Maryam
متخصص بخش ادبیات
قطبهای مریخ
در سال ۱۶۶۶ میلادی « جیووانی دومنیکو کاسینی»- ستاره شناس ایتالیایی و متصدی رصدخانه لویی چهاردهم در پاریس- نواحی سفید رنگی را در قطب های مریخ کشف کرد. بعدها مشاهدات ویلیام هرشل، این کشف را تایید کرد و مشخص شد که نواحی سفید رنگ، در واقع پوشش های قطبی مریخ اند. این پوشش ها، درست همانند پوشش های یخی زمین رشد می کنند و طی یک سال مریخی، به تدریج تحلیل می روند. هرشل تصور می کرد که ساکنان مریخ در شرایطی نظیر شرایط حاکم بر زمین، با چهار فصل و روزهایی تقریبا برابر با روزهای زمین زندگی می کنند. هرشل ستاره شناس فوق العاده مشهوری بود و عقیده اش درباره شکل گیری حیات هوشمند مریخی، چیزی بود که تا نیمه دوم قرن بیستم میلادی از جانب کسی مطرح نشد.
قرن نوزدهم میلادی دوره تهیه نقشه از مریخ بود. نخستین کار در این زمینه، مربوط به تلاش مشترک دو ستاره شناس آلمانی ویلهلم بیر و یوهان فون مدلر در سال ۱۸۳۰ میلادی بود. نقشه آنان دارای یک سیستم شبکه ای از طول و عرض جغرافیایی و نیز یک نصف النهار اصلی بود که امروزه همچنان برای تهیه نقشه های جدید مریخ استفاده می شود. تلاش برای تهیه نقشه مریخ، کار بی نتیجه ای بود. حتی بهترین تلسکوپ های موجود، فقط می توانستند علایم درخشان را از بین چیزهایی که در پوشش های قطبی سیاره واضح تر بود، آشکار کنند.
سایه نگار
هرچه طراحان برای تعیین خصوصیات دایمی بر روی نقشه ها بیشتر دچار مشکل می شدند، تعبیر نقشه ها خیالی تر می شد. به نظر می رسید که اشکال و سایه های مبهم، همیشه درحال تغییرند. ستاره شناسانی با این موضوع مواجه شدند که مریخ را همانند زمین، اما کوچکتر می پنداشتند. آنها تصور می کردند که تغییرات فصلی رشد و نمو گیاهان، باعث ایجاد تغییر در آهن سیاره می شود. عده دیگری از دانشمندان برای توضیح تغییرات سطحی، این نظریه را مطرح می کردند که سطح مریخ دایما دستخوش طوفان های عظیم گرد و غبار می شود؛ البته آنها زیاد هم اشتباه نمی کردند.
کانالهای مریخ
تعدادی از نظریه پردازان از روی علایم موجود بر روی سیاره مریخ نماهایی از دریاهای تیره ای را که برخلاف اقلیم سرخ رنگ آن است، نشان دادند. در سال ۱۸۶۰ میلادی یک کشیش ایتالیایی به نام پیتروآنجلو سچی تصاویری از مریخ به صورت رنگی طراحی کرد. او اطمینان داشت که می تواند خطوط غیر طبیعی را ببیند. او برای توصیف خصوصیات طبیعی از لغات ایتالیایی استفاده کرد. معمولا برای توصیف خصوصیات طبیعی از لغات ایتالیایی استفاده می شود؛ ولی در تعدادی از زبان های اروپایی، لغت کانال به مفهوم کانال آبی است که به وسیله بشر ساخته می شود.
ایده کانال های مصنوعی در مریخ، همانند بعضی از مفاهیم علمی، به خوبی در اذهان عمومی ماندگار شد. این واقعیت که مردم علاقه مند به یافتن حیات در سایر سیارات بودند باعث تثبیت این ایده شد. رمان های علمی- تخیلی داستان ها و بعدها فیلم ها و سریال های تلویزیونی که در این مورد نوشته یا ساخته شدند گاهی بر این مدعاست.
