• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ای تپش قلبم دوستت دارم

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ

بین مادر شدن و مادرانگی فاصله مفهومی وجود دارد. فاصله‌ای که مادرانگی را مفهوم تکامل یافته مادر بودن قرار می‌دهد. درواقع مادر شدن، همه مادرانگی نیست، بلکه بخشی از آن است و مادرانگی را می‌شود جریان سیال مادر بودن دانست. جریانی که با وجود یافتن کودکی در درون زن، و تولد و زایش او تمام نمی‌شود. جریانی که قابل تسری و گسترش یافتن است.
170203140192291982525523578168552362401678.jpg

بنابراین وقتی از تجربه مادر بودن حرف می‌زنیم، منظورمان از زایش، تولد انسان و تجربه‌های گوناگون زنان در مواجهه با آن است. بنابراین آنچه به آن اشاره می‌کنیم مفهوم مادر بودن انسانی است که در این زمان و این مکان زندگی می‌کند.
ما زنان چه قدر برای مادر شدن برنامه ریزی داریم؟ برای شخص من وقتی تجربه مادر شدن را می‌گذراندم، این تجربه، ترکیبی از هراس آمیخته به تلخی بود. حتی از تغییر طبیعی احساسات خودم نسبت به محیط بیرونی بی‌خبر بودم. به طور طبیعی در مورد تغییرات جسمی مطالعاتی انجام دادم که بدانم کودکی که در من رشد می‌کند، چه ویژگی‌های فیزیکی دارد. حتی در مورد رشد بالینی و نیز رشد تربیتی او مطالعه می‌کردم. اما از فرآیند تغییری که از این گذار، بر من و در من ایجاد می‌شد، نه چیزی می‌دانستم و نه چیزی می‌خواندم. درواقع انگار من، مهم نبودم. بلکه همه ارزش من – حتی به طور ناخواسته برای خودم- به موجودی داده می‌شد که در من و از من وجود می‌یافت. نمی‌دانستم که من نیز در حال تغییرم. حساسیت‌های فراوانم نسبت به همه عوامل محیطی، باعث حیرت و واکنش اطرافیانم می‌شد. حتی گاهی رفتارم برای خودم هم ناشناخته و غریب بود. من که بودم؟ و چه می‌شدم؟ این سوالی بود که جوابی برای آن نداشتم و راهنمایی هم نبود.
دلسوزانه‌ترین چیزی که در این مورد می‌شنیدم این بود که همه اینها طبیعی است و می‌گذرد! مادر بودن، حتی در غریزی‌ترین شکل آن ، مسوولیتی ملموس است که گریبانت را رها نمی‌کند. فقط فردی که می‌تواند هر شب تا صبح بارها و بارها از خواب بلند شود، از آسایش و آرامش، از کار و هر اتفاق مهم دیگری تا پیش از این می‌زند، تا امنیت و رفاه یک موجود ناتوان وابسته به او را تضمین کند، می‌تواند دریابد که تغییر، فرآیندی است که با باروری و زایش تازه شروع می‌شود و نه فقط تا شیرخوارگی و پس از آن ، که تا لحظه‌ای که مادر زنده است، او را رها نمی‌کند. گفتن این واژه‌ها همان قدر آسان است که شنیدن آن. همانطور که همه ما تا به حال ممکن است بارها آن را شنیده باشیم یا به چشم دیده باشیم.
اى مادر، اى همیشه خوب من! تو مفهوم بهارى، از دهانت یاس مى‏روید، تو به زیبایى زیباترین غزل عاشقانه‏اى. عطر تو كه باشد از تمام یاس‏هاى معطر عشق لبریزم​


لذا در برخی جوامع مثل جامعه ما بیشترین تلاش بر این بوده که بر وجوه ارزشی غیرمادی مادر بودن ارج گذاشته و برآنها تاکید شود. و حالاست که می توانم قطره ای از تلاشو زحمت بی دریغ مادرم را درک کنم.

تقدیم به مادرم و همه مادرانى كه همانند او مهربانند و دوست داشتنى اند .
درخشنده‏ترین ستاره آسمان عشق، اى بى‏همتا در بذل محبت، زیباترین واژه در كلام، دریاى پر خروش احساس، چشمه جوشان محبت، مهربان‏ترین موجود هستى‏ام.

مادرم!
35889832431821549177241213912043134190.jpg

دوست دارم دنیا دنیا سلام به تو هدیه كنم. عزیز جان و دل، سلام و هزاران بار سلام. سلامى به گرمى آفتاب و به طراوت گل، چو بوى خوش بهاران، سلامى به سبزى بهار، به زلالى چشمه‏سار، سلامى به صداقت عشق، به سخاوت خورشید، سلامى مثل نرگس‏هاى باران‏خورده تازه صمیمى و معطر، اكنون كه این نامه را مى‏نویسم از تو اى همیشه خوب، دورم و مشغول تحصیل در شهرى دیگر هستم.
مادرم، نمى‏دانم چه بنویسم كه هنوز از چشمانم نخوانده باشى.
امشب هم اشك مى‏ریزم، به یاد تو و چشمان زیبایت. چشمانى كه لبریز از صمیمیت و صفا و تهى از بغض‏ها و كینه‏هاست. دلم مى‏خواهد امشب در مقابل دیدگان آرام‏بخش تو زانو بزنم. دلم مى‏خواهد امشب در آغوشت رها بشوم و با نوازش دستان مهربانت به خواب بروم ... .
مادر عزیزم، از آن هنگام كه تو را شناختم، دست نوازشگر تو را بر روى سرم احساس كردم، دستى كه تكیه‏گاه دستانم شد و به من راه رفتن آموخت. دستى كه در هنگام بیمارى دستمال خیس بر سرم نهاد و دستى كه به درگاه خداوند بالا مى‏رفت و شفاى من را طلب مى‏كرد.
مادرم، اى مهربان‏ترین، چه شب‏هایى كه من و تو تنها به سر بردیم و با هم چه راز و نیازها كه نكردیم ... .وقتى دست‏هاى نیازم به سوى تو دراز مى‏شد احساس گرم و مطبوعى سراسر بدنم را فرا مى‏گرفت. وقتى دلم با نگاه پر از محبتت مى‏لرزید، وقتى كه انگشتان زجر كشیده‏ات لابه‏لاى موهایم مى‏لغزید، وقتى با صداى خنده‏ام مى‏خندیدى و با هاى‏هاى گریه‏ام اشك مى‏ریختى، من مى‏ماندم و صفایت كه خدایا قلب مادر چقدر بزرگ است. و تنها به این آرزو دل‏خوش بودم كه روزى بتوانم تمام محبت‏هایت را جبران كنم.
مادرم، معناى محبت را در چشمانت خوانده‏ام، مفهوم گذشت را در وجودت دیده‏ام و تپش قلبت را براى خود یافته‏ام. در طول زندگى نه چندان طولانى‏ام هیچ انسانى را به پاكى و مهربانى تو ندیده‏ام. هیچ شانه‏اى را مطمئن‏تر از شانه‏هاى تو ندیده‏ام كه سر بر آن بگذارم و در دلتنگى‏هایم اشك بریزم​

هیچ قلبى را امن‏تر از قلب تو نیافته‏ام كه اسرارم را برایش فاش كنم و هیچ دستى را نوازشگرتر از دست‏هاى تو نیافته‏ام تا بوسه بر آن دهم. مادرم، دوستت دارم كه مرا در جان خود پرورده‏اى و با تحمل دردى جانكاه به دنیا آورده‏اى و از شیره جانت تغذیه‏ام كردى و براى بزرگ كردنم از جان شیرینت مایه گذاشتى ... .

عزیز جانم، تو در سراسر زندگى‏ام جریان دارى، در تمامى افق‏هایى كه به من ختم مى‏شود لحظاتى كه دلگیرم و زمانى كه به محبت نیاز دارم، هنگامى كه آرزومندم و زمانى كه غمگینم.
تویى تمام وجودم، تویى كه با تمام وجود محبتت را نثارم كرده‏اى و مى‏كنى. تو همانى هستى كه مهرت را بى‏دریغ همچون باران‏هاى شمالى هر روز، هر ساعت و هر دقیقه بر روحم مى‏بخشى.

اى اسوه صبر و تقوا و اى الگوى مهر و محبت، مادرم، دوستت دارم، عاشقانه دوستت دارم.
107231721217695246242179481515755124234162.jpg

بگذار از مهربانى نگاهت سخن بگویم و از بزرگوارى دستانت.
اى مادر دوست دارم زیباترین واژه‏ها را در كنار هم بنشانم و با زنجیر مهر و عاطفه آنها را پیوند دهم تا رساترین و لطیف‏ترین جملات بشود و آن گاه آن را به تو هدیه كنم.
اى مادر، اى همیشه خوب من! تو مفهوم بهارى، از دهانت یاس مى‏روید، تو به زیبایى زیباترین غزل عاشقانه‏اى. عطر تو كه باشد از تمام یاس‏هاى معطر عشق لبریزم.
بگو چگونه تو را كه لطافت محض هستى، بازگو كنم؟ به راستى قلب مهربانت را كه در سینه پر مهرت پنهان شده، رخسار زیبایت كه در زیر تازیانه‏هاى زندگى پرچین و چروك شده، چشمان نازنیت كه در زیر غبار زندگى خمار گشته و گیسوان سیاهت را كه طوفان زندگى پریشان كرده و سفید شده، چگونه توصیف كنم؟
اى گل بى‏همتاى زندگى‏ام، سراسر وجودم از وجود بیكرانت لبریز است. تو بهترین مادر دنیا هستى و من بى‏نهایت دوستت دارم. قلبم برایت مى‏تپد و هر نفسم انعكاس صداى توست. باور كن تو را به وسعت تمام قلبم دوست دارم.
اى مادر، اى تمام هستى‏ام، اى پرى‏روى رویاهایم، اى همدم سختى‏هایم، چگونه بگویم. از كدامین فداكارى‏هایت بگویم مادر.
دیگر از مهربانى‏هایت چه بگویم كه قلم از نوشتن احساسم عاجز و ناتوان است!
«و وصینا الانسان بوالدیه احسانا؛ و وصیت كردیم انسان را به خوبى كردن و مهربانى كردن نسبت به والدین.»(سوره احقاف، آیه 15).

مادر عزیزم، برایم بمان. براى همیشه با من باش و به من اجازه بده كه در ساحل عشقت چون ماهى بلغزم. این را باور كن كه آرزوى این دخترت سلامتى همیشگى توست و براى سلامتى‏ات هر روز و هر ساعت عاجزانه به درگاه خداوند دست دعا بلند مى‏كنم​

عزیزتر از جانم، دوستت دارم و جانم را نثارت مى‏كنم و از تو تشكر مى‏كنم به خاطر زحماتى كه براى من كشیدى .
اى بى‏همتا، هیچ وقت صورت مهربان و زیبایت كه مانند فرشته‏اى است از رو به رویم محو نمى‏شود. فریادم را بشنو كه از دریاى وجودم برمى‏خیزد و همراه با بوى گل اقاقى برایت هدیه مى‏آورد. تمام وجودم برایت فریاد مى‏زند، دوستت دارم مادرم و مى‏پرستمت. مادر دوستت دارم و بدان اگر با افتخار و خوشبختى زندگى مى‏كنم حاصل تلاش و فداكارى توست.
وقتى از درد به خود مى‏پیچى و اشك در چشمان معصومت غوطه مى‏خورد، دلم مى‏لرزد. دریایى مى‏شوم طوفانى، دریایى كه فقط موج‏هاى بلندش را صداى تو آرام مى‏كند. اى كاش در توانم بود و مى‏توانستم براى سلامتى‏ات قدمى بردارم.
دلتنگم از اینكه نمى‏توانم ذره‏اى از محبت‏هاى تو را جبران كنم، جز اینكه بگویم دوستت دارم و افتخار مى‏كنم كه بهترین مادر دنیا را دارم.
1062502102215771333239944516750122246151.jpg

اى فرشته تمام خوبى‏ها، بگذار بر چشمان خسته‏ات بوسه زنم و دستان گرمت را عاشقانه در دست بگیرم و ببوسم. بگذار صورتت را از گرد كسالت و خستگى پاك كنم و خاك پایت را ببوسم.
مادر عزیزم، برایم بمان. براى همیشه با من باش و به من اجازه بده كه در ساحل عشقت چون ماهى بلغزم. این را باور كن كه آرزوى این دخترت سلامتى همیشگى توست و براى سلامتى‏ات هر روز و هر ساعت عاجزانه به درگاه خداوند دست دعا بلند مى‏كنم.
اى بهترین دوست و یاورم، اى همه محبتم، دست‏هایت را مى‏بوسم و از ته دل مى‏گویم: «اى تپش قلبم، مادرم، دوستت دارم.»

خلاصه! اى عزیز من، بهترین و صمیمى‏ترین شادباش‏هاى زندگى‏ام را به تو تقدیم مى‏كنم و دست‏هاى نازنینت را از دور مى‏بوسم. هر چند كه مى‏دانم بوسه بر دستانت كه قبله‏گاه من است ناچیز و بى‏مقدار است.


فرآوری : کهتریبخش خانواده ایرانی تبیان

 
بالا