• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جشن ها و آداب و رسوم گیلان

Nicol

متخصص بخش گردشگری
جشن نوروز در گيلان با آيين ها و مراسم گوناگوني بر پا مي شود:

صداى پاى بهار که مى رسد، گيلان اين سرزمين جنگل و دريا باطبيعت دل انگيز و مردمان مهمان نوازش با آيين هاى خاص خود به استقبال زيبايى مى روند.
درفرهنگ عامه گيلان نوروز واژه اى آشناست و درخود نوشکفتن و تازه شدن را به ارمغان دارد.


مردم اين استان با يک باور قديمى هرسال در آستانه سال جديد با زدودن کهنگى ها از دل و محيط اطراف خود به پيشواز طراوت و تازگى مى روند.
مردمان گيل و ديلم در سرزمين کوه و جنگل و دريا از آداب و سنن ويژه اى برخوردارند که گوياى باورهاى قلبى آنان در تحول و نوشکفتن است .
بهار که از راه مى رسد صداى نوروزخوانان گوش هرشنونده اى را نوازش مى دهد و آنان را در استقبال از طراوت و شادابى فرا میخواند.

اگرچه بسيارى از آيين ها و آداب رايج مردمان اين سامان در گذر زمان به فراموشى سپرده شده اما هنوز هم در مناطق مختلف گيلان کسانى هستند که با باورهاى خود سر میکنند.

خانه تکانى، چهارشنبه سورى، قاشق زنى، نوروز خوانى، پخت شيرينى رنگ آميزى تخم مرغ ، دوخت لباس هاى محلى، ديد و بازديد و مراسم تحويل سال با استخاره قرآن و دهها مراسم ديگر ازآداب و رسومى است که در باور مردمان اين سامان نشسته است .
سفيد کردن ديوارهاى گلى با آب آهک ، شستن لباس ها و فرش هادرآب رودخانه از جمله مراسمى است که همچنان در برخى از روستاهاى منطقه رواج دارد.
زنان روستايى با خواندن ترانه هاى شاد محلى هنگام رفت و روب خانه طلايه داران اعلام نزديک شدن نوروز هستند.

پخت انواع شيرينى، نقل و نبات ، تنقلات از جمله سننى است که هنوز در سراسر استان در اين ايام رواج دارد.
در سالهاى گذشته زنان شيرينی هاى عيد نوروز را در خانه تهيه مى کردند که اين کار بخشى از هزينه هاى نوروز را کاهش مى داد.
حلوا کوچول، حلوايى دستى، نان برنجى، نان خلفه ، نان گندمى، آب نباتى و پشمک ، کلوچه هاى محلى از شيرينى هاس سنتى اين ايام است .
براى تهيه شيرينى از دوشاب، کنجد، تخم مرغ ، پوست مرکبات و آرد برنج و گندم استفاده مى شود.

خريد و دوخت لباس هاى محلى از بازار با رنگ هاى شاد آذين شده جلوه اى ديگراز نوروز دراين استان است .
پس از حلول سال نو خانواده هاى گيلانى به ديد و بازديد يکديگر مى روند و براى هم سالى خوش همراه با سلامتى را آرزو مى کنند.
اين ديد و بازديدها تا قبل از روز سيزده بدرادامه دارد
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
نوروز خواني


نوروز خواني از مراسم آخر هر سال در گيلان است. نوروزخواني که هم اکنون نيز کم و بيش رواج دارد، در گيلان نماد ورود بهار و خير و برکت است. براي اين کار گروهي نوروزخوان در کوچه و خيابان به راه مي افتند و اشعاري مي خوانند. از معروف ترين اين اشعار مي توان به "دوازه امام" و "عروس گوله" اشاره داشت.

اغلب نوروزخوانان نخست دوازده امام را مي خوانند و وقتي به قسمت ترجيع بند مي رسند، آن را دو نفري تکرار مي کنند و بعد نوروز و نوسال مي خوانند.

