• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟!!!

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی




morningblossomPU.jpg


اي که از کلک هنر نقش دل‌انگيز خدايي
حيف باشد مه من کاين همه از مهر جدايي
گفته بودم جگرم خون نکني باز کجائي
«من ندانستم از اول که تو بي‌مهر و وفايي
عهد نابستن از آن به که ببندي و نپائي»


celebrationoflearningPU.jpg



مدعي طعنه زند در غم عشق تو زيادم
وين نداند که من از بهر غم عشق تو زادم
نغمه‌ي بلبل شيراز نرفتست ز يادم
«دوستان عيب کنندم که چرا دل به تو دادم
بايد اول به تو گفتن که چنين خوب چرايي»




theworldbeyondPU.jpg



تير را قوت پرهيز نباشد ز نشانه
مرغ مسکين چه کند گر نرود در پي دانه
پاي عاشق نتوان بست به افسون و فسانه
«اي که گفتي مرو اندر پي خوبان زمانه
ما کجائيم در اين بحر تفکر تو کجائي؟»




nightsengulfingmagicPU.jpg

گرد گلزار رخ توست غبار خط ریحان
چون نگارین خط تذهیب به دیباچه ی قرآن
ای لبت آیه ی رحمت،دهنت نقطه ی ایمان
«هان نه خال است وزنخدان وسروزلف پریشان
که دل اهل نظربرد که سری ست خدایی »



growthPU.jpg

تا فکندم به سر کوي وفا رخت اقامت
عمر بي دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر و جان و زر و جاهم همه گو: رو به سلامت
«عشق و درويشي و انگشت‌نماييو ملامت
همه سهل است تحمل نکنم بار جدايي»


beingandnothingPU.jpg



درد بيمار نپرسند به شهر تو طبيبان
کس در اين شهر ندارد سر تيمار غريبان
نتوان گفت غم از بيم رقيبان به حبيبان
«حلقه بر در نتوانم زدن از بيم رقيبان
اين توانم که بيايم سر کويت به گدايي»


morningstarPU.jpg

هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجويم
همه چون ني به فغان آيم و چون چنگ بجويم
ليک مدهوش شوم چون سر زلف تو بجويم
«گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي»


thecomingspringPU.jpg

نرگس مست تو مستوري مردم نگزيند
دست گلچين نرسد تا گلي از شاخ تو چيند
جلوه کن، جلوه که خوزشيد به خلوت ننشيند
«پرده بردار که بيگانه خود آن روي نبيند
تو بزرگي و در آيينه کوچک ننمايي»


theprophetabrahamPU.jpg

نازم آن سر که چو گيسوي تو در پاي تو ريزد
نازم آن جاي که از کوي وفاي تو نخيزد
شهريار آن نه که با لشگر عشق تو ستيزد
«سعدي آن نيست که هرگز ز کمند تو گريزد
چو بدانست که در بند تو خوشتر ز جدايي»



 
بالا