1- جبرئیل خدمت حضرت رسول (ص ) عرض نمود که هر کس از امت توشش چیز را شعار خود سازد رستگار می شود و از جهنم محفوظ می ماند : اول : شروع در هر کاری ، بسم الله بگوید
دوم : در هر نعمتی ، الحمد للّه بگوید
سوم : در هر کاری که می خواهد بکند ، انشا ء الله بگوید
چهارم : در هر معصیتی ،استغفرالله بگوید
پنجم : در هر مصیبتی که بر او وارد می شود ، انّا لله و اناالیه راجعون بگوید
ششم : ذکر غالب آنها ، لااله الا الله باشد
2- سه گروه نتوان شناخت مگر در سه جای : حلیم را در وقت خشم ، شجاع را در روز حرب و دوست را در زمان حاجت
3- از حکیمی پرسیدند کدام وقت ضایع ترین اوقات زندگی است ؟ گفت وقتی که بتوانی در حق کسی نیکی کنی و نکنی ، خواه از خود و خواه به وساطت خود از غیر
4- دو چیز را فراموش مکن : خدا و مرگ را
دو چیز را فراموش کن : نیکی که به کسی می کنی و بدی که کسی به تو می کند
و چون در مجلسی داخل شوی ، زبان خود را نگاه دار
و چون به خانه مردم داخل شوی ، چشم خود را نگاه دار
و چون بر سر سفره مردم حاضر شوی ، شکم خود را نگاه دار
و چون به نماز مشغول گردی ، دل خود را نگاه دار
5- چهار چیز است که پشت مرد را می شکند: دشمن بسیار ؛ وام بی شمار ؛ فرزند بسیار و زن ناسازگار
6- رسول خدا ( ص ) فرمود که مردمان بر چهار قسمند :
سخی ، کریم ، بخیل و لئیم
سخی ، کسی است که می خورد و عطا می کند
کریم ، نمی خورد و عطا می کند
بخیل ، می خورد و عطا می کند
لئیم ، نه می خورد و نه عطا می کند
7- حکما گفته اند که طالب دنیا همیشه گرفتار اندوه و ملال است ؛ زیرا که تا نیافته است در آزار خواهش آن است و چون یافت در اندیشه محافظت آن ، و چون محافظت نمود غمگین است که به دیگری خواهد گذاشت .
8- ای جان گرامی تو چرا نادانی باید که بدانی چقدر می مانی
بر هستی موهوم عبث مغروری پیوسته نمانی ، دو سه دم مهمانی
9- پیغمبر ( ص ) فرمود که در روز قیامت مؤمن قدم از قدم بر نمی دارد مگر این که سؤال کرده می شود از چهار چیز :
اول از عمرش که در کجا فانی کرده است
دوم از بدنش که در کجا پوسیده ساخته است
سوم از علمش که در کجا عمل به آن کرده است
چهارم از مالش که از کجا کسب کرده و در کجا خرج کرده است
10- فرمود رسول خدا ( ص ) گریه نکردن چشم از سختی دل است و سختی دل از بسیاری گناه است و بسیاری گناه از بسیاری آرزوست و بسیاری آرزو از فراموشی مرگ است و فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست ، پس محبت دنیا ، سر تمام خطاهاست
11 – هر چه از روی رغبت و اشتها بخوری پس تو آن را خورده ای و آنچه بدون رغبت بخوری پس او تو را خورده است .
12- کاش می آورد مستی هر حرامی چون شراب آن زمان معلوم می شد در جهان هوشیار کیست
13- در بیابان اگر صد سال سرگردان شوی به از آن کاندر وطن محتاج نامردان شوی
14- منتظر این و آن مباش که ایزد کار تو بی رنج و انتظار بر آرد
طاعت او را بنده وار بسر بر تا همه کارت خدای وار بسازد
15- مردی روزی با عیالش مشغول غذا خوردن بود و در میان سینی ایشان مرغ بریان شده بود پس سائلی در خانه آمد او را مأیوس نمودند . اتفاق افتاد که آن مرد فقیر شد و زنش را طلاق داد و آن زن شوهر دیگر اختیار نمود . روزی شوهر با او غذا می خورد و مرغ بریانی نزد ایشان بود ناگاه سائلی در خانه سؤال کرد آن مرد به عیالش گفت این مرغ را به این سائل بده آن زن چون مرغ را نزد سائل برد دید شوهر اولش هست مرغ را به او داد و گریان برگشت . شوهر از سبب گریه اش سؤال نمود گفت سائل شوهر من بود و قصه محروم نمودن آن سائل را نقل کرد شوهرش گفت والله من بودم آن سائل اولی که محرومم نمودید .
16- موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید . به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد . همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد . ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد .
دوم : در هر نعمتی ، الحمد للّه بگوید
سوم : در هر کاری که می خواهد بکند ، انشا ء الله بگوید
چهارم : در هر معصیتی ،استغفرالله بگوید
پنجم : در هر مصیبتی که بر او وارد می شود ، انّا لله و اناالیه راجعون بگوید
ششم : ذکر غالب آنها ، لااله الا الله باشد
2- سه گروه نتوان شناخت مگر در سه جای : حلیم را در وقت خشم ، شجاع را در روز حرب و دوست را در زمان حاجت
3- از حکیمی پرسیدند کدام وقت ضایع ترین اوقات زندگی است ؟ گفت وقتی که بتوانی در حق کسی نیکی کنی و نکنی ، خواه از خود و خواه به وساطت خود از غیر
4- دو چیز را فراموش مکن : خدا و مرگ را
دو چیز را فراموش کن : نیکی که به کسی می کنی و بدی که کسی به تو می کند
و چون در مجلسی داخل شوی ، زبان خود را نگاه دار
و چون به خانه مردم داخل شوی ، چشم خود را نگاه دار
و چون بر سر سفره مردم حاضر شوی ، شکم خود را نگاه دار
و چون به نماز مشغول گردی ، دل خود را نگاه دار
5- چهار چیز است که پشت مرد را می شکند: دشمن بسیار ؛ وام بی شمار ؛ فرزند بسیار و زن ناسازگار
6- رسول خدا ( ص ) فرمود که مردمان بر چهار قسمند :
سخی ، کریم ، بخیل و لئیم
سخی ، کسی است که می خورد و عطا می کند
کریم ، نمی خورد و عطا می کند
بخیل ، می خورد و عطا می کند
لئیم ، نه می خورد و نه عطا می کند
7- حکما گفته اند که طالب دنیا همیشه گرفتار اندوه و ملال است ؛ زیرا که تا نیافته است در آزار خواهش آن است و چون یافت در اندیشه محافظت آن ، و چون محافظت نمود غمگین است که به دیگری خواهد گذاشت .
8- ای جان گرامی تو چرا نادانی باید که بدانی چقدر می مانی
بر هستی موهوم عبث مغروری پیوسته نمانی ، دو سه دم مهمانی
9- پیغمبر ( ص ) فرمود که در روز قیامت مؤمن قدم از قدم بر نمی دارد مگر این که سؤال کرده می شود از چهار چیز :
اول از عمرش که در کجا فانی کرده است
دوم از بدنش که در کجا پوسیده ساخته است
سوم از علمش که در کجا عمل به آن کرده است
چهارم از مالش که از کجا کسب کرده و در کجا خرج کرده است
10- فرمود رسول خدا ( ص ) گریه نکردن چشم از سختی دل است و سختی دل از بسیاری گناه است و بسیاری گناه از بسیاری آرزوست و بسیاری آرزو از فراموشی مرگ است و فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست ، پس محبت دنیا ، سر تمام خطاهاست
11 – هر چه از روی رغبت و اشتها بخوری پس تو آن را خورده ای و آنچه بدون رغبت بخوری پس او تو را خورده است .
12- کاش می آورد مستی هر حرامی چون شراب آن زمان معلوم می شد در جهان هوشیار کیست
13- در بیابان اگر صد سال سرگردان شوی به از آن کاندر وطن محتاج نامردان شوی
14- منتظر این و آن مباش که ایزد کار تو بی رنج و انتظار بر آرد
طاعت او را بنده وار بسر بر تا همه کارت خدای وار بسازد
15- مردی روزی با عیالش مشغول غذا خوردن بود و در میان سینی ایشان مرغ بریان شده بود پس سائلی در خانه آمد او را مأیوس نمودند . اتفاق افتاد که آن مرد فقیر شد و زنش را طلاق داد و آن زن شوهر دیگر اختیار نمود . روزی شوهر با او غذا می خورد و مرغ بریانی نزد ایشان بود ناگاه سائلی در خانه سؤال کرد آن مرد به عیالش گفت این مرغ را به این سائل بده آن زن چون مرغ را نزد سائل برد دید شوهر اولش هست مرغ را به او داد و گریان برگشت . شوهر از سبب گریه اش سؤال نمود گفت سائل شوهر من بود و قصه محروم نمودن آن سائل را نقل کرد شوهرش گفت والله من بودم آن سائل اولی که محرومم نمودید .
16- موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید . به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد . همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد . ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد .