لبریز بال و پر شده ام آسمان کجاست
مولا اشاره کن سحرِ جاودان کجاست
آوای عشق می رسد از آسمان شهر
ای آشنای راه بگو کاروان کجاست
دستانمان به صبح مجاور نمی رسد
کوتاه مانده دست دعا ریسمان کجاست
سرما گرفته پیکر ایمانمان بگو
تنها بهانه های تب ناگهان کجاست
غیر از کنار پنجره حاجتت عزیز
دیگر پناه خستگی زائران کجاست