اين شعر چنين آغاز مي شود:

"همي خوانم امام اولين را شه کشور اميرالمؤمنين را
وصي و جانشين يعني علي را
به ياسين والف لام و به فيروز دهيد مژده که آمد عيد نوروز
امام دومين هم دسته گل شفاعت مي کند او بر سر پل
حسن بابش سوار است او به دلدل
به ياسين و الف لام و به فيروز دهيد مژده که آمد عيد نوروز "

اين شعر در مدح دوازده امام ادامه مي يابد.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
عروس گوله


نمايش "عروس گوله" نيز از ديگر مراسم قبل از حلول سال نو به شمار مي رفت. اين نمايش همراه با آواز ريتميک داراي مفاهيم اخلاقي و آييني خاصي بود. بازيگران اين نمايش معمولاً سه نفر بودند و به نقش غول، پيربابو و نازخانم ظاهر مي شدند. نقش نازخانم را بيشتر مواقع پسر جواني که لباس زنانه پوشيده بود اجرا مي کرد.

پير بابو يا کوسه نقش پيرمردي بود که با غول بر سر تصاحب نازخانم به بحث و جدل مي پرداخت. غول هم خود را با کلاهي از کلوش (ساقه برنج)، زنگوله ها و چماق به هيبتي عجيب مي آراست. اين گروه به منازل مختلف رفته، به ايفاي نقش خود مي پرداختند و در ازاي تهنيت گويي خويش و آرزوي سالي پربرکت و پر يمن براي صاحبخانه، از او هدايايي دريافت مي کردند.

گاه نقش يک شخصيت ديگر به اسم "کاس خانم" نيز به اين جمع اضافه مي شد.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
گل گل چهارشنبه


از ديگر مراسم کهن ايرانيان که در گيلان هم با بعضي تغييرات جزيي به آن مي پردازند، "چهارشنبه سوري" است که در غروب آخرين سه شنبه سال و در شب چهارشنبه انجام مي شود. به اين منظور خار، بوته، گون و کاه جمع آوري مي شد و با درست کردن پشته هايي که معمولاً رو به سمت قبله مي نهادند و سپس آتش زدن آنها، از روي آتش مي پريدند و هنگام پريدن با خوشحالي مي خواندند:
گل گل چهارشنبه به حق پنج شنبه

زردي بشه، سرخي بايه نکبت بشه، دولت بايه

يعني: اي شعله آتش چهارشنبه، به حق پنج شنبه، زردي و ضعف و بيماري رخت بر بندد و نوبت سرخي و نشاط و خرمي فرا رسد. دوره نکبت و ناکامي به سر آيد و دولت و اقبال روي نمايد.
اين سنت که از روزگار زرتشت و حتي جلوتر بر جاي مانده، در دوران اسلامي با اعتقادات مردم در هم آميخته و رنگ و بويي ديني گرفته است. دود کردن اسپند هم از اين رسوم است که سعي مي شد از سادات خريداري شود و به هنگام دود کردن آن زمزمه مي کردند:

عاطتيل کن، باطيل کن تي مرده ماره بيرون کناسفند دوکن چاووس بايه مردمار به هوش بايه



يعني: عاطل و باطلش کن و چشم زخم را از وجودها دور ساز. مادر شوهرت را بيرون کن. اسپند دود کن تا چاووش بيايد. تا مادر شوهرت به هوش بيايد.

علاوه بر اين به نيت اين که دختران به زودي به خانه شوي بروند، دختران دم بخت را چند ساعتي از خانه بيرون و خانه تکاني مي کردند. شکستن کاسه و کوزه و ظروف کهنه به علامت دور ساختن نفرت و رفع قضا و بلا از ديگر آداب اين روز به شمار مي رفت.

مراسم چهارشنبه سوري در نواحي مختلف گيلان با تفاوتي اندک اما شبيه به هم اجرا مي شد و گاه شليک تير و ترکاندن ترقه نيز در برنامه جاي داشت. گاه نيز به نيت برکت، يکي از اهالي با تبر به سمت درختي که بار نمي داد مي رفت اما با ضمانت ديگران براي بار آوردن درخت در سال بعد، شخص تبر به دست از قصد خود منصرف مي شد.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
فالگوش ايستادن


از ديگر برنامه هاي چهارشنبه سوري بود. براي اين کار، در گذرگاه ها مي ايستادند و با شنيدن پنهاني نخستين کلمات عابرين، مفهوم آن را حمل بر توفيق يا ناکامي خود در سال آتي مي شمردند.
قاشق زني

از ديگر رسوم اجرايي اين شب بود که معمولاً جوانان و بيشتر دختران به در خانه همسايه ها مي رفتند و با پنهان کردن روي خود و بدون دادن آشنايي، خواستار هديه مي شدند. نقل و نبات و تنقلات از عمده ترين چيزهايي بود که در کاسه قاشق زنان جاي مي گرفت.

