• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

بفرماييد شام ايراني

ZahRa-Gh

متخصص بخش
قسمت اولش که‌آقایون بودنُ دیدمممممممم:giggle:
اینو هنوز نگرفتم:فرار:
 

tirnam

کاربر ويژه
واس زناش زیاد باحال نبود . واس مردا خیلی باحال بود . مخصوصا سروش صحت . :غش2:
 

BLaDe

متخصص بخش زبان
بفرمایید شامِ ایرانی

main-495x300.jpg


خوشم میاد که ایران هم کم نیاورد و بفرمایید شام ایرانی رو منتشر کرد ... با این کار خوشبختانه عده ای به جای دنبال کردن بفرمایید شام کانال من و تو از این برنامه خوششون اومد و گفتند که این برنامه بهتر از بفرمایید شام من و تو هست ...

در این برنامه برخلاف برنامه من و تو ، تمامی شرکت کنندگان از یک جنس هستند و مختلط نیست و فرهنگ و غذاهای ایرانی رو نشون میده ...


۱-شامی چند ملیتی: در نوع شناسی برنامه های تلویزیونی؛ خانواده ای بزرگ به نام Reality Program وجود دارد که تعریف ساده ی آن عبارت است از مجموعه برنامه هایی که مضمون و محتوایش بر بستر واقعیت شکل میگیرد و تخیل در آن نقشی ندارد؛ مانند برنامه های آموزش آشپزی و یا برنامه های ترکیبی روزانه ی تلویزیون ها که از مصاحبه با افراد سرشناش گرفته تا تحلیل و موشکافی حوادث اجتماعی را شامل می شود. Reality Program ها معمولا به صورت زنده پخش می شوند و علیرغم این تعریف ساده و اجمالیاش شامل گستره ی زیادی از ژانر های تلویزیونی و سینمایی می شود. مستند (documentary) با تمام ساب ژانرهایش بخش کوچکی از Reality Program به حساب میآید.
“شام ایرانی” به کارگردانی بیژن بیرنگ هم یک Reality Program شمرده می شود که پس از حواشی بسیاری از همان زمان نیت تا ساخت؛ در تابستان نود تولید و در زمستان اپیزود اول آن برای نمایش خانگی عرضه شد. علت اصلی حواشی شام ایرانی که حتی مسبب تغییر نام چند باره ی آن شد را باید در شباهتش با برنامه ی “بفرمایید شامِ” شبکه ی ماهواره ای “من و تو” دانست و تحت حمایت رابرت مرداک صهیونیست بودن این شبکه و چند شبکه ی فارسی زبان دیگر!! بر حساسیت های بیشتر افزود.


طبق گفته های بیژن بیرنگ “شام ایرانی” کپی ای از برنامه ی “من و تو” نیست ولی انگیزه و نیت ساخت نسخه ی بومی!! شده را باید حتما به سبب “بفرمایید شام” بدانیم.

جدای از اذعان بیرنگ؛ “شام ایرانی” را نمی توان تنها کپی ای از “بفرمایید شام” دانست زیرا همین برنامه ی “من و تو” هم کپی ای از برنامه ی “come dine with me” است. این برنامه ی مادر با ترجمه ی ساده ی “بیا پیش من و شام بخور” محصول سال ۲۰۰۵ است که امتیاز کپی رایت آن را “من و تو” از “Granada television ” خریداری کرده است. “Granada television ” مجموعه ای استدیوییست که الآن به نام “ITV” انگلیس شناخته می شود و این برنامه “بیا پیش من و شام بخور” را برای پخش در شبکه ی چهار انگلیس (TV4) تولید کرده است، این بدان معناست که جرم کپی کاری چنین برنامه هایی که مصداق بارز تهاجم فرهنگی هستند چند صد برابر کپی برداری از شبکه های خرده پایی چون “من و تو” است زیرا بنیان و ساختار برنامه های این دستی توسط متخصصان رسانهایشان به نحوی طراحی و اجرا می شود که اباحه گری (معنای تحت الفظی لیبرالیسم) را به صورت غیر مستقیم و نا محسوس القا کنند و این گونه ارتزاق فکری و هنری بی واسطه از منبع اصلی هر نوع ادای شیفت و بومی سازی!!! را به لطیفه گویی تشبیه می کند.



۲-ریای اسراف، غرب زدگی و …: یادداشت نویسی برای یک یا دو قسمت از مجموعه هایی این چنینی که احتمال نیمه کاره ماندنشان مانند پروژه قهوه تلخ بسیار زیاد است عبس و بیهوده به نظر می رسد بخصوص این که مولفین این گونه آثار در طی مسیر و قسمت های آتی خلاقیت و نوآوری ها را آزمون و خطا می کنند و در جلوتر برخی جاها را پررنگ تر و یا حذف می کنند. به هر حال با کمی تجربه و تخصص می توان از ساختار و ویژگی های کلی این مجموعه های چیز هایی را دریافت و در بوتهی نقد قرار داد.
تفاوت عمده “شام ایرانی” با اکثر نمونه های خارجی در حضور شرکت کنندگان نامی است که البته طبق قول بیرنگ در قسمت های جلوتر افراد معمولی هم شرکت داده خواهند شد. Time بالای هشتاد دقیقه برای این اثر ( یا این گونه آثار ) بسیار زیاد و ملالآور است بخصوص این که کل سرمایه هنریاش در بداهه پردازی است و هنوز فرمول جذابیت آن درنیامده، نُرمِ زمانی نمونه های خارجی این “شام خوری چند ملیتی!!” حداکثر چهل و پنج تا پنجاه دقیقه است.



روایت برای Reality Program یک مولفه ی حیاتی محسوب می شود زیرا در آن ها خبر از قصه و داستان خبری نیست و مخاطب فقط با یک اسکلت و ساختار کلی مواجه است که معمولا راوی و روایت باید جور معرفی و پرداخت آن را بکشد.
شروع جاده ای (در قسمت اول) و روایت روی آن در اولین گام تداعی کننده ی روایت بی نظیر مرحوم شکیبایی در سریال “خانه ی سبز” است که از احساسگرایی بیرنگ می توان فهمید تعمدی برای ادای احترام به خسروشکیبایی در کار بوده؛ بخصوص تکنوازی (پیانو) موسیقی زمینه آن اپیزود استثنایی خانه ی سبز را به یاد می آورد که حبیب رضایی (در اولین بازی هایش) در نقش یک جانباز خسرو شکیبایی را از کنار جاده سوار می کند و به بام تهران و خلوت تنهاییاش می برد. اگر خسرو شکیبایی الآن بین ما بود حتما راوی و یا شاید هم یکی از مهمان ها بود.
راوی بودن خود بیژن بیرنگ و آن لحن طنزآلودِ مختص خودش؛ که اولین بار در همسران به کار گرفت حداقل دراین قسمت متفاوت تر از نمونه ی “من و تو” ییاش است و با این فرق عمده که نمونه ی وطنی روایتش میان دیالوگ هاست و با حضور در صحنه؛ تاثیرگذاری بر جریان مقابل دوربین میگذارد ولی دیگری فقط مزهپرانی هایی گاهی شیرین روی فیلم ضبط شده است.



