحنه دوم: هفته بعد
دانشجویان دختر طرح های اولیه خود را برای استاد می آورند.
و نظر اورا میپرسند و نواقص را برطرف می کنند.
پسرها همچنان مشغول خمیازه کشیدن هستند.
صحنه سوم:
دانشجویان دختر پروژه ها را یک هفته پیش از موعد به استاد تحویل می دهند.
پسر ها: آنها خمیازه نمی کشند اما کمی خواب آلودند.
صحنه چهارم: دو روز قبل از روز آخر ماه(موعد تحویل پروژه)
پسرها در حالی که خواب به کلی از سرشان پریده با شتاب به
یکدیگر زنگ زده و موضوع پروژه را از یکدیگر می پرسند.
دختران با خیال آسوده به سایرکلاس ها می روند.
صحنه پنجم:روز قبل از سی ام ماه
پسرها آشفته و حیران در خانه راه می روند و در مورد پروژه ای
اسپرسو(یا همان معجزه) فکر می کنند.
بعد دوباره با یکدیگر تماس می گیرند در اینجا پسرها چند دسته می شوند:
عده بسیار کمی یک چیزی سرهم می کنند
عده زیادی اعتقاد دارند که می توانند یک هفته دیگر از استاد وقت بگیرند
عده دیگری به فکر دروغ شکستن دستشان یا گواهی پزشک یا حتی
مرگ فامیل نزدیکشان می افتند مگر که استاد ترحم کند و وقت دیگری بدهد.
و عده دیگری که از بچگی اذعان داشتند از اقوام انیشتین یا دکتر حسابی
هستند از سال بالا تری ها قرض می گیرند.
صحنه ششم:صبح روز تحویل پروژه
دختران انگار نه انگار که روز خاصی باشد مثل همیشه شیک و آراسته
سرکلاس می آیند.درحالی که عده ی کثیری از پسران غایب هستند
پسران حاضر با ریش اصلاح نکرده و موهایی ژولیده و لباسهایی چروک
لخ لخ کنان به کلاس می آیند.در حالی که زیر لب به شخص نامعلومی - احتمالا
خودشان یا استاد-فحش می دهند.
صحنه آخر :
دختران خوشحال و پر انرژی در حال باز گشت به خانه شان هستند
در حالی که پسران به جز عده کمی - همان هایی که از سال بالاتری ها پروژه
گرفته اند و آنهایی که چیزی سر هم کردند- به سمت اتاق مدیر گروه می روند
تا هم کمی از استاد انتقاد کنند و هم در حالی که هنوز حس می کنند مظلوم
واقع شده اند درس مربوطه را حذف کنند.
استاد موضوع پروژه را مطرح کرده و مهلت تحویل پروژه را آخر ماه اعلام میکند.
دانشجویان دختر کوشا و فعال در مورد موضوع بحث کرده و نظرات خود را می دهند.
دانشجویان پسر خمیازه کشان فعالیت دختران را مسخره میکنند.
صحنه دوم: هفته بعد
دانشجویان دختر طرح های اولیه خود را برای استاد می آورند.
و نظر اورا میپرسند و نواقص را برطرف می کنند.
پسرها همچنان مشغول خمیازه کشیدن هستند.
صحنه سوم:
دانشجویان دختر پروژه ها را یک هفته پیش از موعد به استاد تحویل می دهند.
پسر ها: آنها خمیازه نمی کشند اما کمی خواب آلودند.
صحنه چهارم: دو روز قبل از روز آخر ماه(موعد تحویل پروژه)
پسرها در حالی که خواب به کلی از سرشان پریده با شتاب به
یکدیگر زنگ زده و موضوع پروژه را از یکدیگر می پرسند.
دختران با خیال آسوده به سایرکلاس ها می روند.
صحنه پنجم:روز قبل از سی ام ماه
پسرها آشفته و حیران در خانه راه می روند و در مورد پروژه ای
اسپرسو(یا همان معجزه) فکر می کنند.
بعد دوباره با یکدیگر تماس می گیرند در اینجا پسرها چند دسته می شوند:
عده بسیار کمی یک چیزی سرهم می کنند
عده زیادی اعتقاد دارند که می توانند یک هفته دیگر از استاد وقت بگیرند
عده دیگری به فکر دروغ شکستن دستشان یا گواهی پزشک یا حتی
مرگ فامیل نزدیکشان می افتند مگر که استاد ترحم کند و وقت دیگری بدهد.
و عده دیگری که از بچگی اذعان داشتند از اقوام انیشتین یا دکتر حسابی
هستند از سال بالا تری ها قرض می گیرند.
صحنه ششم:صبح روز تحویل پروژه
دختران انگار نه انگار که روز خاصی باشد مثل همیشه شیک و آراسته
سرکلاس می آیند.درحالی که عده ی کثیری از پسران غایب هستند
پسران حاضر با ریش اصلاح نکرده و موهایی ژولیده و لباسهایی چروک
لخ لخ کنان به کلاس می آیند.در حالی که زیر لب به شخص نامعلومی - احتمالا
خودشان یا استاد-فحش می دهند.
صحنه آخر :
دختران خوشحال و پر انرژی در حال باز گشت به خانه شان هستند
در حالی که پسران به جز عده کمی - همان هایی که از سال بالاتری ها پروژه
گرفته اند و آنهایی که چیزی سر هم کردند- به سمت اتاق مدیر گروه می روند
تا هم کمی از استاد انتقاد کنند و هم در حالی که هنوز حس می کنند مظلوم
واقع شده اند درس مربوطه را حذف کنند.