شال اندازي

در مناطق روستايي کوهستاني از رسوم شايع چهارشنبه سوري بود و گاه حالت نوعي خواستگاري از دختر صاحب خانه را داشت. معمولاً به گوشه شال اينان مقداري شيريني و آجيل به عنوان هديه صاحب خانه بسته مي شد و شال اندازان بدون مشخص کرن هويت خويش به خانه فرد ديگري مي رفتند.

آینه تکم


یکی دیگر از مراسم قبل از سال نو، اجرای یک نمایش عروسکی به نام "آینه تکم" است که در نواحی غربی استان گیلان انجام می شد. "تکم چی ها" از آذربایجان به نقاط هشتپر و حتی انزلی و رشت می آمدند و پیام آور رسیدن سال نو و نوروز می شدند.
"تکم" عروسکی به شکل بز بود که به دسته ای متصل می شد و آن را با پارچه ها و منجوق های رنگی و پر می آراستند و با بالا و پایین بردن دسته ای که از میان چوبی سوراخ دار می گذشت، آن را به حرکت و جنبش وا می داشتند. در کنار این نمایش با صدای دو چوب که به هم می خورد و آهنگی شاد را تداعی می کرد، تکم چی ها ترانه هایی خوش آهنگ می خواندند.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
فالگوش ايستادن


از ديگر برنامه هاي چهارشنبه سوري بود. براي اين کار، در گذرگاه ها مي ايستادند و با شنيدن پنهاني نخستين کلمات عابرين، مفهوم آن را حمل بر توفيق يا ناکامي خود در سال آتي مي شمردند.
قاشق زني

از ديگر رسوم اجرايي اين شب بود که معمولاً جوانان و بيشتر دختران به در خانه همسايه ها مي رفتند و با پنهان کردن روي خود و بدون دادن آشنايي، خواستار هديه مي شدند. نقل و نبات و تنقلات از عمده ترين چيزهايي بود که در کاسه قاشق زنان جاي مي گرفت.

شال اندازي

در مناطق روستايي کوهستاني از رسوم شايع چهارشنبه سوري بود و گاه حالت نوعي خواستگاري از دختر صاحب خانه را داشت. معمولاً به گوشه شال اينان مقداري شيريني و آجيل به عنوان هديه صاحب خانه بسته مي شد و شال اندازان بدون مشخص کرن هويت خويش به خانه فرد ديگري مي رفتند.

آینه تکم


یکی دیگر از مراسم قبل از سال نو، اجرای یک نمایش عروسکی به نام "آینه تکم" است که در نواحی غربی استان گیلان انجام می شد. "تکم چی ها" از آذربایجان به نقاط هشتپر و حتی انزلی و رشت می آمدند و پیام آور رسیدن سال نو و نوروز می شدند.
"تکم" عروسکی به شکل بز بود که به دسته ای متصل می شد و آن را با پارچه ها و منجوق های رنگی و پر می آراستند و با بالا و پایین بردن دسته ای که از میان چوبی سوراخ دار می گذشت، آن را به حرکت و جنبش وا می داشتند. در کنار این نمایش با صدای دو چوب که به هم می خورد و آهنگی شاد را تداعی می کرد، تکم چی ها ترانه هایی خوش آهنگ می خواندند.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
فالگوش ايستادن


از ديگر برنامه هاي چهارشنبه سوري بود. براي اين کار، در گذرگاه ها مي ايستادند و با شنيدن پنهاني نخستين کلمات عابرين، مفهوم آن را حمل بر توفيق يا ناکامي خود در سال آتي مي شمردند.
قاشق زني

از ديگر رسوم اجرايي اين شب بود که معمولاً جوانان و بيشتر دختران به در خانه همسايه ها مي رفتند و با پنهان کردن روي خود و بدون دادن آشنايي، خواستار هديه مي شدند. نقل و نبات و تنقلات از عمده ترين چيزهايي بود که در کاسه قاشق زنان جاي مي گرفت.

شال اندازي

در مناطق روستايي کوهستاني از رسوم شايع چهارشنبه سوري بود و گاه حالت نوعي خواستگاري از دختر صاحب خانه را داشت. معمولاً به گوشه شال اينان مقداري شيريني و آجيل به عنوان هديه صاحب خانه بسته مي شد و شال اندازان بدون مشخص کرن هويت خويش به خانه فرد ديگري مي رفتند.

