الهه خورشید
متخصص بخش خانه و خانواده
میلیون ها سال است که برق در آسمان می درخشید و گاهی انسانها را می کشت مردم زمان قدیم هیچوقت فکر نمی کردند که روزی همین انرژی چراغ خانه هایشان را روشن کند امروزه برق در خدمت انسان است زیرا توانستیم به راز ان پی ببریم امروزه مشکل بتوانیم زندگی خود را بدون نروی برق پیش ببریم انرژی جنسی انسانها نیروی بس عظیم تر از نیروی برق است این نیرو از انرژی اتمی نیز بزرگتر است اگر یک بمب اتمی توانسته در هیروشیما صد هزار نفر را نابود کند انرژی جنسی انسان می تواند یک زندگی جدید خلق کند انسانی تازه روحی که به کالبد دمیده می شود
اگر یک بمب اتمی توانسته در هیروشیما صد هزار نفر را نابود کند انرژی جنسی انسان می تواند یک زندگی جدید خلق کند انسانی تازه روحی که به کالبد دمیده می شود جوامع مختلف در شرق و غرب عالم با پی بردن به نیروی عظیم جنسی نهفته در انسان تلاش کردند آنرا به شکل های مختلف مهار کنند ومعقول ترین راه برای کنترل آنرا ازدواج دیدند به هیچ وجه نمی توان این نیروی عظیم را در نهاد افراد سرکوب کرد زیرا سرکوب آن سبب تشدید جاذبه اش می گردد و اگر آنرا سرکوب کنیم وارد لایه های عمیق تر آگاهی می شود می توانید در طول ساعات بیداری آنرا سرکوب کنیم ولی شب در رویاها خودش را نشان می دهد در درون منتظر کوچکترین فرصتی است تا به بیرون بجهد وقتی نیروی جنسی سرکوب شد به حضور خودش در لایه های مخفی انسان ادامه می دهد زندگی می کند ولی مسموم است اشتغال ذهنی دائمی به *** محصول سرکوب نمودن نیروی جنسی است و می تواند منشا بسیاری از دیگر انحرافات گردد اگر به زندگی گیاهان نظر کنیم در هسته درونی آنها چه چیزی خواهیم یافت؟
یک گیاه در اصل چه می کند؟ تمام انرژی آن صرف تولید دانه های جدید می شود تمام وجودش تمامی عصاره حیاتی اش درگیر شکل دادن و زادن تخم های جدید است یک حیوان چه می کند اگر از نزدیک به طبیعت نگاه کنیم در خواهیم یافت که فقط یک روند وجود دارد که با تمام قدرت پیش می رود و این روند دایم خلقت است تولید مثل رستاخیز همیشگی زندگی در شکل های جدیدتر است گلها تخم می دهند و این تخم ها به گیاهان تازه بدل می شوند اگر بنگریم زندگی یک روند بی پایان تولید مثل است زندگی یک انرژی است که پیوسته درگیر روند تولید مثل است همین در مورد انسانها نیز صادق است به نظر می رسد زندگی می خواهد به نقطه ای صعود کند امواج زندگی می خواهند به جایی بالاتر برسند این روند زندگی بی پایان بنظر می رسد تلاش دارد تا زندگی های بزرگتری متولد شوند این روند در مورد انساها نیز صادق است در انسانها هم این روند انرژی وجود دارد که پیوسته در تلاش تولید مثل است چند هزار سال است که انسانها روی زمین پدیدار شده اند پیش از آن عالیترین شکل زندگی حیوانات بودند و قبل از آن که حیوانات بوجود آیند گیاهان عالیترین شکل زندگی بودند و قبل از آنکه گیاهی روی زمین بروید فقط صحرا کوهستان رود و دریاروی زمین وجود داشت این تلاش مداوم حیات بود که اشکال متکامل تری را بوجود آورد حال وجود انسانها برای چیست انسان پیوسته مشتاق خلق زندگی جدید است این تمایل یا انرژی جنسی در انسانها وجود دارد انسانها علاقمندند زندگی شان ادامه یابد و انسانهایی متکامل تر بوجود آیند چگونه می توان موفق شد که انسانهای بهتری بوجود آیند؟
این نیروی جنسی را می توان در نهاد خانواده به گونه ای هدایت کرد که موجب تعالی انسانها گردد می توان اهداف را از تنها مهارنمودن نیروی جنسی به اهادف بالاتری ارتقا داد
▪ تعالی روحی انسان با استفاده از انرژی جنسی این عمل چگونه ممکن است؟
مدیتیشن یا مراقبه با تحول عمل جنسی یا آمیزش و تحلیل علت کشش جنسی انسان پاسخ می دهد
روشی ارائه می دهد تا انسان را از دغدغه فکری به *** رهایی بخشد و آرامش روحی سرور و شادی و رفع مشکلات و ناهنجاری های روحی را موجب گردد
▪ مدیتیشن چگونه و با چه قابلیتی چنین کاری انجام می دهد؟
عمل جنسی می تواند فرد را به یگانگی با خودش برساند و وی را به تمامیت وجود خودش رجعت دهد در *** فرد از ذهن و تبادل ذهنی خود رها می شود ذهن هویت هر شخص است و در اوج *** ذهنیت مختل می شود روندهای تعقلی و ذهنی متوقف می شوند حداقل در *** کامل و عمیق چنین اتفاقی می افتد این حالتی که چرخ ذهن می ایستد و برای لحظاتی هیچ فکری وجود ندارد و یا هویت و من انسان ناپدید می گردد و این همان حالتی است که به انسان در لحظات مراقبه و پس از تمرینات مداوم مدیتیشن دست می دهد و احتمالا اولین آشنایی انسان با مراقبه توسط این لحظه انزال یا ارگاسم بوجود آمده افرادی سعی نمودند این لحظه را پایدارتر نمایند و به روش های دیگر کسب کنند در این لحظه انسان با اعماق وجودش و با ناخودآگاه خودش تماس می یابد از همین روست که جاذبه شدیدی در انسان نسبت به *** وجود دارد این جاذبه به خود *** نیست بلکه برای رسیدن به یگانگی با وجود خویش است رسیدن به این یگانگی از طریق *** مستلزم از دست دادن مقدار زیادی انرژی است اما از روش مراقبه با کمترین هدر دادن انرژی همین وجد و سرور بدست می آید وقتی *** بدرستی اتفاق نمی افتد افراد احساس افسردگی می کنند و پس از گذشت مدتی کوتاه دوباره تمایل به *** می یابند هرچقدر عمل جنسی کاملتر باشد این یگانگی با خود بیشتر میسر می شود بجز در تجربه جنسی انسانها در زندگی معمولی قادر نیستند به اعماق وجودشان دست یابند این تنها تجربه آمیزش جنسی است که انسانهای معمولی را به ژرف ترین عمق وجودشان نزدیک می کند در لحظات ارگاسم یا انزال گذشته و آینده فراموش می شوند و فقط زمان حال باقی می ماند بی نفسی و بی زمانی که از مختل شدن روندهای ذهن و تعقل حاصل می شوند
همین دو دستاورد بی نفسی و بی زمانی نتایجی هستند که در مراقبه نیز حاصل می شودن این دو عنصر دلیل کشش دیوانه وار به سوی *** است به محض اینکه نفس ناپدید می شود لمحه ای از روح انسان دیده می شود به محض اینکه زمان ناپدید می شود لمحه ای از خداوند قابل درک می گردد آن لمحه فقط برای یک لحظه است ولی انسان حاضر است برای ان مقدار زیادی انرژی از دست بدهد پس از عمل جنسی انسان از اینکه انرژی زیادی از دست داده ناراحت می شود زیرا هرچه بیشتر انرژی از دست بدهد به مرگ نزدیکتر می شود برخی از گونه های حیوانات نرها پس از عمل جنسی می میرند این آذرخشی که در *** می درخشد از فراسوی حیات می آید
اگر به شخصی که برای داشتن تجربه ای کوچک هزینه گزافی می پردازد مکانی را نشان دهید که بتواند مقدار زیادی از آن تجربه را به رایگان داشته باشد دیگر دیوانه است اگر به جایی برود که با پرداخت بهایی سنگین تجربه اندکی بدست آورد اگر این تجربه که شخص توسط *** بدست می آورد از راههای دگیر بدست آید ذهن انسان بطور خودکار از شتافتن به سوی *** باز می ماند و جهتی تازه را پی می گیرد در عمل جنسی این تجربه فرآگاهی و بی ذهنی برای لحظه ای است انسان برای یک لحظه به سطحی متفاوت صعود می کند در یک آن به ژرفایی منحصر به فرد می رسد یک تجربه غایی یک اوج ولی هنوز خود را در آنجا مستقر نکرده که شروع می کند به پایین آمدن وسقوط از آن اوج موجی است که به آسمان صعود کرده اما هنوز برنخاسته شروع افتادن می کند در حالیکه مقدار قابل توجهی نیرو و انرژی از دست رفته در تمام عمر انسان این روند ادامه دارد ولی آن تجربه این جاذبه قوی را دارد و موجب تکرار آن می شود
باشد که نفس به نوعی ناپدید شود تا بتوانیم روح را بشناسیم باشد که زمان به نوعی ناپدید شود تا بتوانیم جاودانگی و بی زمانی را بشناسیم تا بتوانیم آن چیزی را که ورای زمان قرار دارد آنچه را که بی انجام و بی آعاز است بشناسیم این لمحه از طریق مراقبه یا مدیتیشن بدست می آید برای رسیدن به معرفت فردی دو راه وجود دارد *** و مراقبه *** راهی است که توسط طبیعت تامین شده *** راه طبیعت است حیوانات گیاهان و انسانها آنرا دارند
تا زمانی که انسانها فقطا از راهی که طبیعت در اختیارشان نهاده استفاده کنند والاتر از حیوانات نیستند آن در بر روی حیوانات نیز گشوده است حیطه انسنا بودن زمانی شروع می شود که دری به جز *** را بگشاییم اگر دری جدید گشوده شود انرژی جنسی می تواند در جهت تازه جریان یابد سرکوب کردن *** تنها جاذبه آنرا شدیدتر می کند بهترین راه برای مهار نیروی جنسی گشودن در جدیدی است مدیتیشن این راه جدید است
بهتر است قبل از آنکه در نیروی جنسی در انسان شروع به فعالیت کند این در جدید گشوده شود در سالهای کودکی به انسان مدیتیشن آموزش داده شود آموختن مراقبه به کودکان بسیار مفیدتر است از آموزش آن به افراد بزرگسال و مسن زمانی که انرژی ها هنوز تحلیل نرفته اند زمانی که هنوز انرژی در شیارهایی برای جریان یافتن پیدا ننموده و در آن سفت و سخت نشده کودکان قبل از آنکه *** را تجربه کنند تجربه ای از آرامش از سرور از بی زمانی و بی نفسی خواهند داشت این آشنایی انرژی آنان را از رفتن به کانال های خطا باز می دارد و آنرا به مسیری درست هدایت خواهد کرد سپس زمانی که کودکان بالغ شدند و شروع به سئوال نمودن درباره *** کنند بهتر است هر آنچه که اساسی بنظر می آید و می توانند درک کنند به آنان گفت تا بیش از اندازه در مورد *** کنجکاو نشوند و در حد جنون مجذوبش نگردند و سعی نکنند از منابع اشتباه آنرا فرا بگیرند پس اول لازم است به کودکان مراقبه را آموخت که چگونه آرام با صفا و ساکت بمانند و چگونه به وضعیت بی ذهنی برسند اگر در خانه تسهیلاتی فراهم شود که آنان بتوانند روزانه یک ساعت به تمرین بپردازند بسیار سریع یاد می گیرند که به این حالت برسند و این همراهی والدین با کودکان را در لحظات مراقبه می طلبد این تمرین روزانه قبل از انکه فرد به سن بلوغ برسد دری از مراقبه را بر وی خواهد گشود که در آن بی زمانی و بی نفسی را تجربه کند جایی که لمحه ای از روح را مشاهده می کند این لمحه پایانی است بر زیاده روی و افراط در *** اینک انرژی مسیری تازه یافته این گام اول است گام دوم عشق است لازم است عشق را از طفولیت و به کودکان آموزش داد آموزش عشق هیچگاه منجر به *** نمی شود هرچه عشق بیشتری در درون فرد رشد کند انرژی جنسی بیشتری به عشق تبدیل می شود بر عکس هرچه فرد از عشق کمتر داشته باشد ذهنیت جنسی بیشتری دارد و همراه آن نفرت کینه حسادت رقابت نگرانی و بدبختی بیشتری در زندگی خواهد داشت و هرچه فرد با تشویش حسادت نفرت و رنجش بیشتری احاطه شده باشد انرژی بیشتری در درونش راکد می ماند و آنگاه تنها راه تخلیه آن *** است
عشق برای انرژی های ما یک خروجی است یک جریان است عشق سازنده است و به همین دلیل جاری است و رضایت می اورد رضایتی بسیار عمیق تر و باارزش تر از رضایتی که از *** بدست می آید کسی که چنین رضایتی را شناخته باشد هرگز بدنبال جایگزین نمی گردد کسی که جواهر دارد بدنبال سنگریزه نمی گردد فرد که سرشار از عشق باشد از نوعی شادابی و طراوت که نشانگر رضایت و سرور است برخوردار می گردد چنین فردی به سمت *** نمی رود زیرا رضایتی که برای چند لحظه از *** بدست می آید اینک توسط عشق بیست و چهار ساعت در دسترس است بنابراین گام دوم ورود به عشق است و عاشقانه زندگی کردن این عشق شامل تمام جهان می شود از انسان ها تا اجسام بی جان مسئله این نیست که فقط با انسانها عاشقانه رفتار کنیم مسئله عشق ورزیدن است آموزش عشق این نیست که برای عاشق شدن دلیل بتراشیم بلکه به این معنی است که محیط و فزصتی فراهم کنیم که در ان کودک بتواند دوست بدارد و عشق بورزد مادری که به فرزندش می گوید مرا دوست بدار چون مادرت هستم عشق را به فرزندش آموزش نمی دهد بهتر است بگوید برای زندگی آینده و خوشبختی تو اهمیت دارد که به هرکس و هر آنچه که با آن برخورد می کنی عاشقانه رفتار کنی چه یک قطعه سنگ چه یک گل یا یک انسان یا یک حیوان همه را دوست داشته باش مسئله دادن عشق به یک حیوان گل مادر یا شخصیتی دیگر نیست مسئله عاشق بودن وجود توست آینده توبستگی به این دارد که چگونه عاشقانه رفتار کنی امکان سرور و خوشبختی تو در زندگی بسته به این است که چقدر سرشار از عشق باشی
هرچه عشق در درون کسی افزوده شود میل *** در زندگی فرد کاهش می یابد عشق و مرقبه با هم دری را می گشایند که دروازه الوهیت است عشق به علاوه مراقبه مساوی است با خداگونگی وقتی عشق و مراقبه به هم می پیوندند الوهیت بدست آمده است ثمره این دستیابی تعالی و تکامل روحی انسان است
زمانی که انرژی جنسی در خدمت تعالی انسان قرار گیرد تولید مثل و ایجاد فرزند در خدمت ایجاد انسانهایی بهتر خواهد بود اگر یک هنرمند در وضعیت روحی مناسبی نباشد نمی توان از وی انتظار داشت تا اثر هنری زیبایی خلق کند آمیزش جنسی پدیده ای که ادامه زندگی به آن بستگی دارد و از طریق آن فرزندان و ارواح تازه به این دنیا وارد می شوند همین طور است *** موقعیتی خلق می کند تا روح نازل شود شما به کودک زندگی نمی بخشید فرصتی فراهم می کنید تا روح دمیده شود اگر این فرصت بیمارگونه ایجاد گردد اگر در هنگام آمیزش خشمگین باشید احساس گناه کنید یا تشویش داشته باشید روحی که دمیده خواهد شود در همان سطح از معرفت خواهد بود برای دعوت از روحی والاتر محیط و فضای *** نیز باید از نوعی والا باشد در این صورت یک روح والا زاده می شود و سطح معرفت انسان از بدو تولد ارتقا می یابد
این ممکن است اگر زن و شوهر قدری تلاش کنند تا *** را با یکدیگر درک کنند می توانند در دگرگون ساختن *** با هم دوست باشند و به یکدیگر یاری رسانند و روزی که زن وشوهر در متحول کردن *** توفیق یابند احساسی از یک سپاسگذاری عمیق بین ایشان ایجاد خواهد شد پیش از آن چیزی جز یک خشم و دشمنی ظریف و پنهانی بین ایندو وجود نداشته یک نزاع همیشگی بین شان بوده نه یک دوستی باصفا دوستی آنان روزی شروع می شود که در متحول ساختن انرژی های جنسی شان برای هم یار و کمک باشند این وقتی است که نسبت به یکدیگر احساسی از سپاسگذاری پیدا می کنند آن روز مرد سرشار از احترام به همسرش خواهد شد زیرا که به وی کمک کرده تا از شهوت رها گردد و زن نسبت به شوهرش سرشار از سپاس می گردد که کمک کرده تا از شهوت آزاد شود از آن روز به بعد آنان در یک رابطه دوستی واقعی زندگی عاشقانه خواهند داشت نه دریک رابطه جنسی
