صداي نوشتن چه موقعي به گوشتان ميرسد؟ هر روشي دلتان خواست امتحان كنيد. هيچ كس نميتواند شما را مجبور كند مطابق با قانون و عادت خاصي بنويسيد. اما محض رضاي خدا با هر وسيله و عادتي كه مينويسيد به صداي نوشتن احترام بگذاريد.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ادامه مطلب وبلاگي به نشاني http://maryamhosseinian.blogfa.com آمده است: آنقدر صداي نوشتن مهم است كه ميتواند سرنوشت هر نويسندهاي را تعيين كند.
حلول اين صدا در روح شماست كه تبديل ميشود به كلمههايي براي خلق داستان. حتما شنيدهايد جملههاي داستاني با هر جملهاي در دنيا تفاوت دارند. اين تفاوت از كجاست؟ ميخواهيد بدانيد؟ پس لطفا به صداي نوشتن گوش بدهيد.
باور كنيد اصلا كار سختي نيست. فقط لازم است آن لحظه طلايي قبل از تماس نوك قلم روي كاغذ را پررنگتر كنيد. حتما شما هم معتقديد داستاننويسي با هيچ منطقي در دنيا برابري ندارد. يعني اگر قرار بود نويسندهها بدانند كي قرار است بنويسند؟ كي لگد ميزنند به تمام چارچوبها و قوانين دنيا؟ و كي قرار است شكستهاي زندگيشان را قاب بگيرند روي ديوار تا جايي بشود حادثه يا شخصيتي در داستان؟... آن وقت صداي نوشتن را چگونه ميشنيدند؟
صداي نوشتن همان وقتي كه احساس ميكنيد قلبتان توي گلويتان ميتپد و اگر ننويسيد خفه ميشويد، آرام و مهربان وارد اتاقتان ميشود. دستي بر شانهتان مينشاند و ميگويد: اجازه هست؟
صداي نوشتن آغوشش را باز ميكند و مينشيند روي عميقترين زخمي كه مثل خوره روحتان را ميخورد و زخمتان را ميپوشاند و آن وقت است كه نوك قلم مينشيند روي كاغذ.
خيلي هم ساده نيست. نه؟ مگر كسي پيدا ميشود تا بگويد نوشتن كار آساني است؟ اما... صداي نوشتن معجزهاي است كه به اندازه نوشتن يك داستان كوتاه، بلند يا رمان دوام دارد.
شما متعلق به كدام گروه از نويسندهها هستيد؟ همانهايي كه منتظر صاعقه هستند براي نوشتن داستاني تازه و مدام به آسمان نگاه ميكنند تا كلمهاي ببارد؟ يا خودتان را دوست داريد، به قلمتان عشق ميورزيد و دلتان آرام ميگيرد، وقتي چادر خلوتتان را برپا ميكنيد و به صداي نرم و زيباي نوشتن گوش ميدهيد؟