آینه تکم


یکی دیگر از مراسم قبل از سال نو، اجرای یک نمایش عروسکی به نام "آینه تکم" است که در نواحی غربی استان گیلان انجام می شد. "تکم چی ها" از آذربایجان به نقاط هشتپر و حتی انزلی و رشت می آمدند و پیام آور رسیدن سال نو و نوروز می شدند.
"تکم" عروسکی به شکل بز بود که به دسته ای متصل می شد و آن را با پارچه ها و منجوق های رنگی و پر می آراستند و با بالا و پایین بردن دسته ای که از میان چوبی سوراخ دار می گذشت، آن را به حرکت و جنبش وا می داشتند. در کنار این نمایش با صدای دو چوب که به هم می خورد و آهنگی شاد را تداعی می کرد، تکم چی ها ترانه هایی خوش آهنگ می خواندند.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
سيزده سال


آخرين مراسم نوروز، سيزده سال است. در اين روز مردم گيلان بيشتر به کنار رودخانه ها و در دل جنگل ها مي روند و به صورت گروهي، آخرين روز نوروز را گرامي مي دارند. دختران گيلاني در اين روز سبزه گره مي زنند. اين مراسم معمولاً با بندبازي، کشتي گيله مردي و نواختن ساز و نقاره همراه است.

بندبازی (لافندبازی)





از نمایش های سنتی گیلان که بیشتر در جشن هایی مثل عروسی، عید نوروز و یا در بازارهای هفتگی اجرا می شد، بندبازی است. در گیلان به آن "لافندبازی" نیز گفته می شود و مانند همان بندبازی در سیرک است. نمایش بر روی طنابی که از روی دو میله فلزی و چوبی محکم و ضربدری شکل گذشته و در دو طرف مهار شده، انجام می شود. اصلی ترین فرد نمایش "پهلوان" نام دارد که بر روی طناب ها با پای برهنه راه می رود و برای تعادل خود چوبی بزرگ به نام لنگر در دست می گیرد. پهلوان با ایستادن داخل تشت و یا قابلمه بر روی طناب راه می رود. گاه با دوچرخه ای که لاستیک آن را برداشته اند فواصل دو تیر را می پیماید. قرار دادن صندلی داخل یک سینی و نشستن روی صندلی و حفظ تعادل در همان حالت، از جمله عملیات دشوار این افراد است. در پایین طناب شخصی که لباس مسخره ای پوشیده و به "یالانچی پهلوان" مشهور است با لودگی و مسخرگی به تقلید از پهلوان می پردازد. نقاره چی و سرناچی نیز با نواختن آهنگ، تماشاگران را در فضای شاد این نمایش سهیم می سازند.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
کشتی گیله مردی


این کشتی که امروزه همچنان پای برجاست، یادگار صلابت و دلاوری مردم این خطه است. کشتی "گیله مردی" ریشه در تاریخ دارد. "مقدسی" در قرن چهارم هجری از این کشتی یاد کرده است.
"ظهیرالدین مرعشی" در مورد آن می گوید رسم مردم دیلم است که جوانان روغن بر خود بمالند و پس از استراحت و خوراک کافی و لذیذ از گوشت، روغن، عسل و ... زور آنها زیاد شده و قدرت می یابند که با فرد دیگری کشتی بگیرند.
کشتی گیران گیله مرد مراتب خاصی نظیر تنگوله یا نوچه، پهلوان، سرپهلوان یا میداندار دارند. این کشتی در محوطه ای محصور به نام "سیمبر" یا "سبزه میدان" برگزار می شود. کشتی گیله مردی معمولاً در تابستان و اعیاد و عروسی ها انجام می شود. کشتی گیران که شلوارهایی به نام "لاسپار" به پا دارند با بالاتنه لخت، ابتدا به حضار احترام می گذارند و سپس با حرکات نمایشی قدرت خویش را به رخ حریفان می کشانند. این حرکات نمایشی "فوزوما" یا "فزّومما" خوانده می شود.
پس از رجزخوانی، حریف با کف زدن به او پاسخ می دهد. نبرد ابتدا با حواله کردن مشت ها آغاز می شود. این بخش در موارد بسیار منجر به مجروح شدن و شکستگی استخوان یکی از طرفین می شود. در این کشتی هرگاه دست یکی از طرفین با زمین برخورد کند بازنده محسوب می شود. جایزه این مسابقات به صورت غیر نقدی و شامل پارچه، آینه، پیراهن، گوسفند و گاو و ... است. به این جایزه "برم" می گویند.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
شب چله


