• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

تهران ‍ در گذشته هاي دور

Nicol

متخصص بخش گردشگری
تهران ‍ در گذشته هاي دور

« تهران ‍»، پيش از اسلام و بعد از آن ، از ‍« ري ‍» تبعيت داشته و ‍« ري ‍» از شهرهاي بزرگ و معتبر مشرق زمين بوده است تا آنجا که شهرت و ثروت اين شهر از قلمرو تاريخ به عالم شعر و ادب رسيده و دوبيتي هاي منسوب به بابا طاهر عريان :
‍« دوچشمونت پياله پرز مي بي دوزلفونت خراج ملک ري بي ‍»
حکايت از آن دارد که ثروت سرشار مردم ‍« ري ‍» زبانزد مردم آن روزگار بوده است . نام ‍« تهران ‍» را در متون قديم اسلامي در ترجمه احوال يکي از محدثين بزرگ به نام ‍« محمد بن ابو عبداله حافظ تهراني رازي ‍» مي بينيم . اين اثر مربوط به 1157 سال پيش است و اين خود دليل بر آن است که در آن روزگار دهکده يي به نام ‍« تهران ‍» وجود داشته و از آبادي هاي حومه ‍« ري ‍» به شمار مي رفته است . در فارسنامه ‍« ابن بلخي ‍» نيز که مربوط به سال هاي 500 تا 510 هجري قمري يعني 918 سال پيش مي باشد . از ‍« تهران ‍» به خاطر انارهاي خوبش ياد شده است . اگر چه در آثار مکتوب قديمي از تهران قبل از اسلام نام برده نشده است ، ليکن کاوش هاي باستان شناسي 1321 شمسي در دهکده ‍« دروس ‍» شميران نشان مي دهد که در اين منطقه ، در هزاره دوم پيش از ميلاد ، مردمي متمدن زندگي مي کرده اند. همچنين کاوش هاي ديگري که در 28 سال پيش در ارتفاعات قيطريه انجام شد، حاکي از آن است که اين پهنه در سه هزار سال پيش ، محل زندگي مردمي متمدن بوده است و همين بررسي ها نشان مي دهد که ‍« تهران ‍» در اعصار قبل از اسلام از مناطق مذهبي بود ه و آيين زرتشتي در اين منطقه رونق داشته است . همچنين پرستش ‍« مهر ‍» و آيين ‍« ناهيد پرستي ‍» نيز در جلگه پهناور ‍« تهران ‍» از رواج کامل برخودار بوده است.
در متون قديم از محلات ‍« عودلاجان ‍» و ‍« چال ميدان ‍» و ‍« بازار ‍» و ‍« سنگلج ‍» به عنوان قديمي ترين مناطق ‍« تهران قديم ‍» ياده شده است . همچنين از مطالعه اين متون چنين برمي آيد که مردم دهکده ‍« دولاب ‍» و ‍« تهران ‍» پيرو مذاهب اهل سنت و اهالي ‍« ونک ‍» و ‍« فرح زاد ‍» شيعه و زيدي مذهب بوده اند . در کتاب ‍« آثار البلاد ‍» زکرياي قزويني نيز ، که مربوط به 674 هجري قمري ( يعني 744 سال پيش ) است ، اطلاعات جالبي درباره مردم اين دهکده وجود دارد در اين کتاب ‍« تهراني ‍» ها مردمي سرسخت و ياغي ، باج نده و ستيزه جو توصيف شده اند . همچنين آمده است که ‍« تهران ‍» دوازه محله دارد و اهل هر محله با محله ديگر در نزاع اند و به سلطان وقت خراج نمي دهند ، خانه هايشان نيز در زير زمين است. اين نکته را ياقوت حموي نيز در کتاب ‍« معجم البلدان ‍» آورده و نوشته است : ‍« خانه ها ي ايشان را ديديم که به تمامي در زير زمين ساخته شده است و راه عبور درهايي که به خانه ها مي رسد ، در نهايت تاريکي و صعوبت عبور است ، اين کار را براي جلوگيري از تهاجم شبانه و غارت سپاهيان مي کنند و ، هر گاه خانه ها چنين نمي بود ، کسي در آنجا باقي نمي ماند . ‍»

