• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

خاطرات بامزه

Star Last

New member
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب می کردیم. یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توی کارتون درآورد، نگاهش کرد و زد زیر خنده! گفت: می دونی این چیه؟ این رو خریده بودم هر وقت معدلت ۲۰ شد بدم بهت، حیف واقعا! خاک تو سرت!



داداشم داشت نماز می خوند، من هم داشتم آهنگ گوش می دادم، دیدم وسط نماز بلند گفت: "الله اکبر". فکر کردم شاید صدای موزیک زیاده، یه کم کمش کردم، یک دقیقه بعد دوباره گفت: "الله اکبر". فکر کردم شاید باز هم حواسش رو پرت می کنه، کلاً موزیک رو قطع کردم.
نمازش که تموم شد، می گم چرا این قدر "الله اکبر" می گفتی؟
گفت: منظورم اینه که از این آهنگ خوشم نمیاد، بزن آهنگ بعدى!



یارو می ره سمعک بخره، فروشنده می گه: همه مدلی داریم، از هزار تومانی تا یک میلیون تومانی. طرف می پرسه: هزار تومانیه چه طور کار می کنه؟ فروشنده می گه: این اصلا کار نمی کنه، فقط مردم با دیدنش بلندتر حرف می زنن!



نشستم پای کامپیوتر، بابام می گه باز تو اینترنتی؟
این قدر نرو تو اینترنت، بدبخت! سرطان می گیریا!
می گم چه سرطانی؟
می گه سرطان زخم باسن!



داداشم می گفت: امروز صبح وایسادم کنار خیابون، تاکسی بگیرم، یه لکسوز کنارم وایساد. ما رو می گی، خودمونو جمع و جور کردیم... با خودم گفتم بابا تو این شهر هم پیدا می شن کسانی که جلوی ما پسرا ترمز کنن که یهو در باز شد و دیدم مامانه شلوار بچه شو کشیده پایین می گه جیش کن پسرم جیش کن آفرین!
 

Star Last

New member
همیشه فکر می کردم اگر این دکمه قرمزهای روی میله اتوبوس رو بزنی، اتوبوس می ایسته! خیلی دقت می کردم دستم بهشون نخوره!



یادمه بچه که بودم، یه بار تصمیم گرفتم وقتی بزرگ می شم با خانم "آلیسا" توی شعر "آلیسا آلیسا جینگیلی آلیسا" ازدواج کنم!



به دوستم می گم تو چرا هم زن داری هم دوست دختر؟
می گه: مگه تو وقتی تلویزیون تو خونه ات داری، سینما نمی ری!
واقعا توی عمرم یکی این طوری قانعم نکرده بود!



یه بار جوگیر شدم، یه پیرمرد کور رو به زور از خیابون رد کردم، دیدم یه چیزایی می گفتا... شلوغ بود توجه نکردم. اون ور خیابون با عصا زد منو، گفت: احمق! اون جا منتظر پسرم بودم!



توی رستوران بین راهی رفتم دستشویی دستمو بشورم، مسئول دم دستشویی موقع خروج می گه: آقا! 200 تومن می شه.
من: من فقط دستمو شستم...
اون: پس برگرد برو توالت بعد بیا 200 بده!
دستمو کردم جیبم 200 تومن بهش دادم، می گه: "نه! باید بری دستشویی حتما!"
می گم: چرا؟
می گه: من مال حروم از گلوم پایین نمی ره!



سال آخر دانشجویی که تو بیمارستان میلاد کشیک بودیم یه شب یک نفر رو آوردن اورژانس که دریل رفته بود تو شکمش و یه قسمت هایی از روده آسیب زده بود.
جریان از این قرار بود که این بنده خدا برای عروسی که دعوت بوده یه کمربند نو خریده بوده که سوراخ کمربند براش تنطیم نبوده این بنده خدا هم تو حالتی که کمربند تو شلوارش بوده می خواسته با دریل سوراخ بزنه که...
اون شب کل اورژانس از خنده روده هاشون باد کرده بود!


یه بار تو یه جمعی بودم، مامانم زنگ زد، گفت یه سوال می پرسم، اون جا تابلو نکن، فقط با آره یا نه جواب منو بده... گفتم: بپرس. گفت: اوضاع اون جا چه جوریه؟!
 

Star Last

New member
سر جلسه امتحان، یکی از بچه ها به استاد گفت: "استاد! نخوندیم، اگه می شه یه کمکی بکنید.”
بعد استاد دست کرد تو جیبش، یه 200 تومانی در آورد، گذاشت رو دسته صندلی طرف و رفت! دهن طرف باز مونده بود ما هم داشتیم می ترکیدیم!



تا زمانی که بزرگ شدم و فهمیدم "وجه نقد" یعنی پول، فکر می کردم بانک پر از "بچه قنده" که به مردم می دن!



گوشی مامانم زنگ می زنه، هر چی می گرده تو کیفش پیدا نمی کنه... می گه فکر کنم جا گذاشتم!



یه همسایه داشتیم به خانمش می گفت: "منزل". خانمش خونه ما بود. اومد دنبالش. برادرم در را باز کرد. آقاهه گفت: "منزل ما این جاست؟" برادرم گفت: "نه، منزل شما ته کوچه است."
بنده خدا در همه خونه ها رو زده بود تا منزلش رو پیدا کنه!
 

Star Last

New member
با بابام حرفم شده، می گه: واسه خاطر چهل تومن یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم!



نشسته بودم سر کلاس، مامانم بهم اس ام اس داد: بابای بدبختت داره ترمی 700 هزار تومن برای دانشگاهت پول می ده، اون وقت تو سر کلاس گوشیتو چک می کنی ببینی کی SMS داده الاغ؟



نصف شبی خواب بودم دختر خاله ام 5 سالشه، اومده بیدارم کرده می گه خواب دیدم شرک (Shrek) داره منو می خوره. بعد با گریه می گه: برو CDش رو بیار بشکونیم!



خواب بودم، پسرداییم رفته سر وقت گوشیم، اسم خودش رو به Irancell تغییر داده، روز و شب بهم SMS می ده: مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک!



زن داداشم (که نو عروس هم هست) با عشوه به داداشم می گه: مهرداد! اگه چی بشه تو منو می بری طلاق می دی؟ داداشم خیلی جدی برگشته می گه: اگه سکه برگرده به همون 400 تومان!



با مامانم رفتیم مغازه تعمیرات تلفن که تلفن بی سیم خونه رو بدیم درست کنن. آقاهه تلفن زد به پریز، بعد با موبایلش زنگ زد که ببینه زنگ می خوره یا نه. تلفن که زنگ خورد مامانم به من گفت: این آقاهه شماره ما رو از کجا داشت؟



به خاله ام که در آمریکا زندگی می کنه با کلی ذوق و شوق گفتم: خاله! من خیلی دوست دارم بیام اون جا زندگی کنم. برگشته می گه: خوب این جا کسی رو داری بری پیشش؟
 

Star Last

New member
تلویزیون داره یه برنامه درباره علائم اعتیاد نشون می ده. هر علامتی که می گه، مامانم زیر چشمی با شک منو نگاه می کنه!



با دختر خالم رفته بودیم بیرون، نامزدش ما رو دید، اومد جلو گفت: این پسره کیه؟ دختر خالم هم اومد تریپ دفاع از من بیاد، گفت: هر خری که هست به تو چه؟


چند سال پیش چادر مادرم رو سرم کردم برای خنده... مادرم تا منو دید دستاشو رو به آسمون برد و گفت: خدا رو صد هزار مرتبه شکر که دختر نشدی وگر نه هیچ کس نمی تونست تو رو شوهر بده با این دماغت!



دختر خاله ام به بچه اش برای این که شیرینی زیاد نخوره دندوناش خراب نشه گفته شیرینی ها رو شمرده ام، اگر یکیش کم بشه می زنمت. بچه هم وقتی همه خواب بودن رفته همه شیرینی ها رو نصفه گاز زده که تعدادش کم نشه! استعدادت تو حلقم!




بابام کچله. یه بار تو حموم به جای شامپو اشتباهی به سرش کف شوی شوما زده! بهش می گیم: پدر من! روی قوطی رو نخواندی؟ نوشته کف شوی شوما! می گه: چرا، خواندم، نوشته بود: "برای سطوح صاف"!



اخبار گفت چند نفر در سوییس کشته شدن، مامانم برگشته می گه: "آخی! طفلی ها دم عیدی چه بلایی سرشون اومد!"


عمه هام اومدن خونه مون، سه تایی دارن پشت سر مادرشوهرهاشون حرف می زنند. دلم واسه مامانم می سوزه که نمی تونه تو بحثشون شرکت کنه!


دارم غر می زنم: "این چه قیافه ایه من دارم؟"
عمه ام می گه: غصه نخور، زشتا خوش شانس ترن!



دایی بابام (خدا بیامرز) وقتی ما رو نصیحت می کرد، می گفت: وقتی پدر مادراتون بهتون یه حرفی می زنند، تو روشون بگین چَشم، ولی تو دلتون بگین: کشک!
 

Star Last

New member
چند روز پیش تولدم بود، جشن گرفته بودیم. دختر خواهرم 4 سالشه، گفت دایی می خوام به مناسبت تولدت برات شعر بخونم. این شعر تقدیم به تو.
گفتم بخون دایی. قیافه من در اون لحظه: ^_^
گفت:
سلام سلام عزیزم / گوساله تمیزم
دمبت سفید و آبی / پشکل نریز رو قالی


اعتراف می کنم بچه که بودم زنگ خونه ها رو می زدیم در می رفتیم، یه روز اشتباهی زنگ خونه خودمون رو زدم و در رفتم!


یه بار خواستگار اومده بود خونه مون. مامانم بهم گفت بیا بشین تا ببینندت. من هم اومدم تو اتاق، می خواستم بگم سلام، هول شدم با صدای بلند گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم!


اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم اگر شیر کاکائو بریزم زمین بخار می شه بارون شیر کاکائو میاد!
 

Star Last

New member
بچه که بودم همیشه دلم می خواست یه جوری داداشم رو سر به نیست کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم، آقاهه که می دونست چه فسقل مشنگیم به جاش آرد بهم داد. من هم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن، یهو گریه‌ام گرفت! با چشمای خیس تا ته غذامو خوردم که همه با هم بمیریم!


دیشب می خواستم برم دستشویی، بابام از پشت صدام کرد. گفت: بیا ببین این چیه توی چشمم رفته؟ تا اومدم نگاه کنم، منو هل داد، خودش رفت دستشویی!


یه بار شیطون گولم زد، رفتم از جیب بابام ۲۵ تومن (۲۵ تا یه تومنی) برداشتم رفتم پفک اینا خریدم، عصرش عذاب وجدان گرفتم، رفتم از کیف مامانم ۵۰ تومن برداشتم گذاشتم تو جیب بابام!



یه روز رفتم شلوار بخرم. فروشنده یه شلوار آورد خوب نبود. گفتم این خیلی خزه، مگه اسگلم اینو بپوشم؟
فروشنده از پشت پیشخون اومد این طرف، دیدم همون شلوار پای خودشه!


کنار دو تا پیرمرد ایستاده بودم. یکی داشت از پسر یه شخص دیگه تعریف می کرد که چه پسر بدیه... یه دفعه اشاره کرد به من و گفت: یه نکبتیه مثل این...
 

Star Last

New member
خیلی سال پیش با مامانم داشتیم تو خیابون قدم می زدیم. یهو یه گربه از خیابون رد شد. گفتم: مامان گربه هه رو ببین حامله است. مامانم گفت: آخی! بی چاره دنبال یه جا می گرده تخم کنه!



یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم... یه دختره اومد آمپولم رو بزنه، معلوم بود خیلی تازه کاره! همین جوری که سرنگ رو گرفته بود توی دستش، لرزون لرزون اومد سمت من و گفت: "بسم الله الرحمن الرحیم". من هم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم: "اشهد ان لا اله الا الله"! هیچی دیگه... آن قدر خندید که نتونست آمپول رو بزنه و خدا رو شکر یکی دیگه اومد زد!



به بابام می گم می خوام برم بیمارستان ملاقاتِ عمه... نگاه می کنه تو چشمام و می گه: تیریپ ِ فامیل دوستی وَر ندار، پرستار خوشگله امروز شیفتش نیست!
یعنی یه همچین خانواده ای داریم ما!



شامپو خریدم بیست هزار تومان، ریختمش تو ظرف داروگر خمره ای که بقیه نفهمن ازش استفاده نکنن! فرداش اومدم برم حموم، دیدم ظرفش خالیه! داد زدم کی اینو زده به سرش؟ بابام اومد یه دونه زد تو سرم گفت: آخه گدا! کی اینو می زنه به سرش! شامپوت خوراک ماشین شستن بود. برو ببین ماشین چه برقی می زنه! یعنی من الان هیچی ندارم بگم...



تولدم بود شروع کردم به باز کردن کادوها. به کادوی مامانم رسیدم، دیدم یه پاکته. بازش کردم دیدم نوشته: هفتاد هزار تومانی که دو ماه پیش قرض گرفتی نمی خواد برگردونی!



ظهر تو خونه دراز کشیده بودم و TV می دیدم که متوجه شدم یک نفر از تو کوچه داره اسمم رو با بلندگو صدا می زنه! اولش فکر کردم شاید با کس دیگه ای کار داشته باشه، اما بعد از چند ثانیه اسم و فامیل رو با هم صدا زد! رفتم تو کوچه دیدم یه وانت سبزی فروشی جلوی در خونه ایستاده. بهش گفتم منو از کجا می شناسی؟ گفت مامانت سر کوچه ازم سبزی خرید و گفت بیام این جا صدات کنم که بیای بگیری! آخه ببین چه طور با آبروی آدم بازی می کنند!


یکی از دوستام توی دانشگاه عاشق یه دختره شده بود که کاپشن آبی می پوشید... هوا گرم شده بود، دختره بعد از عید اون کاپشن رو دیگه نپوشید، دوستم گمش کرد!


اعتراف می کنم بچه که بودم کلا با قیچی میونه ی خوبی داشتم. یک بار باهاش سیم رادیو رو قطع کردم، یک بار هم باهاش افتادم به جون موهام. آخرشم مجبور شدن ببرندم آرایشگاه، کچلم کنند!



اعتراف می کنم اوایل ازدواجمون بود. خاله ی شوهرم زنگ زد احوالپرسی، بعد آخرش گفت از طرف من امیر رو ببوس. من هم هول شدم گفتم شما هم از طرف من علی آقا رو ببوسید (شوهرش)! دیگه تا نیم ساعت رو مبل خشکم زده بود از خجالت.
 
بالا