تاريخ نجوم
امير محمد گميني
نجوم دورة اسلامي
اعراب پيش از اسلام در نجوم محاسباتي و پيش بيني وضعيت افلاك تبحري نداشتند و دانش آنان محدود ميشد به جهت يابي از طريق ستارگان و منازلي كه براي ماه معين نموده بودند. بقيه دانشايشان از نجوم مربوط به پيش گوييهاي جوي و طالع بيني بودهاست. اواخر قرن دوم هجري شروع آشنايي مسلمانان با فلسفه و علوم يونانيان از غرب، و رياضيات و فلسفه و عرفانِ هند و ايران از شرق بوده است. خلفاي عباسي اهتمام زيادي در حمايت از نهضت ترجمه آثار خارجي داشتند. هر چند به نظر ميرسد خلفا، در تشويق نهضت ترجمه به دنبال اهداف سياسي خود بودهاند، چرا كه با پرداختن به فلسفة يوناني و عرفان شرقي وامتزاج آنها با علوم قرآني، ميتوانستند داعيان حقيقي خلافت راهرچه بيشتر در حاشيه قرار دهند. ولي دانشمندان آن دوره نه براي قرب به خلفا، بلكه براي ارزشي كه در علومي مانند نجوم و رياضيات يافته بودند و همچنين نيازهاي كاربردي به نجوم (براي شمار زمان) و رياضيات و هندسه، ذوقِ وشوقِ بسياري نسبت به اين علوم درخود احساس مينمودند.
"بتّاني " يكي از منجمين سخت كوش آن دوره ميگويد، "در نهادآدمي، طبعي وجود دارد كه براي دستيابي به حقيقت اشياء كوتاهي ميكند، ولي ميتوان با سخت كوشي و خويشتن داري، مخصوصاً به روزگار دراز، آن را از ميان برد. درستي نظر و به كار انداختن انديشه و بردباري بر رسيدن به چيزها البته هر اندازه دشوار باشد، به طبع آمدمي مدد ميرساند. و ماية نيكبختي ميشود و كمي بردباري و تنبلي و شيفتگي بر خود نمايي در نزد پادشاهان به بهانةاينكه به چيزي دست يافته است كه دسترسي به آن ممكن نيست، ماية خزلان است. از بزرگترين دانشها از حيث مقام و دلچسبترين و جانفروزترين علوم كه سخت باعث تيزي فكر ونظر ميشود و عقل را پرورش ميدهد، پس از علوم ديني، كه نداشتن آن بر آدمي روا نيست، علم صناعت نجوم است ."
در آن زمان، گفته ميشد كه، سه دانش وجود دارد. فقه براي دين، طب براي تن، و نجوم براي زمان .
مسلمانان در عصر نهضت علمي خود به چيزي نيازمند بودند كه آنان را به پژوهش كامل در مسائل نجومي رهبري كند، كتابهايي كهآنان را به انديشيدن و ملاحظه كردن برانگيزاند و به رسيدن به شناخت علتهاي ظواهر و نمودها تحريك كند، و شوِق دستيافتن به علم نجوم به خاطر جلالت قدر آن، و نه به خاطر منافع مادي كه از آن حاصل ميشود، در جان ايشان بيدار كند. از روي خوشبختي به كتابهاي يونانيان دست يافتند. ازجمله كتاب اصول اقليدس. كتاب المجسطي بطليموس كه طريقة تطبيق و استعمالاين براهين را در حركات آسماني و چگونگي رصد كردن و لزوم مداومت بر اين كار را به ايشان نشان داد .
ارتباط بعضي احكام شريعت با مسائل نجومي، سبب توجه بيشترمسلمانان به شناسايي امور آسماني شد و حتي علماي ديني را برآن داشت كه سودمندي آنچه به نام قسمت محاسباتي علم نجوم ناميده ميشود را مورد ستايش قرار دهند. به همين دليل جز گروه اندكي به نكوهش علم نجوم نپرداختند. غزالي يكي از علماي دينيآن دوره ميگويد :
" كساني هستند كه دانش نجوم را منكر ميشوند و چنان ميپندارندكه هرچه در اين باره گفته شده برخلاف شرع است... در حالي كه در شرع سخني در نفي يا اثبات به اين علوم نيست. ودر اين علوم تعرضي به علوم ديني نيست." توجه نماييد كه از همان ابتداي كار تعاليم مذهبي را از مسائل علمي جدا نمودند تا از بروز مشكلاتي مانند آنچه براي گاليله وامثالهم اتفاق افتاد، جلوگيري كنند .
احكام شرعي دربارة روزه، منجمان را برآن داشت كه دربارة مسائل دشوار و وابسته به شرايط رؤيت هلال و احوال شفق بهجستجو برخيزند و ضابطه هايي براي پيش بيني رؤيت پذيري هلال ماه ارائه نمايند. به همين جهت در انجام فعاليتهاي رصديو همچنين محاسبات نه تنها ايراداتي به منظومة بطليموس وارد ساختند بلكه روشهاي تازهاي آوردند كه درميان يونانيان و وايرانيان و هنديان سابقه نداشت . ت.
نقد هيات بطليموس:
دوران ابن سينا از جهاتي به دورانهاي قبلتر ميرسد. به عنوان مثال بنوموسي (قرن سوم) هم بطليموس را نقد ميكرد. منتها نهمدلها را، بلكه نقد از جنبة رصد و تصحيح دادههاي رصدي يامثلاً عبدالرحمان صوفي، درمقدمهي كتاب صورالكواكب ايراداتي بر بطليموس ميگيرد، كه موضع بعضي ستارگان را با دقت تعيينننموده است .
ميبينيم كه از دوران ابن هيثم و ابن سينا، نقد جنبههاي خاصي از مدلهاي بطليموسي آغاز ميشود. و با نوشتن كتابي به نام " تذكرةٌ فيعلم الهيئه" به اوج خود ميرسد. اين كتاب حاوي مدل هايي بود متفاوت با مدلهاي استاندارد بطليموسي .
تذكره، سي فصل است و فقط يك فصل آن به مدلهاي غيربطليموسي اختصاص دارد. به قول خواجه نصيرالدين طوسي اين كتاب حكايت يا روايتي از المجسطي است. يعني المجسطي را به طريقخاصي - از ديدگاه هيات - توضيح ميدهد. يعني در پي القاي تصويري بزرگ مقياس از عالم است. در اين سنت هيات نويسي بود كه نخستين شكلها بر بطليموس وارائه مدلهاي غير بطليموسي آغاز شد. اهداف منجمي مانند ابنهيثم طوسي درنقد هيات بطليموسي اين بود كه تلاشميكردندعلمي پديد آورند كه در آن سازگاري و انسجام باشد. درهيات بطليموسي تناقضهايي وجود دارد. مسائلي مانند نقطة معدلالمسير كه انسجام هيات بطليموسي را بر هم ميزنند و فهمشان ازجنبة فيزيكي هم دشوار بود .
منجمين اسلامي براي ايجاد انسجام در مدلهاي نجومي و آفريدن علمي كه كامل و سازگار باشد، به ارائه مدلهاي جديدپرداختند .
ابن شاطر از منجمين پركار و بعد از طوسي است. اهميت ابنشاطر ازدو جهت است: طراحي و تكميل آلات نجوم، به ويژهساخت ساعت آفتابي و اسطرلاب و ديگري نظرية سيارهاي او. دراين نظريات تلاشهايي براي تكميل فرضيههاي اخترشناسانپيشين و پالايش نظام بطليموسي از خطاها به چشم ميخورد وليضمن انتقاد اغلب نظريات بطليموس، بر اساس رصدها و الگوهايمندرج در "الزيج الجديد" خود، نظريهاي متفاوت با بطليموسارائه كرده است. ابن شاطر حركت خورشيد را از ديد زمين بهصورت مجموع حركتهاي تدويري در نظر گرفته است ولي در اينمنظومه به طور آشكار فلك حامل خارج از مركز و فلك معدلالمسير را كه در مدل بطليموسي آمده حذف كرده و جاي آنها را ازفلكهاي تدوير درجة دوم استفاده كرده است (شكل) هدفنهايي وي نه اصلاح مباني نجوم عملي، بلكه بوجود آوردن يكنظريه سيارهاي است كه از حركات يكنواخت درمدارهاي دايرهايفراهم آمده باشند درمورد خورشيد هيچ مزيتي از فلك تدويراضافي بدست نياورد. در مورد ماه اين تمهيد جديد تا حدي عيبنظرية بطليموسي را اصلاح كرد . وي با سوار نمودن چند فلك تدوير روي هم حركات آسماني را بدون فلك معدل المسيرتوضيح دهد .
امروزه آشكار شده است كه ارتباطي ميان مدل اين شاطر و مدلكپرنيكي وجود دارد. نخستين بار در سال 1950 ميلادي نظريهيسياره اي ابن شاطر مورد پژوهش قرار گرفت و معلوم شد كه الگوهايوي از نظر رياضي با الگوهاي كپرنيكي يكي است. تحقيفات دربارة ارتباط بين كپرنيك، ابن شاطر و طوسي و كشف مدلهايغير بطليموسي هنوردر مراحل اوليه قرار دارد .
البته به اين نكته توجه كنيد كه سخن بر سر يكي دو مدل نيست، بلكهمدلهاي زيادي وجود دارند كه متشابهند. علاوه بر مدلها رهيافتهاي مشابهي هم وجود دارد. در واقع اين سنت هيات اسلامي را بهصورت ميراثي در طرح كپرنيك ميبينيم اين هيات جهان اسلام بهعنوان يك زمينه و بستر اهميت زيادي دارد. باوركردن اين مسألهمشكل است كه كپرنيك توانسته باشد كه اين سنت هفتصد سالهايكه منجمين دوره اسلامي در تشريح و تصحيح مدلهاي پيشينبوجود آوردند را به تنهايي در خلال عمر خود پديد آورد. امروزهشكي باقي نمانده است كه كپرنيك با نظريات مسلمانان به طورگستردهاي آشنايي داشته است. پس مسئله بدين شكل است كهكپرنيك وارث سنت ما قبل خود بوده است .
درتعبيري از لرد راذرفورد، يكي از پايه گذاران تئوري اتميجديد:
درتعبيري از لرد راذرفورد، يكي از پايه گذاران تئوري اتميجديد :
" اين واقعيت اشياء نيست كه كسي به تنهاي به كشفي بزرگ وناگهاني نايل شود. علم گام به گام پيش ميرود و كارايي هر كس بهپيشينيان او وابسته است. دانشمندان بر انديشههاي يك تن تكيهنميكنند . بلكه از تركيب هوشمنديهاي هزاران تن بهره ميگيرند .
رصدخانه ها:
از ديگر ابداعات منجمين اين دوره، ساخت اولين رصد خانههابود. رصدخانههاي سمرقند و مراغه از دقيقترين رصدخانههاياين دوره بوده است. رصد خانة مراغه كه بعدها "تيكو براهه" رصدخانه مشهورش را از روي آن ساخت منتج به رسالات و زيجها(جداول نجومي) و دادههاي رصدي بسياري شد. زيج ايلخانينتيجه كارهاي او و شاگردانش بوده است .
شايد خالي از لطف نباشد كه نامي هم از ابوسعيد سجزي منجمايراني بريم. وي اقدام به ساخت اسطرلابي نمود معروف بهزورقي كه امروزه تنها آنچه بيروني دربارة آن گفته در اختيار داريم :
" اساس كار اين اسطرلاب آن است كه زمين و سيارات متحرك وستارگان ثابت باشد. اين شبههاي است كه حل آن دشوار است واين از وي عجيب مينمايد كه چگونه چيزي را پنداشته كه حلآن بسيار آسان است و ابن سينا در كتاب شفاء بطلان آنرا اثباتنموده است ."
منجمين دوره اسلامي فعاليتهاي ارزشمندي داشتند ولي چرا ادامه دهندگان بعدي ايشان كساني ديگر بودند؟ اي كاش منجمين و فلاسفه بيش از اين به كار بر روي مدلها وفعاليتهاي علمي پرداخته بودند تا به جاي سپردن پرچم علم بهدست ديگران، خود وارث علوم خود باشند .
آگاهي از سخت كوشي و استواري پدرانمان شايد به ما نزد درسسخت كوشي و استواري بدهد. گاهي از عدم آشنايي خودم ودوستانم از اين ميراث فرخنده احساس شرمندگي ميكنم و فكرميكنم چگونه ممكن است مردماني نه تنها از تاريخ علمي پدرانخود آگاهي نداشته باشند، بلكه تهمت هايي ناروا مبني بر عدمانديشه ورزي صحيح علمي بر ايشان وارد سازند. اميدوارم علاقهبه تاريخ علم را در كنار عشق به علم قرار دهيم. مطالعة تاريخ علم بويژه تاريخ علوم اجدادمان نه تنها در مااحساس غرور آفريند، بلكه تلقي صحيح آنها از علم و دانش آموزيرادر ذهن و فكر و حرفهاي ما خواهد نشاند .
مايه ي تعجب است که در قرن اخير، بسياري از بزرگان پژوهشگر در تاريخ علوم دوره ي اسلامي اروپايياني هستند که زحمت آموختن زبان عربي را بر خود هموار نموده و به کنکاش در متون نجومي و رياضي اين دوره پرداخته اند. و نتيجه اين مي شود که فرانسويان و آلمانيها بايد بيايند و تاريخ علوم پدران ما را به ما بياموزانند!!
خوشبختانه به تازگي با راه اندازي دوره فوق ليسانس براي تاريخ علوم دوره ي اسلامي در دانشگاه تهران به خواست خدا شاهد پيشرفتهايي در اين عرصه توسط جوانان مسلمان ايراني خواهيم بود. عناوين نجوم، رياضيات، طب، ... از جمله گرايشهاي اين رشته مي باشد.
د.
نجوم دورة اسلامي
اعراب پيش از اسلام در نجوم محاسباتي و پيش بيني وضعيت افلاك تبحري نداشتند و دانش آنان محدود ميشد به جهت يابي از طريق ستارگان و منازلي كه براي ماه معين نموده بودند. بقيه دانشايشان از نجوم مربوط به پيش گوييهاي جوي و طالع بيني بودهاست. اواخر قرن دوم هجري شروع آشنايي مسلمانان با فلسفه و علوم يونانيان از غرب، و رياضيات و فلسفه و عرفانِ هند و ايران از شرق بوده است. خلفاي عباسي اهتمام زيادي در حمايت از نهضت ترجمه آثار خارجي داشتند. هر چند به نظر ميرسد خلفا، در تشويق نهضت ترجمه به دنبال اهداف سياسي خود بودهاند، چرا كه با پرداختن به فلسفة يوناني و عرفان شرقي وامتزاج آنها با علوم قرآني، ميتوانستند داعيان حقيقي خلافت راهرچه بيشتر در حاشيه قرار دهند. ولي دانشمندان آن دوره نه براي قرب به خلفا، بلكه براي ارزشي كه در علومي مانند نجوم و رياضيات يافته بودند و همچنين نيازهاي كاربردي به نجوم (براي شمار زمان) و رياضيات و هندسه، ذوقِ وشوقِ بسياري نسبت به اين علوم درخود احساس مينمودند.
"بتّاني " يكي از منجمين سخت كوش آن دوره ميگويد، "در نهادآدمي، طبعي وجود دارد كه براي دستيابي به حقيقت اشياء كوتاهي ميكند، ولي ميتوان با سخت كوشي و خويشتن داري، مخصوصاً به روزگار دراز، آن را از ميان برد. درستي نظر و به كار انداختن انديشه و بردباري بر رسيدن به چيزها البته هر اندازه دشوار باشد، به طبع آمدمي مدد ميرساند. و ماية نيكبختي ميشود و كمي بردباري و تنبلي و شيفتگي بر خود نمايي در نزد پادشاهان به بهانةاينكه به چيزي دست يافته است كه دسترسي به آن ممكن نيست، ماية خزلان است. از بزرگترين دانشها از حيث مقام و دلچسبترين و جانفروزترين علوم كه سخت باعث تيزي فكر ونظر ميشود و عقل را پرورش ميدهد، پس از علوم ديني، كه نداشتن آن بر آدمي روا نيست، علم صناعت نجوم است ."
در آن زمان، گفته ميشد كه، سه دانش وجود دارد. فقه براي دين، طب براي تن، و نجوم براي زمان .
مسلمانان در عصر نهضت علمي خود به چيزي نيازمند بودند كه آنان را به پژوهش كامل در مسائل نجومي رهبري كند، كتابهايي كهآنان را به انديشيدن و ملاحظه كردن برانگيزاند و به رسيدن به شناخت علتهاي ظواهر و نمودها تحريك كند، و شوِق دستيافتن به علم نجوم به خاطر جلالت قدر آن، و نه به خاطر منافع مادي كه از آن حاصل ميشود، در جان ايشان بيدار كند. از روي خوشبختي به كتابهاي يونانيان دست يافتند. ازجمله كتاب اصول اقليدس. كتاب المجسطي بطليموس كه طريقة تطبيق و استعمالاين براهين را در حركات آسماني و چگونگي رصد كردن و لزوم مداومت بر اين كار را به ايشان نشان داد .
ارتباط بعضي احكام شريعت با مسائل نجومي، سبب توجه بيشترمسلمانان به شناسايي امور آسماني شد و حتي علماي ديني را برآن داشت كه سودمندي آنچه به نام قسمت محاسباتي علم نجوم ناميده ميشود را مورد ستايش قرار دهند. به همين دليل جز گروه اندكي به نكوهش علم نجوم نپرداختند. غزالي يكي از علماي دينيآن دوره ميگويد :
" كساني هستند كه دانش نجوم را منكر ميشوند و چنان ميپندارندكه هرچه در اين باره گفته شده برخلاف شرع است... در حالي كه در شرع سخني در نفي يا اثبات به اين علوم نيست. ودر اين علوم تعرضي به علوم ديني نيست." توجه نماييد كه از همان ابتداي كار تعاليم مذهبي را از مسائل علمي جدا نمودند تا از بروز مشكلاتي مانند آنچه براي گاليله وامثالهم اتفاق افتاد، جلوگيري كنند .
احكام شرعي دربارة روزه، منجمان را برآن داشت كه دربارة مسائل دشوار و وابسته به شرايط رؤيت هلال و احوال شفق بهجستجو برخيزند و ضابطه هايي براي پيش بيني رؤيت پذيري هلال ماه ارائه نمايند. به همين جهت در انجام فعاليتهاي رصديو همچنين محاسبات نه تنها ايراداتي به منظومة بطليموس وارد ساختند بلكه روشهاي تازهاي آوردند كه درميان يونانيان و وايرانيان و هنديان سابقه نداشت . ت.
نقد هيات بطليموس:
دوران ابن سينا از جهاتي به دورانهاي قبلتر ميرسد. به عنوان مثال بنوموسي (قرن سوم) هم بطليموس را نقد ميكرد. منتها نهمدلها را، بلكه نقد از جنبة رصد و تصحيح دادههاي رصدي يامثلاً عبدالرحمان صوفي، درمقدمهي كتاب صورالكواكب ايراداتي بر بطليموس ميگيرد، كه موضع بعضي ستارگان را با دقت تعيينننموده است .
ميبينيم كه از دوران ابن هيثم و ابن سينا، نقد جنبههاي خاصي از مدلهاي بطليموسي آغاز ميشود. و با نوشتن كتابي به نام " تذكرةٌ فيعلم الهيئه" به اوج خود ميرسد. اين كتاب حاوي مدل هايي بود متفاوت با مدلهاي استاندارد بطليموسي .
تذكره، سي فصل است و فقط يك فصل آن به مدلهاي غيربطليموسي اختصاص دارد. به قول خواجه نصيرالدين طوسي اين كتاب حكايت يا روايتي از المجسطي است. يعني المجسطي را به طريقخاصي - از ديدگاه هيات - توضيح ميدهد. يعني در پي القاي تصويري بزرگ مقياس از عالم است. در اين سنت هيات نويسي بود كه نخستين شكلها بر بطليموس وارائه مدلهاي غير بطليموسي آغاز شد. اهداف منجمي مانند ابنهيثم طوسي درنقد هيات بطليموسي اين بود كه تلاشميكردندعلمي پديد آورند كه در آن سازگاري و انسجام باشد. درهيات بطليموسي تناقضهايي وجود دارد. مسائلي مانند نقطة معدلالمسير كه انسجام هيات بطليموسي را بر هم ميزنند و فهمشان ازجنبة فيزيكي هم دشوار بود .
منجمين اسلامي براي ايجاد انسجام در مدلهاي نجومي و آفريدن علمي كه كامل و سازگار باشد، به ارائه مدلهاي جديدپرداختند .
ابن شاطر از منجمين پركار و بعد از طوسي است. اهميت ابنشاطر ازدو جهت است: طراحي و تكميل آلات نجوم، به ويژهساخت ساعت آفتابي و اسطرلاب و ديگري نظرية سيارهاي او. دراين نظريات تلاشهايي براي تكميل فرضيههاي اخترشناسانپيشين و پالايش نظام بطليموسي از خطاها به چشم ميخورد وليضمن انتقاد اغلب نظريات بطليموس، بر اساس رصدها و الگوهايمندرج در "الزيج الجديد" خود، نظريهاي متفاوت با بطليموسارائه كرده است. ابن شاطر حركت خورشيد را از ديد زمين بهصورت مجموع حركتهاي تدويري در نظر گرفته است ولي در اينمنظومه به طور آشكار فلك حامل خارج از مركز و فلك معدلالمسير را كه در مدل بطليموسي آمده حذف كرده و جاي آنها را ازفلكهاي تدوير درجة دوم استفاده كرده است (شكل) هدفنهايي وي نه اصلاح مباني نجوم عملي، بلكه بوجود آوردن يكنظريه سيارهاي است كه از حركات يكنواخت درمدارهاي دايرهايفراهم آمده باشند درمورد خورشيد هيچ مزيتي از فلك تدويراضافي بدست نياورد. در مورد ماه اين تمهيد جديد تا حدي عيبنظرية بطليموسي را اصلاح كرد . وي با سوار نمودن چند فلك تدوير روي هم حركات آسماني را بدون فلك معدل المسيرتوضيح دهد .
امروزه آشكار شده است كه ارتباطي ميان مدل اين شاطر و مدلكپرنيكي وجود دارد. نخستين بار در سال 1950 ميلادي نظريهيسياره اي ابن شاطر مورد پژوهش قرار گرفت و معلوم شد كه الگوهايوي از نظر رياضي با الگوهاي كپرنيكي يكي است. تحقيفات دربارة ارتباط بين كپرنيك، ابن شاطر و طوسي و كشف مدلهايغير بطليموسي هنوردر مراحل اوليه قرار دارد .
البته به اين نكته توجه كنيد كه سخن بر سر يكي دو مدل نيست، بلكهمدلهاي زيادي وجود دارند كه متشابهند. علاوه بر مدلها رهيافتهاي مشابهي هم وجود دارد. در واقع اين سنت هيات اسلامي را بهصورت ميراثي در طرح كپرنيك ميبينيم اين هيات جهان اسلام بهعنوان يك زمينه و بستر اهميت زيادي دارد. باوركردن اين مسألهمشكل است كه كپرنيك توانسته باشد كه اين سنت هفتصد سالهايكه منجمين دوره اسلامي در تشريح و تصحيح مدلهاي پيشينبوجود آوردند را به تنهايي در خلال عمر خود پديد آورد. امروزهشكي باقي نمانده است كه كپرنيك با نظريات مسلمانان به طورگستردهاي آشنايي داشته است. پس مسئله بدين شكل است كهكپرنيك وارث سنت ما قبل خود بوده است .
درتعبيري از لرد راذرفورد، يكي از پايه گذاران تئوري اتميجديد:
درتعبيري از لرد راذرفورد، يكي از پايه گذاران تئوري اتميجديد :
" اين واقعيت اشياء نيست كه كسي به تنهاي به كشفي بزرگ وناگهاني نايل شود. علم گام به گام پيش ميرود و كارايي هر كس بهپيشينيان او وابسته است. دانشمندان بر انديشههاي يك تن تكيهنميكنند . بلكه از تركيب هوشمنديهاي هزاران تن بهره ميگيرند .
رصدخانه ها:
از ديگر ابداعات منجمين اين دوره، ساخت اولين رصد خانههابود. رصدخانههاي سمرقند و مراغه از دقيقترين رصدخانههاياين دوره بوده است. رصد خانة مراغه كه بعدها "تيكو براهه" رصدخانه مشهورش را از روي آن ساخت منتج به رسالات و زيجها(جداول نجومي) و دادههاي رصدي بسياري شد. زيج ايلخانينتيجه كارهاي او و شاگردانش بوده است .
شايد خالي از لطف نباشد كه نامي هم از ابوسعيد سجزي منجمايراني بريم. وي اقدام به ساخت اسطرلابي نمود معروف بهزورقي كه امروزه تنها آنچه بيروني دربارة آن گفته در اختيار داريم :
" اساس كار اين اسطرلاب آن است كه زمين و سيارات متحرك وستارگان ثابت باشد. اين شبههاي است كه حل آن دشوار است واين از وي عجيب مينمايد كه چگونه چيزي را پنداشته كه حلآن بسيار آسان است و ابن سينا در كتاب شفاء بطلان آنرا اثباتنموده است ."
منجمين دوره اسلامي فعاليتهاي ارزشمندي داشتند ولي چرا ادامه دهندگان بعدي ايشان كساني ديگر بودند؟ اي كاش منجمين و فلاسفه بيش از اين به كار بر روي مدلها وفعاليتهاي علمي پرداخته بودند تا به جاي سپردن پرچم علم بهدست ديگران، خود وارث علوم خود باشند .
آگاهي از سخت كوشي و استواري پدرانمان شايد به ما نزد درسسخت كوشي و استواري بدهد. گاهي از عدم آشنايي خودم ودوستانم از اين ميراث فرخنده احساس شرمندگي ميكنم و فكرميكنم چگونه ممكن است مردماني نه تنها از تاريخ علمي پدرانخود آگاهي نداشته باشند، بلكه تهمت هايي ناروا مبني بر عدمانديشه ورزي صحيح علمي بر ايشان وارد سازند. اميدوارم علاقهبه تاريخ علم را در كنار عشق به علم قرار دهيم. مطالعة تاريخ علم بويژه تاريخ علوم اجدادمان نه تنها در مااحساس غرور آفريند، بلكه تلقي صحيح آنها از علم و دانش آموزيرادر ذهن و فكر و حرفهاي ما خواهد نشاند .
مايه ي تعجب است که در قرن اخير، بسياري از بزرگان پژوهشگر در تاريخ علوم دوره ي اسلامي اروپايياني هستند که زحمت آموختن زبان عربي را بر خود هموار نموده و به کنکاش در متون نجومي و رياضي اين دوره پرداخته اند. و نتيجه اين مي شود که فرانسويان و آلمانيها بايد بيايند و تاريخ علوم پدران ما را به ما بياموزانند!!
خوشبختانه به تازگي با راه اندازي دوره فوق ليسانس براي تاريخ علوم دوره ي اسلامي در دانشگاه تهران به خواست خدا شاهد پيشرفتهايي در اين عرصه توسط جوانان مسلمان ايراني خواهيم بود. عناوين نجوم، رياضيات، طب، ... از جمله گرايشهاي اين رشته مي باشد.
د.