مجتبی عبداللهنژاد از ترجمه کتابی خبر داد که در آن مۆلفان مفاهیم و نظریههای فلسفی را با جوک توضیح میدهند؛ جوکی را نقل میکنند و نشان میدهند بین این جوک و یک مفهوم فلسفی تناظر دقیقی وجود دارد.
گزیدهای از اظهارات این مترجم را به نقل از ایسنا در ادامه میخوانید:
**کانت، ولتر، برگسون، فروید، باختین، کویستلر و دیگران تحلیلهای عمیقی از جوک ارائه کردهاند که هنوز خواندنی است و میتواند راهگشا باشد. اما این کتاب نظریهپردازی فلسفی نیست و خیلی سادهتر از این حرفهاست. نویسندگان معتقدند جوک و فلسفه کارکرد مشابهی دارند. طرز ساخت و نتیجهی نهایی آنها هم عین هم است.
** جوک و فلسفه از یک طریق ذهن را دست میاندازند و از میل واحدی سرچشمه میگیرند؛ میل به اشکالتراشی در درک ما از کیفیت چیزها؛ میل به ایجاد اخلال در عوالم آشنا؛ میل به کشف حقایق پنهان و غالباً تلخ در باب زندگی. فلاسفه به اینها میگویند معانی عمیق و اهل جوک آنها را شوخی و لودگی مینامند؛ ولی در واقع هر دو یک چیز است. کار مۆلفان این است که مفاهیم و نظریات فلسفی را با جوک توضیح میدهند؛ جوکی را نقل میکنند و نشان میدهند که بین این جوک و یک مفهوم فلسفی تناظر دقیقی وجود دارد.
**از دهه 1960 در فلسفه اخلاق بحثی داریم به اسم اخلاق وضعی. طرفداران اخلاق وضعی میگویند ارزشهای اخلاقی تابع مجموعهای از شرایط است. هیچ عملی به خودی خود اخلاقی یا غیراخلاقی نیست. مخالفان می گویند: نهخیر، ارزشهای اخلاقی مطلق است و تحت هیچ شرایطی نباید آنها را تغییر داد. نویسندگان جوکی نقل کردهاند تا درک بهتری از موضع طرفداران اخلاق وضعی داشته باشیم، آنها میگویند: سارقان مسلح به بانکی حمله میکنند و مشتریها و کارمندان بانک را به خط میکنند. کیف پول و ساعت و جواهرات همه را جمع میکنند. دو حسابدار بانک هم در بین افرادی هستند که قرار است اموال آنها سرقت شود. ناگهان حسابدار اولی چیزی در مشت حسابدار دومی میگذارد. حسابدار دومی یواشکی میپرسد: «این چیه؟» حسابدار اولی میگوید: «پنجاه دلار بهت بدهکار بودم. دارم پس میدهم.»
** در مقدمه کتاب در باب ریختشناسی جوکها توضیح دادهام. واقعیت این است که ریختشناسی جوکها از قواعد ثابتی پیروی میکند. برای خیلی از جوکهای کتاب، حتی در ایران خود ما وقایع تاریخی مشابهی وجود دارد. در واقع ناخودآگاه جمعی ما تاریخ را به نفع مضامین اخلاقی و اجتماعی و فلسفی جوکها مصادره کرده است. مثلاً نویسندگان کتاب در بخش فلسفهی حقوق که سخن از رابطهی جرم و مجازات است، جوکی آوردهاند که مرحوم جعفر شهری در «طهران قدیم» نظیر آن را به صورت واقعهای تاریخی در تهران صد سال پیش نقل کرده است.
متأسفانه بخشی از جوکهای کتاب به قول انگلیسیها جوک کثیف است و ترجمه و انتشار آنها به فارسی خالی از اشکال نیست. من بخشی از این جوکها را اندک تغییری دادهام تا قابل انتشار باشد. البته سعی کردهام محتوای جوک تغییری نکند، ولی از بار غیراخلاقی جوک کاستهام
** نویسنده در مقدمه کتاب جوکی آورده که از این قرار است: مورتی میآید خانه و میبیند بهترین دوستش، لو، در گاوصندوق را باز کرده و دارد پولها و جواهرات متعلق به او را توی ساک خودش میگذارد. همین که میخواهد دهان باز کند، لو که هنوز بخشی از پولها و جواهرات را توی دستش دارد، جلو میآید و میگوید: ببین رفیق عزیز، قبل از اینکه حرف بزنی، بگو ببینم به کی بیشتر اعتماد داری؟ به من یا چشمهایت؟
** متأسفانه بخشی از جوکهای کتاب به قول انگلیسیها جوک کثیف است و ترجمه و انتشار آنها به فارسی خالی از اشکال نیست. من بخشی از این جوکها را اندک تغییری دادهام تا قابل انتشار باشد. البته سعی کردهام محتوای جوک تغییری نکند، ولی از بار غیراخلاقی جوک کاستهام. این بزرگترین مشکلی است که در ترجمه این کتاب وجود داشته و برای من خالی از دردسر هم نبوده است.
** برداشتی که نویسندگان کتاب از جوک دارند، تقریباً شبیه تحلیلی است که ادوارد دوبونو، روانشناس بریتانیایی، از جوک ارائه میکند. دوبونو می گوید ذهن دستگاه الگوسازی است و اساساً از طریق شناسایی اخبار و رفتارها و قرار دادن آنها در الگوهای آشنا کار میکند. به عبارتی سعی میکند بین آموختههای قبلی و آنچه تازه میشنود، رابطه منطقی پیدا کند. اگر این رابطه منطقی وجود نداشته باشد و در الگوهایی که از پیش برای خودش ساخته، اختلال ایجاد شود، جوک تولید میشود و میخندیم. به همین دلیل است که وقتی جوکی را اولینبار میشنویم، میخندیم، ولی اگر دوباره آن را بشنویم، چیز خندهداری در آن نمیبینیم. و باز به همین دلیل است که همه جوکها الگوی آشنایی دارند و از قالبهای خاصی پیروی میکنند.
** در اروپا و آمریکا خیلی از جوکها با این عبارت قالبی آغاز میشود که: «مردی وارد بار میشود و...» در اروپا صدها جوک داریم که با این عبارت آغاز میشود. علت وجود این قسم عبارتهای قالبی این است که قصد داریم الگوی آشنایی ایجاد کنیم و بعد با خراب کردن آن الگو شنونده را وادار به تأمل کنیم.
** عنوان انگلیسی کتاب هم از همین عبارت قالبی گرفته شده و اگر قرار بود عیناً آن را به فارسی برگردانم، باید ترجمه میشد: «یک روز افلاطون و پلاتیپوس وارد بار میشوند و...» ولی این عبارت در فارسی بیمعناست یا لااقل رسا نیست، چون در فارسی این الگو را نداریم. یک الگوی رایج برای جوکسازی در فارسی این است که مثلاً میگوییم: «یک روز یک رشتی و یک اصفهانی و یک تبریزی...» یا «یک روز یک ایرانی و یک انگلیسی و یک آمریکایی...» یا «یک روز یک کارگر و یک معلم و یک پزشک...» ذکر نام پلاتیپوس (Platypus) در عنوان کتاب که پرندهای پستاندار در استرالیاست، فقط از باب تجانس آوایی با افلاطون (Plato) است و ربطی به محتوای کتاب ندارد.
این کتاب قرار است از سوی نشر هرمس منتشر شود.
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منبع:خبرآنلاین