شب چله از مراسم باستاني ايران، در گيلان هم از منزلت خاصي برخوردار است. شب اول دي ماه هر سال را اهل خانواده و خويشان و گاه همسايه ها گرد هم مي آيند تا آيين شب چله را برگزار نمايند. براي مراسم شب چله، معمولاً خوردني ها و تنقلات و آجيل زيادي فراهم مي آورند. هندوانه به سفره اين شب رنگ و بويي ديگر مي بخشد و به قولي اگر هر کس در شب چله هندوانه بخورد، در تابستان احساس تشنگي نمي کند. يکي از ترانه هايي که در اين شب زمزمه مي شود، چنين است:
امشو، شب چله، خانم جير پله چاقو بزنيم هندوانه کله
يعني: امشب شب چله و خانم زير پله است، چاقو به هندوانه بزنيم.
از ديگر خوردني هاي اين شب، برنج برشته، عدس و گندم برشته، کونوس (ازگيل وحشي)، آجيل، پرتقال، ليمو، خوج (گلابي محلي) و ميوه هاي ديگر است.
تفال به ديوان حافظ از ديگر آداب اين شب است. پس از نيت و سوگند دادن حافظ به شاخ نبات، ديوان را مي گشايند و اولين غزل صفحه جلوتر را مي خوانند. اعتقاد بر اين است که بيش از سه بار نبايد فال گرفت چون حافظ ناراحت مي شود و حرف هاي خوش نمي زند.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری

آب بازی ( آب پاشان، آبریزان، تیرماسیزه)



از مراسم متداول گیلان در گذشته، آب بازی بود که امروز کمتر اثری از آن می توان یافت. این جشن در شرق گیلان و غرب مازندران به "تیرماسیزه" به معنی سیزدهم ماه تیر مشهور شده و احتمالاً همان تیرگان است. در فرهنگ ایران پیش از اسلام روز سیزدهم هر ماه تیر نام داشت و روز سیزدهم تیر را جشن می گرفتند. این مراسم به "آبریزان" یا "آب پاشان" نیز معروف بود.

جشن آبریزان تا عهد شاه عباس در طبرستان و گیلان برقرار بود و سپس به تدریج از یاد رفت.

کتاب "عالم آرای" عباسی با توجه به این که در تقویم دیلمی سال 360 روز بود و 5 روز آخر به حساب نمی آمد، مراسم آبریزان را با محاسبه ایام "خمسه مسترقه" یعنی همان 5 روز آخر سال و افزودن آن پس از پایان سه ماه بهار، در روز 13 ماه تیر محاسبه می نماید و می افزاید "در میان عجم یعنی ایرانیان، این روز به روز آب پاشان معروف است. در این مراسم بزرگ و کوچک، مذکر و مونث به کنار دریا می رفتند آب بازی می کردند و به طرب و خرمی می پرداختند و به راستی مراسمی تماشایی به وجود می آمد". این رسم در بعضی از نقاط کشور مانند یزد، کرمان و اصفهان نیز معمول بود و در 13 تیرماه هر سال مردان و زنان در حالی که هر یک ظرفی همراه داشتند، به کنار رودخانه می رفتند و به سرو روی یکدیگر آب می پاشیدند.

زکریا قزوینی نویسنده کتاب "عجایب المخلوقات" نیز از جشنی به نام "آب پاشان" یاد کرده و انگیزه آن را به قحطی شدید و توسل فیروز (جد انوشیروان) به خداوند و دعای او برای باریدن باران و رفع قحطی و گرسنگی نسبت داده است. در این باره آمده که مردم در این روز به تبرک باران، از شدت شادی به یکدیگر آب می ریختند و این کار از آن زمان متداول شد.

