• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

باربد، موسیقیدان ساسانی

Silver Star

مدير ارشد تالار
باربد.jpg

هنگامی که در تاریخ پرفراز و نشیب موسیقی ایران سیر میکنیم، به افراد مختلفی برخورد میکنیم که تاثیرات عمیقی بر آن گذارده و یا آن را از نابودی حتمی نجات داده اند ولی متاسفانه عده اندکی ایشان را میشناسند.
از این دسته افراد میتوان به”باربد” موسیقیدان بی نظیر و مخترع نثر مسجع که در عصر خسروپرویز زندگی میکرده اشاره کرد که آهنگهای زیبا ی او بعد از صدها سال همچنان شنیدنی و جزو گوشه های قابل تامل در موسیقی ایران است، از داستان زندگی وی اخبار چندانی در دست نیست و آنچه در ذیل میخوانید جمع آوری تکه هایی از کتابهای مستند تاریخی با ذکر نشانی آنهاست.
منابع کهن‌تر او را اهل مرو دانسته‌اند ولی منابع تازه‌تر زادگاه او را جهرم یاد کرده‌اند همچنین مسعودی از گفته ابن خردادبه او را اهل ری نام برده است.
فارابی در کتاب موسیقی کبیر، از فهلیذ یاد می‌کند که در زمان خسرو پرویز، پسر هرمز پادشاه فارس بوده است. ابن خردادبه درباره باربد می‌نویسد:
باربد با سخنانی موزون به همراه بربط(عود)، برای خسرو آهنگ‌هایی می‌ساخت که در آن، حوادثی را که دیگران جرأت بازگفتن آن را نداشتند، با زبان موسیقی و شعر بیان می‌نمود، که از آهنگ‌های باربد در ستایش پادشاه ۷۵ آواز بوده است.
اصل او را از جهرم(از توابع شیراز) میدانند و داستان زندگی وی را ثعالبی این چنین نقل میکند:
روزی به” سرکش “رییس رامشگران مجالس خصوصی خسرو پرویز خبررسید جوانی مروی که زبردست ترین نوازندگان عود است و صدایی خوش دارد به دربار آمده تا به عنوان رامشگر به حضور شاه باریابد. سرکش که از این خبر مضطرب شده بود به هر وسیله ای متوسل شد تا وی را از مجامع نزدیک شاه دور سازد. پیشخدمتان و در باریان را تطمیع نمود و از دوستان و میهمانان درخواست کرد
تا نامی از وی به میان نیاورند. باربد نیز اندیشه کرد و با تطمیع نگهبان باغی که شاه برای گردش به آنجا میرفت، باسازش(عود) به آنجا قدم گذارده و با لباسی سبز بر بالای درختی که بر محیط مسلط بود مخفی شد و به انتظار نشست تا آنکه شاه وارد شد؛ هنگامی که شاه جامی بدست گرفت، باربد عودش را برداشت و آوازی ساده و دل انگیزبه نام “یزدان آفرید” را نواخت که شاه از شنیدنش شاد شد و نام رامشگر را پرسید. اما کسی او را نیافت. وقتی شاه جام دوم را برداشت، باربد آوازی دیگر سر داد چنانکه خسرو میگفت:”همه اعضای بدنم میخواند برای بهره بردن از
آن سراپا گوش شوند” و امر کرد رامشگر را بیابند که این بار نیز کسی او را نیافت. سرانجام خسرو پروز جام سوم را نوشید و این دفعه باربد با نوایی شکوه آمیز و صدای گرمش حضار را مبهوت کرد و آهنگی که میخواند “سبز اندر سبز” نام داشت که بداهه سرایی بود و در آن به مخفیگاهش اشاره مینود. خسرو بپاخاست و گفت:” این آواز بی شک از فرشته ای برمیخیزد که پروردگار برای
خوشی من فرستاده ” و از رامشگر در خواست کرد خود را نشان دهد . باربد از درخت پایین آمد و برشاه تعظیم نمود. شاه هم مقدمش را گرامی داشت و جویای ماجرا شد سپس او را از نزدیکان خود ساخته و در مقام رییس رامشگران جایش داد.
نام:
معنی کلمه” بار بد” که بار یعنی اجازه و بد یعنی خداوند و دارنده است و کلا” بمعنی وزیر دربار است، گواه بر این سخن است که او در دربار خسروپرویز مقامی والا داشته و رعیت به واسطه وی به حضور شاه میرسیدند. شفیعی کدکنی با اشاره به دقایقی از نکات تاریخی ارتباط بین باربد و بربط، پسندیده‌تر می‌داند که آن دو از یک ریشه دانسته شود.
باربد برای هرروزی از ایام هفته نغمه ای ساخت که به نام “طرقالملوکیه ” معروف است و نیز برای سی روز ماه به نام “سی لحن باربد” وهمچنین ۳۶۰ روز سال ]بدون خمسه مسترقه [ ۳۶۰ نوای خاص سرود. همچنین اخبار مهمی توسط باربد به صورت نغماتی نغز به شاه گفته شدند ماننداین خبر که مولف تاریخ ایران در زمان ساسانیان به نقل از همدانی و ثعالبی آورده:“شبدیز” نام اسب معروف خسرو بود که خسرو علاقه ای بسیار به آن داشت و قسم خورده بود هرکس خبر هلاکش رابدهد، او رامیکشد. روزی که شبدیز مرد، میر آخور هراسان شد و به باربد پناه برد. باربد هم ضمن آوازی آن را با ایهام و تلمیح به شاه گفت؛ شاه فریاد برآورد که” ای بدبخت ! مگر شبدیز مرده؟” خواننده در پاسخ گفت “شاه خود چنین فرماید”. خسرو که جوابی برای گفتن نداشت، گفت”بسیار خوب ، هم خود را نجات دادی و هم دیگری را “. خالدالفیاض شاعر قرن ۸ میلادی این داستان را به زیبایی به نظم در آورده.نام ۳۰ لحن ساخته باربد چنین است:کین ایرج – کین سیاووش- باغ شیرین – اورنگی- آرایش خورشید-ماه ابر گوهان(ماه بالای کوهسار)- تخت طاقدیس- گنج باد آورد- گنج گاو(گنج کاووس)- شبدیز – سروستان – آیین جمشید- حقه کاووس- راح روح- رامش جان- سبز در سبز – سروسهی- شادروان مروارید- شب فرخ- قفل رومی –گنج سوخته- مشکدانه- مروای نیک- مشکمالی- مهرگانی(مهربانی)- ناقوسی- نوبهاری- نوشین باده- نیمروز- نخجیرانی.( پشت هر کدام از این اسامی، آهنگ هایی زیبا و داستانهایی است که نقل و توصیف آن خارج از حوصله این مکان است.)
در خصوص مرگ باربد اقوال مختلفی است :
هنگامی که خسرو پرویز بدست فرزندش”شیرویه” بزندان افتاد ؛ باربد چون خبر زندانی شدن خسروپرویز را شنید از جهرم به تیسفون شتافت و افسوس خود را در شعری که ساخته بود بیان کرد و آن را برای پرویز خواند و مویه کرد و سوگند خورد که سازهای خود را بسوزاند و دیگر ننوازد؛ آنگاه چهار انگشت خود را برید و به خانه رفت و سازهایش را سوزاند. به روایت ثعالبی ، سرجس (یا سرگیس )، رقیب باربد، او را زهر داد و کشت ، . ابن قتیبه و ابن عبدربه قتل او را به خنیاگر دیگری به نام یوشت نسبت داده اند.
 
بالا