[h=2] اگر گرفتار عشق شدی...
یكی از عواملی كه نقش بسیاری در روی آوردن جوانان، به ویژه دختران، به ارتباط با جنس مخالف دارد، كشش درونی و نیاز شدید به محبّت و فرار از تنهایی است. نو جوان پس از رسیدن به سن بلوغ بر اساس نقشی كه طبیعت جسمانی بر عهده او گذاشته در خود احساس نیاز به شخص دیگر میكند، پس به طور طبیعی سرشار از تمایلات غریزی مس شود .پسر در پی كسی است كه خلاء و كمبود و نقصان خویش را با وجودش كامل نماید و تكیه گاه و مشوّقی را میجوید كه در درون او حضور یابد و احساس تنهاییاش را از درون برطرف سازد. دختر نیز در ساختار وجودی متمایل به مرد آفریده شده و به دنبال تكیه گاه محكمی است كه در فراز و نشیب زندگی یار و یاورش باشد او طالب آن است كه توجه مرد را به شخصیت و موقعیت عاطفی و ابعاد وجودی خود جلب نماید. این نیازمندیها كه در سرشت بشر نهاده شده از اسرار حكمت الهی است، نكته اساسی، بسترسازی مناسب برای پاسخ گویی به آن بوده تا دختر و پسر در مسیر زندگی تكاملی خویش، شادمانه و سرافراز از این میدان گذشته و در فردایی روشن، خود را در كانونی گرم و سرشار از عشق و صفا ببینند. دختر و پسری كه احساسات و عواطف آنها در درون خانواده ارضا نشود، به نیازشان به محبت و مهربانی توجه نشود و در جمع خانوادگی احساس غربت كنند طعمههای آمادهای برای افراد فرصت طلب و سودجو میباشند و كسانی كه با دوری از خانواده احساس تنهایی كنند نیز با توجه به نیازهای درونی به راحتی به این وادی كشیده میشوند. حال کمی درنگ کنید آیا واقعا می توان عشق و علاقه ابراز شده در کوچه و برزن را عشق و علاقه ی حقیقی قلمداد نمود و بر آن اعتماد کرد؟ آیا این اندیشه درست است که عشق و رابطه بین دختر و پسر یك عشق حقیقی است و نباید مانع این روابط شد؟ اگر واقعا این علاقه مندیها اسباب آسایش روح و روانند چرا پس از مدتی گسسته می شوند؟ شما خود، چند نفردر گیر شده با این گونه روابط را می شناسید که پس از گذشت اندک زمانی اظهار پشیمانی و ندامت نموده و یا متحمل لطمات عدیده ی این دوستی ها شده اند؟ حال این سوال می شود که حقیقتا چه آرامش و قراری، در این دوستی هاست که بسیاری از جوانان در جویای آنند؟ اصلا آیا آرامشی هست یا این که خود را می فریبیم و به دنبال آرام روان گم شده و عشق خود می گردیم؟ حقیقت این امر باب شده چیست؟ افراد درگیر شده با این روابط ،همگی می گویند: این عشق است ، عشق. بدون تردید كنترل روابط، این التهابها را كاهش میدهد و دختر و پسر با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری به دنبال تحصیلات و اهداف بلند زندگی خویش گام برمیدارند روان شناسان و کسانی که دستی بر این آتش دارند نظری خلاف عقیده فوق را ابراز می دارند و می گویند: روابط دختر و پسر، نه تنها سبب آرامش روانی نگشته بلكه موجب افزایش اضطراب و التهابات روحی شده و عامل پیدایش افسردگی میشود زیرا: با توجه به قدرت و دامنهی نفوذ عاطفی زن و مرد بر یكدیگر و نقش حساس آن دو در تأمین نیاز طبیعی و غریزی در مییابیم كه تأثیرپذیری آن دو چنان شدید و وسیع است كه گاهی مجرای صحیح عقل و خرد را به انحراف میكشاند؛ به ویژه زمانی كه آتش هوس شعلهور گردد. این تأثیر شگرف در زن، جلوهگری خاصی دارد و بر عواطف و احساس مرد بسیار نافذ است، تا بدان جا كه خواسته آنان را در جهت امیال عاطفه آمیز و احساسی سوق میدهد. حال اگر این نوع رابطه رواج یابد و پای دوستیها و دلدادگیها به میان آید و بر سراسر رفتار و كردار و فكر و اندیشه جوانان سایه انداخته و با به وجود آمدن فراز و نشیبی در این دوستیهای احساسی و سطحی، روند زندگی دچار اختلال میشود و آشفتگی فكر و دل را به دنبال دارد. در این بین رشد علمی و معنوی، خسارت زیانباری دیده و فردی كه باید در نشاط و شور جوانی برای فردای خود و جامعه ذخیره علمی بیندوزد به ركود مبتلا میشود و آینده علمی او به خطر میافتد. ضربهپذیری دختران در این باره بیشتر از پسران است به قول نویسنده عرب کتاب چهره عریان زن: «چه بسیار دخترانی كه به سبب شوق و دستیابی به نشانههای مقبول زیبایی و زنانگی به اختلالات روانی دچار میشوند، گمان و تصور چنین دخترانی آن است كه زندگی و آیندهی آنها به اندازهی بینی و یا خمیدگی مژههای آنان بستگی دارد، تا آنجا كه حتّی یك میلیمتر كوتاهی طول مژه نیز میتواند به یك مسئله جدی و بحرانی در زندگی تبدیل شود»
با در نظر گرفتن این حساسیتها بهتر میتوان به ضربههای روانی ناشی از ناهنجاریها در روابط پی برد. بدون تردید كنترل روابط، این التهابها را كاهش میدهد و دختر و پسر با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری به دنبال تحصیلات و اهداف بلند زندگی خویش گام برمیدارند. با توجه به مطالب فوق بهتر میتوان به صحت و سقم این نوع دلدادگیها پی برد.
یكی از عواملی كه نقش بسیاری در روی آوردن جوانان، به ویژه دختران، به ارتباط با جنس مخالف دارد، كشش درونی و نیاز شدید به محبّت و فرار از تنهایی است. نو جوان پس از رسیدن به سن بلوغ بر اساس نقشی كه طبیعت جسمانی بر عهده او گذاشته در خود احساس نیاز به شخص دیگر میكند، پس به طور طبیعی سرشار از تمایلات غریزی مس شود .پسر در پی كسی است كه خلاء و كمبود و نقصان خویش را با وجودش كامل نماید و تكیه گاه و مشوّقی را میجوید كه در درون او حضور یابد و احساس تنهاییاش را از درون برطرف سازد. دختر نیز در ساختار وجودی متمایل به مرد آفریده شده و به دنبال تكیه گاه محكمی است كه در فراز و نشیب زندگی یار و یاورش باشد او طالب آن است كه توجه مرد را به شخصیت و موقعیت عاطفی و ابعاد وجودی خود جلب نماید. این نیازمندیها كه در سرشت بشر نهاده شده از اسرار حكمت الهی است، نكته اساسی، بسترسازی مناسب برای پاسخ گویی به آن بوده تا دختر و پسر در مسیر زندگی تكاملی خویش، شادمانه و سرافراز از این میدان گذشته و در فردایی روشن، خود را در كانونی گرم و سرشار از عشق و صفا ببینند. دختر و پسری كه احساسات و عواطف آنها در درون خانواده ارضا نشود، به نیازشان به محبت و مهربانی توجه نشود و در جمع خانوادگی احساس غربت كنند طعمههای آمادهای برای افراد فرصت طلب و سودجو میباشند و كسانی كه با دوری از خانواده احساس تنهایی كنند نیز با توجه به نیازهای درونی به راحتی به این وادی كشیده میشوند. حال کمی درنگ کنید آیا واقعا می توان عشق و علاقه ابراز شده در کوچه و برزن را عشق و علاقه ی حقیقی قلمداد نمود و بر آن اعتماد کرد؟ آیا این اندیشه درست است که عشق و رابطه بین دختر و پسر یك عشق حقیقی است و نباید مانع این روابط شد؟ اگر واقعا این علاقه مندیها اسباب آسایش روح و روانند چرا پس از مدتی گسسته می شوند؟ شما خود، چند نفردر گیر شده با این گونه روابط را می شناسید که پس از گذشت اندک زمانی اظهار پشیمانی و ندامت نموده و یا متحمل لطمات عدیده ی این دوستی ها شده اند؟ حال این سوال می شود که حقیقتا چه آرامش و قراری، در این دوستی هاست که بسیاری از جوانان در جویای آنند؟ اصلا آیا آرامشی هست یا این که خود را می فریبیم و به دنبال آرام روان گم شده و عشق خود می گردیم؟ حقیقت این امر باب شده چیست؟ افراد درگیر شده با این روابط ،همگی می گویند: این عشق است ، عشق. بدون تردید كنترل روابط، این التهابها را كاهش میدهد و دختر و پسر با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری به دنبال تحصیلات و اهداف بلند زندگی خویش گام برمیدارند روان شناسان و کسانی که دستی بر این آتش دارند نظری خلاف عقیده فوق را ابراز می دارند و می گویند: روابط دختر و پسر، نه تنها سبب آرامش روانی نگشته بلكه موجب افزایش اضطراب و التهابات روحی شده و عامل پیدایش افسردگی میشود زیرا: با توجه به قدرت و دامنهی نفوذ عاطفی زن و مرد بر یكدیگر و نقش حساس آن دو در تأمین نیاز طبیعی و غریزی در مییابیم كه تأثیرپذیری آن دو چنان شدید و وسیع است كه گاهی مجرای صحیح عقل و خرد را به انحراف میكشاند؛ به ویژه زمانی كه آتش هوس شعلهور گردد. این تأثیر شگرف در زن، جلوهگری خاصی دارد و بر عواطف و احساس مرد بسیار نافذ است، تا بدان جا كه خواسته آنان را در جهت امیال عاطفه آمیز و احساسی سوق میدهد. حال اگر این نوع رابطه رواج یابد و پای دوستیها و دلدادگیها به میان آید و بر سراسر رفتار و كردار و فكر و اندیشه جوانان سایه انداخته و با به وجود آمدن فراز و نشیبی در این دوستیهای احساسی و سطحی، روند زندگی دچار اختلال میشود و آشفتگی فكر و دل را به دنبال دارد. در این بین رشد علمی و معنوی، خسارت زیانباری دیده و فردی كه باید در نشاط و شور جوانی برای فردای خود و جامعه ذخیره علمی بیندوزد به ركود مبتلا میشود و آینده علمی او به خطر میافتد. ضربهپذیری دختران در این باره بیشتر از پسران است به قول نویسنده عرب کتاب چهره عریان زن: «چه بسیار دخترانی كه به سبب شوق و دستیابی به نشانههای مقبول زیبایی و زنانگی به اختلالات روانی دچار میشوند، گمان و تصور چنین دخترانی آن است كه زندگی و آیندهی آنها به اندازهی بینی و یا خمیدگی مژههای آنان بستگی دارد، تا آنجا كه حتّی یك میلیمتر كوتاهی طول مژه نیز میتواند به یك مسئله جدی و بحرانی در زندگی تبدیل شود»
با در نظر گرفتن این حساسیتها بهتر میتوان به ضربههای روانی ناشی از ناهنجاریها در روابط پی برد. بدون تردید كنترل روابط، این التهابها را كاهش میدهد و دختر و پسر با آرامش و اطمینان خاطر بیشتری به دنبال تحصیلات و اهداف بلند زندگی خویش گام برمیدارند. با توجه به مطالب فوق بهتر میتوان به صحت و سقم این نوع دلدادگیها پی برد.