تهران چگونه پايتخت شد ؟

به عقيده اکثر تاريخ نگاران ، قاجاريه در اصل طايفه يي از نژاد مغول بودند، که همراه با چنگيز و جانشينان مهاجهم او به کشورهاي اسلامي آن روزگار آمده ، در ‍« ايران ‍» ، شامات و مخصوصآ در حدود ارمنستان مستقر شده بودند. اين طايفه به هنگام تشکيل سلسله صفويه به ياري شاه اسماعيل صفوي ، مؤسس اين سلسه ، شتا فتند . پنجاه سال بعد ، در زمان شاه عباس اول ملقب به ‍« کبير ‍» ، که پنجمين پادشاه سلسله صفوي بود ، قاجاريه براساس مقاصد سياسي – نظامي خويش از محل اصلي خود به نقاط مختلف کوچ داد و به مرور زمان، آن دسته از قاجاريه که به منظور جلوگيري از دستبرد هاي ترکمانان در استرآباد و گرگان مستقر شده بودند ، در اواخر عهد صفوي قدرت و شوکت بسيار يافتند و چابک سوران در ظهور ‍« نادر ‍» که از نوابغ عصر خود بود ، در ارتش جهانگشاي او نقش مهمي داشتند و حکومت استر آباد و گرگان نيز معمولا در دست بزرگان طايفه بود . ‍« نادر ‍» که در پايان عمر خود دچار جنون قدرت شده بود ، بعد از دوازه سال سلطنت و آن همه فتوحات نمايان در ماوراي مرزهاي ايران ، سرانجام به دست سران ‍« قزلباش ‍» که از فرماندهان سپاه او بودند ، کشته شد و با مرگ او ، که در 257 سال پيش اتفاق افتاد ، بار ديگر خان هاي مدعي سلطنت و سران ايلات و عشاير براي تصاحب تاج و تخت به جان هم افتادند . در روزگار قديم تغيير سلطنت هميشه با آشوب ها و قتل و غارت ها و جنگ ها ي خونين همراه بود . خونها ريخته مي شد و خانمان ها برباد مي رفت و هميشه ملت مظلوم ، وجه المصالحه مناقشات اهل قدرت بود تا ظالمي برود و ظالمي ديگر به جاي او بنشيند . باري ‍« نادر ‍» که کشته شد ، رقيبان به جان هم افتادند . جنگ هاي خونين مدعيان سلطنت يازده سال نمام به طول انجاميد و سرانجام از مدعيان تاج و تخت ايران دو نفر بيشتر باقي نمانده ، يکي از اين دو ‍« محمد حسن خان قاجار ، پدر آقا محمد خان ، مؤ سس سلسله قاجاريه ، بود که بر سواحل خزر و شمال ايران تا اصفهان مستولي بود ، و ديگري کريم خان زند که بر فارس و قسمتي از ايران غربي فرمانروايي داشت . اما تقدير چنان رقم ده بود که محمد حسن خان با وجود فتوحات درخشاني که کرده بود به دست خودی ها کشته شود و چنين شد . ‍« آقامحمد خان ‍» قاجار ، بعد از کشته شدن پدر، از بيم دشمنان خانوادگي که قصد جانش را داشتند به ‍« صحراي يموت ‍» گريخت و نزد ترکمانان پناه جست و بعد از چهار سال دربدري و آوارگي به دربار کريمخان زند برده شد و ‍« خان زند ‍» او را تحت حمايت خود گرفت و با خود به شيراز برد . ‍« آقا محمد خان قا جار ‍» ، که در کودکي به وسيله دشمنان پدرش ‍« مقطوع النسل ‍» شده بود، تا هنگامي که ساعات عمر ‍« خان زند ‍» به شمارش افتاد به گروگان در دربار کريمخان بود، و چون به وسيله يکي از زنان حرم که با او نسبتي داشت از مرگ قريب الوقوع خان زند با خبر شد ، تصميمي بموقع گرفت ، منتظر مرگ کريمخان نماند ، خان را مرده انگاشت و با چند تن از سران قاجاريه ، که مثل خود او در دربار کريمخان گروگان بودند ، بي خبر از شيراز گريخت و به تاخت خود را به دهکده ‍« تهران ‍» رسانيد ، يعني همان دهکده يي که مقدر بود پايتخت جديد ايران باشد . اين واقعه در 1193 هجري قمري ، يعني 225 سال پيش اتفاق افتاد .
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
روزي که تهران پايتخت ايران شد

