[h=3]این ستونها به آسمان میرسند!
اهالی معتقدند اینجا زندان سلیمان بود كه زندانبانانی غولپیكر آن را نگهبانی میكردهاند، اما تماشای این كوه و آن عمق تاریك شكوهی عجیب دارد و همین باعث میشود بسیاری...
اهالی معتقدند اینجا زندان سلیمان بود كه زندانبانانی غولپیكر آن را نگهبانی میكردهاند، اما تماشای این كوه و آن عمق تاریك شكوهی عجیب دارد و همین باعث میشود بسیاری...
سفر به مسجد سلیمان
نزدیكترین مسیر برای رسیدن به تخت سلیمان جادهای است كه ما را از تهران میگیرد، از كرج گذر میدهد و در 5 كیلومتری زنجان ما را سوار بر جاده زنجان بیجار (جاده دندی) به سوی تخت سلیمان و آتشكده آذرگشنسب روان میكند.
مجموعه باستانی تخت سلیمان در نزدیكی تكاب در استان آذربایجان غربی قرار دارد و یكی از محوطههای تاریخی مهم ایران است كه در فهرست آثار جهانی یونسكو به ثبت رسیده است. باستانشناسان تاكنون توانستهاند در این منطقه نشانهها و بقایای استقرار انسان از هزاره اول قبل از میلاد تا قرن 11 هجری را كشف كنند.
اوج شكوه و آبادانی تخت سلیمان به دوران ساسانی بازمیگردد كه ساختمان آتشكده آذرگشنسب در آنجا احداث شده و آتش آن به مدت 7 قرن نماد اقتدار آیین زرتشت به شمار میآمده است.
90 كیلومتر مسیر كوهستانی زنجان تا تخت سلیمان را آرام آرام پشتسر میگذاریم. شب به تختسلیمان میرسیم. صدای پای آب ما را با خود به 3000 سال پیش میبرد و میآورد به 1700 سال پیش كه ساسانیان در این نقطه از دنیا دور از هر هیاهو هیاهویی كه حتی امروزه اثری هم از آن نیست یكی از 3 آتشكده مهم خویش را بنا میكند. ماشینها را در پاركینگ ساخته شده بیرون دروازه شرقی آتشكده پارك میكنیم و آرام آرام جاده آسفالت منتهی به دروازه شرقی را پشتسر میگذاریم و خویش را افسانهوار جلوی قلعهای افسانهای میبینیم.
آب با پیچو تاب زیبا راه خود را باز كرده و در میان سبزی تپهها گم شده است. تخت سلیمان فرو رفته در میان سایه روشن نورپردازیهای ایجاد شده زیبایی افسانه و مرموز یافته است. نشانی از گذشتههای پر رمز و راز دور كه تو هرچه جلوتر میروی كمتر مییابی و چقدر این راه پایان ناپذیر مینماید.
دروازه گشوده میشود
همین كه وارد میشویم، دریاچهای جوشان در پهنه نگاهمان جاری میشود. آب این دریاچه به وسیله آبراهی كوچك آرامآرام میغلتد و از دروازه بیرون میزند و در میان تاریكی و در پای دشت سبزی كه در دل شب رنگ باخته و پنهان شده، گم میشود.
در بخش شمال غرب دریاچه خرابههای كاخ شكار آباقاخان (قرن سیزدهم میلادی) و ایوان غربی معروف به ایوان خسرو قرارگرفتهاند. روبهروی آن 8 ضلعیهای دوره مغولی برگی دیگری از تاریخی را برایت میگشاید و دیده به غرب دریاچه كه بسپاری تو را میبرد تا روستای احمد آباد سفلی، از دل چشمههای آب گرمش گذرت میدهد و زندان سلیمان را در 3 كیلومتری این روستا و روی كوهی نه چندان بلند، در بن چشمانت مینشاند، عظیم و پر رمز و راز.
چند روز مهمان تاریخ 3 هزار ساله این دیار خواهیم بود پس تا زمان مناسب برای دیدار از زندان سلیمان، آن را رها میكنیم و در دل مجموعه تخت سلیمان به گشت و گذار میپردازیم.
یادمان باشد كه آب دریاچه تخت سلیمان آشامیدنی نیست و برای انسان و احشام خطرناك است و تنها برای كشاورزی و راه انداختن آسیابهای آبی اطراف قابل استفاده است.
آناهیتا در تخت سلیمان
وارد معبد آناهیتا در شمال شرقی دریاچه میشویم. آناهیتا، الهه آب مورد احترام ایرانیان باستان بوده و بنابراین وجود چنین معبدی بدون دلیل نیست. كوه بلقیس با 2 قله مرتفع 3300 متری در 5/7 كیلومتری شمال شرقی تخت سلیمان قرار دارد. روی قله جنوبی باقیمانده بناهای ساسانی دیده میشوند. صعود از كوه چندان مشكل نیست كه میتوان با گرفتن یك راهنمای محلی از دهكده تازه كند یا احمد آباد علیا و سفلی به سوی آن رفت.
