Maryam
متخصص بخش ادبیات
یک ماهی اقیانوس پرسید: "مرا ببخش، تو از من مسن تر هستی، پس می توانی به من بگویی: کجا می توانم آن چیزی را که اقیانوس نام دارد پیدا کنم؟ ماهی مسن تر پاسخ داد: "اقیانوس چیزی است که تو اکنون در آن هستی."
ماهی ناامید شده گفت: "آه؛ این است؟ ولی این آب است. آنچه من می جویم اقیانوس است." و او شناکنان دور شد تا جایی دیگر را بگردد.
همه جویای حقیقت هستند: همه کس در جست و جوی خداوند است، همه طالب معجزات هستند و رازهای منبع زندگی. و اوضاع یکسان است: ماهی جوان تر از ماهی مسن تر می پرسد: «آن چیز که اقیانوس نام دارد چیست؟ من در موردش خیلی می شنوم.»
و ماهی مسن تر می گوید: «تو در آن هستی.»
و طبیعتاً ماهی جوان تر می گوید: «ولی این آب است و من در جست وجوی اقیانوس هستم.» او چنان ناکام می شود که می گوید: «بهتر است دور شوم و برای یافتن حقیقت به جایی دیگر بروم و اقیانوس را پیدا کنم.»
خداوند آن اقیانوسی است که شما در آن هستید، زیرا خداوند نام دیگری است برای زندگی.
شما هر لحظه خداوند را با تنفس هایتان به درون و بیرون می کشید. این خداوند است که در قلب شما می تپد. این خداوند است که در خون شما جاری است. خداوند مغز استخوان شماست و استخوان ها و هوشمندی شما و خود آگاهی شماست.
ولی چون ماهی در اقیانوس زاده شده، بسیار نزدیک است، فکر می کند که این فقط آب است.
این فقط هوا است که شما تنفس می کنید و مردم درست مانند آن ماهی در جست و جو هستند و هرگز نخواهند یافت، تا زمانی که از جست و جو باز ایستند و فقط به آنچه که خود هستند نظر کنند و اینکه آگاهی شان چیست و زندگی شان چیست؛ و تعجب خواهند کرد که نیازی نبوده به جایی بروند. هرآنچه که آنان در بیرون و محیط اطراف در پی آن بودند، در درونی ترین هسته وجودشان در خودشان وجود داشته است.
تمامی جهان هستی، خداوند است. این مذاهب هستند که این کذب را درست کرده اند که خداوند دنیا را خلق کرده است و بنابراین این فکر را داده اند که خدا و دنیا دو چیز هستند و بنابراین آنان باید در پی خداوند باشند.
من مایلم این دوگانگی را کاملا نابود کنم. خداوند خالق نیست، بلکه خود خلقت است.
او در درختان وجود دارد و در رودخانه ها و در ماه و در خورشید و در تو...
بجز خداوند هیچ چیز وجود ندارد.
جوینده همان جستنی است و صیاد همان صید؛ و ناظر همان منظر است؛ و لحظه ای که این را دریابی، چنان آسودگی عمیقی خواهد آمد و چنان آرامش عمیقی بر تو نازل می شود که قبلاً در خواب هم نمی دیدی. چشمانت چنان شفافیتی خواهند یافت که در همه جا زیبایی خواهی دید: یک زیبایی وصف نانشدنی، یک خیر عظیم. در کوچکترین چیز این زندگی تپش کائنات را احساس خواهی کرد. این دنیا پرستشگاه ما است و این خدای ما است و ما بخشی از آن هستیم.
پرستنده از پرستیدنی جدا نیست. درک این وحدت زنده، دیانت واقعی است.
برگرفته از سایت : یک دوست
ماهی ناامید شده گفت: "آه؛ این است؟ ولی این آب است. آنچه من می جویم اقیانوس است." و او شناکنان دور شد تا جایی دیگر را بگردد.
همه جویای حقیقت هستند: همه کس در جست و جوی خداوند است، همه طالب معجزات هستند و رازهای منبع زندگی. و اوضاع یکسان است: ماهی جوان تر از ماهی مسن تر می پرسد: «آن چیز که اقیانوس نام دارد چیست؟ من در موردش خیلی می شنوم.»
و ماهی مسن تر می گوید: «تو در آن هستی.»
و طبیعتاً ماهی جوان تر می گوید: «ولی این آب است و من در جست وجوی اقیانوس هستم.» او چنان ناکام می شود که می گوید: «بهتر است دور شوم و برای یافتن حقیقت به جایی دیگر بروم و اقیانوس را پیدا کنم.»
خداوند آن اقیانوسی است که شما در آن هستید، زیرا خداوند نام دیگری است برای زندگی.
شما هر لحظه خداوند را با تنفس هایتان به درون و بیرون می کشید. این خداوند است که در قلب شما می تپد. این خداوند است که در خون شما جاری است. خداوند مغز استخوان شماست و استخوان ها و هوشمندی شما و خود آگاهی شماست.
ولی چون ماهی در اقیانوس زاده شده، بسیار نزدیک است، فکر می کند که این فقط آب است.
این فقط هوا است که شما تنفس می کنید و مردم درست مانند آن ماهی در جست و جو هستند و هرگز نخواهند یافت، تا زمانی که از جست و جو باز ایستند و فقط به آنچه که خود هستند نظر کنند و اینکه آگاهی شان چیست و زندگی شان چیست؛ و تعجب خواهند کرد که نیازی نبوده به جایی بروند. هرآنچه که آنان در بیرون و محیط اطراف در پی آن بودند، در درونی ترین هسته وجودشان در خودشان وجود داشته است.
تمامی جهان هستی، خداوند است. این مذاهب هستند که این کذب را درست کرده اند که خداوند دنیا را خلق کرده است و بنابراین این فکر را داده اند که خدا و دنیا دو چیز هستند و بنابراین آنان باید در پی خداوند باشند.
من مایلم این دوگانگی را کاملا نابود کنم. خداوند خالق نیست، بلکه خود خلقت است.
او در درختان وجود دارد و در رودخانه ها و در ماه و در خورشید و در تو...
بجز خداوند هیچ چیز وجود ندارد.
جوینده همان جستنی است و صیاد همان صید؛ و ناظر همان منظر است؛ و لحظه ای که این را دریابی، چنان آسودگی عمیقی خواهد آمد و چنان آرامش عمیقی بر تو نازل می شود که قبلاً در خواب هم نمی دیدی. چشمانت چنان شفافیتی خواهند یافت که در همه جا زیبایی خواهی دید: یک زیبایی وصف نانشدنی، یک خیر عظیم. در کوچکترین چیز این زندگی تپش کائنات را احساس خواهی کرد. این دنیا پرستشگاه ما است و این خدای ما است و ما بخشی از آن هستیم.
پرستنده از پرستیدنی جدا نیست. درک این وحدت زنده، دیانت واقعی است.
برگرفته از سایت : یک دوست