• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

حرمت ها و حريم ها را رعايت كنيد

ziba

کاربر ويژه
حرمت ها و حريم ها را رعايت كنيد
در اين فصل آخر به بحثي مي پردازيم كه اگر چه به انتخاب همسر ربط مستقيمي ندارد اما تأثير اين مسئله در شخصيت و آيندة افراد به گونه اي است كه همه چيز زندگي شان را تغيير مي دهد حتي انتخاب همسر را.
نمي دانم شما در چه فرهنگ و خانواده اي زندگي مي كنيد و خودتان يا خانواده تان يا در فرهنگ خانوادگي و فاميلي تان دربارة ارتباط بين پسر و دختر يا زن و مرد يا محرم و نامحرم چه نظر و عقيده اي داريد ، اما هر عقيده و فرهنگي كه داشته باشيد يكسري اصول انساني و اخلاقي و يكسري حقايقي در جهان هستي وجود دارد كه هيچ ربطي به فرهنگ و قبيله ندارد و اعتقادات افراد نمي تواند صحت اين حقايق را از بين ببرد .
مروزه متأسفانه و با نهايت تأسف بايد گفت كه جامعة ما با سهل انگاريها و چشم فروبستن ها و يا سطحي نگري ها چه از جانب مسئولين و چه از جانب خانواده ها ، به طرق مختلف با شكستن حريم هاي بين روابط زن و مرد در راهي گام برمي دارد كه غرب سالهاي سال است بواسطة اينكه به آخر آن رسيده است دچار معضلات و مشكلات بسياري شده است ، و ما اگر خوبيها و امتيازات مثبت غرب را خوب فرانگرفته ايم اما در فرا گرفتن زشتي ها و معايب آن بسيار حريص شده ايم .
در اسلام يكي از ملاكهاي حليت و حرمت مسائل ، توجه به منافع و مضرات يك چيز است . اين اصل كه هر عقل سليمي آنرا تأييد مي كند و اصلي كاملاً بديهي نيز به شمار مي آيد به اين معناست كه آن چيز مورد تحريم است كه ضرر دارد و آن چيزي حلال است كه منفعت دارد .
امــرش هـمه مـعروف نهي اش هـمه مـنكر
البته خيلي از مسائل ممكن است به همين سادگي نباشد و بعضي از امور ممكن است هم منفعت داشته باشند وهم ضرر ، اما اسلام طبق اين اصل هر چيزي كه منافعش از مضراتش بيشتر باشد را حلال يا مباح مي داند و هر چيزي را كه مضرات آن بيشتر از منافعش باشد حرام مي داند . حكم تحريم شراب از اين گونه مسائل است . در قرآن تصريح شده كه درست است شراب يكسري منافعي دارد اما چون مضرات آن بيشتر از منافعش مي باشد و آنچه كه خراب مي كند بيش از آن چيزي است كه آباد مي كند لذا به همين دليل شراب – با وجود اين كه ممكن است منافعي داشته باشد – تحريم گشته است ((يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما)) (بقره /219) ((اي پيامبر از تو حكم شراب و قمار مي پرسند بگو در اين گناه بزرگي است و منافعي براي مردم است وليكن زيان گناه آن بيشتر از سود آنست)) در مورد روابط بين زن و مرد يا محرم و نامحرم نيز همين حكم صادق است ، يعني ممكن است برخي منافع در همان آزاديهاي از نوع غربي باشد ، اما آنچه كه آن آزاديها به ارمغان مي آورند ضرر و زيان بسيار بيشتري دارند از همة آنچه كه ممكن است عقده گشايي كنند ، لذا همة آنچه كه از محدوديتها و سخت گيريها و حريمها كه در اسلام براي روابط بين زن و مرد بيان شده است به جهت اين است كه منفعت بزرگتري را نصيب انسانها كنند و زندگي لذت بخش تري را ارزاني انسانها نمايند .
بنابراين شما چه به آزادي در روابط بين زن و مرد معتقد باشيد وچه نباشيد ، اين اعتقاد شما نمي تواند حقيقت اين گونه روابط را تغيير دهد و همانطور كه اعتقاد شما به بي اشكال داشتن شراب ، از مضرات آن ذره اي نمي كاهد ، اعتقاد شما به آزادي در روابط بين محرم و نامحرم ذره اي نيز از همة آن ضررها و زيان ها نمي كاهد .
البته بگذريم از افراط گريها و تنگ نظريهاي يك عده خشكه مقدس كه هنرشان فقط در ((نه))گفتن ها و تخطئه كردنها و همه چيز را سياه ديدن ها و در محدوديت گذاشتن هاست ، اما اسلام به جهت اينكه علاوه بر فرد ، جامعه را نيز مي خواهد سالم كند ، حد و حدودي در اينگونه روابط گذاشته است و همة اين حريم ها بر اساس دقيق ترين خصوصيات روانشناسي بين زن و مرد است . اسلام مي خواهد كه انسانها به وقت برخوردها و به وقت ارضاء نياز جنسي ، عاقل باشند .
به وقت وجود يك نياز ، شايد هيچ لذتي بالاتر از ارضاء همان نياز نباشد ، وقتي گرسنه هستيد ، بيش از هر چيز از غذا خوردن لذت مي بريد ، وقتي خسته هستيد ، هيچ چيز بيشتر از خواب برايتان شيرين نيست ، وقتي تشنه هستيد جرعه اي آب يا نوشيدني ديگر بيشتر از هر چيز ديگر براي شما لازم تر و ضروري تر است و وقتي هم جوان هستيد و نياز جنسي در شما وجود دارد هيچ چيز شيرين تر و ضروري تر از ارتباط با جنس مخالف نيست .
 