از مراسم دیگر این روز "فال گیری" و "لال شوش زنی" است. در این مورد، بزرگ خاندان بر بدن اهل خانه و دام ها و نیز به در و دیوار و همه چیز چوب می زد و خاموشی اهل خانه در برابر ضربات ترکه چوب، به باور آنها باعث برکت و رونق اقتصادی و معیشتی آنان می شد.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
ورزا جنگ


از رسوم و نمایش های دیرین گیلان و بعضی از نقاط ایران، جنگ گاوهای نر است. در گیلان به آنها "ورزا" یا "ورزو" گفته می شود. گاوهای جنگی معمولاً توسط ملاکین یا روستاییان مرفه نگهداری می شدند و فقط به درد مبارزه و جفت گیری می خوردند. این گاوها از شاخ های محکم برخوردارند که وسیله دفاع و حمله آنهاست. کوهان پشت ورزاها به آنها صلابتی می بخشد که هنرمندان سفالگر هزاران سال قبل را به الهام و ساخت شمایل سفالی آنان واداشته است. ساخت سفالینه های قرمز رنگ ملهم از این گاوهای نر زورمند از مشخصه های هنر باستانی گیلان است.

قدیمی ترین سندی که به چنین نمایشی در گیلان اشاره دارد فرمانی است نوشته بر روی سنگ مرمر قهوه ای و به خط نستعلیق بر ایوان ورودی مسجد جامع لاهیجان که به دستور "سلطان حسین صفوی" نگاشته شده و طی آن اهالی را از ارتکاب اعمال خلاف بازداشته و امر به تأدیب و تنبیه خلافکاران کرده است.


این فرمان که تاریخ 1106هـ. ق را دارد مردم را از کبوتر پرانی، گرگ دوانی و نگهداری گاو و قوچ و سایر حیوانات به منظور جنگ با یکدیگر بازداشته و این اعمال را ممنوع شمرده است.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
چوگان بازی


این بازی که توسط اسب سواران انجام می شد اولین بار در زمان شاه عباس صفوی به هنگامی که لاهیجان را فتح نمود در گیلان مورد توجه قرار گرفت. پس از فرار "خان احمدحان" آخرین حاکم کیای بیه پیش، ملک موروثی او به دست صفویان افتاد. به دستور شاه عباس باغ بزرگ او را برای ایجاد زمین این بازی خراب کردند و از آن پس این محل به سبزه میدان مشهور شد.

پولو(polo) کلمه ای انگلیسی مأخوذ از واژه ای تبسی و به معنی چوگان است.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
چاه نخجیر


حکام قدیم گیلان به شکار علاقه فراوان داشتند. در عملیات شکار که "چاه نخجیر" نامیده می شد، ابتدا قسمتی از جنگل به عنوان شکارگاه انتخاب می شد. سپس با در هم پیچیدن شاخه های درختان دو رشته پرچین محکم به مساحت یک یا دو فرسخ درست می کردند. این دو پرچین طوری تهیه می شد که به تدریج بر یک نقطه متمرکز می شدند به گونه ای که در آخرین مرحله به زحمت گذرگاهی برای عبور یک شکار باقی می ماند. این دالان در انتها، به محوطه ای در عرض ده متر با پرچین های محکم و لانه هایی موسوم به چاه، محصور می شد. در روز شکار مردان گیل و دیلم پشت پرچین ها جمع می شدند و عده ای فریاد زنان با ساز و نقاره هیاهوی وحشت انگیزی ایجاد می کردند. این گروه بین دو پرچین پیش می آمدند و به آرامی شکار را به طرف محوطه مورد نظر می راندند. اطراف محوطه و کمی بالاتر، صفه کوچکی ایجاد می شد که در آنجا مردان جای می گرفتند و هنگامی که حیوان به دام می افتاد درهای لانه ها را می بستند.

وقتی که گرازها، گرگ ها، شغال ها و ... در این لانه ها محبوس می شدند، گوزن ها که نمی توانستند از دالان به لانه ها راه یابند با ضربات پیکان و تبر کشته می شدند. والی و بزرگان دولت آنگاه روی صفه آمده و برای گشودن در لانه ها فرمان می دادند، به نحوی که تنها یک گراز می توانست در آن واحد خارج شود. در این موقع مردی جوان برای ورود به محوطه انتخاب می شد و هنگامی که گراز به طرف جوان حمله ور می شد او با یک ضربه گراز را از پای در می آورد.

