• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

باز لب من به خنده نشست ...

Ever Green

متخصص بخش پزشکی
.. باز لب من به خنده نشست
روی تنهاییم پرنده نشست
باز طوفان گرفت ابراهیم
بت من جان گرفت ابراهیم
بت من رنگ و بو نمی خواهد
شبنم است او,وضو نمیخواهد
برگ وبار جهان ز ریشه ی اوست
خون پیغمبران به شیشه ی اوست
هر طرف نقش آن پری رو هست
رو به هر سو می کنم او هست
دلم از غصه مست اوست هنوز
چشم هایم به دست اوست هنوز
میزنم هرچه...در نمیشکند
بت من را تبر نمیشکند
تو بتت از گل است ابراهیم
کار من مشکل است ابراهیم
تو بهارت به این قشنگی نیست
بت من چون بت تو سنگی نیست
گل به گیسو نیمزند بت تو
چشم و ابرو نمیزند بت تو
تو صدای مرا نمی فهمی
حرف های مرا نمی فهمی
امتحان کن جمال اودیدن
تا تو باشی و بت پرستیدن
تو دلت خون نبوده در هوسی
چشم هایت نمانده پیش کسی
تو نشستی کنار دلهره ات ؟
شده اندیشه کسی خره ات ؟
شده از عمق سینه آه کنی ؟
مثل دیوانه ها نگاه کنی ؟
.
.
آب خواهد شد آهن تبرت
خون می افتد به عشوه در جگرت
از غمش سر به چاه خواهی برد
به خدایت پناه خواهی برد
غنچه را بنده میکند بت من
مثل گل خنده میکند بت من
ماه در چاه تنگ پیرهنش
می خزد یوسفانه در بدنش
آبی چشم آسمانی او
باغ لب های زعفرانی او
شب زیبای گیسوان خمش
مژه های بلند روی همش
قطره ژاله بر رخ لاله
آه از این ماه چارده ساله
"کتیبه ابراهیم" از : محمد علی جوشایی


fa.jpg
 
بالا