این چگونه ممکن است؟
کسانی که درباره *** تحقیق کرده اند و تجارب زیادی در زندگی شان بدست آورده اند به این نتیجه رسیده اند که اگر مقاربت یک دقیقه به طول اجامد شخص دوباره پس از یک روز خواهان آن است ولی اگر سه دقیقه به طول انجامد شخص تا یک هفته حتی به آن فکر هم نخواهد کرد آنان مشاهده کرده اند اگر معاشقه بتواند هفت دقیقه بطول انجامد شخص چنان از *** رها خواهد شد که حتی تا سه ماه نیز*** به تصورش نخواهد آمد حال اگر از طریق روشهای مدیتیشن بتوان این مدت معاشقه را بازهم طولانی تر کرد فرد به همان مراتب از ذهنیت *** و از شهوت تخلیه خواهد شد زیرا چنین احساسی رضایت و سروری از خود بجای می گذارد که تا مدتها بی نیاز خواهد بود برای اینکار کافی است در طول آمیزش شخص آرام و آسوده تنفس کند اگر بتواند طوری منضبط شود که تماما آسوده نفس بکشد مدت آمیزش می تواند طولانی شود هرچه مدت زمان آمیزش بیشتر باشد تجربه عنصرهای فراآگاهی بی نفسی و بی زمانی بیشتر خواهد شد در تنفس آسوده و آرام اعماق جدیدتر معانی و ادراک های تازه شروع به آشکار شدن می کنند عامل دیگر که می تواند زمان آمیزش را طولانی کند این است که هشیاری خود را به وسط دو چشم متوجه کند جایی که در یوگا مرکز چشم سوم خوانده می شود این دو عامل یعنی تنفس آسوده و آرام به شکلی که اصلا وجود ندارد و توجه هشیاری فرد در چشم سوم نقطه ای میان دو ابرو موجب افزایش زمان آمیزش می شود و آنگاه برای نخستین بار فرد متوجه می شود که این جاذبه برای خود عمل آمیزش نبوده بلکه برای آن فراآگاهی و آن لمحه ای بوده که در عمل جنسی اتفاق می افتد و قبلا به شکل آذرخشی در زمان کوتاه رخ می داد و اکنون فرد توانسته آنرا به کنترل خود درآورد سومین عامل وضعیت ذهن است در روی آوردن به *** برای این منظور لازم است افراد به گونه ای به *** روی آورند گویی روی به سوی محراب عبادت قرار گرفته اند زیرا در هنگام *** شما به جهان هستی از همیشه نزدیک ترید توسط *** است که الوهیت می تواند تولید زندگی کند و زندگی جدیدی را خلق نماید بنابراین در *** ما به خالق نردیک می شویم و برای زندگی جدیدی که خلق می گردد یک گذرگاه می شویم اگر با قداست به *** روی بیاوریم می توانیم به آسانی لمحه ای از الوهیت را دریابیم ولی با انزجار از *** و احساس بد و سرزنش آلود در تجربه کردن الوهیت دچار شکست می شویم در موقع *** به همسر طوری باید نگریست گویی موجودی الهی است
هر گز در هنگام زشتی خشم خشونت نفرت حسادت و رنجش و در لحظات تشویش به *** روی نیاورید زیرا در این شرایط هرگز به آن لمحه فراآگاهی در میان *** که روحتان در عطش آن بود دست نمی یابید
چیزی که در زندگی معمولی اتفاق می افتد اینگونه است که هرچه شخص نگرانتر طرد شده تر و هرچه بیشتر خشمگین باشد و در نومیدی و تشویش بیشتری باشد بیشتر وارد *** می شود یک انسان شادمان بدنبال *** نمی رود ولی انسان غمزده چنین می کنئ زیرا چنین شخصی *** را فرصتی برای فرار از اندوه می بیند اما کسی که بدنبال معنویت است تنها زمانی به *** روی می آورد که شادمان است قلبش پر از شادی آرامش و سپاسگذاری است چنین فردی فراآگاهی را تجربه می کند وقتی یکبار در *** فراآگاهی بدست آید فرد از *** رها می شود وشروع می کند به تکامل یافتن در فراآگاهی
این ملاقات این یکی شدن زن و مرد معنایی عمیق و عظیم دارد در این یگانگی زن و مرد است که نفس برای اولین بار فرو می شکند و فرد واقعا با دیگری دیدار می کند نوزادی که رحم مادر را ترک می کند در رنجی بزرگ قرار دارد مانند ریشه کن شدن درخت از زمین است تمامی وجودش مشتاق است که دوباره به زمین وصل شود وابستگی اش به زمین یعنی زندگی اش حیاتش تغذیه اش
درخت اینک ریشه کن شده فریاد برمی آورد که به زمین بازگردد زیرا که اکنون از جریان زندگی جدا شده نوزادی که بدنیا می آید از ریشه بریده می شود به نوعی نوزاد ریشه کن می گردد از زندگی و هستی جدا می شود اینک تمام اشتیاق کودک عطش تمام وجودش این است که دوباره با زندگی و با هستی پیوند بخورد چنین اشتیاقی است که ما آنرا عطش برای عشق می خوانیم جز این منظورمان از عشق چیست؟ هرکسی می خواهد دوست بدارد و دوستش بدارند معنی عشق چیست؟ معنی این است من منزوی شده ام قطع شده ام می خواهم دوباره با زندگی یکی شوم و یکی از ژرف ترین تجارب یکی شدن بین زن و مرد در *** اتفاق می افتد *** نخستین تجربه این وصل دوباره است شخصی که این تجربه را به عنوان عطشی برای عشق میلی برای یگانگی دوباره با خود زندگی درک کرده باشد می تواند به زودی به تجربه ای دیگر نیز دست یابد.
