Maryam
متخصص بخش ادبیات
آخرین باری که کسی کاری در حقتان انجام داد که اصلاً دوست نداشتید کی بود؟ اصلاً خوشایند نبود، نه؟
شاید آن فرد چیزی در موردتان گفت که درست نبود و الان اعتبار شما را پیش رئیستان از بین برده است. یا شاید کسانی که تصور می کردید دوستتان هستند، دیگر مثل قبل دوستانه رفتار نمی کنند و دلیل آن این است که کسی چیزی در مورد شما پیش آنها گفته است. چیزی که اصلاً درست نبوده و حقیقت نداشته است. انتقام یا بخشش؟
اما ممکن است چیزی که در مورد شما گفته اند درست هم باشد. شما فکر می کردید که آن یک راز است و هیچ دلیلی نداشته است که کسی در مورد آن راز شما چیزی بفهمد. موضوع مربوط به گذشته بوده است. اما یک نفر پی به آن موضوع برده و فهمیده که چه اتفاقی برای شما افتاده است و حالا این داستان فاش شده است. همه از آن باخبر شده اند و مطمئن هستید که خیلی از دوستانتان را از دست خواهید داد.
وقتی اتفاقی مثل این می افتد، واقعاً دردآور است، نیست؟
احتمال اینکه حسابی عصبانیتان کند هم زیاد است.
و در چنین زمان هایی—در وسط عصبانیتتان— احساس می کنید باید به آن فرد که آن داستان را برملا کرده است، ضربه بزنید. احساس می کنید شما هم باید حرفی درست به همان اندازه بد بزنید یا حتی بدتر از آن. دوست دارید به کسی که به شما صدمه زده است، صدمه بزنید. دوست دارید برای کار بدی که در حقتان شده است، انتقام بگیرید.
آیا این همان احساسی نیست که در این لحظه تجربه می کنید؟
خوب با این احساس آشنا هستید.
احساس مورد خیانت قرار گرفتن از طرف کسی که به او اعتماد کرده بودید. شما به او چیزی گفته بودید—اطلاعاتی به او داده بودید که دوست داشتید محرمانه باقی بماند. ممکن است واقعاً یک راز نبوده باشد اما هیچ دلیلی هم نداشته است که آنها آن مطلب را با کس دیگری هم در میان بگذارند. اما اینکار را کرده اند و قبل از اینکه بفهمید، او نیز موضوع را به یک نفر دیگر هم گفته است.
بعد یکدفعه می بینید که دچار مشکل شده اید، بی هیچ دلیلی!
یا چیزی را از دست داده اید که داشتنش حق شما بوده است.
انتقام یا بخشش؟
احساس می کنید به شما خیانت شده است!
احساس می کنید چیزی از شما دزدیده شده است!
احساس می کنید صدمه دیده اید!
و در چنین لحظاتی، خیلی طبیعی است که بخواهید شما هم به آن فرد ضربه بزنید. این طبیعی ترین احساسی است که ممکن است داشته باشید. می خواهید کاری بکنید که آن فرد هم همان احساس شما را تجربه کند.
این یک حس کاملاً طبیعی است. هر روز، در سرتاسر جهان اتفاق می افتد.
این احساس واقعاً طبیعی است.
اما آیا می دانید که خداوند در کتب آسمانی در مورد چنین لحظاتی حرف زده است؟
او می گوید، "به دنبال انتقام نباشید. ببخشید."
و حالا موضوعی پیش می آید که اصلاً آسان نیست.
برای بیشتر ما، بخشیدن دیگران چندان ساده نیست. خیلی سخت است که در چشمان آن فرد نگاه کنیم—کسی که ضربه بدی به شما زده است یا کسی که چیزی بسیار باارزش را از شما دزدیده است—و به او بگوییم: "اشکالی ندارد، می بخشمت."
حتی اگر آن فرد از شما عذرخواهی کند، و حتی اگر از ته دل بگوید: "برای کاری که کردم واقعاً متاسفم. واقعاً اشتباه کردم." حتی وقتی این اتفاق می افتد، باز هم بخشیدن آسان نیست.
هست؟
گذشتن از آن عصبانیت آسان نیست.
گذشتن از آن احساس بدی که آن فرد در شما ایجاد کرده آسان نیست.
حتی ممکن است از آن فرد متنفر شوید... و گذشتن از آن آسان نیست.
آیا می توانید تصور کنید که 15 سال در زندان ماندن برای جرمی که مرتکب نشده اید یعنی چه؟ و بعد تصور کنید که در آخرهای گذشت آن 15 سال، آزادتان می کنند چون یک نفر تحقیق و بررسی کرده است و حقیقت را کشف کرده که شما تمام این مدت راست می گفتید. که بی گناه بودید و آن جرم را مرتکب نشده بودید. کس دیگری مقصر آن ماجرا بوده است. و حالا که آن فرد بالاخره اعتراف کرده است، بخشش یا انتقام؟
آیا می توانید حس زمانی که از در زندان بیرون می آیید را درک کنید؟ اینکه آزاد شوید واقعاً عالی است، نیست؟ اما چه حسی در مورد آن فرد که باعث شد 15 سال از زندگیتان را در زندان بگذرانید خواهید داشت؟
این یک داستان واقعی است، چند وقت پیش آن را شنیدم. واقعاً اتفاق افتاده بود. اما مسئله جالب این بود که مردی که تمام آن مدت در زندان مانده بود حتی عصبانی هم نبود. فقط از اینکه آزاد شده بود احساس خوشحالی می کرد. آن مرد گناهکار را هم بخشید.
بخشش!
برای بیشتر ما آسان نیست. اما همه باید هر از گاهی بخشش داشته باشیم. و همه ما بخاطر خودمان نیازمند بخشش هستیم.
به کارهایی فکر کنید که در حق دیگران کرده اید.
به چیزهایی فکر کنید که در مورد دیگران گفته اید.
ممکن است کار خیلی بدی انجام نداده باشید. شاید آن چیزهایی که گفته اید خیلی بد نباشد. اما مطمئنم در زمانی در طول زندگیتان حرفی زده اید که کسی را رنجانده است. ممکن است یکی از اعضای خانواده تان بوده باشد.
آیا این اذیتتان کرده است؟
حتی ممکن است عذرخواهی هم کرده باشید اما خواهر یا برادرتان یا شاید مادر یا پدرتان، همان کسی که از شما رنجیده است، هنوز از شما کینه به دل گرفته است.
دوست داشتید بخشیده می شدید، اما این اتفاق نیفتاد.
قبول آن سخت است، نیست؟
همه ما دوست دارید مورد بخشش قرار گیریم.
خیلی کارها در برابر خدا انجام داده ایم. خیلی کارهای واقعاً جدی. مثل دور شدن از او بی هیچ دلیلی، فقط بخاطر اینکه ما بنده های خودخواهی هستیم و دوست داریم حرف، حرف خودمان باشد.
همه ما کارهایی کرده ایم که می دانستیم اشتباه بوده است. کارهایی که می دانستیم مورد پسند خداوند نبوده است.
اما آیا می دانید خدا در مورد می گوید؟
او می گوید، "من شما را خواهم بخشید. تنها کاری که باید بکنید این است که به سمت من بیایید و از من بخواهید که شما را ببخشم."
همچنین می گوید، "من شما را خواهم بخشید، مهم نیست که چه کاری کرده باشید."
می توانید تصور کنید یکی از دوستانتان چنین چیزی بگوید؟
احتمالاً نه.
اما این دقیقاً حرفی است که خداوند می گوید.
این نوع بخشش می تواند شامل حال شما هم بشود.
ببخشید تا بخشیده شوید.
منبع : مردمان
شاید آن فرد چیزی در موردتان گفت که درست نبود و الان اعتبار شما را پیش رئیستان از بین برده است. یا شاید کسانی که تصور می کردید دوستتان هستند، دیگر مثل قبل دوستانه رفتار نمی کنند و دلیل آن این است که کسی چیزی در مورد شما پیش آنها گفته است. چیزی که اصلاً درست نبوده و حقیقت نداشته است. انتقام یا بخشش؟
اما ممکن است چیزی که در مورد شما گفته اند درست هم باشد. شما فکر می کردید که آن یک راز است و هیچ دلیلی نداشته است که کسی در مورد آن راز شما چیزی بفهمد. موضوع مربوط به گذشته بوده است. اما یک نفر پی به آن موضوع برده و فهمیده که چه اتفاقی برای شما افتاده است و حالا این داستان فاش شده است. همه از آن باخبر شده اند و مطمئن هستید که خیلی از دوستانتان را از دست خواهید داد.
وقتی اتفاقی مثل این می افتد، واقعاً دردآور است، نیست؟
احتمال اینکه حسابی عصبانیتان کند هم زیاد است.
و در چنین زمان هایی—در وسط عصبانیتتان— احساس می کنید باید به آن فرد که آن داستان را برملا کرده است، ضربه بزنید. احساس می کنید شما هم باید حرفی درست به همان اندازه بد بزنید یا حتی بدتر از آن. دوست دارید به کسی که به شما صدمه زده است، صدمه بزنید. دوست دارید برای کار بدی که در حقتان شده است، انتقام بگیرید.
آیا این همان احساسی نیست که در این لحظه تجربه می کنید؟
خوب با این احساس آشنا هستید.
احساس مورد خیانت قرار گرفتن از طرف کسی که به او اعتماد کرده بودید. شما به او چیزی گفته بودید—اطلاعاتی به او داده بودید که دوست داشتید محرمانه باقی بماند. ممکن است واقعاً یک راز نبوده باشد اما هیچ دلیلی هم نداشته است که آنها آن مطلب را با کس دیگری هم در میان بگذارند. اما اینکار را کرده اند و قبل از اینکه بفهمید، او نیز موضوع را به یک نفر دیگر هم گفته است.
بعد یکدفعه می بینید که دچار مشکل شده اید، بی هیچ دلیلی!
یا چیزی را از دست داده اید که داشتنش حق شما بوده است.
انتقام یا بخشش؟
احساس می کنید به شما خیانت شده است!
احساس می کنید چیزی از شما دزدیده شده است!
احساس می کنید صدمه دیده اید!
و در چنین لحظاتی، خیلی طبیعی است که بخواهید شما هم به آن فرد ضربه بزنید. این طبیعی ترین احساسی است که ممکن است داشته باشید. می خواهید کاری بکنید که آن فرد هم همان احساس شما را تجربه کند.
این یک حس کاملاً طبیعی است. هر روز، در سرتاسر جهان اتفاق می افتد.
این احساس واقعاً طبیعی است.
اما آیا می دانید که خداوند در کتب آسمانی در مورد چنین لحظاتی حرف زده است؟
او می گوید، "به دنبال انتقام نباشید. ببخشید."
و حالا موضوعی پیش می آید که اصلاً آسان نیست.
برای بیشتر ما، بخشیدن دیگران چندان ساده نیست. خیلی سخت است که در چشمان آن فرد نگاه کنیم—کسی که ضربه بدی به شما زده است یا کسی که چیزی بسیار باارزش را از شما دزدیده است—و به او بگوییم: "اشکالی ندارد، می بخشمت."
حتی اگر آن فرد از شما عذرخواهی کند، و حتی اگر از ته دل بگوید: "برای کاری که کردم واقعاً متاسفم. واقعاً اشتباه کردم." حتی وقتی این اتفاق می افتد، باز هم بخشیدن آسان نیست.
هست؟
گذشتن از آن عصبانیت آسان نیست.
گذشتن از آن احساس بدی که آن فرد در شما ایجاد کرده آسان نیست.
حتی ممکن است از آن فرد متنفر شوید... و گذشتن از آن آسان نیست.
آیا می توانید تصور کنید که 15 سال در زندان ماندن برای جرمی که مرتکب نشده اید یعنی چه؟ و بعد تصور کنید که در آخرهای گذشت آن 15 سال، آزادتان می کنند چون یک نفر تحقیق و بررسی کرده است و حقیقت را کشف کرده که شما تمام این مدت راست می گفتید. که بی گناه بودید و آن جرم را مرتکب نشده بودید. کس دیگری مقصر آن ماجرا بوده است. و حالا که آن فرد بالاخره اعتراف کرده است، بخشش یا انتقام؟
آیا می توانید حس زمانی که از در زندان بیرون می آیید را درک کنید؟ اینکه آزاد شوید واقعاً عالی است، نیست؟ اما چه حسی در مورد آن فرد که باعث شد 15 سال از زندگیتان را در زندان بگذرانید خواهید داشت؟
این یک داستان واقعی است، چند وقت پیش آن را شنیدم. واقعاً اتفاق افتاده بود. اما مسئله جالب این بود که مردی که تمام آن مدت در زندان مانده بود حتی عصبانی هم نبود. فقط از اینکه آزاد شده بود احساس خوشحالی می کرد. آن مرد گناهکار را هم بخشید.
بخشش!
برای بیشتر ما آسان نیست. اما همه باید هر از گاهی بخشش داشته باشیم. و همه ما بخاطر خودمان نیازمند بخشش هستیم.
به کارهایی فکر کنید که در حق دیگران کرده اید.
به چیزهایی فکر کنید که در مورد دیگران گفته اید.
ممکن است کار خیلی بدی انجام نداده باشید. شاید آن چیزهایی که گفته اید خیلی بد نباشد. اما مطمئنم در زمانی در طول زندگیتان حرفی زده اید که کسی را رنجانده است. ممکن است یکی از اعضای خانواده تان بوده باشد.
آیا این اذیتتان کرده است؟
حتی ممکن است عذرخواهی هم کرده باشید اما خواهر یا برادرتان یا شاید مادر یا پدرتان، همان کسی که از شما رنجیده است، هنوز از شما کینه به دل گرفته است.
دوست داشتید بخشیده می شدید، اما این اتفاق نیفتاد.
قبول آن سخت است، نیست؟
همه ما دوست دارید مورد بخشش قرار گیریم.
خیلی کارها در برابر خدا انجام داده ایم. خیلی کارهای واقعاً جدی. مثل دور شدن از او بی هیچ دلیلی، فقط بخاطر اینکه ما بنده های خودخواهی هستیم و دوست داریم حرف، حرف خودمان باشد.
همه ما کارهایی کرده ایم که می دانستیم اشتباه بوده است. کارهایی که می دانستیم مورد پسند خداوند نبوده است.
اما آیا می دانید خدا در مورد می گوید؟
او می گوید، "من شما را خواهم بخشید. تنها کاری که باید بکنید این است که به سمت من بیایید و از من بخواهید که شما را ببخشم."
همچنین می گوید، "من شما را خواهم بخشید، مهم نیست که چه کاری کرده باشید."
می توانید تصور کنید یکی از دوستانتان چنین چیزی بگوید؟
احتمالاً نه.
اما این دقیقاً حرفی است که خداوند می گوید.
این نوع بخشش می تواند شامل حال شما هم بشود.
ببخشید تا بخشیده شوید.
منبع : مردمان