ziba

کاربر ويژه
اما هميشه چند نكته بسيار مهم است كه براي ارضاء هر نيازي از جمله ارضاء نياز جنسي بايستي آنرا مدّ نظر داشت .
1- براي ارضاء هر نيازي بايستي برخورد منطقي و معقولي داشته باشيد :
شما به وقت وجود هر نيازي در صدد رفع آن بر مي آييد اما در همان حال اصولي را رعايت مي كنيد . مطمئناً وقتي گرسنه باشيد غذاي ديگري را نمي دزديد يا لب به غذاي فاسد نمي زنيد ، وقتي خسته هستيد كنار خيابان نمي خوابيد و وقتي تشنه هستيد هر مايعي را نمي نوشيد ، اما يك نكته بسيار عجيب است كه برخي ها با آن همه وسواس و دقت نظري كه در ارضاء صحيح ساير نيازهايشان دارند ، در مورد ارضاء نياز جنسي ، هيچ گونه دقت و وسواسي ندارند و ارضاء اين نياز را از هر طريق صحيح و مشروع مي دانند اما بدانيد تا زماني كه ازدواج نكرده ايد هيچ چيز خطرناكتر از ارتباط با جنس مخالف – با هر حدّ و حدودي – نيست .
يك نكته مسلم است كه شما به هنگام ارضاء هر نيازي ، اگر برخي مواظبتها را به عمل نياوريد و از طريق صحيح آن نياز را رفع نكنيد دچار يك سري خطراتي خواهيد شد ، اما در اين ميان حساسترين نياز كه اگر به طريق صحيح ارضاء نگردد خسارات فراواني به بار مي آورد نياز جنسي است ، شما اگر به هنگام گرسنگي هر غذاي فاسدي را بخوريد و يا به هنگام تشنگي حتي اگر نفت هم بخوريد نهايتش اين است كه كارتان به بيمارستان مي كشد و جسمتان مريض مي شود ولي به روحتان آسيبي نمي رسد . اما اگر نياز جنسي را به طريق صحيح ارضاء نكنيد و از راههاي نامشروع وارد شويد گرچه ممكن است مريض نشويد اما آنچنان ضربه اي به شخصيت و روحية شما مي خورد و آنچنان سياهي و تيرگي در وجود شما شكل مي گيرد كه سالهاي سال بايستي تاوان آن لكة ننگ را پس بدهيد و حتي ممكن است همين نسنجيده كاريها سرنوشت شما را عوض كند و براي هميشه شرف و عزت و پاكي و پاكدامني را از دست بدهيد و در فساد و فحشاء غوطه ور شويد .
شما اگر گرسنه باشيد ، تشنه باشيد ، بي پول باشيد ، مريض باشيد،بيكارباشيد و… هر كاري بكنيد مطمئناً يك كار را نمي كنيد ، آنهم خودكشي است . اما خيلي ها هستند كه براي ارضاء نياز جنسي ، خودكشي مي كنند ، آيا عجيب نيست و آيا قبول نداريد ؟ كافي است فقط توي خيابانها ، پاركها ، سينماها و… كمي دقت كنيد و ببينيد چقدر آدم عاقل در روز يا شب روشن و در ملأ عام دارند خودكشي مي كنند و چقدر هم شاد و خوشحالند كه دارند خودكشي مي كنند ، اما خودكشي اينها كمي فرق دارد چرا كه نفسشان را قطع نمي كنند بلكه روحشان و جان جانشان و مغز وجودشان و همة هستي شان را دارند مي كشند .
آيا اينها ديوانه هستند ؟ خير ، ممكن است خيلي هم عاقل باشند اما يا اسير نفسشان گشته اند يا فريب هوي و هوسهاي خود را خورده اند و يا هم ممكن است از روي سادگي فريب ديگران را خورده باشند .
شما در زندگي براي حفظ عفت و شرف خود ، با دو خطر بسيار مهم مواجه هستيد ، يك خطر در درون خودتان است كه همان هوي و هوسهاي نفستان مي باشد و يك خطر هم در بيرون است كه نگاهها و چشمك زدنها و چراغ سبز دادنها و حرفهاي شيرين زدن ديگران مي باشد كه ممكن است شما را بفريبند اما هر دو اينها خيلي خطرناكند و البته در اين ميان ، خطر دروني مهمتر است چرا كه اول بايد شكستي از درون بخوريد تا شكست بيروني رخ بدهد.
((مي خواهم ماجراي خودم را بگويم تا تمام دختران را از خطر اين جنايت آگاه كنم ، جواني مرا با اظهارات محبت فريب داد و مرا قانع كرد تا با او بصورت غير رسمي و غير شرعي ازدواج كنم ، پس از آنكه از او وعده گرفتم كه با من آميزش جنسي نداشته باشد به ازدواج با او موافقت كردم و بالاخره كم كم كار به جايي كشيد كه من عفت و همه چيزم را از دست دادم و از همان روز آن جوان مرا رها كرد و از پيش من گريخت))2
درست است كه شما تحت فشار غريزة جنسي هستيد و نياز به همسر داريد اما شرايط فراهم نيست ، درست است كه خيلي راحت مي توانيد آن نياز را برآورده كنيد اما به طريق ناصحيح ، درست است كه اگر كمي ضعف و تمايل نشان بدهيد همه چيز در بيرون براي شما مهياست و درست است كه خيلي معذبيد و حسابي كلافه شده ايد ، همة اينها قبول ، اما با تمام مشكلات و موانعي كه هست مي خواهيد روحتان را بكشيد كه نياز جنسي تان برآورده شود ، مي خواهيد عزت و عفت و شرف و حياء خود را از بين ببريد كه چند لحظه اي لذت ببريد، مي خواهيد براي رفع يك نياز كه هزار و يك راه حل منطقي و شرعي دارد شخصيت خود را لگد كوب كنيد ، مي خواهيد تمامي سرماية خود را و گوهر خود را در اختيار كسي قرار دهيد كه نه گوهر شناس است و نه گوهر نگه دار و به شما به چشم يك آدامس نگاه مي كند كه چند دقيقه اي بايد جويد و شيريني اش را گرفت و بعد هم آنرا با نهايت بي معرفتي همچون آب دهان پرتش كرد ، مي خواهيد خودكشي كنيد و اگر اينها خودكشي و خودسوزي و خود هلاكي نيست ، پس چيست ؟
اگر شرايط ازدواج برايتان فراهم است هر چه سريعتر ازدواج كنيد ، اگر مي توانيد با تلاش بيشتري و يا تنظيم برنامه هايتان ، ازدواج را جلوتر بيندازيد حتماً اين كار را بكنيد اما اگر فعلاً شرايط براي شما – به هر دليلي – فراهم نيست پس خودتان را به خاطر اين نياز از بين نبريد و حتي اگر مي بينيد نياز جنسي هم آنچنان در وجودتان زياد نيست اما از ارتباط با جنس مخالف خوشتان مي آيد هرگز در ورطة خطرناك اين گونه روابط وارد نشويد .
 

