• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

بن بست ازدواج !

sasan

Banned
آیا می‌دانید، تعداد زیادی از ازدواج‌ها و شریك‌های ارتباطی، تنها با هم زندگی می‌كنند و سال‌ها است كه از نظر روانی از هم طلاق گرفته‌اند (psychologic divorce) و تنها در ارتباطی غیر فرارونده در كنار هم مثل دو هم اتاقی و یا هم خانگی زندگی می‌كنند. چه چیزهایی به عشق تعبیر و تفسیر می‌شود و چرا بسیاری از افراد در ابتدا شیدا و شیفته و عاشق یكدیگر هستند و پس از مدتی رها و بی‌تفاوت و فارغ‌ از هم می‌شوند؟.
چرا سلطه‌گری و سلطه پذیری، جای توجه سالم و غیر مشروط را گرفته است؟ و خیلی از زوج‌ها تمایل به سلطه‌پذیر بودن و سلطه‌گر بودن و یا تلفیقی از این دو حالت بیمارگونه را دارند. واقعاً آسیب شناسی روابط ناسالم و شكست‌های مكرر چیست؟

آیا عدم استقلال و نیاز‌های عصبی – روانی و عاطفی و مالی یا وابستگی می‌تواند به عشق تعبیر و تفسیر شود؟
باید گفت كه عشق پدیده‌ای پویا است (Dynamic phenomenon) و حاصل تعامل بین دو نفر.
و پدیده پویا، اتفاقی است زاییده عملكرد یك یا چند عنصر. دو نفر نیز وقتی در یك رابطه قرار می‌گیرند با توجه به عملكرد و تبادلات روانی و عاطفی‌شان ، می‌توانند عشق را در زمان بوجود آورند و یا حتی نفرت و خشم را.
پس چگونگی حضور، عملكرد و رفتار دو نفر نوع رابطه را تعیین می‌كند. (رابطه سالم و فرارونده و یا رابطه‌ای از انواع چسبندگی‌های عصبی.)
از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل رابطه سالم رابطه‌ای است كه دو نفر در عین "استقلال" و "آگاهی" با هم رابطه داشته و بتوانند به "صمیمیت" دست یابند.
در رابطه صمیمی ساختار شخصیتی هر دو طرف حفظ می‌شود و با هم تبادلات سالم و بدون بازی روانی دارند و با كسب "آگاهی" به "استقلال" و "آزادی" هر دو طرف احترام گذاشته می‌شود. خوداتكایی در آن تا حد زیادی وجود دارد و وابستگی‌هایی كه در بسیاری از روابط ناسالم به عشق تعبیر می‌شود دیده نمی‌شود و دو نفر با هم در تعاملات سالم و هم‌سو قرار دارند و هر سه حالت شخصیتی من «والد» ، «بالغ» و «كودك» بین آنها در جای خود عمل می كند.
بازی‌های روانی بین آنها یا انجام نمی‌شود و یا در حداقل خود قرار دارد و میزان پذیرش هر دو طرف نسبت به نیاز‌ها و واقعیت‌های درونی یك‌دیگر بالا است و چون در رابطه صمیمیت قرار دارند، واقعی عمل می‌كنند و بین آنچه كه در درونشان اتفاق می‌افتد و آنچه كه می‌گویند و رفتار می‌كنند تفاوت و فاصله‌ای نیست.
همزیستی، چسبندگی و وابستگی از نامطلوب‌ترین و نا سالم‌ترین روابطی است كه از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل مطرح می‌شود.
همزیستی واژه ای است که از علم زیست شناسی وارد ، روان‌شناسی شده و تعریف آن این چنین است:
همزیستی از ریشه یونانی و به معنای «با هم زیستن» است. (=sym با هم - =Biosis زیستن)و رابطه‌ای است بین اعضای مختلف كه در شرایط نیاز متقابل به یكدیگر، با هم زندگی می‌كنند. در روابط همزیستی واقعی هیچ یك از افراد به تنهایی قادر به ادامه حیات نیستند. مشهور ترین مثال زیست شناسی همزیستی، گل سنگ است كه از یك نوع قارچ و نوعی جلبك در كنار هم رابطه عمیق همزیستی و وابستگی دارند، تشكیل شده است. قارچ مواد معدنی و كانی را از بستر می‌گیرد و جلبك از نور خورشید استفاده كرده و فتوسنتز می‌نماید و در این رابطه دو طرف آنها به هم كمك می‌كنند كه زنده بمانند و بدون وجود هر یك دیگری قادر به ادامه حیات نخواهد بود.
در علم روان شناسی به نوعی از رابطه بین افراد كه با وابستگی متقابل همراه است همزیستی می‌گویند.
رابطه‌ای كه در آن با توجه به پیش‌نویس‌های نقش‌های جنسی، مرد تصمیم گرفته است كه نقش یك آدم مسئول، تصمیم گیرنده، محافظ و مراقب را بازی كند زن هم نقش یك آدم منفعل ، وابسته ، پر از نیاز و احساس را خواهد گرفت.
مرد در این رابطه «والد» و «بالغ» خود را اتخاذ می‌كند و زن تنها از حالت «كودك» خود استفاده می‌كند.
زن نیاز و خواسته و احساس دارد و مرد از طریق «والد» و «بالغ» خود برای «كودك» زن تصمیم می‌گیرد.
یعنی یا از طریق «والد حمایتگر» خود به نوازش، حمایت و تشویق «كودك سازگار» زن می‌پردازد و یا توسط «والد انتقادگر» ، «كودك» زن را هدف قرار می‌دهد و یا با «بالغ» خود برای نیاز‌های «كودك» زن چاره‌جویی می‌كند.
این نوع رابطه همزیستی گرچه رابطه سالمی نیست و «خود اتكایی» و «استقلال» در آن وجود ندارد و طرفین از نظر رفتار متقابل دچار بیماری ساختاری حالات نفسانی خود هستند ولی با تمام احوال می‌تواند سال‌ها به طول بكشند و دو طرف در كنار هم زندگی كنند. مثل بسیاری از ازدواج‌های سنتی.
خیلی از زنان و مردان سنتی دچار رابطه همزیستی هستند و آن را به عشق تعبیر می‌كنند.
جالب است بدانید كه همزیستی نوعی آسیب‌شناسی ارتباطی از نوع عصبیت‌های در هم قفل شده (Interlockins neuroses) است.
در این نوع رابطه سنتی ؛ مرد تصمیم گیرنده ، عامل ، حمایتگر است و زن مطیع ، وابسته ، منفعل ، بدون قدرت تصمیم‌گیری و كاملاً نیازمند حمایت.
حال خودتان می‌توانید دریابید كه مرد از كدام حالات نفسانی‌اش وارد رابطه می‌شود و زن از كدامیك این نوع ارتباط می‌تواند حتی سالیان سال به طول انجامد و آنچه كه بقای رابطه را ایجاد می‌كند. همزیستی شدید بین زن و مرد است.
در این رابطه همزیستی دو طرف به هم نیاز دارند و مثل هر رابطه همزیستی دیگری بهاء از دست دادن و نادیده گرفتن بخش‌های از توانایی‌های هر یك از دو طرف است.
توانایی‌هایی كه هرگز نمی‌توانند در این رابطه مورد توجه قرار گیرند و بنابر نظریه كارل راجرز وقتی فرد توانایی‌های وجودی‌اش را نادیده بگیرد، می‌تواند به سمت اضطراب و افسردگی پیش رود.
بنا بر الگوی تحلیل رفتار متقابل وقتی در رابطه همزیستی طرفین قسمتی از حالت‌های خود را نادیده می‌گیرند تا رابطه را به ثبات (البته ثبات غیر سالم بیمارگونه) برسانند، قسمتی از توانایی‌های وابسته به هر حالت نفسانی نیز نادیده گرفته می‌شود.
مثلاً در الگوی رابطه همزیستی زن و شوهر سنتی كه زن در آن رابطه از حالت نفسانی «بالغ» و «والد» خود استفاده چندانی نمی‌كند. تمام مهارت‌های مربوط به بخش «بالغ» و حمایت‌های «والد» او نادیده گرفته می‌شود. اضطراب ناشی از این نادیده گرفتن‌ها باید به طریقی سرپوش گذاشته شود و بهترین روش برای سرپوش گذاشتن روی احساسات و اضطراب‌های مربوط به آن بازی‌های روانی است.
بازی‌هایی كه به واسطه انجام آنها دو طرف از واقعیت آنچه كه در ناخود آگاه دارند ، دور می‌مانند.
در هر صورت رابطه همزیستی باعث عدم رشد دو طرف است. خود اتكایی و استقلال را از بین می‌برد و دو نفر را شدیداً به هم وابسته نگه می‌دارد. تا جایی كه طرفین حاضرند برای حفظ رابطه همزیستی، بها بپردازند و معمولاً این پرداخت بها به شروع بازی‌های روانی بین آنها ختم می‌شود.
 
بالا