اگر یک بمب اتمی توانسته در هیروشیما صد هزار نفر را نابود کند انرژی جنسی انسان می تواند یک زندگی جدید خلق کند انسانی تازه روحی که به کالبد دمیده می شود جوامع مختلف در شرق و غرب عالم با پی بردن به نیروی عظیم جنسی نهفته در انسان تلاش کردند آنرا به شکل های مختلف مهار کنند ومعقول ترین راه برای کنترل آنرا ازدواج دیدند به هیچ وجه نمی توان این نیروی عظیم را در نهاد افراد سرکوب کرد زیرا سرکوب آن سبب تشدید جاذبه اش می گردد و اگر آنرا سرکوب کنیم وارد لایه های عمیق تر آگاهی می شود می توانید در طول ساعات بیداری آنرا سرکوب کنیم ولی شب در رویاها خودش را نشان می دهد در درون منتظر کوچکترین فرصتی است تا به بیرون بجهد وقتی نیروی جنسی سرکوب شد به حضور خودش در لایه های مخفی انسان ادامه می دهد زندگی می کند ولی مسموم است اشتغال ذهنی دائمی به *** محصول سرکوب نمودن نیروی جنسی است و می تواند منشا بسیاری از دیگر انحرافات گردد اگر به زندگی گیاهان نظر کنیم در هسته درونی آنها چه چیزی خواهیم یافت؟
یک گیاه در اصل چه می کند؟ تمام انرژی آن صرف تولید دانه های جدید می شود تمام وجودش تمامی عصاره حیاتی اش درگیر شکل دادن و زادن تخم های جدید است یک حیوان چه می کند اگر از نزدیک به طبیعت نگاه کنیم در خواهیم یافت که فقط یک روند وجود دارد که با تمام قدرت پیش می رود و این روند دایم خلقت است تولید مثل رستاخیز همیشگی زندگی در شکل های جدیدتر است گلها تخم می دهند و این تخم ها به گیاهان تازه بدل می شوند اگر بنگریم زندگی یک روند بی پایان تولید مثل است زندگی یک انرژی است که پیوسته درگیر روند تولید مثل است همین در مورد انسانها نیز صادق است به نظر می رسد زندگی می خواهد به نقطه ای صعود کند امواج زندگی می خواهند به جایی بالاتر برسند این روند زندگی بی پایان بنظر می رسد تلاش دارد تا زندگی های بزرگتری متولد شوند این روند در مورد انساها نیز صادق است در انسانها هم این روند انرژی وجود دارد که پیوسته در تلاش تولید مثل است چند هزار سال است که انسانها روی زمین پدیدار شده اند پیش از آن عالیترین شکل زندگی حیوانات بودند و قبل از آن که حیوانات بوجود آیند گیاهان عالیترین شکل زندگی بودند و قبل از آنکه گیاهی روی زمین بروید فقط صحرا کوهستان رود و دریاروی زمین وجود داشت این تلاش مداوم حیات بود که اشکال متکامل تری را بوجود آورد حال وجود انسانها برای چیست انسان پیوسته مشتاق خلق زندگی جدید است این تمایل یا انرژی جنسی در انسانها وجود دارد انسانها علاقمندند زندگی شان ادامه یابد و انسانهایی متکامل تر بوجود آیند چگونه می توان موفق شد که انسانهای بهتری بوجود آیند؟
این نیروی جنسی را می توان در نهاد خانواده به گونه ای هدایت کرد که موجب تعالی انسانها گردد می توان اهداف را از تنها مهارنمودن نیروی جنسی به اهادف بالاتری ارتقا داد
▪ تعالی روحی انسان با استفاده از انرژی جنسی این عمل چگونه ممکن است؟
مدیتیشن یا مراقبه با تحول عمل جنسی یا آمیزش و تحلیل علت کشش جنسی انسان پاسخ می دهد
روشی ارائه می دهد تا انسان را از دغدغه فکری به *** رهایی بخشد و آرامش روحی سرور و شادی و رفع مشکلات و ناهنجاری های روحی را موجب گردد
▪ مدیتیشن چگونه و با چه قابلیتی چنین کاری انجام می دهد؟
عمل جنسی می تواند فرد را به یگانگی با خودش برساند و وی را به تمامیت وجود خودش رجعت دهد در *** فرد از ذهن و تبادل ذهنی خود رها می شود ذهن هویت هر شخص است و در اوج *** ذهنیت مختل می شود روندهای تعقلی و ذهنی متوقف می شوند حداقل در *** کامل و عمیق چنین اتفاقی می افتد این حالتی که چرخ ذهن می ایستد و برای لحظاتی هیچ فکری وجود ندارد و یا هویت و من انسان ناپدید می گردد و این همان حالتی است که به انسان در لحظات مراقبه و پس از تمرینات مداوم مدیتیشن دست می دهد و احتمالا اولین آشنایی انسان با مراقبه توسط این لحظه انزال یا ارگاسم بوجود آمده افرادی سعی نمودند این لحظه را پایدارتر نمایند و به روش های دیگر کسب کنند در این لحظه انسان با اعماق وجودش و با ناخودآگاه خودش تماس می یابد از همین روست که جاذبه شدیدی در انسان نسبت به *** وجود دارد این جاذبه به خود *** نیست بلکه برای رسیدن به یگانگی با وجود خویش است رسیدن به این یگانگی از طریق *** مستلزم از دست دادن مقدار زیادی انرژی است اما از روش مراقبه با کمترین هدر دادن انرژی همین وجد و سرور بدست می آید وقتی *** بدرستی اتفاق نمی افتد افراد احساس افسردگی می کنند و پس از گذشت مدتی کوتاه دوباره تمایل به *** می یابند هرچقدر عمل جنسی کاملتر باشد این یگانگی با خود بیشتر میسر می شود بجز در تجربه جنسی انسانها در زندگی معمولی قادر نیستند به اعماق وجودشان دست یابند این تنها تجربه آمیزش جنسی است که انسانهای معمولی را به ژرف ترین عمق وجودشان نزدیک می کند در لحظات ارگاسم یا انزال گذشته و آینده فراموش می شوند و فقط زمان حال باقی می ماند بی نفسی و بی زمانی که از مختل شدن روندهای ذهن و تعقل حاصل می شوند