ziba

کاربر ويژه
به هنگام فراهم نبودن شرايط ،
نه تنها از ارضاء ناصحيح اجتناب كنيد بلكه از تمامي عوامل تشديد كنندة آن نياز بپرهيزيد : خداوند نسبت به نوع برخورد با اين نياز هشدار تكان دهنده اي مي دهد . ((لا تقربوا الّزنا انّه كان فاحشه و ساء سبيلاً)) (اسراء /32) ((به زنا نزديك نشويد كه عملي بسيار زشت و راهي بسيار بد است)) براي اينكه بيشتر به مفاهيم و پيام اين آيه پي ببريم لازم است كه دربارة كلمات ((لا تقربوا)) ، ((فاحشه)) و ((ساء سبيلا)) توضيح بيشتري داده شود .
نكتة اول در ((لا تقربو الزنا)) است يعني نزديك زنا نشويد : اين نزديك نشدن تفاوت معنايي زيادي با انجام ندادن آن كار دارد و حوزة مفهومي و مصداقي بيشتري را شامل مي شود : خداوند طبق اين آيه از تمامي اعمال ، رفتار و گفتاري كه به نوعي ممكن است باعث نزديك شدن به آن عمل شود نهي مي كند ، بنابراين اين نهي ، تنها نهي از آن عمل نيست بلكه نهي از تمامي مقدمات آن عمل و تمامي رفتارها و كردارهايي است كه ممكن است – بحث امكان است نه الزام – باعث نزديك شدن به آن عمل شود ، از اينرو برخي دختران و پسران كه حريمها را رعايت نمي كنند ، حرمت حجب و حيا را پاس نمي دارند ، با هم قرار مي گذارند و در روابطشان ، خوش آمدنها جاي ضرورتها را گرفته است به پرتگاهي نزديك مي شوند كه هر لحظه امكان سقوط در آن است و در سراشيبي گام برمي دارند كه ايستادن و توقف در آن كار مشكلي است و خصلت و جاذبه هاي نفساني روابط غير ضروري بين دختر و پسر به گونه اي است كه اگر دچار نشدن و آلوده نشدن به اين نوع روابط نياز به اراده دارد ، اما در صورت دچار شدن ، جدا شدن و رها شدن از آن، نياز به اراده اي بسيار افزونتر دارد چرا كه اين گونه روابط براي هوي و هوسهاي انسان ، بسيار خوشايند است و مقابله با آن ارادة بسيار مستحكمتري را طلب مي كند .
طبق بيان اين آيه ، تنها تحريم زنا مدنظر نيست بلكه تحريم همة اعمالي است كه ممكن است به زنا منتهي شود و با اين ديدگاه ، تمامي روابط ، صحبتها و نگاههاي غير ضروري در حوزة اين نهي و اين تحريم قرار مي گيرد و از اينروست كه نگاه به نامحرم حرام گشته است چرا كه زناي چشم قلمداد شده است وهمينطوربرخي رفتاروگفتارهاهمين حكم رادارند،ويكي ازعلل اين گونه تحريمها اين است كه نياز جنسي با تمام نيازهاي انسان يك فرق مهم دارد و آن خفتگي اين نياز و تحريك پذيري بسيار اين نياز است ، يعني اگر عوامل بيدار كنندة اين غريزه در وجود انسان بوجود نيايد به تبع آن ، اين نياز نيز حالت خفتگي خود را حفظ مي كند و از عوامل بسيار مهمي كه در بيدار شدن و تحريك كردن اين نياز بسيار مؤثر است همين نگاههاي آلوده ، صحبتهاي عشوه گرانه ، صحنه هاي شهوت انگيز و روابط غير ضروري است .
((تا مدتي پيش من هم با دختران ، تلفني تماس مي گرفتم . اما اكنون اين كار را نمي كنم ، چون جواني در اين سن و سال در حال گذر از مرحله اي از زندگي است كه در اين مرحله او ثبات و پابرجايي ندارد و شخصيت او متزلزل است و بنابراين ممكن است خيلي زود تحت تأثير رفتار دوستان ناباب قرار گرفته و عمرش را ببازد ، اين چيزي است كه براي من پيش آمده ، چون من وقتي دوستانم را ديدم كه با دختران دوست هستند و با آنها تلفني تماس مي گيرند ، من هم منحرف شده و اين راه را در پيش گرفتم !
و به صراحت مي گويم دختراني كه با جوانان دوست مي شوند و تماس تلفني مي گيرند از نظر اخلاقي بسيار در مقام پست و پيش پا افتاده اي قرار دارند ، با اينكه من خودم مدتي در اين راه بسر برده ام ولي آنرا براي خواهران خودم ، نمي پسندم چون اين راهي است كه فقط زنان فرومايه و بي ارزش آن را اختيار مي كنند))3
و اما نكته دوم اية مدّنظر اين است كه خداوند زنا را عملي بسيار زشت و راهي بسيار بد مي داند و خداوند خواسته است با بكار بردن اين كلمات و توصيفات ، نهايت قبح اين عمل را گوشزد كند .
خداوند نسبت به هر موضوعي تا جايي كه امكان آن باشد ، آن را توصيف و تشريح مي كند اما وقتي يك مطلب ، ديگر از حد توصيف و تشريح گذشت و هر چه از آن بگويد باز هم كم گفته است تعبيراتي را به كار مي برد كه ظاهري بسيار ساده اما معنايي بسيار عميق دارد و جا دارد كه انسان فقط فكر كند . مثلاً درباره قيامت و جهان بعد از مرگ و بهشت و جهنم ، بخاطر اينكه هر چه از آن توصيف كند باز هم حق مطلب ادا نمي شود و هر اسمي روي آن گذاشته شود باز هم جامع و مانع نيست ، خداوند اسم آن جهان را يك چيز جالب گذاشته است يعني ((آخرت)) اما معناي فارسي آن را مي دانيد يعني چه ؟ آخرت يعني ((يك چيز ديگر)) يعني شما هر چه براي خودتان تصور كنيد كه بهشت و جهنم و قيامت و امثالهم چه جور است خداوند مي گويد با همة آن چيزي كه شما تصور كنيد فرق دارد و ((يك چيز ديگر)) است چرا كه در مخيله تان نمي گنجد و هر طور بخواهند مطلب را به شما بگويند آن را نمي توانيد درك كنيد و شما نيز هر طور بخواهيد تحليل و ترسيم كنيد باز آن جهان ((يك چيز ديگر)) است .
گذشته از اسم ((يك چيز ديگر)) كه خداوند براي آن جهان آورده ، اسامي جالب ديگري هم خداوند براي بعضي امور آورده و علاوه بر آن بعضي رفتارها را به جهت اينكه حق مطلب كاملاً ادا شود را با تعبيرات بسيار ساده اما بسيار تأمل برانگيز ياد كرده است و يكي از آن تعبيرات دربارة زناست كه آنرا عملي بسيار زشت و راهي بسيار بد معرفي كرده است .
اين توصيف به صورت كلي آمده است و شما از هر جنبه اي كه تصور كنيد آن عمل بسيار زشتي است و هر دليلي داشته باشد راهي بسيار بد است و هيچ وجه آن توجيه عقلي و منطقي ندارد ، عملي است كه حرمت شكنيها ، پرده دريها و خوي و رفتار حيوان گونه در آن موج مي زند ، راهي است كه با مقدمات و رفتارهاي نا صحيح شروع گشته و به اعمال زشت منتهي مي شود و در ادامه نتايج خيلي وخيمي در انتظار اين گونه افراد است ، دربارة ((سوء)) گفته اند كه منظور عملي است كه پليدي و بدي آن ماندگار است و سريع و به راحتي از بين نمي رود ، در مورد اين گونه روابط نامشروع ، سوء بودن اين رفتارها كاملاً*مشخص است چرا كه اينگونه اعمال ، ساية زشتشان هميشه در ذهن و فكر افراد و در زندگيشان وجود دارد و هميشه افراد – آن وقت كه به وجدان خود مراجعه مي كنند – از ارتكاب اينگونه اعمال سرخورده و سرافكنده هستند ، و بدتر از همه اينكه ، كمترين منفعتي و كمترين مشكل گشايي نيز در اين گونه روابط و رفتارها نيست جز اينكه پستي و ذلت اين دنيا و آن دنيا را مجموعاً و با هم دارد .
زنا از آن دسته گناهاني است كه گناهان زيادي را مي آفريند و انسان را براي گناههاي بعدي جري تر و جسورتر مي كند ، روابط نامشروع باعث از بين رفتن حيا كه گفته اند اساس حيات قلب است و احساس هر خوبي است مي شود و هرگاه حيا از بين برودتمام خيروخوبي نيز از بين ميرود و نتيجتاً عظمت و كبريائي خداوند در وجودي كه همواره مرتكب گناه مي شود رفته رفته محو مي شود و اين وجود مستحق هر عذابي و هر ذلتي خواهد بود .
3ـ به دقت محدوديتها ، نيازها را كنترل كنيد :
اگر شما چند دقيقه اي در خيابان منتظر تاكسي باشيد اما كسي توقف نكرد ، آيا خود را به وسط خيابان مي اندازيد تا كه ماشيني ترمز بزند و نگه دارد و اگر ترمز نزد و يا دير ترمز كرد چه مي كنيد و اگر بالفرض هم ترمز زد و شما سالم مانديد اما نخواست كه شما را سوار كند باز چه مي كنيد پس عاقلانه تر اين است كه بيشتر صبر كنيد و يا راه حلي ديگر بيابيد .
