mohammadshamosi
کاربر ويژه
فکر میکنید اگر آدم ها جعبه سیاه داشتند، قبل از مرگ ،آخرین جمله ضبط شده در حافظه جعبه سیاه آنها چی بود..؟؟؟
یک الکتریسین:
خوب حالا روشنش کن
خوب حالا روشنش کن
یک انسان عصر حجر:
فکر میکنی توی این غار چیه؟
فکر میکنی توی این غار چیه؟
یک بندباز:
نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره
نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره
یک بیمار:
مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
یک پزشک:
راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه
راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه
یک پلیس:
شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره
شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره
یک جلاد:
ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد
ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد
یک جهانگرد در آمازون:
این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست
این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست
یک چترباز:
پس چترم کو؟
پس چترم کو؟
یک خبرنگار:
بله، سیل داره به طرفمون میاد
بله، سیل داره به طرفمون میاد
یک خلبان:
ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
یک خونآشام:
نه باباخورشید یه ساعت دیگه طلوعميكنه !
نه باباخورشید یه ساعت دیگه طلوعميكنه !
یک داورفوتبال:
نخیر آفساید نبود!
نخیر آفساید نبود!
یک دربان:
مگه از روی نعش من رد بشی
مگه از روی نعش من رد بشی
یک دوچرخه سوار:
نخیر تقدم با منه!
نخیر تقدم با منه!
یک دیوانه:
من یه پرنده ام!
من یه پرنده ام!
یک شکارچی:
مامانت کجاست کوچولو؟
مامانت کجاست کوچولو؟
یک غواص:
نه این طرفها کوسه وجود نداره
نه این طرفها کوسه وجود نداره
یک فضانورد:
برای یک ربع دیگه هوا دارم
برای یک ربع دیگه هوا دارم
یک قصاب:
اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم
اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم
یک قهرمان:
کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند
کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند
یک کارآگاه خصوصی:
قضیه روشنه، قاتل شماهستید!
قضیه روشنه، قاتل شماهستید!
یک مهندس کامپیوتر:
هارددیسک پاک شده است
هارددیسک پاک شده است
یک گروگان:
من که میدونم تو عرضه شلیک کردن نداری
من که میدونم تو عرضه شلیک کردن نداری
یک متخصص آزمایشگاه:
این آزمایش کاملاً بی خطره
این آزمایش کاملاً بی خطره
یک متخصص خنثی کردن بمب:
این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه
یک طراح:
به نظرت این طرح زیبا شده؟
این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه
یک طراح:
به نظرت این طرح زیبا شده؟
یک معلم رانندگی:
نگه دار! چراغ قرمزه!
نگه دار! چراغ قرمزه!
یک ملوان:
من چه می دونستم که باید شنا بلد باشم؟
من چه می دونستم که باید شنا بلد باشم؟
یک ملوان زیردریایی:
من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم
من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم
یک سربازتحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک:
گفتی تا چند بشمرم؟
گفتی تا چند بشمرم؟