ترس طبيعي موجود در بشر از تشعشعات هستهاي، ظاهرا ترسي غير منطقي است و اگر دقيقتر نگاه كنيم ميبينيم كه اين تشعشعات منافع بسيار زيادي را براي ما دارند
واژه "تشعشع" (Radiation) بسياري از ما را ميترساند. از زمان جنگ سرد اعتقاد غالب براين است كه تشعشع هستهاي ميتواند آسيبهاي زيادي را به بشر وارد كند و به هر قيمتي ميبايست از آن اجتناب كرد. اما واقعيت اين است كه تشعشعات هستهاي آسيبهاي بسيار كمتري نسبت به آنچه فكر ميكنيم دارد.
فراموش نكنيم كه نيروگاههاي هستهاي، نيروگاههايي بدون كربن و اساسا بدون آلايندگي هستند؛ و اگر به اين مسئله بيشتر دقت كنيم، ميبينيم كه نگاه خود به تشعشعات هستهاي را ميبايست تغيير دهيم.
ترس از تشعشعات هستهاي زماني در مردم قوت گرفت كه توصيفاتي اغراقآميز از حادثه احتمالي جنگ هستهاي براي مردم بيان شد. در دهههاي قبلي هنوز دانشي در مورد اثرات واقعي تشعشع بر سلامت بلند مدت بشر وجود نداشت، و دانشمندان نميتوانستند بيضرر بودن تشعشع را تضمين كنند. لذا استانداردها و مقررات مختلفي تعريف شد تا قرار گرفتن عموم مردم در معرض تشعشع به حداقل برسد. از سال 1950 اين محدوديتها جديتر شد و در حال حاضر نيز همچنان اين محدوديتها از سوي سازمانهاي مربوطه اعمال ميشود. اما در نيم قرن گذشته، و با توجه به يافتههاي علومي چون پزشكي و زيستشناسي و همچنين حوادثي چون حادثه انفجار نيروگاه هستهاي چرنوبيل در شوروي سابق، بشر تصوير جديدي از تشعشع و آسيبهاي احتمالي آن به دست آورده است. شكي نيست كه يك "دوز" محدود و كوچك از تشعشع نيز ميتواند كشنده باشد، چه اينكه 237 آتشنشاني كه به استقبال حادثه نيروگاه چرنوبيل رفتند، بلافاصله دچار عوارض متعدد شدند و سرنوشت آنها ميتواند اين مسئله را تاييد كند. ظرف چند هفته، 28 نفر از آنها مردند و 27 تن به عوارض جدي دچار شدند. اما جالب اينكه بسياري از افراد ديگر در اماكن هستهاي دوزهايي بالاتر از اين مقدار را دريافت ميكنند، اما شرايط دريافت اين دوز از تشعشعات توسط آنها، تفاوت دارد.
براي مثال، وقتي يك بيمار سرطاني درون دستگاههاي خاص تشعشع قرار ميگيرد، مقدار زيادي تشعشع دريافت ميكند؛ يعني براي كشتن تومور خود به 40 "سيورت" (Sivert) تشعشع نياز دارد. در جريان درمان، اندامهاي سالم در كنار اندام سرطاني به صورت تصادفي حدود 20 سيورت تشعشع دريافت خواهند كرد كه حدود بيست هزار برابر بالاتر از حد توصيه شده سالانهاي است كه سازمانهاي تنظيمگر آنرا براي مردم پيشنهاد ميكنند و در حادثه نيروگاه چرنوبيل باعث كشته شدن افراد شد.
اما سوال اينجاست كه چطور اين بافتها در برابر اين تشعشع زنده ميمانند؟ البته اينكه فرد اين تشعشع را در بيمارستان دريافت ميكند باعث ميشود كه مسئله كمي متفاوت باشد. جالب اينجاست كه تشعشع مربوطه به شخص آسيبي نميرساند. دليل اصلي اين است كه تشعشع پزشكي كه به بدن شخص وارد ميشود، در جريان چند هفته بدن وي را در بر ميگيرد و شخص اين امكان را دارد كه مجددا خود را پيدا كند و آسيبهاي وارد شده به بدنش را تعمير كند.
هر روز از اين دوره درمان، بدن شخص يك سيورت تشعشع دريافت ميكند و ميتواند خود را سازماندهي كند، سلولهاي سرطاني نيز دوز بالاتري را دريافت ميكنند و درست به همين دليل است كه هيچوقت نميتوانند در برابر آن مقاومت كنند.
اگر ارسال اين تشعشع به اندامهاي همجوار بهصورت مناسب انجام نشود، ممكن است آن اندامها به شدت آسيب ببيند. مطالعه روي بيماراني كه در معرض تشعشع قرار گرفتهاند، نشان ميدهد كه آنها در بلند مدت مشكلات خاصي به لحاظ اندامهاي همجوار نداشتند.
بمبهاي هستهاي كه آمريكا در شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي در آگوست 1945 مورد استفاده قرار داد، اطلاعات ديگري را در اين زمينه به ما ميدهد.
حدود 66 درصد از ساكنان اوليه اين دو شهر تا سال 1950 زنده ماندند، از آن زمان به بعد وضعيت سلامتي اين افراد بهصورت جدي مورد مطالعه قرار گرفته است. تا سال 2000 ، 9/7 درصد اين افراد به دليل ابتلا به سرطان مردند. اين رقم نشان ميدهد كه خطر مرگ در قبال تشعشع، در مقايسه با خطر سرطان بسيار كمتر است و اگر آنرا با ساير آمار مرگ و مير مانند مرگ و مير شهروندان آمريكايي در جادهها به صورت سالانه مقايسه كنيم، ميبينيم كه رقم چندان بالايي نيست. البته جاي تعجب ندارد كساني كه دوز بالاتري از تشعشع را دريافت ميكنند به سرطان دچار ميشوند؛ اما آنهايي كه دوز كمتر از يك دهم سيورت دريافت ميكنند، هيچ مشكلي بهلحاظ سرطاني براي آنها بهوجود نميآيد. در حادثه هيروشيما نيز داستان به همين ترتيب بوده است و مشكل خاصي افراد را تهديد نكرده است. با توجه به يافتههاي علم پزشكي و داستان دو شهر هيروشيما و ناكازاكي، ميتوان ادعا كرد كه محدوديتهاي اعمال شده در زمينه تشعشع بسيار محافظهكارانه است. به عبارت ديگر، بشر براساس خاصيت تكويني كه دارد عملا ميتواند مشكلات ايجاد شده براي بدنش را در گذر زمان اصلاح كند.
پس نگارنده پيشنهاد ميكند سقف اين محدوديتها تا حدودي بالاتر برود و به محدوده 5 سيورت برسد كه برابر با ماهانه يك دهم سيورت خواهد بود.
اين عدد، در حدود كسري از دوزي است كه در اثر راديوتراپي (پرتو درماني) دريافت ميكنيم؛ خصوصا اگر بخواهيم آن را در طول عمر يك شخص محاسبه كنيم.
بالابردن اين محدوديت، عملا امكان فعاليت بسياري از امور مرتبط با تشعشع را خواهد داد و سازمانهاي تنظيمگر نيز ميتوانند با مشكل كمتري با آن برخورد كنند.
تغيير اين محدوديتها منافع بسيار زيادي خواهد داشت. ايمني تشعشع در حال حاضر هزينههاي بسيار زيادي را در زمينه برق هستهاي بهوجود ميآورد، پس بالابردن سقف اين محدوديتها ميتواند اين هزينهها را كاهش دهد. ضمن اينكه نبايد فراموش كنيم كه بشر بيش از هر دورهاي به برق پاك نياز دارد؛ برقي كه اساسا نبايد از منابع فسيلي تهيه شود.
علاوه براين، نگرش فعلي بشر نسبت به زبالههاي هستهاي نيز وضعيت بهتري پيدا خواهد كرد و ديگر اين همه جار و جنجال در مورد مكانهاي دفع زبالههاي هستهاي به وجود نخواهد آمد. به عبارت بهتر، اگر تاثيرات ناشي از دي اكسيد كربن در جو و آلودگي بهوجود آمده از آنرا با آلودگي زبالههاي هستهاي مقايسه كنيم، ميبينيم كه وضعيت اصلا قابل مقايسه نيست و در صورتي كه استقبال بيشتري از تشعشع داشته باشيم مطمئنا آلودگي دي اكسيد كربن را نيز كاهش ميدهيم؛ چون به سمت منابع پاك انرژي پيش خواهيم رفت و بدين ترتيب سلامت بيشتري را نيز براي بشر تضمين خواهيم كرد.
منبع: ماهنامه نجوم
واژه "تشعشع" (Radiation) بسياري از ما را ميترساند. از زمان جنگ سرد اعتقاد غالب براين است كه تشعشع هستهاي ميتواند آسيبهاي زيادي را به بشر وارد كند و به هر قيمتي ميبايست از آن اجتناب كرد. اما واقعيت اين است كه تشعشعات هستهاي آسيبهاي بسيار كمتري نسبت به آنچه فكر ميكنيم دارد.
فراموش نكنيم كه نيروگاههاي هستهاي، نيروگاههايي بدون كربن و اساسا بدون آلايندگي هستند؛ و اگر به اين مسئله بيشتر دقت كنيم، ميبينيم كه نگاه خود به تشعشعات هستهاي را ميبايست تغيير دهيم.
ترس از تشعشعات هستهاي زماني در مردم قوت گرفت كه توصيفاتي اغراقآميز از حادثه احتمالي جنگ هستهاي براي مردم بيان شد. در دهههاي قبلي هنوز دانشي در مورد اثرات واقعي تشعشع بر سلامت بلند مدت بشر وجود نداشت، و دانشمندان نميتوانستند بيضرر بودن تشعشع را تضمين كنند. لذا استانداردها و مقررات مختلفي تعريف شد تا قرار گرفتن عموم مردم در معرض تشعشع به حداقل برسد. از سال 1950 اين محدوديتها جديتر شد و در حال حاضر نيز همچنان اين محدوديتها از سوي سازمانهاي مربوطه اعمال ميشود. اما در نيم قرن گذشته، و با توجه به يافتههاي علومي چون پزشكي و زيستشناسي و همچنين حوادثي چون حادثه انفجار نيروگاه هستهاي چرنوبيل در شوروي سابق، بشر تصوير جديدي از تشعشع و آسيبهاي احتمالي آن به دست آورده است. شكي نيست كه يك "دوز" محدود و كوچك از تشعشع نيز ميتواند كشنده باشد، چه اينكه 237 آتشنشاني كه به استقبال حادثه نيروگاه چرنوبيل رفتند، بلافاصله دچار عوارض متعدد شدند و سرنوشت آنها ميتواند اين مسئله را تاييد كند. ظرف چند هفته، 28 نفر از آنها مردند و 27 تن به عوارض جدي دچار شدند. اما جالب اينكه بسياري از افراد ديگر در اماكن هستهاي دوزهايي بالاتر از اين مقدار را دريافت ميكنند، اما شرايط دريافت اين دوز از تشعشعات توسط آنها، تفاوت دارد.
براي مثال، وقتي يك بيمار سرطاني درون دستگاههاي خاص تشعشع قرار ميگيرد، مقدار زيادي تشعشع دريافت ميكند؛ يعني براي كشتن تومور خود به 40 "سيورت" (Sivert) تشعشع نياز دارد. در جريان درمان، اندامهاي سالم در كنار اندام سرطاني به صورت تصادفي حدود 20 سيورت تشعشع دريافت خواهند كرد كه حدود بيست هزار برابر بالاتر از حد توصيه شده سالانهاي است كه سازمانهاي تنظيمگر آنرا براي مردم پيشنهاد ميكنند و در حادثه نيروگاه چرنوبيل باعث كشته شدن افراد شد.
اما سوال اينجاست كه چطور اين بافتها در برابر اين تشعشع زنده ميمانند؟ البته اينكه فرد اين تشعشع را در بيمارستان دريافت ميكند باعث ميشود كه مسئله كمي متفاوت باشد. جالب اينجاست كه تشعشع مربوطه به شخص آسيبي نميرساند. دليل اصلي اين است كه تشعشع پزشكي كه به بدن شخص وارد ميشود، در جريان چند هفته بدن وي را در بر ميگيرد و شخص اين امكان را دارد كه مجددا خود را پيدا كند و آسيبهاي وارد شده به بدنش را تعمير كند.
هر روز از اين دوره درمان، بدن شخص يك سيورت تشعشع دريافت ميكند و ميتواند خود را سازماندهي كند، سلولهاي سرطاني نيز دوز بالاتري را دريافت ميكنند و درست به همين دليل است كه هيچوقت نميتوانند در برابر آن مقاومت كنند.
اگر ارسال اين تشعشع به اندامهاي همجوار بهصورت مناسب انجام نشود، ممكن است آن اندامها به شدت آسيب ببيند. مطالعه روي بيماراني كه در معرض تشعشع قرار گرفتهاند، نشان ميدهد كه آنها در بلند مدت مشكلات خاصي به لحاظ اندامهاي همجوار نداشتند.
بمبهاي هستهاي كه آمريكا در شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي در آگوست 1945 مورد استفاده قرار داد، اطلاعات ديگري را در اين زمينه به ما ميدهد.
حدود 66 درصد از ساكنان اوليه اين دو شهر تا سال 1950 زنده ماندند، از آن زمان به بعد وضعيت سلامتي اين افراد بهصورت جدي مورد مطالعه قرار گرفته است. تا سال 2000 ، 9/7 درصد اين افراد به دليل ابتلا به سرطان مردند. اين رقم نشان ميدهد كه خطر مرگ در قبال تشعشع، در مقايسه با خطر سرطان بسيار كمتر است و اگر آنرا با ساير آمار مرگ و مير مانند مرگ و مير شهروندان آمريكايي در جادهها به صورت سالانه مقايسه كنيم، ميبينيم كه رقم چندان بالايي نيست. البته جاي تعجب ندارد كساني كه دوز بالاتري از تشعشع را دريافت ميكنند به سرطان دچار ميشوند؛ اما آنهايي كه دوز كمتر از يك دهم سيورت دريافت ميكنند، هيچ مشكلي بهلحاظ سرطاني براي آنها بهوجود نميآيد. در حادثه هيروشيما نيز داستان به همين ترتيب بوده است و مشكل خاصي افراد را تهديد نكرده است. با توجه به يافتههاي علم پزشكي و داستان دو شهر هيروشيما و ناكازاكي، ميتوان ادعا كرد كه محدوديتهاي اعمال شده در زمينه تشعشع بسيار محافظهكارانه است. به عبارت ديگر، بشر براساس خاصيت تكويني كه دارد عملا ميتواند مشكلات ايجاد شده براي بدنش را در گذر زمان اصلاح كند.
پس نگارنده پيشنهاد ميكند سقف اين محدوديتها تا حدودي بالاتر برود و به محدوده 5 سيورت برسد كه برابر با ماهانه يك دهم سيورت خواهد بود.
اين عدد، در حدود كسري از دوزي است كه در اثر راديوتراپي (پرتو درماني) دريافت ميكنيم؛ خصوصا اگر بخواهيم آن را در طول عمر يك شخص محاسبه كنيم.
بالابردن اين محدوديت، عملا امكان فعاليت بسياري از امور مرتبط با تشعشع را خواهد داد و سازمانهاي تنظيمگر نيز ميتوانند با مشكل كمتري با آن برخورد كنند.
تغيير اين محدوديتها منافع بسيار زيادي خواهد داشت. ايمني تشعشع در حال حاضر هزينههاي بسيار زيادي را در زمينه برق هستهاي بهوجود ميآورد، پس بالابردن سقف اين محدوديتها ميتواند اين هزينهها را كاهش دهد. ضمن اينكه نبايد فراموش كنيم كه بشر بيش از هر دورهاي به برق پاك نياز دارد؛ برقي كه اساسا نبايد از منابع فسيلي تهيه شود.
علاوه براين، نگرش فعلي بشر نسبت به زبالههاي هستهاي نيز وضعيت بهتري پيدا خواهد كرد و ديگر اين همه جار و جنجال در مورد مكانهاي دفع زبالههاي هستهاي به وجود نخواهد آمد. به عبارت بهتر، اگر تاثيرات ناشي از دي اكسيد كربن در جو و آلودگي بهوجود آمده از آنرا با آلودگي زبالههاي هستهاي مقايسه كنيم، ميبينيم كه وضعيت اصلا قابل مقايسه نيست و در صورتي كه استقبال بيشتري از تشعشع داشته باشيم مطمئنا آلودگي دي اكسيد كربن را نيز كاهش ميدهيم؛ چون به سمت منابع پاك انرژي پيش خواهيم رفت و بدين ترتيب سلامت بيشتري را نيز براي بشر تضمين خواهيم كرد.
منبع: ماهنامه نجوم