بین 2 قله در فصل بارش دریاچهای از آب برفهای ذوب شده دیده میشود و پایینتر، چشمهای وجود دارد كه آن را علت اصلی حضور معبد آناهیتا میداند.
این چشمه، آب آشامیدنی موبدان را تامین میكرده و نام كوه برگرفته از نام ملكه صبا، همسر حضرت سلیمان است.
آتش مقدس!
آتشكده آذرگشنسب درست در شمال دریاچه تخت سلیمان قرار گرفته است. مهمترین اثر تاریخی مجموعه روبهروی آن حیاط شمالی آتشكده و در شرق آن محل آتش مقدس. میگویند این آتش 7 قرن متوالی بدون وقفه روشن بوده است. هیچ نشانی از خاكسترهای 700 ساله نیست. بسیاری از كارشناسان بر این باورند كه ساسانیان در زمان خویش با گاز طبیعی موجود در منطقه آشنا بودهاند و برای روشن نگهداشتن آتش از این انرژی استفاده كردهاند. همین نكته را هم دلیلی بر بیاثر ماندن رد پای آتش ساسانیان در این آتشكده میداند.
شهرت جهانی، شهر بیهتل
نزدیكترین شهر به تخت سلیمان تكاب است كه با وجود مجموعه آثار تخت سلیمان و شهرت جهانی آن، هتل درخوری برای پذیرایی از گردشگران داخلی و خارجی در آن وجود ندارد. شهر كوچك است و مثل بسیاری از شهرهای كوچك دور از هیاهو و ترافیك وبسیاری از شلوغیها و مزاحمتهای شهرهای بزرگ. اما فقر مردم این شهر را از سختیهای خویش بینصیب نگذاشته است.
مهمانان زیادی آمدهاند. بسیاری در كنار دریاچه تخت سلیمان چادر میزنند و خوابهای خویش را به دست صدای پای آب میسپارند تا در تاریخی 3 هزار ساله رها شوند. برخی در نزدیكترین مدرسه در یكی از روستاهای اطراف، شب را به صبح میرسانند و ما نیز در تنها هتل كوچك و كم امكانات شهر تكاب دور از معیارهایی كه هتلهای مهم و بزرگ باید داشته باشند اقامت میكنیم، اما تا دلت بخواهد طبیعت اینجا تو را میگیرد و گاهی دلم میخواهد تمام شب را در میان این طبیعت بگذرانم و راه بروم تا آن عمق نامعلوم.
یك عروسی شاد روستایی
در گذر از روستا صدای ساز و دهلی ما را به سوی خویش میخواند. جایی همین نزدیكیها جشن شادی و سرور است. جشن عروسی یا چیزی تو این مایهها باید باشد. راننده محلی است و با پرس و جو به سوی یكی از كوچههای تنگ و پر از پستی و بلندی راه میكشیم. البته حتی اگر راننده هم محلی و راه بلد نبود، خیلی راحت میتوانستی خود را مهمان شادی مردم این دیار كنی. خانهها كاهگلی است و تقریبا پشتبام هر خانه حیاط خانه بالایی محسوب میشود البته نه به زیبایی و چشمنوازی روستای ماسوله. مردم تكاب و روستاهای اطراف را آذریها و كردها تشكیل میدهند.
دوش به دوش هم. روستاهای بالای جاده روی كوهپایه بنا نهاده شده و خانه به خانه بالا رفتهاند. صدای ساز و دهل یك ضبط بزرگ در وسط میدان تمامی جمعیت روستا و بچهها و جوانان روستای اطراف را به این سو كشانده است. عروسی پسر یكی از كردهای محله است كه دختری از تكاب را به همسری گرفته است. البته عروس را فردا به خانه شوهر میآورند، اما معمولا جشن و سرور در این مناطق از چند روز پیش شروع میشود و فامیل داماد و عروس هر كدام جشنهایی جداگانه برگزار میكنند و روز مراسم، عروس را در میان هلهله و شادی اهل محل به خانه شوهر میآورند.
میدان كوچك روستا پر شده است از كردزبانانی پوشیده در لباسهای محلی و رنگارنگ. مردمان این منطقه بویژه كرد زبانان در مراسم رسمی از لباسهای محلی و قدیمی خویش استفاده میكنند و با رقصهای محلی كه امروزه یكی از رقصهای محلی شناخته شده در سراسر كشور است، به جشن و پایكوبی میپردازند.
