• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ترانه بی حرمت شده است . گفت و گو با محمدعلی بهمنی

چاووش

متخصص بخش ادبیات
محمدعلی بهمنی حالا در مرز 70 سالگی یکی از شاعران و غزالسرایان به نام و پرطرفدار است با چندین مجموعه غزل و شعر آزاد. اما بخشی از شهرت این شاعر معاصر حتما به ترانه های او مربوط است که هم در سال های دور و نزدیک توسط خوانندگان مختلفی خوانده شده است و هم در قالب کتاب به مخاطبان عرضه شده است. حتا گاهی یکی از غزل های او هم برای خوانده شدن توسط خوانندگان موسیقی پاپ انتخاب شده که بی شک به واسطه نوع زبان و صمیمیت بیان موجود در آن هاست. با او که در سال های گذشته همواره دغدغه ترانه را داشته و علاوه بر سرایش، گاه با حضور در رویدادهای مرتبط با شعر. گاه با چاپ کتاب و برگزاری کارگاهی در تحلیل و بررسی ترانه جوان کشور و حتی گاه با اعتراض هایش این دغدغه را بروز داده است به گفت و گو نشستیم.

در طول تاریخ ترانه سرایی، ترانه های زیادی داریم که تأثیرهای اجتماعی و سیاسی بر مردم داشته اند ترانه هایی که علاوه بر تأثیرات سیاسی و اجتماعی هنوز در خاطره جمعی مردم مانده است. دلیل ماندگاری این ترانه ها چیست؟
به نظرم در هر صورت خواننده ترانه باید حنجره ملی داشته باشد و شاعرش هم کلامی که انتخاب می کند برای حنجره ای انتخاب کند که برای پسند همه می خواند. نه ترانه ای که تنها برای پسند خاص باشد به این دلیل است که ترانه های خوب کم اتفاق می افتد؛ یعنی ترانه هایی که ماندگار شود و بعد از سال ها همچنان در خاطره جمعی مردم بماند.
اگر حافظه خود را مرور کنید می بینید ترانه هایی خوانده شده اند که ده ها سال از خلق آن ها می گذرد اما همچنان با ما هستند دلیل این موضوع هم یک چیز می تواند باشد و آن این است که شاعر و خواننده و آهنگساز به پسند ملی نگاه کرده است، اگر بخواهیم از این ترانه صحبت کنیم جزو ایده ال هایی است که امروز کم اتفاق می افتد و شاید شرایط اتفاق افتادن آن باید فراهم شود.
دلیل این که ترانه خوب کم اتفاق می افتد چیست؟ برای رسیدن به ترانه هایی ماندگار چه کارهایی می توان انجام داد؟ در واقع مسئوول این موضوع کدام نهاد است؟
برای خلق ترانه ماندگار مدیریت فرهنگی باید در این راستا گام بردارد. اما این طور نیست که ما بنشینیم و عزیزانی که در حول و حوش ما هستند و امکانات ترانه گفتن دارند سراغ ما بیایند همه در این شرایط قرار ندارند که ترانه خوب بگویند زمانی می خواهیم کسی ترانه خوب بگوید اما این توانایی را ندارد. صرف این که کسی می تواند ترانه بگوید که نمی شود. ترانه خوب مهم است. خیلی از استعدادهای ما در استان های دیگر وجود دارند، اما از خیلی چیزها بی خبر هستند.
آن ها امکانات این که این ترانه را به دست خالقان دیگری برسانند ندارند. مساله ای که وجود دارد توجه به کسانی است که در مرکز هستند، بخش عظیمی از ترانه هایی که در دست مان نداریم ترانه های بسیار خوبی هستند که به دست ما نمی رسند.
خوشبختانه نق زدن های خود من درباره همین موضوع باعث شد که امسال جشنواره شعر فجر برای ترانه فراخوان داد و بسیاری ترانه از گوشه کنار کشور آمد. قبل از آن هم به درخواست خود من جشنواره شب های شهریور هم این کار را کرد و روشن تر شد که چقدر در شهرستان ترانه سرایان خوبی داریم که نمی شناسیم. حالا که این کار را بنیان نهاده ایم معلوم شد چقدر صدای شعری خوب داریم که شرایط آمدن به مرکز ندارند. همه این ها چیزهایی است که مدیریت فرهنگی سال های سال به آن توجه نداشته است. شاید پیشنهاد می شد اما کسی نبود که این پیشنهادها را حداقل به گوش تصمیم گیرندگان برساند. با این کار قصد داریم که ترانه امروز را به گونه ای پیش ببریم که صداهایی که شنیده نشده شنیده شوند.
با اتفاقی که افتاده خیلی از این چهره ها ترانه هایشان در شورای ترانه صدا و سیما مطرح شد. خیلی از برندگان آن ها چهره های شناخته شده نبودند اما حالا این حرکت باعث شد که ناشناخته ها مطرح شوند. اتفاقی که باید از سال های پیش می افتاد. حالا اتفاق افتاده که به سهم خود اتفاق فرخنده ای است.
برای خلق ترانه ماندگار مدیریت فرهنگی باید در این راستا گام بردارد. اما این طور نیست که ما بنشینیم و عزیزانی که در حول و حوش ما هستند و امکانات ترانه گفتن دارند سراغ ما بیایند همه در این شرایط قرار ندارند که ترانه خوب بگویند زمانی می خواهیم کسی ترانه خوب بگوید اما این توانایی را ندارد. صرف این که کسی می تواند ترانه بگوید که نمی شود. ترانه خوب مهم است.