همین دو دستاورد بی نفسی و بی زمانی نتایجی هستند که در مراقبه نیز حاصل می شودن این دو عنصر دلیل کشش دیوانه وار به سوی *** است به محض اینکه نفس ناپدید می شود لمحه ای از روح انسان دیده می شود به محض اینکه زمان ناپدید می شود لمحه ای از خداوند قابل درک می گردد آن لمحه فقط برای یک لحظه است ولی انسان حاضر است برای ان مقدار زیادی انرژی از دست بدهد پس از عمل جنسی انسان از اینکه انرژی زیادی از دست داده ناراحت می شود زیرا هرچه بیشتر انرژی از دست بدهد به مرگ نزدیکتر می شود برخی از گونه های حیوانات نرها پس از عمل جنسی می میرند این آذرخشی که در *** می درخشد از فراسوی حیات می آید
اگر به شخصی که برای داشتن تجربه ای کوچک هزینه گزافی می پردازد مکانی را نشان دهید که بتواند مقدار زیادی از آن تجربه را به رایگان داشته باشد دیگر دیوانه است اگر به جایی برود که با پرداخت بهایی سنگین تجربه اندکی بدست آورد اگر این تجربه که شخص توسط *** بدست می آورد از راههای دگیر بدست آید ذهن انسان بطور خودکار از شتافتن به سوی *** باز می ماند و جهتی تازه را پی می گیرد در عمل جنسی این تجربه فرآگاهی و بی ذهنی برای لحظه ای است انسان برای یک لحظه به سطحی متفاوت صعود می کند در یک آن به ژرفایی منحصر به فرد می رسد یک تجربه غایی یک اوج ولی هنوز خود را در آنجا مستقر نکرده که شروع می کند به پایین آمدن وسقوط از آن اوج موجی است که به آسمان صعود کرده اما هنوز برنخاسته شروع افتادن می کند در حالیکه مقدار قابل توجهی نیرو و انرژی از دست رفته در تمام عمر انسان این روند ادامه دارد ولی آن تجربه این جاذبه قوی را دارد و موجب تکرار آن می شود
باشد که نفس به نوعی ناپدید شود تا بتوانیم روح را بشناسیم باشد که زمان به نوعی ناپدید شود تا بتوانیم جاودانگی و بی زمانی را بشناسیم تا بتوانیم آن چیزی را که ورای زمان قرار دارد آنچه را که بی انجام و بی آعاز است بشناسیم این لمحه از طریق مراقبه یا مدیتیشن بدست می آید برای رسیدن به معرفت فردی دو راه وجود دارد *** و مراقبه *** راهی است که توسط طبیعت تامین شده *** راه طبیعت است حیوانات گیاهان و انسانها آنرا دارند
تا زمانی که انسانها فقطا از راهی که طبیعت در اختیارشان نهاده استفاده کنند والاتر از حیوانات نیستند آن در بر روی حیوانات نیز گشوده است حیطه انسنا بودن زمانی شروع می شود که دری به جز *** را بگشاییم اگر دری جدید گشوده شود انرژی جنسی می تواند در جهت تازه جریان یابد سرکوب کردن *** تنها جاذبه آنرا شدیدتر می کند بهترین راه برای مهار نیروی جنسی گشودن در جدیدی است مدیتیشن این راه جدید است
بهتر است قبل از آنکه در نیروی جنسی در انسان شروع به فعالیت کند این در جدید گشوده شود در سالهای کودکی به انسان مدیتیشن آموزش داده شود آموختن مراقبه به کودکان بسیار مفیدتر است از آموزش آن به افراد بزرگسال و مسن زمانی که انرژی ها هنوز تحلیل نرفته اند زمانی که هنوز انرژی در شیارهایی برای جریان یافتن پیدا ننموده و در آن سفت و سخت نشده کودکان قبل از آنکه *** را تجربه کنند تجربه ای از آرامش از سرور از بی زمانی و بی نفسی خواهند داشت این آشنایی انرژی آنان را از رفتن به کانال های خطا باز می دارد و آنرا به مسیری درست هدایت خواهد کرد سپس زمانی که کودکان بالغ شدند و شروع به سئوال نمودن درباره *** کنند بهتر است هر آنچه که اساسی بنظر می آید و می توانند درک کنند به آنان گفت تا بیش از اندازه در مورد *** کنجکاو نشوند و در حد جنون مجذوبش نگردند و سعی نکنند از منابع اشتباه آنرا فرا بگیرند پس اول لازم است به کودکان مراقبه را آموخت که چگونه آرام با صفا و ساکت بمانند و چگونه به وضعیت بی ذهنی برسند اگر در خانه تسهیلاتی فراهم شود که آنان بتوانند روزانه یک ساعت به تمرین بپردازند بسیار سریع یاد می گیرند که به این حالت برسند و این همراهی والدین با کودکان را در لحظات مراقبه می طلبد این تمرین روزانه قبل از انکه فرد به سن بلوغ برسد دری از مراقبه را بر وی