مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی
گورستان میبرند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد میزند و خدا و پیغمبر را به شهادت
یگیرد که « والله، بالله من زندهام! چطور میخواهید مرا به خاک بسپارید؟ اما چند ملا که
پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و میگویند:
« پدرسوخته ی ملعون دروغ میگوید. مُرده ! مسافر حیرت زده حکایت را پرسید.
گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر
رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی
نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را
تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آنکه ادعای مردی
فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمیافتد. این است که به حکم
قاضی به قبرستانش میبریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه
شرعاجایزنیست! کتاب کوچه /ب2/ص1463 -احمد شاملو
گورستان میبرند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد میزند و خدا و پیغمبر را به شهادت
یگیرد که « والله، بالله من زندهام! چطور میخواهید مرا به خاک بسپارید؟ اما چند ملا که
پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده و میگویند:
« پدرسوخته ی ملعون دروغ میگوید. مُرده ! مسافر حیرت زده حکایت را پرسید.
گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر
رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی
نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را
تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آنکه ادعای مردی
فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمیافتد. این است که به حکم
قاضی به قبرستانش میبریم، زیرا که دفن میّت واجب است و معطل نهادن جنازه
شرعاجایزنیست! کتاب کوچه /ب2/ص1463 -احمد شاملو