نگاهی نزدیک تر
سال ۱۸۷۷ میلادی برای ناظران مریخ دارای اهمیت بسیاری بود. در این سال، مریخ و زمین نزدیک ترین فاصله ممکن را داشتند. این نخستین رویارویی نزدیک پس از ۱۵ سال بود و فرصت ایده آلی برای مشاهده نزدیک با تلسکوپ های جدیدتر فراهم می کرد. جیوانی شیپارلی -که مدیر یک رصدخانه در شهر میلان ایتالیا بود- به تهیه نقشه های مریخ علاقه داشت. او به خصوصیات مشاهده شده بر روی مریخ، اسامی افسانه ای می گذاشت. شیپارلی در سال ۱۸۷۷ میلادی کانال هایی را بر روی مریخ مشاهده کرد و نام رودخانه های مشهور نیل و فرات را بر روی آنها گذاشت. او همچنین در مورد نواحی آباد شده ای که تعدادی کانالی را بر روی نقشه هایش قطع می کرد، توضیح داد و به آنها اسامی رمانتیکی نظیر منشا جوانی و ماه دریاچه داد.
در سال ۱۸۷۹ میلادی زمین و مریخ دوباره به یکدیگر نزدیک شدند. در این زمان، شیپارلی ادعا کرد کانال هایی را مشاهده کرده است که به صورت دو خط موازی اند. ظهور این پدیده غیر طبیعی، اعتقاد آنهایی را که فکر می کردند کانال ها، مصنوعی و ساختگی اند، قوی تر کرد. بعد از گذشت چندسال، تعدادی از ستاره شناسان ادعا کردند که کانال ها را دیده اند؛ لذا تعداد نقشه ها چند برابر شد. با این حال، بیشتر ستاره شناسان کانال ها را ندیده بودندو بسیاری از آنها درباره نظریه هایی که کانال ها را توضیح می دادند، تردید داشتند.
کانالها و تردیدها
بعضی از دانشمندان تصور می کردند که مریخ یک سیاره مرده است و ساکنان آن، آخرین بقایا از یک نسل رو به زوال اند و منابع آبی جمع آوری شده را به سختی ذخیره و اداره می کنند. طبق این نظریه، مریخی ها این کانال ها را ساخته بودند تا آب های ناشی از دوب فصلی پوشش های قطبی را به سمت شهرهای آباد خود که در دل کویر قرار داشت، هدایت کنند و شهرها از طریق کانال ها به یکدیگر متصل می شدند. کسانی که در مورد این نظریه تردید داشتند دلایل مختلفی برای رد آن عنوان می کردند؛ ولی ایده وجود کانال ها در مریخ، توجه عموم را به خود جلب کرده بود و توسط مجلات و روزنامه های عمومی مورد حمایت قرار می گرفت.
در سال ۱۶۶۶ میلادی « جیووانی دومنیکو کاسینی»- ستاره شناس ایتالیایی و متصدی رصدخانه لویی چهاردهم در پاریس- نواحی سفید رنگی را در قطب های مریخ کشف کرد. بعدها مشاهدات ویلیام هرشل، این کشف را تایید کرد و مشخص شد که نواحی سفید رنگ، در واقع پوشش های قطبی مریخ اند. این پوشش ها، درست همانند پوشش های یخی زمین رشد می کنند و طی یک سال مریخی، به تدریج تحلیل می روند. هرشل تصور می کرد که ساکنان مریخ در شرایطی نظیر شرایط حاکم بر زمین، با چهار فصل و روزهایی تقریبا برابر با روزهای زمین زندگی می کنند. هرشل ستاره شناس فوق العاده مشهوری بود و عقیده اش درباره شکل گیری حیات هوشمند مریخی، چیزی بود که تا نیمه دوم قرن بیستم میلادی از جانب کسی مطرح نشد.
قرن نوزدهم میلادی دوره تهیه نقشه از مریخ بود. نخستین کار در این زمینه، مربوط به تلاش مشترک دو ستاره شناس آلمانی ویلهلم بیر و یوهان فون مدلر در سال ۱۸۳۰ میلادی بود. نقشه آنان دارای یک سیستم شبکه ای از طول و عرض جغرافیایی و نیز یک نصف النهار اصلی بود که امروزه همچنان برای تهیه نقشه های جدید مریخ استفاده می شود. تلاش برای تهیه نقشه مریخ، کار بی نتیجه ای بود. حتی بهترین تلسکوپ های موجود، فقط می توانستند علایم درخشان را از بین چیزهایی که در پوشش های قطبی سیاره واضح تر بود، آشکار کنند.
سایه نگار
هرچه طراحان برای تعیین خصوصیات دایمی بر روی نقشه ها بیشتر دچار مشکل می شدند، تعبیر نقشه ها خیالی تر می شد. به نظر می رسید که اشکال و سایه های مبهم، همیشه درحال تغییرند. ستاره شناسانی با این موضوع مواجه شدند که مریخ را همانند زمین، اما کوچکتر می پنداشتند. آنها تصور می کردند که تغییرات فصلی رشد و نمو گیاهان، باعث ایجاد تغییر در آهن سیاره می شود. عده دیگری از دانشمندان برای توضیح تغییرات سطحی، این نظریه را مطرح می کردند که سطح مریخ دایما دستخوش طوفان های عظیم گرد و غبار می شود؛ البته آنها زیاد هم اشتباه نمی کردند.
کانالهای مریخ
تعدادی از نظریه پردازان از روی علایم موجود بر روی سیاره مریخ نماهایی از دریاهای تیره ای را که برخلاف اقلیم سرخ رنگ آن است، نشان دادند. در سال ۱۸۶۰ میلادی یک کشیش ایتالیایی به نام پیتروآنجلو سچی تصاویری از مریخ به صورت رنگی طراحی کرد. او اطمینان داشت که می تواند خطوط غیر طبیعی را ببیند. او برای توصیف خصوصیات طبیعی از لغات ایتالیایی استفاده کرد. معمولا برای توصیف خصوصیات طبیعی از لغات ایتالیایی استفاده می شود؛ ولی در تعدادی از زبان های اروپایی، لغت کانال به مفهوم کانال آبی است که به وسیله بشر ساخته می شود.
ایده کانال های مصنوعی در مریخ، همانند بعضی از مفاهیم علمی، به خوبی در اذهان عمومی ماندگار شد. این واقعیت که مردم علاقه مند به یافتن حیات در سایر سیارات بودند باعث تثبیت این ایده شد. رمان های علمی- تخیلی داستان ها و بعدها فیلم ها و سریال های تلویزیونی که در این مورد نوشته یا ساخته شدند گاهی بر این مدعاست.
نگاهی نزدیک تر
سال ۱۸۷۷ میلادی برای ناظران مریخ دارای اهمیت بسیاری بود. در این سال، مریخ و زمین نزدیک ترین فاصله ممکن را داشتند. این نخستین رویارویی نزدیک پس از ۱۵ سال بود و فرصت ایده آلی برای مشاهده نزدیک با تلسکوپ های جدیدتر فراهم می کرد. جیوانی شیپارلی -که مدیر یک رصدخانه در شهر میلان ایتالیا بود- به تهیه نقشه های مریخ علاقه داشت. او به خصوصیات مشاهده شده بر روی مریخ، اسامی افسانه ای می گذاشت. شیپارلی در سال ۱۸۷۷ میلادی کانال هایی را بر روی مریخ مشاهده کرد و نام رودخانه های مشهور نیل و فرات را بر روی آنها گذاشت. او همچنین در مورد نواحی آباد شده ای که تعدادی کانالی را بر روی نقشه هایش قطع می کرد، توضیح داد و به آنها اسامی رمانتیکی نظیر منشا جوانی و ماه دریاچه داد.
در سال ۱۸۷۹ میلادی زمین و مریخ دوباره به یکدیگر نزدیک شدند. در این زمان، شیپارلی ادعا کرد کانال هایی را مشاهده کرده است که به صورت دو خط موازی اند. ظهور این پدیده غیر طبیعی، اعتقاد آنهایی را که فکر می کردند کانال ها، مصنوعی و ساختگی اند، قوی تر کرد. بعد از گذشت چندسال، تعدادی از ستاره شناسان ادعا کردند که کانال ها را دیده اند؛ لذا تعداد نقشه ها چند برابر شد. با این حال، بیشتر ستاره شناسان کانال ها را ندیده بودندو بسیاری از آنها درباره نظریه هایی که کانال ها را توضیح می دادند، تردید داشتند.
کانالها و تردیدها
بعضی از دانشمندان تصور می کردند که مریخ یک سیاره مرده است و ساکنان آن، آخرین بقایا از یک نسل رو به زوال اند و منابع آبی جمع آوری شده را به سختی ذخیره و اداره می کنند. طبق این نظریه، مریخی ها این کانال ها را ساخته بودند تا آب های ناشی از دوب فصلی پوشش های قطبی را به سمت شهرهای آباد خود که در دل کویر قرار داشت، هدایت کنند و شهرها از طریق کانال ها به یکدیگر متصل می شدند. کسانی که در مورد این نظریه تردید داشتند دلایل مختلفی برای رد آن عنوان می کردند؛ ولی ایده وجود کانال ها در مریخ، توجه عموم را به خود جلب کرده بود و توسط مجلات و روزنامه های عمومی مورد حمایت قرار می گرفت.