خواهد گشود که در آن بی زمانی و بی نفسی را تجربه کند جایی که لمحه ای از روح را مشاهده می کند این لمحه پایانی است بر زیاده روی و افراط در *** اینک انرژی مسیری تازه یافته این گام اول است گام دوم عشق است لازم است عشق را از طفولیت و به کودکان آموزش داد آموزش عشق هیچگاه منجر به *** نمی شود هرچه عشق بیشتری در درون فرد رشد کند انرژی جنسی بیشتری به عشق تبدیل می شود بر عکس هرچه فرد از عشق کمتر داشته باشد ذهنیت جنسی بیشتری دارد و همراه آن نفرت کینه حسادت رقابت نگرانی و بدبختی بیشتری در زندگی خواهد داشت و هرچه فرد با تشویش حسادت نفرت و رنجش بیشتری احاطه شده باشد انرژی بیشتری در درونش راکد می ماند و آنگاه تنها راه تخلیه آن *** است
عشق برای انرژی های ما یک خروجی است یک جریان است عشق سازنده است و به همین دلیل جاری است و رضایت می اورد رضایتی بسیار عمیق تر و باارزش تر از رضایتی که از *** بدست می آید کسی که چنین رضایتی را شناخته باشد هرگز بدنبال جایگزین نمی گردد کسی که جواهر دارد بدنبال سنگریزه نمی گردد فرد که سرشار از عشق باشد از نوعی شادابی و طراوت که نشانگر رضایت و سرور است برخوردار می گردد چنین فردی به سمت *** نمی رود زیرا رضایتی که برای چند لحظه از *** بدست می آید اینک توسط عشق بیست و چهار ساعت در دسترس است بنابراین گام دوم ورود به عشق است و عاشقانه زندگی کردن این عشق شامل تمام جهان می شود از انسان ها تا اجسام بی جان مسئله این نیست که فقط با انسانها عاشقانه رفتار کنیم مسئله عشق ورزیدن است آموزش عشق این نیست که برای عاشق شدن دلیل بتراشیم بلکه به این معنی است که محیط و فزصتی فراهم کنیم که در ان کودک بتواند دوست بدارد و عشق بورزد مادری که به فرزندش می گوید مرا دوست بدار چون مادرت هستم عشق را به فرزندش آموزش نمی دهد بهتر است بگوید برای زندگی آینده و خوشبختی تو اهمیت دارد که به هرکس و هر آنچه که با آن برخورد می کنی عاشقانه رفتار کنی چه یک قطعه سنگ چه یک گل یا یک انسان یا یک حیوان همه را دوست داشته باش مسئله دادن عشق به یک حیوان گل مادر یا شخصیتی دیگر نیست مسئله عاشق بودن وجود توست آینده توبستگی به این دارد که چگونه عاشقانه رفتار کنی امکان سرور و خوشبختی تو در زندگی بسته به این است که چقدر سرشار از عشق باشی
هرچه عشق در درون کسی افزوده شود میل *** در زندگی فرد کاهش می یابد عشق و مرقبه با هم دری را می گشایند که دروازه الوهیت است عشق به علاوه مراقبه مساوی است با خداگونگی وقتی عشق و مراقبه به هم می پیوندند الوهیت بدست آمده است ثمره این دستیابی تعالی و تکامل روحی انسان است
زمانی که انرژی جنسی در خدمت تعالی انسان قرار گیرد تولید مثل و ایجاد فرزند در خدمت ایجاد انسانهایی بهتر خواهد بود اگر یک هنرمند در وضعیت روحی مناسبی نباشد نمی توان از وی انتظار داشت تا اثر هنری زیبایی خلق کند آمیزش جنسی پدیده ای که ادامه زندگی به آن بستگی دارد و از طریق آن فرزندان و ارواح تازه به این دنیا وارد می شوند همین طور است *** موقعیتی خلق می کند تا روح نازل شود شما به کودک زندگی نمی بخشید فرصتی فراهم می کنید تا روح دمیده شود اگر این فرصت بیمارگونه ایجاد گردد اگر در هنگام آمیزش خشمگین باشید احساس گناه کنید یا تشویش داشته باشید روحی که دمیده خواهد شود در همان سطح از معرفت خواهد بود برای دعوت از روحی والاتر محیط و فضای *** نیز باید از نوعی والا باشد در این صورت یک روح والا زاده می شود و سطح معرفت انسان از بدو تولد ارتقا می یابد
این ممکن است اگر زن و شوهر قدری تلاش کنند تا *** را با یکدیگر درک کنند می توانند در دگرگون ساختن *** با هم دوست باشند و به یکدیگر یاری رسانند و روزی که زن وشوهر در متحول کردن *** توفیق یابند احساسی از یک سپاسگذاری عمیق بین ایشان ایجاد خواهد شد پیش از آن چیزی جز یک خشم و دشمنی ظریف و پنهانی بین ایندو وجود نداشته یک نزاع همیشگی بین شان بوده نه یک دوستی باصفا دوستی آنان روزی شروع می شود که در متحول ساختن انرژی های جنسی شان برای هم یار و کمک باشند این وقتی است که نسبت به یکدیگر احساسی از سپاسگذاری پیدا می کنند آن روز مرد سرشار از احترام به همسرش خواهد شد زیرا که به وی کمک کرده تا از شهوت رها گردد و زن نسبت به شوهرش سرشار از سپاس می گردد که کمک کرده تا از شهوت آزاد شود از آن روز به بعد آنان در یک رابطه دوستی واقعی زندگی عاشقانه خواهند داشت نه دریک رابطه جنسی
این چگونه ممکن است؟