همراهان آنقدر از این مراسم خوششان آمده كه برای فردا ظهر كه قرار است عروس را به خانه بخت بیاورند، خودشان را بدون اطلاع میزبان دعوت میكنند. دوست داریم این مراسم سنتی را از نزدیك ببینیم. فردا سر ظهر ما دوباره میهمان بودیم.
اهالی همدیگر را میشناسند و خیلی زود متوجه ما میشوند و هر كسی به بهانهای نزدیك میشود تا آنجا كه بسیاری از دختران نوجوان اینجا از آرزوهای فردای زندگی خودشان برایمان گفتند. اقوام نزدیك داماد از ما میخواهند دمی در خانهشان به خوردن یك چای استراحت كنیم. چای را بیرون از خانه و در میان شادی آنها میخوریم و به رسم ادب سری به خانهشان میزنیم كه نه گفتن به دعوت این گونه مردمان، شایسته نیست. به خانهای كاهگلی با راهرویی تنگ وارد میشویم، هر كس به كاری مشغول است و شاد.
اتاق عروس را هم نشان میدهند. تمام جهاز عروس خانم را در اتاقی كه رنگ تازگی خورده، چیدهاند با آینه و شمعدانی كه منتظر دو لبخند است برای یك عمر. همه چیز نشان میدهد كه عروس خانم قرار است در سایه مادرشوهر زندگی كند. حداقل تا زمانی كه كودكی به جمع خانواده اضافه نشده باشد. هرچند در این جور زندگیها گاهی نوهها عروسیشان را نیز درسایه سار پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و عمه به جشن مینشینند.
عجله ما برای رسیدن عروس خانم بیشتر از همه است؛ اما یك صحنه زیبا را دست دادهایم. اینجا رسم است عروس و داماد پیش از رسیدن به خانه بخت دور دریاچه تختسلیمان چرخی بزنند و حضرت سلیمان و خدای خویش را به مدد بگیرند. نام تخت سلیمان و زندان سلیمان هم ربطی به تاریخ این دیار ندارد كه بلكه اسم و آوازهای است كه مردم این دیار به آن دادهاند.
عروس و داماد میرسند و در میان هلهله زنان و رقص مردان وارد خانه بخت میشدند و ما نیز كه خود خویش را مهمان آنان كرده بودیم، شادباشی برای همیشه میگوییم و خداحافظی میكنیم.
دلم از زندان سلیمان نگرفت
جاده را به سوی تخت سلیمان پیش میگیریم؛ اما زندان سلیمان ما را به سوی خویش میخواند. آرام آرام جاده پر پیچ و خمی را كه دور كوه سلیمان كشیده شده است، در میان باقیمانده بناهای مختلف ساسانیان كه نشان از اهمیت این كوه نزد آنان دارد، پشتسر میگذاریم تا غروبی متفاوت را برای نخستین بار بر بالای كوهی بگذرانیم كه هر كسی را یارای نگاه كردن به عمق آن نیست.
صحنه بیشتر به نقاشی میماند كه رنگهای تیره اما تماشایی در آن استفاده شده باشد. كارشناسان بر این باورند كه كوه سلیمان، كوهی آتشفشانی بوده كه در دورهای دریاچهای بوده پر از آب، مانند دریاچه تخت سلیمان. حتی برخی از آنان معتقدند كه آب دریاچه تخت سلیمان آب همین كوه بوده است كه پس از سالها از دل كوه آتشفشان وسط مجموعه تخت سلیمان جاری شده است. دل این كوه خالی است و سیاه و همین صحنه را ترسناك میكند تا جایی كه برخی دوستان حتی به لبه آن هم نزدیك نمیشوند و بزرگترها سعی میكنند جوانترها را از نزدیك شدن به آن بترسانند. افسانه در باب آن بسیار زیاد است.
اهالی معتقدند اینجا زندان سلیمان بود كه زندانبانانی غولپیكر آن را نگهبانی میكردهاند، اما تماشای این كوه و آن عمق تاریك شكوهی عجیب دارد و همین باعث میشود بسیاری با اكراه راه بازگشت را در پیش بگیرند. بالاخره با خرابشدن حال یكی از همراهان مجبور میشویم، برگردیم.
زیباییهایی كه ما ندیدیم
زیباییهای این منطقه بیشتر از چیزی است كه ما دیدیم. آبگرمها از صحنههای زیبایی بودند كه كمی فرصت كم اجازه نداد ما از آن خاطره بسازیم. روز بعد به دیدن جزیرهای شناور رفتیم. در 17 كیلومتری شمال شرقی تكاب، جادهای كه به روستای بدرلو ختم میشود، دریاچهای دیده میشود كه چمنی سبز و شناور گرفته دربر گرفته است و از زیباییاش صفحهها نوشتهاند. این منطقه همچنین غارهای تاریخی و مهمی چون كرفتو دارد كه تماشایی است.