| |||||
[TR] |
[TR]
[/TR]
[TR]
[/TR]
[TR]
[/TR]
[TR]
[TD="width: 72"]
[/TD]
[/TR]
[/TD]
[TD="width: 498, bgcolor: #ffffff"]
بنا به افسانههاي باستاني که در شاهنامه نيز آمده، تَهمورث از ديواني که دربند کرده بود سي نوع خط آموخت. به گمان محقّقان اين ديوان بايد اسيران آرامي بوده باشند که براي تجارت به نواحي مختلف سفر ميکردند و با خطّ اقوام گوناگون آشنايي داشتند. قديم ترين نمونههاي خط که درنجد ايران به دست آمده از کاوشهاي باستانشناسي در سيلَک نزديک کاشان است. اين نوشته ها اسناد حکومتي است که بر روي سفال به خطّ تصويري و نيمه تصويري کنده شده. گمان مي رود که اين لوحه ها مربوط به زماني باشد که عيلام در اوج قدرت بود و شوش مرکز تجارتي مهمّي به شمار ميرفت. ممکن است عيلامي ها در دوران پيش از آرياها زير تأثير سومريها موفّق به ابداع خط تصويري يا تکميل آن شده باشند. به هرحال، حدود 2800 سال پيش از ميلاد مسيح عيلاميها خطيّ نيمه تصويري و نيمه الفبايي نزديک به آنچه بين سومري ها رايج بوده، داشتهاند که با افزودن حرکات و مصوّت ها آن را کامل کرده بودند.
قديم ترين نوشته موجود مربوط به تمدن ايراني، لوحه زرّين آريارَمنَه، نياي داريوش بزرگ، است که در کاوش مرکز اسناد هَخامَنِشي در هِگمَتانه (همدان) به دست آمده. اين لوحه به زبان فارسي باستان و خطّ ميخي الفبايي است که سي و شش حرف، دو واژه جداکن و هشت انديشه نگار دارد و از چپ به راست نوشته ميشود. تکامل خطّ و رسيدن به مرحله الفبايي، چنان که در اين لوحه ديده ميشود، نشان از سابقه ديرين خط ميان اقوام ايراني دارد. سنگ نوشته داريوش بزرگ بر سينه بيستون و نوشتههاي بسيار برلوحهها و استوانههاي سنگي و سفالي نيز به همين خط ميخي الفبايي است. از دوره هَخامَنِشي شماري لوح هاي سنگي و سفالي نيز به زبان پارسي و خطّ عيلامي در انبارهاي تختجمشيد يافت شده که سند هزينه کارگران ساختمان قصرهاست.
پس از حمله اسکندر، خطّ يوناني نيز به خطوط رسمي ايراني افزوده شد و تا اواسط دوران شاهنشاهي اشکاني رواج داشت. بر روي سکّه ها و سنگ نوشته ها نمونه هاي خطّ يوناني درسرزمين هاي ايران بسيار ديده شده است. امّا در ميانه دوران اشکاني، به دستور بلاش اوّل، خطّ رسمي دربار از يوناني به خطّ پهلوي، که صورت اصلاح شده خط ايراني کهن بود و ريشه آرامي داشت، برگردانده شد. اين خط از راست به چپ نوشته ميشد و براي بيست و سه حرف تنها هفده نشانه داشت. اوايل دوران ساساني، بار ديگر همين خط با تغييرات و اصلاحات بسيار به صورت خطّ پهلوي ساساني درآمد. درهمين زمان ماني نيز براساس خطّ پهلوي و خط سُرياني، خطّي تازه اختراع کرد که از راست به چپ و با حروف جدا از هم نگاشته ميشد. کتاب هايي که تا امروز از ماني و پيروان او برجاي مانده به اين خط است که بسيار ساده و روان است.
نويسندگان و مترجمان دوره اسلامي از هفت خط يا دبيره که در دوره ساسانيان رايج بوده به اين ترتيب ياد کرده اند:
- آم دبيره که خطّ همگاني بوده و سي وسه حرف داشته است و از آن براي نوشتن مطالب عادي استفاده مي شده.
- گشته دبيره که حروف در آن تغيير شکل ميداده و مخصوص قبالهها و عهدنامه ها بوده است. نقش جامه و انگشتري را به اين خط که بيست و چهارحرف داشته است مينگاشتهاند.
- نيم گشته دبيره خطّي است با بيست و هشت حرف که نيمي از آن ها تغيير شکل مييافته. مطالب مربوط به پزشکي و فلسفه را با اين خط مي نوشتند.
- شاه دبيره يا فرورده دبيره به کار نوشتن نامه ها و فرمان هاي دربار مي آمده و مردم عادي حقّ نوشتن به آن را نداشتند.
- راز دبيره يا راز سرّيه خطّي بوده است که اسرار حکومتي و رمزها با آن ثبت ميشده. اين خط با چهل حرف که بعضي نقطه دار بوده نوشته مي شده و کلمات و عبارات هُزوارِش در آن بسيار بوده است. هزوارش کلمات آرامي بوده است که نزديک به هزارتاي آن ها در خطّ پهلوي اشکاني و ساساني واردشده بود. دبيران لغات را به آرامي مينوشتند امّا به فارسي ميخواندند.
- ويس دبيره يا ويش دبيره جامع همه خط ها بوده و سيصد و شصت وپنج حرف داشته و علاوه بر کلمات عادي به نگارش آثار قيافه، صداي شرشر آب، اشارات چشم و طنين نغمات موسيقي نيز توانابوده است. کلماتي را که از زبانهاي ديگر از جمله زبان مردم روم و مصر و چين و هند و ترک و عرب وارد زبان پهلوي مي شده و تلفّظ خاص داشته به اين خط مينوشتند.
- دين دبيره خطّي است که در زمان ساسانيان اوستا را به آن باز نوشته اند. دين دبيره کامل ترين و پيش رفته ترين خط هاي شناخته شده جهان است که شصت حرف، و پيش از هرخطّ ديگر در جهان، حروف صدادار دارد. گمان مي رود که موبَدان، به ياري اين حروف صدا دار در دين دبيره، مي توانسته اند نغمه و نواي خاص سرودهاي مذهبي را طي قرن ها و هزاره ها يکسان نگه دارند.
به اين ترتيب، آثار ايراني بازمانده تا ظهور اسلام به خط هاي ميخي، پهلوي، اوستايي و مانوي است. در اسناد بسيار، از جمله در نوشتههاي مورّخان يوناني نشانه هايي از سهم بزرگ ايرانيان در آفرينش و تکميل خط وجود دارد. خطّ اوستايي باستان را با خطّ سَنسکريت همريشه و مشابه دانسته اند و خطّ ميخي الفبايي، که برخي اصل آن را آرامي ميدانند، در آثار دوره هَخامَنِشي به مرحله اي از تکامل رسيده است که اعجاب انگيز مينمايد. درحالي که خط ميخي آرامي هم زمان با آن هنوز هجايي بود و نه الفبايي.
[/TD]
[/TR]