کسانی که درباره *** تحقیق کرده اند و تجارب زیادی در زندگی شان بدست آورده اند به این نتیجه رسیده اند که اگر مقاربت یک دقیقه به طول اجامد شخص دوباره پس از یک روز خواهان آن است ولی اگر سه دقیقه به طول انجامد شخص تا یک هفته حتی به آن فکر هم نخواهد کرد آنان مشاهده کرده اند اگر معاشقه بتواند هفت دقیقه بطول انجامد شخص چنان از *** رها خواهد شد که حتی تا سه ماه نیز*** به تصورش نخواهد آمد حال اگر از طریق روشهای مدیتیشن بتوان این مدت معاشقه را بازهم طولانی تر کرد فرد به همان مراتب از ذهنیت *** و از شهوت تخلیه خواهد شد زیرا چنین احساسی رضایت و سروری از خود بجای می گذارد که تا مدتها بی نیاز خواهد بود برای اینکار کافی است در طول آمیزش شخص آرام و آسوده تنفس کند اگر بتواند طوری منضبط شود که تماما آسوده نفس بکشد مدت آمیزش می تواند طولانی شود هرچه مدت زمان آمیزش بیشتر باشد تجربه عنصرهای فراآگاهی بی نفسی و بی زمانی بیشتر خواهد شد در تنفس آسوده و آرام اعماق جدیدتر معانی و ادراک های تازه شروع به آشکار شدن می کنند عامل دیگر که می تواند زمان آمیزش را طولانی کند این است که هشیاری خود را به وسط دو چشم متوجه کند جایی که در یوگا مرکز چشم سوم خوانده می شود این دو عامل یعنی تنفس آسوده و آرام به شکلی که اصلا وجود ندارد و توجه هشیاری فرد در چشم سوم نقطه ای میان دو ابرو موجب افزایش زمان آمیزش می شود و آنگاه برای نخستین بار فرد متوجه می شود که این جاذبه برای خود عمل آمیزش نبوده بلکه برای آن فراآگاهی و آن لمحه ای بوده که در عمل جنسی اتفاق می افتد و قبلا به شکل آذرخشی در زمان کوتاه رخ می داد و اکنون فرد توانسته آنرا به کنترل خود درآورد سومین عامل وضعیت ذهن است در روی آوردن به *** برای این منظور لازم است افراد به گونه ای به *** روی آورند گویی روی به سوی محراب عبادت قرار گرفته اند زیرا در هنگام *** شما به جهان هستی از همیشه نزدیک ترید توسط *** است که الوهیت می تواند تولید زندگی کند و زندگی جدیدی را خلق نماید بنابراین در *** ما به خالق نردیک می شویم و برای زندگی جدیدی که خلق می گردد یک گذرگاه می شویم اگر با قداست به *** روی بیاوریم می توانیم به آسانی لمحه ای از الوهیت را دریابیم ولی با انزجار از *** و احساس بد و سرزنش آلود در تجربه کردن الوهیت دچار شکست می شویم در موقع *** به همسر طوری باید نگریست گویی موجودی الهی است
هر گز در هنگام زشتی خشم خشونت نفرت حسادت و رنجش و در لحظات تشویش به *** روی نیاورید زیرا در این شرایط هرگز به آن لمحه فراآگاهی در میان *** که روحتان در عطش آن بود دست نمی یابید
چیزی که در زندگی معمولی اتفاق می افتد اینگونه است که هرچه شخص نگرانتر طرد شده تر و هرچه بیشتر خشمگین باشد و در نومیدی و تشویش بیشتری باشد بیشتر وارد *** می شود یک انسان شادمان بدنبال *** نمی رود ولی انسان غمزده چنین می کنئ زیرا چنین شخصی *** را فرصتی برای فرار از اندوه می بیند اما کسی که بدنبال معنویت است تنها زمانی به *** روی می آورد که شادمان است قلبش پر از شادی آرامش و سپاسگذاری است چنین فردی فراآگاهی را تجربه می کند وقتی یکبار در *** فراآگاهی بدست آید فرد از *** رها می شود وشروع می کند به تکامل یافتن در فراآگاهی
این ملاقات این یکی شدن زن و مرد معنایی عمیق و عظیم دارد در این یگانگی زن و مرد است که نفس برای اولین بار فرو می شکند و فرد واقعا با دیگری دیدار می کند نوزادی که رحم مادر را ترک می کند در رنجی بزرگ قرار دارد مانند ریشه کن شدن درخت از زمین است تمامی وجودش مشتاق است که دوباره به زمین وصل شود وابستگی اش به زمین یعنی زندگی اش حیاتش تغذیه اش
درخت اینک ریشه کن شده فریاد برمی آورد که به زمین بازگردد زیرا که اکنون از جریان زندگی جدا شده نوزادی که بدنیا می آید از ریشه بریده می شود به نوعی نوزاد ریشه کن می گردد از زندگی و هستی جدا می شود اینک تمام اشتیاق کودک عطش تمام وجودش این است که دوباره با زندگی و با هستی پیوند بخورد چنین اشتیاقی است که ما آنرا عطش برای عشق می خوانیم جز این منظورمان از عشق چیست؟ هرکسی می خواهد دوست بدارد و دوستش بدارند معنی عشق چیست؟ معنی این است من منزوی شده ام قطع شده ام می خواهم دوباره با زندگی یکی شوم و یکی از ژرف ترین تجارب یکی شدن بین زن و مرد در *** اتفاق می افتد *** نخستین تجربه این وصل دوباره است شخصی که این تجربه را به عنوان عطشی برای عشق میلی برای یگانگی دوباره با خود زندگی درک کرده باشد می تواند به زودی به تجربه ای دیگر نیز دست یابد.