گرچه امروزه انتخاب تهران به عنوان پايتخت ايران از ديد کارشناسان محيط زيست خبطي بزرگ و خطايي نابخشودني به شمار مي آيد ، اما آن روز که آقا محمد خان قاجاراين دهکده کوچک را پايگاهي براي استقرار حکومت قاجار قرارداد ، تصميمي درست ، بجا و سرنوشت ساز گرفت ، زيرا موقعيت نظامي – جغرافيايي تهران طوري بود که پشت سرش در شمال ، چابک سواران قاجار گوش به زنگ بودند و زير پايش در مرکز و جنوب ايران ، مهم ترين مدعيان سلطنت خونين ترين نبردها را تدارک مي ديدند . در شرايطي که ملوک الطوايفي و خانخاني ، ايران را تکه تکه کرده بود و در هر گوشه اي خاني سر برآورده ، ادعاي سلطنت مي کرد ، مهمترين عامل در انتخاب پايتخت موقعيت نظامي – جغرافيايي آن بود ؛ و تهران مي توانست همان جايي باشد که آقا محمد خان مي خواست يعني مرکز ثقل سلطنت جديد و ستاد نظامي خان قاجار . روزگار به کام خون آشامان بود . هنوز چند سالي بيشتر از مرگ نادر نمي گذشت که خون آشام ديگري ، که البته نبوغ نظامي هم داشت ، سر برآورده بود تا آنچه را نادر فرصت ويران کردنش را پيدا نکرده بود ، او به ويراني بکشاند و بيگناهاني را که اجل به نادر مهلت نداده بود خونشان را بريزد ، او از دم تيغ بي دريغ بگذراند ، و خانمان ها بر باد دهد و کله منارها بسازد .
در غرب هم جمهوري خواهان فرانسه به قدرت رسيده بودند . ‍« بناپارت ‍» در آستانه ظهور بود تا چند صباحي ديگر ، آن سوي دنيا را به خاک و خون بکشد ؛ با جانشين همين ‍« خواجه تاجدار ‍» طرح دوستي بريزد ، سفير فوق العاده به دربار او بفرستد ، هداياي بيشمار ، مستشاران نظامي و اسلحه و ساز برگ روانه کند و در گرما گرم نبرد ، رفيق نيمه راه باشد ، ايران را تنها بگذارد ، ملت ايران را وجه المصالحه روس و انگليس کند و چنان بار کمر شکني بردوش اين مردم بي گناه بگذارد که تا ‍« انقلاب اسلامي ‍» زمين گذاشتني نباشد. باري ، تهران به خاطر شرايط بسيار مساعد سوق الجيشي اش عملاً پايتخت و ستاد نظامي ‍« خواجه تاجدار ‍» شد . اما تهران چه بود و چه داشت ؟ هيچ ! دهکده يي بود با ده پانزده هزار جمعيت . نه کاخي داشت تا سزاوار پادشاه باشد ، و نه مهمانسرايي که آبروي ‍« خواجه تاجدار‍» را در پيش سفيران شاهان و فرمانروايان جهان حفظ کند .
سيصد سال پيش از آنکه خواجه تاجدار تهران را پايتخت خود کند ، به دستور شاه طهماسب اول صفوي ، فرزند شاه اسماعيل مؤسس اين سلسله ، با رويي به گرد اين آبادي کشيدند ، و اين کار هيچ دليلي نداشت جز اينکه پايتخت شاه طهماسب اول در قزوين بود و چون او غالبا به زيارت حضرت عبدالعظيم ( ع ) مي آمد، مي خواست در جوار حرم مطهر استراحتگاهي داشته باشد . تاريخ نويسان نوشته اند که : ‍« شاه طهماسب در سنه 961 هجري قمري فرمان داد تا بارويي دور تهران بنا کنند . مسافت اين بارو ، شش هزار قدم بود . و نيز شاه طهماسب دستور داد تا به عدد سوره هاي مبارکه قرآن مجيد 114 برج در اين بارو بسازند و در هر برجي يک سوره از سوره هاي قرآن کريم را حک کنند . همچنين به دستور شاه طهماسب صفوي ، براي تهران چهار دروازه ساختند که رو به چهار سوی دنیای پیرامون داشت، (از شمال به میدان توپخانه و خیابان سپه، از جنوب به خیابان مولوی، از شرق به خیابان ری و از غرب به خیابان وحدت اسلامی (شاپور) محدود می‌شد) و دور تا دور آن خندقي کندند و از خاکش ، قلعه و برج هاي آن را ساختند . چون خاک خندق ها براي ساخت و ساز برج و بارو کفايت نمي کرد از دو محله شهر خاکبرداري کردند . از همان زمان اين دو محل معروف شد به ‍« چال ميدان ‍» و ‍« چال حصار ‍» . ‍»
منطقه شمالي تهران به ظاهر از روزگار گذشته به شاهان و اميران و بزرگان اختصاص داشته ، و اين همان منطقه اي است که بازار تهران و کاخ گلستان در آن قرار دارند . در محلي که پادشاهان قاجار بعدها در آن ارک سلطنتي و کاخ گلستان را بنا کردند قبلاٌ به دستور شاه عباس باغي احداث شده بود به نام ‍« چها ر باغ ‍» و چنارها ي کهن آن به چنارهاي شاه عباسي معروف بوده است .
اين بود وضع تهران به هنگام ورود آقا محمد خان قاجاربه اين شهر ، اما در همان دهه اول فرمانروايي او ، تهران بطور محسوسي رو به آباداني گذاشت . ‍« مسيو اوليويه ‍» ، سياستمدار و پزشک فرانسوي که در اوان ظهور آقا محمد خان قاجار به تهران آمده است ، پايتخت جديد ايران را اين طور توصيف مي کند : ‍« تهران در سطحي خوب و هموار ، که به خوبي آبياري شده است، واقع است . قله دماوند ، که قريب به ده فرسخ در جهت شرقي تهران است ، از همه قله هاي اين سلسله جبال مرتفع تر است و همواره و در تمام فصول مستور از برف است و بعضي اوقات دود از قله آن بيرون مي آيد . عقيده اهالي اين است که روح يکي از سلاطين بدکار ايران در اين کوه در عذاب است ‍» .
پيترودلاواله ‍» ، که در سال 1618 ميلادي ( 1028 هجري قمري ) از تهران گذشته ، نوشته است که : ‍« اين آبادي وسيع و بزرگ است ، اما جمعيت کمي دارد . اکثر محلات اين شهر باغستانهايي است که درختان ميوه دارند . تمامي کوچه ها آب جاري دارند و با سايه درختان چنار پوشيده شده اند ، به همين جهت اين شهر را ‍« شهر چنار ‍» ناميده اند . غير از اين ، چيزي که در خور گفتن باشد ، در اين شهر ديده نشد ‍»
در ايام سلطنت سلسله صفويه ، شهر تهران شهر چندان قابلي نبوده است و جمعيت کمي که در آن ساکن بوده اند ، مايه شهرتي براي اين شهر نشده اند . تهران مزيتي نداشته است جز اينکه اراضي آن وسیع و حاصلخيز بوده و به خوبي آبياري مي شده است . مردم تهران دهقان و زارع بوده اند ، و محصولات زمين هاي آنان ، غير از گندم و جو و حبوبات ، چيز ديگري نبوده است . البته چون گله هايي هم داشتند ، پشم نيز عمل مي آورند و تمامي اين پشم به قزوين و قم حمل مي شده است . در فتنه افغان ، مهاجمين افغاني به بهانه اينکه دروازه شهر را دير گشوده اند، دست به کشت و کشتار مردم تهران زدند و شهر را بکلي خراب کردند .
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
چرا شهر تهران ، ( تهران) نام گرفت ؟
spaceball.gif
در باب وجه تسمیه تهران عقاید و نظرهای مختلفی اظهار شده است.​


از جمله وجه تسمیه‌ای که یاقوت در معجم البلدان آورده و قزوینی در آثار البلاد تکرار کرده است به این قرار است که : مردم این ناحیه در هجوم خصم به زیر زمین پناه می‌برده‌اند و ایشان را تَه‌ران گفته‌اند، مشتق از تَه به معنی زیر و ران به معنی راننده از فعل راندن، یعنی کسانی که به تَه می‌رانند ! و پس از آن این اسم ،که بدواً بر اهالی اطلاق می‌شده است ، بر این ناحیه قرار گرفته است.
می‌توان گفت که این وجه تسمیه به ذوق نمی‌نشیند و مخصوصاً اگر در اسامی قُرای اطراف ری تفحص کنیم می‌بینیم که لفظ ران در دنباله اسامی بعضی از قراء و محال دیگر مثل جماران، نیاوران، شمیران، قصران و تهران دیده می‌شود و از این قرار می‌بایست همه از فعل راندن مشتق شده باشد و حتی در نقاط دورتر از اطراف ری.
نکته دیگر آن است که (طهرانی) است از توابع اصفهان؛ چنان که اشاره شد و اگر وجه تسمیه آن مانند وجه تسمیه تهران باشد بسیار شگفت و دور است که مردم دو ناحیه، که لااقل پنجاه فرسنگ دور از یکدیگرند، عادت مشترکی داشته باشند و اگر وجه تسمیه این دو ناحیت یکسان‌ نباشد طهران اصفهان را به چه تسمیه کرده‌اند؟
وانگهی در لفظ ران که دنباله اسامی ایران امروز و ایران زمان ساسانیان و ایران و آذربایجان و مکران و هاماوران و آران، از توابع کاشان، استاد بران و اشکوران، هر دو از دهات اصفهان، ترخوران، از محال تفرش، نوبران، در اطراف همدان، طابران، خاوران، مازندران و نزدیک به بیست کلمه دیگر، از اسامی جغرافیایی قدیم و جدید ایران است، چه می‌توان گفت؟
آیا این اسامی همه از فعل راندن مشتق شده‌اند؟ اندک دقتی در اسامی جغرافیایی ایران مسلم می‌دارد که ان در آخر اسامی بسیار است و ظاهراً چنان می‌نماید که این دو حرف زائد است و بر آخر اسامی دیگر می‌افزایند که معنای ظرف مکان از آن بر آید، چنانکه آن را در پی کلمات دیگر برای اراده ظرف زمان می‌افزایند، چون بامدادان، صبح‌گاهان و غیره. چنان که ستان در آخر اسامی نواحی و ممالک بر آید و معنی محل از آن اراده می‌شود؛ چون هندوستان و کوهستان. در این صورت را جز و این دو حرف زاید نیست و بالعکس جزوکلمه است؛ یعنی طهران از طهر و تیران از تیر مشتق شده است و مازندران از مازندر چنانکه کاشان از کاش و خاوران از خاور مشتق است. در کلمه خاوران و قصران مخصوصاً به خوبی می‌توان پی به این نکته برد.
زیرا که خاور و قصر معنی مسلم دارد و اگر حرف زاید را ران بدانیم خاو و قص را معنی نخواهد بود و قص علیهذا.
پس دور می‌نماید که ران در کلمه‌ی تهران از فعل راندن آمده باشد و وجه تسمیه‌ای که ثبت کرده‌اند پذیرفتنی نیست و دور از قبول ذهن سلیم است.
