اگه بگن فردا اخرين روز زندگيته چيکارميکني ؟؟؟؟؟

[Shah_d 14]

[h=2]اگه بگن فردا اخرين روز زندگيته چيکارميکني ؟؟؟؟؟

 

[samin]

سخته فرصت 24 ساعته ولی کارایی که من میکنم ایناست

1. تمام هماهنگیهای مراسمم رو انجام میدم تا بقیه توی زحمت نیفتن و خودم همه رو دعوت میکنم

2. کسانیکه فکر میکنم ناراحتشون کردم رو میبینم و حلالیت میگیرم

3. و یه آرزوی مامان بابام رو به انتخاب خودشون برآورده میکنم

4 همه داراییم رو میبخشم

5. در آغوش کسی که دوسش دارم نفسای آخرمو در آرامش میکشم ( این تنها آرزومه که دیگه پروندش مختومه شده و برآورده نخواهد شد در نتیجه در آغوش مادرم نفسای آخرمو میکشم)
:نیش:

ما رفتیم اون دنیا امری نیست:نیش:

 

[گل همیشه بهار]

کاش اینو بگن

 

[mahdad_mtp]

خیلی خیلی خوشحال میشم.
:شاد::شاد::شاد::شاد::شاد::شاد:

 

[baroon]

گریه می کنم. از شادی و غم. شادی رسیدن به نیستان و غم جداشدن از دلبستگیا. حلالیتهارو هم تاجایی که بشه باید بخوام. نوشته هامم سر به نیست کنم. دیگه... :فکر:

 

[zohrejOon]

گریه میکنم و از خدا فقط آمرزش میخوام !!:ناراحت:

 

[fatemeh]

خوشحال میشم .. دختر خوبی میشم..:نیش2: لباسای قشنگ می پوشم و سعی می کنم در هنگام مرگم زیبا باشم و حالت و موقعیت مرگم یه جورایی رمانتیک باشه:سوت: مثلا میرم زیباترین لباسامو می پوشم و بعد میرم دریا سوار قایق میشم تا لحظه مردنم برسه:خنده2:

 

[ali jan]

به 24 ساعت نمیرسه .همون موقع دق میکنم. آخه علی من فقط 6 سالشه.

 

[معصومه بانو]

هیچ کار مفیدی نمیکنم اخه زمان ندارم

 

[am1n]

حلالیت جمع می کردم

 

[ریحانه69]

میرم کنار ساحل و به دریا به اسمون خیره میشم

 

[برسام]

مثل همیشه زندگی میکنم تا این یک روزم تموم شه

 

[Last Star]

همون کاری که قبلا میکردم:خنده1:

 

[گل همیشه بهار]

سعی میکنم خودمو برای رفتن آماده کنم

 

[دختر مهتاب]

درجا ازترس سکته میکنم وزودتراز موعد میمیرم:سوت:

 

[Miss zahra]

نمیدونم:ناراحت:
من از مرگ میترسم..
شاید دعا کنم که آخرین نباشه...

 

[amininho]

از صبح تا شب دانلود میکنم تا شارژ اینترنتمو خودم همش استفاده کرده باشم :نیش:
همچنین کتابامو اهدای کتابخونه میکنم
مال و اموالمو به دوستان میدم :سوت:

 

[Miss zahra]

ایندفعه برا آخرین بار میرم به کسی که دوسش دارم میگم که چقدر دوسش دارمو برام مهمه...

 

[آسمان دریایی]

بر میگشتم پیش خانوادم و حرفای نا گفته امو بهشون می گفتم :1: