• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

تحلیل تابلو ی مدرسه آتن، اثر رافائل

Silver Star

مدير ارشد تالار
رافائل سانتسیو ( Raffaello Sanzio) یکی از بزرگترین هنرمندان دوران اوج هنر رنسانس است که هرچند در جوانی فوت کرد، اما آوازه ای مانند میکلانژ و داوینچی از خود در تاریخ هنر برجای گذاشت. یکی از آثار مشهور وی " مدرسه آتن" است. در این مقاله بنا داریم به توصیف و تحلیل این اثر بپردازیم که به تعبیر "وازاری" می توان آن را نمونه بارز آثار کلاسیک و اصیل و معتبر دانست.






مدرسه آتن(1) اثر رافائل در فضای هنر عصر طلایی رنسانس و تاریخ هنر شاخصه ی بسیاری از آثار هنری به شمار می رود . این اثر که به سفارش پاپ وقت برای ساختمان های اداری عمومی پاپ کار شده بود، آمیزه ای از اندیشه و نمادهای بصری دوره ی رنسانس محسوب می شود و نمودگار امر " الوهی" در تجربه ی رافائل از caput mundi)2) ، یعنی رم به شمار می رود و امروزه شهرت مدرسه ی آتن در بستر زمان به هر سو طنین انداز شده است.



[h=2]تحلیل وازاری از مدرسه آتن
نخستین مورخ "مدرن" هنر ، " جورجو وازاری" (1574-1511) ، نقاش و نویسنده ی ایتالیایی بود. وازاری در کتاب خود با عنوان " سرگذشت" ، که نخست در 1550 منتشر و در 1568 تجدید چاپ شد، شرح احوال هنرمندان نام آور قرن چهاردهم تا روزگار خود را به رشته ی تحریر در آورده است.اما صرفا شرح حالهای کتاب او نیستند که به او شان مورخ هنر می بخشند، بلکه این جایگاه ، حاصل اسلوب طبقه بندی و مفهوم سازی او از هنر به عنوان پدیده ای تاریخی است.

مدرسه آتن هرچند یکی از آثار مهم و معتبر و اصیل در کتاب وازاری به شمار می رود، در عین شگفتی ، بحثی که او در این باب پیش می کشد مغشوش است، بدین معنا که او آن را با تابلوی " نزاع بر سر کتاب مقدس" (3) یکی دیگر از آثار رافائل که در همین تالار قرار دارد ، خلط می کند.

وازاری عمدتا از واژگان مدحی بهره می گیرد. مثلا می گوید اندام " دیوژن" که روی پله ها یله شده، "به سبب زیبایی ستایش انگیز" است.پیکره های دیگر از " زیبایی وصف ناشدنی" بهره دارند؛ فلان جوانک "زیبایی اش خیره کننده " است و برخی از چهره ها " چنان زیبا و عالی اند که وصف ناپذیرند".

بدین سان برخی از آراء و اندیشه های اصلی وازاری در قالب واژه هایی نظیر "عالی، وصف ناشدنی، خیره کننده، وصف ناپذیر و ستایش آمیز " مجال بروز یافته اند.

اگر منتقد امروز می خواست از چنین زبانی استفاده کند به سبب بهره گیری از ستایشهای بی دلیل مردود می شد. اما به زعم وازاری، این واژه ها توصیف کننده ی کیفیات هنری نقاشی اند، یعنی چیزهایی که نقاشی را از طبیعت متمایز می سازند.


این هنرمندان با هنر خود به ساحت الهی راه می یابند. هنرمند عصر طلایی رنسانس خداوند را بر انسان متجلی می سازد که همانا رویت معجزه و امر وصف ناشدنی است



پس برای درک نقد و تحلیل وازاری از این تابلو باید پی به معانی نهفته در واژگان توصیفی و ستایش آمیز وی برد.
وازاری واژه های "ستایش آمیز" و " وصف ناپذیر" را در زمره ی معانی واژه ی "امر شگرف" یا meraviglia گنجانده است.

دیوید سامرز(4)، در کتاب خود " میکلانژ و زبان هنر" (5) به بحث در واژه ی "امر شگرف" یا meraviglia پرداخته و آن را یکی از سه مقوله ی هنر از دیدگاه "وازاری" بر می شمارد. این سه مقوله عبارتند از:

تنوع ، آموزش و امر شگرف.

این سه ایده ی مهم بر غایات سه گانه ی فن سخنوری (ریطوریقا) منطبق است یعنی بر:

تعلیم دادن، لذت بخشیدن و برانگیزاندن.

این سه غایت نیز به نوبه ی خود بر سه سطح از فن سخنوری انطباق دارند یعنی:


سطح نازل، سطح میانه و سطح والا.

بدین ترتیب می توان اینگونه نتیجه گرفت که واژه ی "امر شگرف" یا meraviglia به فاخرترین شکل گفتمان یا زبان خطابه مرتبط می شود که همانا "سبک والا" نام دارد.

به گفته ی "وینچنتسو بورگینی" (6) :" هر آنچه موجب بروز "امر شگرف" یا meraviglia شود، لذت بخش خواهد بود" . و در ادامه چنین می گوید: " بی تردید اشیای نامتعارف ، که پیش تر چشم آنها را ندیده یا گوش نشنیده باشد، یا در بطن خود واجد کیفیتی برتر و نادر باشد، بی نهایت لذت بخش اند. همین لذت بی اندازه را "امر شگرف" یا meraviglia می گویند."

در واقع امر شگرف به بخشی از اثر هنری اطلاق می شود که در چهارچوب های متعارف و دو غایت نخست فن سخنوری بر می گذرد.


به تعبیر وازاری، قدرت هنر در همین امر نهفته است. هنری که نمایانگر "امر والا و شگرف" است موجب ایجاد "کاتارسیس" (روان پالایی) می شود. هنری که به ساحت الهی راه یافته و به عالم عرفان وصل باشد با اقتداری بلامنازع، بشریت را به امر خیر ترغیب خواهد کرد. " مدرسه آتن " رافائل که اجتماعی از مشهورترین فلاسفه ی دوران است بدون شک یکی از همین آثار است



اما نکته ی حائز اهمیت در اندیشه های وازاری که در مورد این اثر و همچنین آثاری از داوینچی و میکلانژ نیز بکار گرفته می شود، تعبیر او از "امر الوهی " یا همان لطف الهی است که در چنین آثاری موج می زند.
وازاری، با ذکر "لطف الهی" ، هنر عصر رنسانس را بر اوج درخور خود می نشاند. "لطف"، همان عشق، بخشش و عنایت خداوند است که پیکره های آثار نقاشی داوینچی، رافائل و میکلانژ را از همه زیباتر و لطیف تر ساخته است.

این هنرمندان با هنر خود به ساحت الهی راه می یابند. هنرمند عصر طلایی رنسانس خداوند را بر انسان متجلی می سازد که همانا رویت معجزه و امر وصف ناشدنی است.

به تعبیر وازاری، قدرت هنر در همین امر نهفته است. هنری که نمایانگر "امر والا و شگرف" است موجب ایجاد "کاتارسیس" (روان پالایی) می شود. هنری که به ساحت الهی راه یافته و به عالم عرفان وصل باشد با اقتداری بلامنازع، بشریت را به امر خیر ترغیب خواهد کرد. " مدرسه آتن " رافائل که اجتماعی از مشهورترین فلاسفه ی دوران است بدون شک یکی از همین آثار است.

نگاه عرفانی وازاری به آثار هنری در دوره رنسانس تحولی نو و شگرف در تاریخ هنر ایجاد کرد؛ به همین دلیل شیوه ی هنرپژوهی وی سرمشق تاریخ هنر در ادوار بعد قرار گرفت.



پی نوشت‌ها:

1- The School of Athens

2- به معنای "پایتخت جهان" که در اینجا برای شهر رم بکار رفته است.


3- The Disputation on the Holy Sacrament

4- David Summers از مورخان و منتقدین هنر دوره معاصر

5- Michelangelo and the Language of Art

6- دوست و مورخ همدوره وازاری
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
تحلیل تصویری مدرسه آتن




مورخان هنر مدرسه آتن را یکی از اسناد برجسته ی عصر طلایی رنسانس قلمداد می کنند. در پست بالا به تحلیل وازاری از این نقاشی پرداخته شد. در این مقاله به نکات جالبتری از شخصیتها و افراد حاضر در صحنه خواهیم پرداخت.




فرا سکوی مدرسه آتن گروهی از فیلسوفان نامدار یونان باستان را نشان می دهد که به دور افلاطون و ارسطو گرد آمده اند، هر کدام حالت ویژه خود را د ارند و به فعالیت خود سرگرمند.


دو لفظ "برجسته" و " طلایی" فی نفسه تشخص و اقتدار را القا می کنند. هنرجویان این مدرسه گرد هم حلقه زده اند و با هم سخن می گویند، ایما و اشاره می کنند، مشغول اندیشیدن اند ، غرق در بحر تفکرند، و حالتی به خود گرفته اند که ذهن بیننده را به خود جلب و مشغول می کند.

مفهوم مدرسه ی آتن ، روح شام آخر لئوناردو داوینچی را القا می کند. رافائل میان افرد و گروه ها را برجسته می کند و با نظمی صوری میان آنها پیوند برقرار می کند.

این اثر چندان رنگ و روی روایت ندارد بلکه نمایش انواع مطلوب، شخصیتهای تاریخی و هم روزگار با صاحب اثر و تشخص بخشی به اندیشه است. اما پیش از ورود به بحث عنصر انسانی، داستان یا پیام اثر ، اثر را از "بُعد تاریخی هنر" و به صورت انتزاعی می نگریم.


علاوه بر پیکره های انسانی موجود در نقاشی، که گردهمایی مردان دانشمند یونان گذشته است، دو تندیس در ساختنمان مدرسه خودنمایی می کند: "آپولون" ، پشتیبان هنرها که در چپ تصویر قرار گرفته و یک چنگ در دست دارد، و "آتنا"، در لباس "مینروا" ایزد بانوی فرزانگی که در ستون سمت راست قرار گرفته است



فرسکویی که پیش روی ماست از طریق برخی تمهیدات تصنعی به تجربه ی بصری ما نظم و سامان می بخشد. اثر، حول محور دو پیکره می چرخد؛ تصویر در ابعاد بزرگ و به شکل نورگیر قوسی (یا پنجره مانند) است؛ معماری کلاسیک(در کنار همه ی ارزشهایی که القا می کند، بر فضای کار ، که پرسپکتیو است)، حاکم است. پیکره ها یکسان پراکنده شده اند؛ و نور جایگاه هر پیکره را مشخص می کند و نشان می دهد.
تمامیت اثر، مطلوب و جهان شمول است، زیرا به لحاظ زمانی عصر طلایی آتن را تا روزگار رافائل و به لحاظ مکانی، آتن را تا روم در بر دارد. معماری آن شبیه نقشه های "دوناتلو برامانته" برای بازسازی باسیلیکای "سان پیترو" است. رافائل جهانی می آفریند که قائم به خود، منطقی و قابل فهم است.

علاوه بر پیکره های انسانی موجود در نقاشی، که گردهمایی مردان دانشمند یونان گذشته است، دو تندیس در ساختنمان مدرسه خودنمایی می کند: "آپولون" ، پشتیبان هنرها که در چپ تصویر قرار گرفته و یک چنگ در دست دارد، و "آتنا"، در لباس "مینروا" ایزد بانوی فرزانگی که در ستون سمت راست قرار گرفته است.

از نگاه رافائل و هم روزگارانش ، غایت هنر، ایجاد لذت و تعلیم است، بهره گیری از ظرافت و زیبایی فن سخنوری در تربیت مخاطب و ایجاد حس پالایش و نو شدن یعنی همان کاتارسیس.

نقاشی او از هر جریان فلسفی که متاثر بوده، خواه از افلاطون در سمت چپ تصویر ، خواه از ارسطو در سمت راس تصویر ، لاجرم باید مخاطب را از کمال آفرینی اش ارضا کند.

از زمان "وازاری" هنرمندان کوشیده اند هویت پیکره های حاضر در این تصویر شگفت انگیز را تعیین کنند. رافائل از تمهیدی هوشمندانه برای شناساندن هر پیکره استفاده کرده است: هر فیلسوفی در نوع لباس پوشیدن، وسیله ای که به همراه داردو حالت کلی خود، نمایانگر دیدگاه و جهان بینی آن فیلسوف به زندگی است.

در کانون صفحه "افلاطون" کتاب کیهانی و عمده ی خود "تیمائوس" را در دست دارد که پایه ی بنیادین نئوافلاطون گرایی است که راه را برای مسیحیت باز کرد. افلاطون با انگشت به سمت آسمان اشاره می کند که نمایانگر دیدگاه او به وجود دنیای "مُثُل" است.



در سمت چپ وی "ارسطو" در هیاتی جوان تر، کتاب "اخلاق" را در دست دارد که همانند علمش ، مبتنی بر دانستنی های جهان مادی است.(تصویر1) این کتاب توضیح می دهد که چرا ارسطو نسبت به زمین پاسخی برای آسمان ندارد. به همین دلیل ارسطو دست خود را موازی با زمین گرفته ؛ گویی میان این دو قطب بزرگ فلسفی ، بحثی پیرامون شرح شگفتی های عالم از طریق عالم ایده و یا دیدگاه تجربی در جریان است.

بدین سان، بیننده ی فرهیخته، به سبب علاقه ای که به " ایستوریا"(1) دارد، در سمت چپ افلاطون، که بسیار شبیه لئوناردو داوینچی تجسم شده، استادش سقراط را بازمی شناسد که سرگرم توضیح قیاس صوری است و با دست به گروهی از جوانان که در حال بحث هستند اشاره می کند.

مردی که با ساز و برگ تمام خود دیده می شود و به سخنان سقراط گوش سپرده است " آلکیبیادس" است.

"اپیکور" هم مشغول مطالعه ی کتابی است که تقریبا عمود بر پایه ستون قرار دارد. نوجوان سمت چپ اپیکور " فدریکو گُندزاگا" ی جوان است. درست در جانب راست گندزاگا، فیثاغورث نشسته که در کار تالیف کتابی در باب نظریه ی تناسب است؛ کسانی که پشت سر و کنار فیثاغورث هستند یکی "ابن رشد" دستار به سر در حالت ایستاده است و دیگری "امپدوکلس".

مردی که متفکرانه نشسته و بر روی مصطبه ای مرمرین چیزی می نویسد "میکلانژ" در کسوت " هراکلیتوس" است.

جماعتی هم که در سمت راست ترکیب بندی نقاشی و در پیش زمینه حضوز دارند اینها هستند:

اقلیدس که دارد بر سطح لوحی گلی طرحی میزند، که به شکل و شمایل برامانته شبه است، "بطلمیوس" که با گوی بلورین جهان نما در دست و زرتشت با گوی بلورین مینونما.



آنان که به ما چشم دوخته اند رافائل (در طرف چپ) و " سودوما" هستند. در تصویر شماره3 می توانید تابلو را با نام فیلسوفان آن ببینید. برای بزرگ تر دیدن تصویر بر روی آن کلیک کنید.



به سبب وجه جهان شمول این نقاشی است که عنصر انسانی یا روایی از هر حیث برازنده ی چنین طرحی شده است. مجموع این "رمزگان" ، اگر رمزگشایی گردد، ایده ی "فضیلت" (2) را به دست خواهد داد: یعنی همان کیفیات و خصوصیات منزلت، شایستگی ، عظمت و شکوهمندی که در رنسانس آن مایه مورد توجه بوده است. آلبرتی نیز به رغم وجود آینده ی بی ثبات و نامعلوم که از معانی ضمنی و مهم "فضیلت" به شمار می رود بر خصوصیاتی همچون استحکام و ثبات ، انگشت تاکید گذاشته است.


برخی پژوهشگران باور دارند که رافائل این گرو فیلسوفان را گرد هم می آورد تا دو مکتب را نشان بدهد: آرمان گرایی (ایده آلیست ها) و تجربه گرایی (امپرسیونیست ها).



پی نوشت‌ها:

1- ایستوریا به معنای تلاش هنرمند برای بازنمایی حادثه و واقعه ی تاریخی و یا مذهبی و یا اسطوره ای است تا مخاطب بتواند بادیدن آن درک بهتری از تاریخ، مذهب و ... داشته باشد.

2- Virtus

 
بالا