وجه تسمیه دیگری هست که اغلب متخصصین زبان آن را به زبان آورده‌اند و آن این است که در تهران تَه همان معنی زیر می‌دهد و ران که به معنی قسمت بالای پا باشد در این‌جا به معنی دامنه و دامن کوه آمده است.
پس تهران یعنی در تَه دامنه‌کوه.» در خصوص وجه تسمیه تهران نظر دیگری وجود دارد که در بعضی آثار محققّان و متقدمین آمده است و با نظر دوم سعید نفیسی نیز نزدیک و شبیه است و آن این که: کلمه‌ی تهران از دو قسمت تَه به فتح ت که به معنی انتها و آخر و ران که به معنی دامنه است ترکیب گردیده که جمعاً معنای آخر دامنه می‌باشد.
چون قریه تهران در دامنه‌ی کوه البرز قرار گرفته به آن « تهرابآن» یا همان آخر دامنه‌ی کوه می‌گفتند. در مقابل قریه شمران است که حرف شم معنی بالا می‌دهد و ران هم که دامنه می‌باشد.
پس معنای آن بالای دامنه می‌شود و به این علت آن را شمیران می‌گفتند که بر فراز دامنه‌ی کوه البرز و بالا دست تهران قرار داشت. فرهنگ نظام، تهران را واژه‌ای فارسی دانسته و وجه نامگذاری آن را چنین ذکر کرده است: «تیران منسوب به تیر است که نام فارسی عطارد است؛ شاید دِه مذکور به نام ستاره‌ی تیر که در ایران قدیم مقدس بوده بنا شده یا منسوب به شخص تیرداد نام بوده» و دلیل این نظریه را الف و نون آخر کلمه تیران آورده است.
زیرا در ایران قدیم مرسوم بوده است که شهرها و دهات را به وسیله الحاق الف و نون نسبت به نام سازنده آن نامگذاری می‌کردند. احتمال دیگری که این فرهنگ داده است این است که چون در اوستا تئیره نام قله‌ای است از البرز شهر مذکور تیران را منسوب به آن قله دانسته. در هر صورت طهران و تهران را غلط مشهور و نام صحیح تاریخی آن را تیران می‌داند.
به نظر می‌رسد در مورد وجه نامگذاری تهران این نظر منطقی‌تر از دیگران باشد که: تهران شهری است که از هزار سال بازمانده و اکنون تخت گاه کشور است. نام آن از دو بخش پدید آمده تَه و ران _ تَه یا ک‍َه اگر چه در فارسی کنونی معنایی ندارد ولی در زبان‌های بسیار کهن به معنای گرم بوده است. تمام دیه‌هایی که در زبان فارسی دارای بخش تَه یا کَه هستند، مانند کهران(۱) ، تهران، کهرم یا جهرم(۲) ، دارای هوای گرم بوده‌اند و ران نیز به معنای جا و مکان می‌باشد. از سوی دیگر شمی، سمی و زمی در زبان کهن به معنای سرد است و جاهایی که نام‌شان از بخش شمی یا سمی پدید آمده جاهای سردسیر است، مانند شمیرم و سمیرم (۳) و سمیران و شمیران، پس تهران یا کهران جای گرم (گرم‌سیر) و شمیران یا سمیران به معنای جای سرد (سردسیر) است. این نکته در خور توجه است که شمی یا سمی با کلمه زمی شباهتی دارد که در بعضی زبان‌ها به معنای سرما و زمستان است. در زبان اوستایی زیما به معنی زمستان است که قسمت زم در زمستان و زمهریر (۴) هنوز باقی مانده.

 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
دليل نامگذاري محلات تهران سیدخندان
سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گویی‌های او زبانزده مردم در سی یا چهل سال پیشبوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بودهاست.

فرمانیه
درگذشته املاک زمینهای این منطقه متعلق به کامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعداز مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمان فروخته شده است.

فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوایفرح انگیزش به همین نام معروف شده است.

شهرک غرب
دلیل اینکه این محله به نام شهرک غربمعروف شد ساخت مجتمع های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و بهمانند مجتمع های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجیهابوده است.

آجودانیه
آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تااقدسیه ادامه پیدا میکند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانهناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.

اقدسیه
نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمینهای آنجا را به باغ تبدیل و براییکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل اینمنطقه به اقدسیه معروف شد.

جماران
زمینهای جماران متعلق به سید محمد باقرجمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدندکه در کوههای این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به اینده می آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند کهجمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ به دست می آمده‌است‌، آن‌جا را جماران‌، یعنی محل به‌دست آمدن جمر نامیده‌اند.

پل رومی
پل رومی در واقع پل کوچکیبوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را هم متصل می کرده است. عده‌ای هم معتقدند که نامپل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته‌شده است‌.

جوادیه (در جنوب تهران)
بسیاری از زمینهای جوادیهمتعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است که به نام مسجدفردانش هم معروف است.

داودیه (بین میرداماد و ظفر)
میرزا آقاخان نوری صدراعظم این اراضی را برای پسرش‌، میرزا داودخان‌، خرید و آن را توسعه داد. این منطقهدر ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت‌.

درکه
اگر چههنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعیکفش برای حرکت دربرف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی «درگ» نامیده می شده است دانستهاند.

دزاشیب (در نزدیکیتجریش)
روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام « آشِب » وجودداشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشومیگفتند.

زرگنده
احتمالا دلیل نامگذاری این محل کشف سکه ها واشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بودهاست.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
قلهک
کلمهقلهک از دو کلمه "قله‌" و "ک‌" تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله‌، مخفف کلات بهمعنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راهگذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمیران بوده است‌، به آن( قله- هک) گفته شدهاست‌.

کامرانیه
زمین‌های این منطقه ابتدا به میرزاسعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌تعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌،با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترکزمین‌ها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید.

محمودیه ( بین پارک وی و تجریش یا ولیعصر تا ولنجک)
دراین منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباسبوده آنرا عباسیه میگفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نامپسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید.

نیاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخیمعتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیبکه نیاوران مرکب از "نیا" (حد، عظمت و قدرت‌) ؛"ور" (صاحب‌) و "ان‌" علامت نسبت استو در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت‌.

ونک
نام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون‌) به نامدرخت و حرف (ک)که به صورت صفت ظاهر می‌شود.

یوسف آباد
منطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانیمستوفی‌الممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آبادنامید.

پلچوبی
قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهردروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازهشمیران بود با خندق‌هایی پراز آب در اطرافش که برای عبور از آن‌، از پلی چوبیاستفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محلهمچنان به نام پل چوبی معروف است.

شمیران
نظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجوددارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و « ران » به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیبنیز تهران به معنای جای گرم است.
همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامیدر این منطقه به آن شمیران می گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند که‌ یکی از نه ولایتری را شمع ایران میگفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است.

گیشا
نام گیشا که در ابتدا کیشا بودهاست برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) میباشد.

منیریه (در جنوب ولیعصر)
منیریه در زمان قاجار یکی از محله های اعیان نشین تهران بوده و گفتهشده نام آن از نام زن کامران‌میرزا، یکی از صاحب‌منصبان قاجر، به نام منیر گرفته شده ‌است.
 
بالا