با تمام سركشي و قدرتي كه غريزة جنسي دارد و يكي از قلدرترين غرايز انسان است كه وقتي فوران كند مرد افكن است . اما در عين حال ، قابل كنترل ترين نياز انسان نيز هست ، يعني با تمام چموشي و بد خويي اين نياز ، يكي از خوش قلق ترين نيازهاي انسان است بطوريكه مي توان آن را كنترل كرد ، رامش كرد و ساليان سال و حتي براي مدت يك عمر آن را خواباند – كاري كه برخي ها انجام مي دهند و براي يك عمر به پاكي نيز زندگي مي كنند – اما چون در اسلام تأكيد به ازدواج شده است هيچگاه دستور نمي دهد كه اين نياز را براي هميشه محروم نگاه داريد بلكه فرمان مي دهد كه به وقت فراهم نبودن شرايط و امكانات ، آن را تا رفع محدوديتها ، كنترل كنيد .
دستور خداوند اين است كه ((وليستعفف الّذين لايجدون نكاحاً)) ((آنهايي كه امكان ازدواج برايشان مهيا نگشته عفت بورزند)) اين توصيه ، توصيه به صبر نيست بلكه ارائه راهكار و بيان درمانگري است و به افراد توصيه مي كند كه با عفت ورزيدن ، كنترل اين غريزه را به دست گيرند و نگذارند اين غريزة قابل كنترل ، طهارت و پاكي و شرف و عزت آنها را بربايد و در منجلاب زشتي هاو فسادها فرو برد ، چرا كه اين غريزه با تمامي قدرت و تحريك پذيريش ، سريع هم به خواب مي رود و مي توان آن را با تحريك نكردن ، سالهاي سال در خواب نگه داشت .
و اولين راه و يكي از مؤثرترين راههاي كنترل اين غريزه ، كنترل نگاه و چشم است زيرا كه بيشتر سركشي هاي اين غريزه با نگاه شروع مي شود و با نگاههاي مداوم ، اين غريزه جان مي گيرد و قوت مي يابد و كار را به آنجا مي رساند كه قوة خيال را به خدمت گرفته ، به تصوير سازي همة آنچه كه ديده و يا نديده هايي كه مي خواهد ببيند مي پردازد و آن وقت است كه اين غريزه ، سركشي هايش را به اوج مي رساند و فكر و ذهن افراد را به خود مشغول مي كند . و وقتي درباره ريشة اين مشكلات ، رديابي دقيقي صورت گيرد مشخص مي شود كه همين نگاههاي آلودة اوليه ، هيزم اين همه آتش افروزيهاي اين غريزه گشته است .((قل للمؤمنين يغضّوا من ابصار هم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم انّ الله خبير بما يصنعون)) (نور/30) ((به مؤمنان بگو كه چشم ها را فرو بيندازند و اندامشان را محافظت كنند ، اين كار برايشان پاكيزه تر و رشد دهنده تر است ، همانا خداوند نسبت به آنچه كه مي كنند آگاه است)) در اين آيه حفظ چشم مقدم بر حفظ اندام ذكر شده است چرا كه رها كردن چشم مقدمة رها گشتن اندام ديگر مي شود و اين دستور ، دستور بر چشم بستن نيست بلكه منظور چشم تيز نكردن و نگاه را سريع رد كردن است . و حكمت اين خود نگهداريها را هم بيان مي كند كه براي اين است كه پاكيزه تر بمانيد و رشد كنيد و در اسارت هوي و هوسهايتان باقي نمانيد و زمين گير نشويد .
راه ديگر اين است كه در نتايج اين رفتارها دقت كنيد و ببينيد مگر چه سودي نهفته است و چه بركت و خيري و چه مشكل گشايي در اين گونه بي قيد و بنديها هست و چه رشد و منزلتي در اين حرمت شكني هاست جز اينكه آبروي انسان ريخته شود و باعث سرشكستگي خانواده گردد و سرنوشت سياهي را براي انسان رقم بزند .
((من به هر دختر جواني كه در اين مسير در حركت است مي گويم از خدا در مورد وجود خود و شرافت خانواده ات ، در مورد زيبائي كه به تو بخشيده است بترس ، مبادا خداوند آنرا از تو بگيرد ، اندكي بينديش كه اگر خانواده ات از اين رسوا بازيهايت مطلع شوند چه حالتي تو و آنها خواهيد داشت .
اي خواهران ! شما را به تقواي خدا و پيروي دستورات او متوجه مي كنم ، بزودي خود شما نيز متوجه خواهيد شد كه جز در ساية اطاعت از دستورات خداوند ، هيچ جاي ديگر سعادت ، صفا و آرامش نخواهيد يافت))4
و اما راه بسيار مهمتر و بهتري نيز براي كنترل مطمئن اين غريزه وجود دارد كه نه تنها اين غريزه را كنترل مي كند بلكه كنترل كل نفس را به دست انسان مي دهد و نه تنها انسان از سقوط نجات پيدا مي كند بلكه به رشد و تعالي نيز مي رسد .
 