با این حرکت به دنبال کشف چهره های تازه ای در ترانه بودید، آیا این اتفاق افتاد؟ آیا فقط این را کم داشتیم؟
با این حرکت بسیاری از ترانه سرایان دیده شدند که حرف های زیادی برای گفتن داشتند ولی امکان حضور در عرصه هایی که دیده شوند برایشان فراهم نبود. حالا می دانیم که ترانه سراهای بسیار خوبی داریم و باید از آن ها استفاده کرد. گام بعدی تشکیل بانک ترانه است تا کارهای آن ها مستقیماً به شورای ترانه بیاید و ساختار طبیعی را طی کند. صدا و سیما این بانک ترانه را دارد و ترانه ها در آن شورا انتخاب می شوند و در دسترس آهنگسازان قرار می گیرند. با این حرکت، کار شهرستانی ها اجرا می شود ولی باید حرکت دیگری هم در آن باشد که برای خود ترانه سرا شرایطی فراهم کنند تا بعد از این که کار او را پذیرفتند بیاید بالای سر کار خودش باشد؛ این حرکت حس ترانه را حفظ خواهد کرد. به هر حال حرکت مهم این است که تشکیل بانک ترانه باید در مرکز موسیقی نیز فراهم شود، باید شرایطی فراهم کنند تا ترانه سراها کارهایشان را ارسال کنند و این بانک تشکیل شود تا ظرفیت ترانه مان را بیشتر کشف کنیم.
این که بانک ترانه راه بیافتد تاثیری در مساله ممیزی دارد؟ به نظرتان با این حرکت اتفاقا ترانه با محدودیت بیشتری مواجه نخواهد شد؟
به عقیده من اگر این باشد آن یکی هم درست می شود. شوراها با یک نگاه کارشناسی باید به کارها نگاه کنند. این ها کارشناسند ممیز نیستند که دلشوره کار را داشته باشیم متاسفانه نگاهی که وجود دارد این است که این ها را ممیز می بینیم. در حالی که کار این ها این است که جلو کارهای ضعیفی را که به شوراها می آیند می گیرند. من مخالف این نیستم و این ایده آل را دارم که هر کسی هر حرفی را می خواهد بزند اما هر چیزی حرمتی دارد. من مخالف این هستم هر حرفی را در ترانه بزنیم. باید روی هر حرفی مکث کرد به هر حال خانواده ها هم حق دارند که چیزهایی را نخواهند بشنوند، اگر به کارشناسی بیاندیشم به این چیزها فکر می کنیم. اگر از گوشه و کنار ترانه های خوب بیاید. کارهای بسیار خوب در آن وجود دارد. الان مشکل بچه های ترانه سرا بی حرمت شدن ترانه است؛ واژه مقدسی مانند عشق به لجن کشیده می شود و درک درونی از عشق وجود ندارد؛ و گر نه اگر کسی تجربه درونی از عشق داشته باشد اجازه تعرض به خود نمی دهد.
الان این طور شده که در ترانه ها اگر کسی بخواهد کسی را ترک کند. او را بی حرمت می کند. ترانه بی حرمتی را رواج نداده. ترانه آمده پیام رسان عشق و شرایط اجتماعی انسان باشد؛ ولی همه را با حرمت کلام می گوید.
بنابراین مشکلی که هست این است که کارشناسی را به شکل ممیزی نگاه می کنند. در حالی که این طور نیست باید در این شوراها باشید و ببینید که کارشناسانی که ترانه های ضعیف می خوانند خودشان نمی توانند دیگر شعر یا ترانه خوب بگویند. روح و جسم شان خراب می شود. یک یا دو کار خوبی که در این حجم کار هست خستگی ما را در می برد و به طبع خستگی جامعه را هم در می برد.
14799111200177697455902073313863163251134.jpg


پرسش آخر این که امروز از ترانه در بسیاری از تیتراژهای سریال های تلویزیونی - به صورت مدی- استفاده می شود. آیا این به نوعی سفارشی نویس نیست؟
نه به نظرم این طور نیست چرا که فضای کاری که باید شعری و ترانه ای گفته شود به ترانه سرا آگاهی داده شده است. ولی به او واژه پردازی نمی دهند. شرایطی که اشاره می کنید وقتی به وجود می آید کسی واژه ها را هم به شما دیکته کند. آن وقت می توان گفت که سفارشی نویسی است. اما در کارهایی که صورت می گیرد. ترانه سرا با کلام می خواهد فضا را ترسیم کند و این اتفاق فرمایشی بودن برای او رخ نمی دهد.
[h=2]ترانه هایی از محمدعلی بهمنی: *

ساده بگم، ساده بگم، ساده بگم دهاتی ام
اهل همین نزدیکیا همسایه ی روشنی و هم خونه تاریکیا
ساده بگم، ساده بگم، بوی علف می ده تنم
هنوز همون دهاتی ام، با همه شهری شدنم
باغ غریب ده من، گلای زینتی نداشت
اسب نجیب ده من، نعلای قیمتی نداشت
اما همون چار تا دیوار، با بوی خوب کاگلش
اما همون چنتا خونه، با مردم ساده دلش
برای من که عکسمو، مدتیه تو آب چشمه ندیدم
برای من که شهری ام، از اون هوا دل بریدم
دنیایی که دیدن اون، اگر چه مثل قدیما، راه درازی نداره
اما می دونم که دیگه دنیای خوب سادگی، به من نیازی نداره
*
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این که
او سر سپرده می خواست من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر- وقتی غروب می شد
گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد، وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم.
 
بالا