شاه عباس صفوی پس از تسخیر گیلان چند بار چنین شکارهایی را ترتیب داده بود. در سال 1003هـ.ق عملیات شکاری توسط او با 10هزار مأمور تعقیب شکار انجام شد. در 1023 هـ.ق شاه عباس بار دیگر به گیلان آمد و به فرمان او 30 هزار نفر مأمور تعقیب شکار از نواحی بیه پس و بیه پیش گرد آمدند و برای تعقیب شکار به جنگل رانکوه اعزام شدند. در این شکار تعداد بسیار زیادی از حیوانات وحشی کشته شدند. این شکار چنان مقبول طبع شاه افتاد که با وجود مرگ 2700 نفر از ماموران، از پایان دادن شکار امتناع ورزید. پس از سقوط فرمانروایان گیلان و ترک بازدیدهای شاهانه، این گونه کشتارهای وسیع پایان گرفت.
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
آداب و رسوم ازدواج در گیلان


صورت فاگيري ( جشن نامزدي )

پس از خواستگاري روزي تعيين مي شود و فاميل طرفين درخانه عروس جمع شده، طلا و جواهر و ساير وسايلي كه داماد بايد بخرد مشخص مي شود و در كاغذي به نام ( صورت نامه ) ثبت شده و به اعضاي معتقدان و حضار مي رسد. پس از اتمام كار، مردها مي روند و تا ساعتي مجلس زنانه است و خانم ها به شادي مشغول مي شوند.



اسباب واچيني ( خريدن وسايل ):

چند روز پس از جشن نامزدي مطابق قرار چند تن از زن هاي فاميل و همسايه همراه پدر و مادر عروس و داماد به بازار مي روند و مطابق صورت نامه وسايل عروسي را مي خرند كه از آن جمله است: قرآن كريم، طلا، چمدان، لباس، آينه و شمعدان و غيره. در اين مراسم براي سادات و زن هاي مسن و بچه هاي همراه نيز چند تكه پارچه مي خرند و به آنها هديه مي كنند.



چادر واويني ( برش چادر ):

مدتي پس از مراسم اسباب واچيني و قبل از عقد، مادر داماد همراه با عمه داماد و چند نفر همسايه و يك نفر خياط به خانه عروس مي روند و چادر عقد عروس را برش داده و با نخ كوك مي زنند. اين مراسم براي اعلام نزديكي جشن عقد و اجازه به عروس كه لباس هايش را براي مراسم عقد آماده كند.



جهاز بري ( حمل جهيزيه ):

بعد از چند روز پدر داماد و چند نفر از معتمدين به خانه عروس دعوت مي شوند و ضمن صرف چاي و شيريني جهيزيه عروس را يكي يكي در مجلس حاضر كرده و ضمن تعيين بهاء آن در ورقه اي به نام جهاز نامه ثبت مي كنند. پس از آن زنان فاميل جهت ملاحظه جهاز به تماشا و پايكوبي مي نشينند. و سر انجام تمام آن وسايل را به خانه داماد مي فرستند. در اين مراسم عروس موظف است كه به نزديكان داماد شيريني، عطر، آيينه، پارچه و پيراهن و جوراب و جانماز اهداء مي نمايد. در اين موقع عروس رسما از پدر و مادر خود خداحافظي كرده و خانه شوهر مي رود.



حنابندان:

اين جشن كه مراسم خداحافظي عروس است در آخرين شبي كه عروس به طور رسمي در خانه پدرش به سر مي برد برگزار مي گردد. در اين شب از خانه داماد هفت سيني با حنا و شمع و شيريني به خانه عروس فرستاده مي شود در حالي كه سيني بر سر خواهر بزرگ داماد قرار دارد وارد مجلس مي گردد بعد طلاجات عروس و ديگر وسايلي كه در اسباب واچيني خريداري شده به حاضرين نشان داده مي شود. پس به دست عروس و داماد حنا مي گذارند و حناي اضافي را نيز ميان مجلس مي گردانند. و همه ي خانم ها بر مي دارند.




شاباش ( رونما ):

از جمله رسوم این منطقه در عروسیها این است که بیشتر مدعوین به عروس و داماد پول نقد یا جنس هدیه می دهند و نام هدیه کننده به آوازه بلند در مجلس اعلام می شود و شخصی هم مامور ثبت نام و نشان و نوع و میزان هدیه می شود تا مدرکی برای انجام عمل متقابل در موقع مشابه بوده باشد و این تشریفات را شاباش یا رونمای عروسی گویند.
 
بالا