ziba

کاربر ويژه
همة آنهايي كه مي بينيد به انحراف كشيده شده اند در يك موضوع مشترك هستند و آن انس نداشتن و غافل بودن از ياد و نام خداست . ما زماني چشممان بر زمين مي افتد كه نگاهمان را از آسمان برگيريم و زماني فقير مي شويم كه از ثروت تهي گرديم و وقتي مريض مي شويم كه سلامت خود را به خطر اندازيم و زماني سقوط مي كنيم كه از صعود يادمان مي رود و زير پايمان را هم نگاه نمي كنيم . و زماني نااميد مي شويم كه تهي بودن را در خود احساس كنيم . و وقتي گناه مي كنيم كه ديگر به انسانيت و به پروردگارمان فكر نمي كنيم .
اسير عشق جواني بودم كه با او از طريق تلفن آشنا شده بودم ، چون چيزي وجود نداشت كه خلاء طبيعي و فطري را كه من در وجود خود احساس مي كردم پر كند ، من به اينجا كشيده شدم و اگر اين خلاء به اندازه كافي از ايمان به خدا ، محبت خدا و ترس از او پر نشود ، هر دختر جواني با هر پسري كه برخورد نمايد با او رابطه خواهد گرفت .5

شما وقتي مي توانيد از چاهي نجات پيدا كنيد كه تلاش براي بالا رفتن داشته باشيد ، در اين چاه دنيا و در اين پايين دستها ، هيچ خبري نيست ، مگر ديگران چه دارند كه به ما بدهند ، آنها ممكن است از ما هم محتاج تر و ضعيف تر باشند .
همة بيچارگي ما از فراموش كردن آن معشوق حقيقي است ، او را فراموش كرده ايم و به شبحات شبهه ناك ، دلمان را خوش كرده ايم ، يادمان رفته است كه تنها او مي تواند اين وجود پر تلاطم و پر از هيجان جان و روح ما را آرام كند . اين قلبهاي تنها به ذكر و ياد او آرام مي گيرد و تا او در قلب و جان ما جاي دارد نظر به هيچ كس و هيچ چيزي ندارد و همينكه او برود شب وجودمان شروع مي شود آن وقت دوست را از دشمن نمي توانيم تشخيص دهيم . ما بيشتر از هر نيازي نيازمند به خود اوئيم و بيشتر از هر ضرورتي در زندگي ، وجود نازنين و پر از صفا و صميميت خود اوست كه جانهاي مرده را زنده مي كند و به زندگي هاي تكراري و ملال آور ، روحي تازه مي بخشد .
 