در ارتباط با راوی ابداعات دیگری هم وجود دارد که جلوه ی تمام و کمال یک روایت پست مدرن محسوب می شود و آن اختصاص یک دوربین از سه دوربین به راوی حاضر در محل است. مثلا در قسمت اول و هنگام آشپزیِ اشکان خطیبی و شیطنت های رامبد جوان؛ هنگام سوال از راوی آن دو فقط به یک دوربین نگاه می کردند و حتی در جلوتر خود راوی (بیرنگ) برای هم زدن پیاز داغ وارد قاب شد و به خطیبیِ دست تنها یاری داد؛ این ها همه از آن دست کارهای بیرنگیست و فقط در کارهای او رخ می دهد، که یکی از داخل صحنه (مقابل دوربین) برای راوی یک لقمه کشک بادمجان بیاورد؟!!
درباره ی اپیزود اول باید گفت تجمل گرایی و اسراف چنان توی ذوق می زند که حتی صدای پاکدل و جوان را هم حین ضبط درآورده و اینجا مقصر اصلی را باید بیرنگ دانست که حداقل در مقام راوی مداخله ای می کرد؛ وبه جای این تعداد سرو و مقدار غذا کمی چاشنی! خلاقه و نمک! طنز استفاده می کرد. به هر حال در باره اپیزود اول نتیجه گیری کلان نمی توان داشت زیرا همان گونه که در فیلم هم اشاره شده، اجرای قسمت اول در رستوران خطیبی تمهید خاصی برای شروع مجموعه تدارک چیده شده بود و شروع رسمی را باید از قسمت دوم دانست و همان طور که در ابتدای این بخش اشاره شد تحلیل جز به جز و موردی را باید به آینده محول کرد. برای اپیزود دوم که تقریباً با فاصله ی زیاد و نامتعارف از اپیزود اول و با میزبانی رامبد جوان انتشار یافت؛ جدای از رقصیدن های جوان و روشن فکر نمایی جمع؛ آزاردهنده ی بزرگ اینجاست که اگر چهار شرکت کننده به فرانسوی حرف بزنند و مخاطب شیعه ی ایرانی شام ایرانی را با زیرنویس فارسی ببیند، خللی در جذب یا انتقال محتویات برایش ایجاد نمی شود. این همان اثبات غرب زدگی شام ایرانی و مولفینش است.



در پایان این بخش باید این نکته تاسف بار!! را در نظر گرفت که برای طبخ و صرف طعام هم در اسلام و هم در آداب و رسوم ملیمان موارد مغفول ماندهی زیادی وجود دارد که دسترسی و پرداختن به آن ها بسیار سهل الوصول تر از دیگر فرهنگ های غربی و شرقیست، تا آن جا که حجم انبوه و اهمیت اکثر موارد برای پرداختن به آن ها حتی به اختصار هم ممکن نشد و صادقانه تنها می توانم به منابع آن ها ارجاعتان دهم؛ بخصوص کتاب مرجع LIFE STYLE شیعه با پنج قرن قدمت!! حلیه المتقین که بدخواهان، آگاهانه! و خبیثانه این سرمایه ی عظیم تمدن شیعیمان را مورد هجمه و تمسخر قرار دادند.



به موجز در مورد شرکت کنندگان بگویم که:
۱/ رامبد جوان؛ به شدت خودش است و هرگونه توضیح بیشتر را خدشه و گزافه بر این تشریح می دانم؛ این خود بودگی رامبد جوان هم یادآور خسرو شکیبایی در خانه ی سبز است.
۲/ سروش صحت؛ نوع خلاقیت کلامی و حتی خاطره گوییش در این جمع تفاوت یک بازیگر با یک نویسنده مولف (حالا با هر مسلکی!!) را به وضوح نمایان میکند.
۳/ مهدی پاکدل؛ نوع رفتار و سکناتش در مقابل دوربین مداوم فامیلیاش را به یاد می آورد.
۴/ اشکان خطیبی؛ با این مقدار ناچیز از اعتماد به نفس دورهی نوجوانی! معلوم نیست چگونه بازیگر شده و بازی می کند. ۳-بیژن بیرنگ؛ پر رنگ در life style غربی: هیچگاه نتوانستم یک هنرمند وطنی را فقط به جرم اینکه ما نتوانستیم مذهب را در او دغدغه و شیعه گری را دست مایه ی آثارش قرار دهیم با القاب رذیله ای چون ضد انقلاب، عملگی صهیونیسم و … خطاب قرار دهم، هر چند که چهره ی بیژن بیرنگ و بخصوص آن عینک گرد یهودی وارش از قدیم الایام مرا به یاد اسپیلبرگ!!! می اندازد و آنکه صهیونیسم جهانی چه ریشه دوانی هایی در صنایع غذایی داشته و شرکت های معروف چند ملیتی چون مک دونالد، نستله و … را در اختیار دارد. اصلا یک توصیه خارج از متن؛ هر جا با یک پیشوند چند میلیتی آشنا شدید آنجا را یکی از آدرس های صهیونیسم بدانید.




۴-باری؛ بیژن بیرنگ دانش آموخته ی ادبیات نمایشی از دانشکده هنر های دراماتیک دانشگاه تهران در سال ۵۴ و کارشناسی ارشد در فناوری آموزشی (؟!!) از دانشگاهی در جنوب کالیفرنیاست که اولین فیلم نامه اش ” هی جو” هم باید سوغات فرهنگی !! او از آموختن در غرب باشد.
نکته ی قابل تامل در تصاویر و نوشته های بیرنگ این است که اصلی ترین دغدغه ی فکری او life style است و به واقع بهترین های کارنامه اش هم؛ یعنی سریال های همسران، خانه ی سبز (و در ادامه ای ابتر؛ سرزمین سبز) و برنامه ی ترکیبیِ “باز هم زندگی” که چند صباحی از شبکه چهار پخش می شد؛ دقیقاً مضامینی در باب شیوه ی زندگی است.
وصف اولین فیلم نامه اش؛ “هی جو” گفته شد؛ در همسران دو زوج در کنار هم زندگی روشن فکر مابانه دارند که درگیر مسائل جزئی زندگی هستند، و این در سریال بعدیاش ؛ “خانه ی سبز” و در یک خانواده ی بزرگ چند هسته ای چفت و بست و انکثار مییابد البته این نیت را هم داشته که در ادامه آن را به سرزمین (سبز) تسری دهد که بنا به دلایلی این مجموعه نیمه کاره ماند؛ در این تریلوژیِ سریالی تنها جاهای خالی، در قسمت های نیمه مانده با دیانت و اعتقاداتی که بیشتر کاربردی لوکس و تزئینی دارد پر می شود، “باز هم زندگی” نیز مستند گونه و رپورتاژی از همین طرز تفکر است و در دیگر آثار سینمایی و تلویزیونی نیز گاهی سکانس هایی که مجال داده محل ترویج life style غربی شده است.




در ارتباط با شام ایرانی در سطرهای قبلی جسته و گریخته مطالبی بیان شد و در این جا علیرغم ادعاهای صرفاً مصاحبهای بیرنگ؛ شام ایرانی را رونوشتی برابر اصل از کپی های “من و تو”یی و خارجیاش به حساب می آورم؛ و همین دو اختلافِ در ظاهر اباحه گرایانه؛ سرو مشروب و اختلاط نامحرمان که اگر مانع ممیزی وجود نداشت می توان مطمئن بود که از این دو هم کپی خط به خط می شد.
این که یک کارگردان ( چه سینمایی و چه تلویزیونی) دغدغه مند و مولف باشد؛ به ذات امری پسندیده است اما باید دید این دغدغه در راستای چه چیزی است و چه سود و خواصی برای مردم و فرهنگ وطنش دارد.




بله، درست است که در دین اجبار و اکراهی وجود ندارد ولی این واقعیت که مذهب ما یکی از مولفه های اصلی فرهنگمان است و حیات و ممات و جریانات بزرگ تاریخی در گرو آن بوده و هست، پس این یک توقع و تحمیل سیاسی نیست که یک هنرمند حتما باید اثرش با فرهنگ مردمی که در کوچه و خیابان می بیند؛ سنخیت داشته باشد؛ این تعهدی هنری و وظیفه ای اخلاقیست.
بسیار اسفناک است که تنها اشاره فرهنگی مذهبی یک اثر هنری در همه لحظاتِ این دو اپیزود فقط مربوط به استفتائات مراجع اعظام درباره کپی غیر قانونی محصول تولیدی باشد!!!



منبع
 
آخرین ویرایش:
بالا