ziba

کاربر ويژه
« يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله ( فاطر/ 15 )
« اي مردم شما نيازمند به خداوند هستيد »
اين نيازمندي نه فقط نيازبه رزق وروزي اوست بلكه نيازمندي به وجود نازنين وپرازبركت خود اوست .
اين ضعف ها واين افسردگي ها واين كج روييها واين خمودگيها واين سركشي هاواين لغزشها واين همه ركودها واين همه سقوط ها همگي ناشي ازاين است كه خود «او» رانداريم وگرنه اگر« او » باشد .پس اين همه كمبودها وكسريها و اين همه سرفرود آوردنها ونذرديگران شدنها اينهمه تنهايي ها وظلمت ها ووحشتها ازكجاست .
خود« او » را گم كرده ايم ووجود پرازمهر وپرازصفا وصميميت خود « او» رادرزندگي كم داريم اما يكسره به دنبال اين چيزوآن كس هستيم اما افسوس كه بزرگترين فراموشي وخطرناكترين غفلت به مادست داده است.
« من بيش ازحد بي بندوباربودم ، تا جايي كه هميشه با جوانان همسايه مان رابطه برقرارمي كردم وبه آنها مهرباني وعاطفه نشان مي دادم ،من بسيارفاسد وبي بندوباربودم . هميشه به وسيله تلفن با جوانان تماس مي گرفتم وگاهي مزاحمشان مي شدم ، همه مرا مي شناختند . جواني مي خواست به خواستگاري من بيايد اما وقتي ازجوانان محله حرفهايي در مورد من شنيده بود،ازازدواج با من منصرف وبا خواهر كوچكترم ازدواج كرد ، من نماز نمي خواندم وبه اداي هيچ عبادتي پايبند نبودم و...
دريكي ازروزها ماشينم درراه خراب شد ، من كنارجاده ايستاده بودم وبراي ماشينهايي كه ازكنارم مي گذشتند دست بلند مي كردم تا نگاه دارند وكمكم كنند، مدتي گذشت ومن همچنان ايستاده بودم.... دراين ميان ماشيني آمد و كنارم ايستاد وجواني عادي كه به ظاهر هم متدين به نظرنمي آمد ،پايين آمد وبدون اينكه به طرف من نگاه كند ، فورا مشغول درست كردن ماشينم شد !
تعجب كردم چگونه اين جوان اصلا به طرف من نگاه نمي كند . آيا مرا نمي پسندد ؟ زيبائيم توجه او را جلب ننموده ؟! راستي چرا اين جوان مثل سايرجوانها با من سخن نمي گويد ؟!
جلو رفتم ولبخندي زدم وبا نرمي چيزي گفتم ،اما او جوابم را نداد وچون كارش را تمام كرد و ماشينم را درست كرد رو به من كرده وگفت : خداوند ترا بپوشاند ،بدن خود را بپوش و حجاب را رعايت كن .
اين را گفت ورفت ومن همچنان حيرت زده باقي ماندم وبه طرف اونگاه مي كردم وازخود پرسيدم ، راستي چه چيزي باعث شده كه جواني درابتداي دوران جواني شيفته من نشد وبه من نگاه نكرد ومرا نصحيت نمود كه حجاب را رعايت كنم ؟!
ازآنجا حركت كردم ودرطول راه با خودم مي گفتم وازخودم مي پرسيدم چه نيرويي باعث شده كه اين جوان ، اين طور خودش را كنترل مي نمايد ؟ ودر مورد چيزي كه به من گفته بود فكر مي كردم وازخودم مي پرسيدم آيا راه من درست است ؟ وكارمن صحيح است ؟ آيا من راه هلاكت ونابودي را در پيش گرفته ام ؟ وهمچنان درتعجب وحيرت بودم تا اينكه به خانه رسيدم .....
نمي دانستم چه كاركنم ونمي دانستم پايان راهي را كه من در پيش گرفته بودم به كجا مي رسيد ، وبه دنبال چيزي مي گشتم كه وجودم را ازاين غم واندوه سنگين راحت كند . فيلم ها ، ترانه ها ، آهنگها وداستانها هم نمي توانستند مشكل مراحل كنند ، چندين هفته دربستر بيماري افتادم وبعد ازآن با بعضي دختران متدين آشنا شدم ويكي ازآنها مرا سفارش كردتا نمازبخوانم ، براي اولين باربراي نمازآماده شدم ونماز رابه جا آوردم ، بعد ازخواندن نمازچنان آرامشي به من دست داد كه هرگز چنين آرامشي به من دست نداده بود، ازآن روز به بعد ، به خواندن نماز پايبند شدم . درجلسات درسهاي ديني شركت كردم وكتب ديني را مطالعه نمودم وبه رعايت حجاب اسلامي مستلزم و پايبند شدم.
خانواده ام كه تاكنون نديده بودند كه من نمازبخوانم ازاينكه نماز مي خواندم تعجب كرده بودند وازآن روز راه هدايت و دعوت به راه خدا را درپيش گرفتم وبراي هميشه با دنياي تاريك گمراهي وانحراف خداحافظي كردم واكنون به توفيق خدا ، درسهايي درمورد توبه و بازگشت به سوي خدا به ديگران آموزش مي دهم ،سپاس خداوندي راكه براي بندگانش راه هدايت را آسان نموده وسپاس فراوان او را كه به نعمت او خوبيها تكميل مي شوند .»
 

ziba

کاربر ويژه
4- درمورد ارضاء غريزه جنسي ،وعده خدا را باور كنيد :
كم پيش مي آيد كه خداوند بخواهد ضمانت چيزي را بر عهده بگيرد ووقتي هم چيزي راضامن شود به نيكويي تمام آن را برآورده مي كند .« وليستعفف الذين لايجدون نكاحا حتي يغنيهم الله من فضله » « آنهايي كه امكاني براي ازدواج نمي يابند عفت پيشه كنند تا اينكه خداوند از فضل خويش آنها را بي نياز كند» اين ضمانت مسبوق به حفظ عفت مي شودواگركسي عفتي پيشه كرد وخود را نگه داشت و برشهوتش وهوي وهوسهايش غلبه كردخود راشايسته اين مقام رسانيده كه خداوند متكفل ازدواج اوگردد وخوشا به حال آنهايي كه وعده خدا را ازدروغ وفريب آنهايي كه مي خواهند به دامشان بيندازند راست تر پنداشتند وبخاطر اوحرمت همه چيز را نگه داشتند

« وقالوا حسبنا الله ونعم الوكيل » (آل عمران / 173 )
« وگفتند خداوند براي ما بس است واو چه نيكو وكيلي است »
مي خواهم داستاني رابرايتان بگويم كه مضمونش اينگونه است :
روزي حضرت علي(علیه السلام) بخاطرانجام كاري ، افسار اسبشان را به مردي سپردند وفرمودند كه اسب را نگه دار تا برگردم . دراين بين، جهالت وحماقت برآن مرد غلبه كردوافسار را ازسروگردن اسب بازكرد وآنرا دزديد ،وقتي حضرت علي (علیه السلام) برگشتند واسب را بي افسار وبدون آن مرد ديدند فرمودند : چقدرعجله كرد اين مرد ، اگركمي صبرمي كرد روزي اش ازطريق حلال مي رسيد .سپس حضرت دودرهم ازجيبشان درآورند وگفتند : من نيت كرده بودم كه اين دو درهم را به آن مرد بخاطر نگهداري اسب بپردازم . حضرت سپس همان دو درهم را به يكي ازيارانش دادوگفت : برو به بازار و افساري براي اسب تهيه كن ،آن مردهم به بازاررفت وهمان افسار را از همان مرد دزد – كه اورا نمي شناخت – به قيمت دودرهم خريد .
برخي ها درزندگي اينگونه اند ، كمي صبرنمي كنند تا روزي شان ازطريق حلال برسد و مي خواهند آنرا حرام كنند .همسرنيزيكي از روزيهاي انسان است .
خواهرم وبرادرم ،آيا نمي دانيد وياقبول نداريد كه همين بي حجابيها وبي حيائيها ، همين جلوه گريها وپرده دريها وهمين ارتباطهاي هوس گونه بين دخترها وپسرها كه همه اينها ناشي ازجهالت وحماقت ويا فريب وسادگي انسان است حتي اگر هيچ تاثيرمنفي ديگري نداشته باشد – كه سراسر خسران وعيب وايراد است – حداقل اش اين است كه همه آنچه را كه مي توانيد ازطريق حلال بدست آوريد را حرامش مي كنيد. وشما ديريا زود ازدواج خواهيد كرد . آيا مي خواهيد با كوله باري ازافكار وخاطرات منفي ازآن همه ارتباطها وبي حرمتي ها زندگي راشروع كنيد وبا پنهان كاري آن خاطرات وبا يك وجدان معذب زندگي را ادامه دهيد، آيا نمي خواهيد پاك وطيب وطاهر و با يك فكرآرام درآغوش همسرتان قرار گيريد : بطوريكه هيچ خاطره اي شما را به هراس نيندازد.
همين لحظه كمي تامل كنيد .اگرخوب نگاه كنيد ، درپشت چهره به ظاهر خندان وگشاده روي همه كساني كه مي خواهند شما را به سمت خود بكشانند وفريبتان دهند وعفت و پاكي تان را بربايند ، گرگ صفاتي راخواهيد ديد كه كارشان خفه كردن است وبه سراغ شكارهاي ديگررفتن .وبازكمي هم دروعده خدا تامل كنيد ودرپس اين امرالهي آن عطوفت ونگراني ورحمت الهي را ببينيد كه چگونه دل مي سوزاند وبه جهت حفظ بندگانش ،وعده حتمي مي دهد كه اگر خود را نگه دارند آنچنان لذت حلال وشيريني را دركامشان بريزم كه ازآن سرمست شوند.
 
بالا